گروه اندیشه «خبرگزاری دانشجو»، هنگام درنگ در این هفته تکاپوهای جریان چپ (چه در قالب سوسیالیستی و چه در قالب مارکسیستی) و مواضع این جریان را در مقابل اتفاقاتی که در ایران رخ داده است، بررسی نمود. دکتر موسی حقانی، محقق و پژوهشگر تاریخ معاصر ایران، در این خصوص با آقایان پرویز جنتی، محقق و پژوهشگر تاریخ معاصر ایران، و مسعود رضایی، محقق و پژوهشگر تاریخ معاصر ایران، به بحث و تبادل نظر پرداخت.
حقانی: بحث گروه های چپ در ایران و اساسا پیدایش این گروه ها در ایران به تحولات ما در عصر مشروطه باز می گردد. از عصر مشروطه پای انجمن های مخفی در ایران باز می شود و رفته رفته در مجلس دوم این انجمن ها به یک حزب تبدیل می شوند و به حزب دموکرات معروف می شود. قدری در خصوص پیشینه این جریانات و احیانا طیف های مختلفی که در جریان چپ شکل گرفت صحبت بفرمایید.
حزب کمونیستی ایران در مقاطع مختلف با رضاخان همکاری قوی داشت
جنتی: در این خصوص باید به دو نقطه نظر توجه داشت یکی جریان تئوری و نظری شکل گیری جریان چپ و دیگری جریان عملی و کارکردی و ساختاری این جریان است. از جهت تئوری و نظری همان گونه که در غرب و فرنگ آن زمان، تحولات نظری در هر وادی پیش آمد، دانشجویانی که از ایران به فرنگ می رفتند تحت تاثیر جو غالب علمی غرب قرار می گرفتند و این تحولات در آنها نیز رخ داد.
در غرب یک جریان قوی فکری لیبرالی و یک جریان مارکسیستی حاکم بود. بنابراین دانشجویانی که از ایران به غرب رفتند تحت تاثیر این دو جریان قرار گرفتند و به دو دسته تقسیم شدند. در همین زمان منطقه و خصوصا کشورهای همسایه ایران، تدارک یک جریان انقلابی را پیشرو داشتند و در عمل تعداد زیادی از دانشجویانی که به این کشورها رفته بودند (خصوصا به روسیه) تحت تاثیر جریانات عملی انقلابی قرار گرفتند.
به طور عملی اولین گروه مشخصی که میتوان به آن اشاره کرد سوسیال-دموکرات و بعد از آن گروه همت و در نهایت همین ها به حزب عدالت تبدیل می شوند. حزب عدالت در اولین کنگره خود، به دستور لنین، نام خود را به حزب کمونیستی(حزب کمونیست ایران) تغییر می دهد. این حزب در مقاطع مختلف با رضاخان همکاری قوی دارد.
حزب کمونیست ایران در به روی کار آمدن رضاخان نیز نقش بسزایی داشت. در یک مقطعی رضاخان با این حزب برخورد می کند بطوریکه یک عده دستگیر و عده ای فراری می شوند. از این حزب یک گروه 53 نفره ایی باقی می مانند که میتوان این گروه را دنباله حزب کمونیستی ایران دانست.
رضایی: یک هسته سوسیالیستی از ایرانیها را داریم که عمدتا در جریان حضور نیروی کار شمال ایران، در منطقه قفقاز، به این جریان گرایش پیدا کردند. بعدها در قالب سازمان همت و بعد به حزب عدالت و... پدیدار شدند. گروه دیگری در آلمان داریم که از طریق اعزام دانشجویان به اروپا شکل می گیرد. یکی از افراد شاخص این گروه مرتضی علوی(برادر بزرگ علوی) است که هم در آلمان و هم در ایران فعالیت داشت.
در این بحث وقتی از گروه های چپ صحبت میکنیم به نظرم باید نگاه خود را بر آنهایی متمرکز کنیم که نظر به مارکسیست و سوسیالیست داشتند. در ایران کسانی را داشتیم که نام سوسیالیست هم بر خود میگذاشتند و ایدههای چپ هم داشتند ولیکن اساسا آن را قبول نداشتند و حتی به شوروی نیز خیلی وابسته نبودند.
حزب دموکرات در ایران شکل می گیرد. ایده های این حزب ایده های جریان چپ است، اما وابستگی زیادی به شوروی ندارند. به لحاظ فلسفی نیز مارکسیست و سوسیالیست را هم قبول ندارند. به نظر بنده باید این افراد را جدا کرد.
جریانات تندرو مسیر انقلاب مشروطه را منحرف ساختند
حقانی: در جریان مشروطیت شاهد هجوم یک جریان تندرو بودیم. عمدتا هم از قفقاز اینها به ایران میآیند و اینها در ایران یک تندروی را رقم می زنند. این جریانات مسیر انقلاب مشروطه را، که می توانست منجر به مردم سالاری دینی در ایران شود، منحرف میکنند. قدری در خصوص مواضع این گروه ها در دوران مشروطه صحبت بفرمایید.
جنتی: جریان چپ به تبع جریانهای کمونسیتی و مارکسیستی که در شوروی بودند، به شاخهها و جریانات مختلفی تقسیم میشوند. تمام تغییرات و تحولات در این حزب ها به تبعیت از هسته اصلی در شوروی و یا غرب بوده است. از جهت تئوری جریان چپ در ابتدا هیچ آگاهی و شناختی از مفهوم مارکسیستی و کمونیستی و.. نداشتند.
علت این امر نیز این می باشد که تقیزاده که نماینده یک جریان لیبرالیستی غربگرای محض است در کنار آنها قرار میگیرد. حال چرا در کنار اینها قرار گرفت؟ به این علت که در دو خصوصیت مشترکند. یکی دین ستیزی است و دیگری تحت تاثیر اخلاق اباههگری و بی بند و باری غرب قرار گرفتن، می باشد. از سوی دیگر جریاناتی که تحت تاثیر جریان مارکسیستی قرار گرفتند، هیچ کدام آگاهی چندانی از نقطه نظرات مارکسیستی نداشتند.
آقای غفار زاده، سلطان زاده و... در تندروی های مشروطه با طرز فکرهای متفاوتی تاثیرگذار بودند. این تندرویها و کندرویهایی که ما میبینیم، در نتیجه تغییر تحلیل از دیدگاه و نقطه نظر آن جریانی که منتصب به آن جریان بودند و در نهایت دستورالعملها نیز تغییر میکند.
تاثیر حزب سوسیال-دموکرات در به بن بست کشیدن مشروطه ایران
حقانی: در خصوص جریانی صحبت میکنیم که از جهت تئوری هیچ نسبتی با تحولات کشور ما ندارد. افرادی که مروج این تفکر و جریان هستند، آگاهی کاملی نسبت به آن جریان و منشا آن ندارند. این امر در جریانات لیبرالیستی هم وجود داشته است. برداشت آنها از غرب، برداشتی کاملا سطحی است.
حزب سوسیال- دموکرات کار خود را از تبریز شروع میکند و بعد در گیلان هم شروع به فعالیت میکند. در تبریز زمانی که انقلاب مشروطه در آنجا شکل می گیرد، تمام رویکرد دینی است. با آمدن سوسیال-دموکرات ها از شوروی به ایران گرایشات تند ضد دینی نمایان میشود. در خصوص حزب دموکرات که شعارهای سوسیالیستی میدهند و از تاثیری که در به بن بست کشیدن مشروطه ایران داشتند، کمی صحبت کنید.
رضایی: زمینه اجتماعی آن زمان را باید به خوبی در نظر گرفت. یک رژیم فاسد در کشور ما حاکم است که ظلم و استبداد و اقدامات او باعث نارضایتی در بین مردم در حد بسیار بالایی شده است. مردم هم به دنبال عدالت هستند. عدالت هم یک مفهوم کلی است. این امر را برخی در قالب عدالت خانه مطرح میکنند و برخی دیگر در قالب مکاتب غیر اسلامی عدالت را عرضه میکنند.
یکی از عواملی که باعث می شود سوسیالیست ها در ایران قادر به ایجاد یک فضا میشوند همین زمینه ایی است که وجود دارد. این زمینه نیاز به تغییر هم دارد. مکتب سوسیالیستی مکتب تغییر– یعنی تغییرات را در دسترس نشان می دهد. جامعه را تشویق میکند به اینکه ما قادر به انجام تغییرات هستیم.
درست است که جامعه ما خیلی با مفاهیم عمیق سوسیالیستی آشنا نبود، اما نیروهایی که در آن فضا وجود دارند با تبلیغات عامه فهم خود میتوانند تاثیراتی را در جامعه ایجاد کنند.
شروع فعالیت حزب دموکرات از مجلس دوم
در آستانه نهضت مشروطه شاهد شکل گیری انجمن های مجاهد و کمیته و... در آذربایجان و در گیلان هستیم. تمام این انجمن ها ناشی از تفکرات سوسیالیستی نیست اما بخشی از این قضایا کارکرد کسانی بود که از قفقاز می آمدند و نیروهای حزبی بودند. حزب دموکرات در چنین زمینه ای شروع به فعالیت می کند.
شخصی همانند تقی زاده که از ابتدا وارد چنین حزبی می شود، از روی ظاهرسازی و فریب بوده است یا ما باید تقی زاده را در مراحل مختلف زندگیش مورد توجه قرار دهیم؟ به نظر بنده در فضای پرالتهاب مشروطه حزبی همانند حزب دموکرات با توجه به شعارهایی که میتوانست در دست بگیرد و توجه عموم را به خود جلب کند، با وجود نیروهایی این چنینی(ایدئولوژی را در تفکرات سوسیالیستی یافتند) شکل می گیرد.
حزب دموکرات از مجلس دوم فعالیت عمده خود را آغاز میکند. نمایندهها و شعارهای خاص خود را دارد. در آن زمان مورد توجه عموم قرار میگیرد. در مقابل این گروه اعتدالیون بودند که ایده های لیبرالی داشتند. در کنار حزب دموکرات شاهد جریانات جدی تر و عمیق تر سوسیالیستی هم هستیم. حزبی که در نهایت به صورت حزب کمونیست خود را نشان میدهد.
در خرداد سال 1299، زمانی که نیروهای شوروی به بهانه باز پسگیری ابزار و تجهیزات خود وارد بندر انزلی شدند، در پناه حضور نظامی شوروی ها کنگره اول حزب عدالت برقرار می شود. نکته قابل توجه حمایت مستقیم شوروی در شکلگیری این کنگره می باشد.
خشونت ویژگی اصلی افرادی است که حزب کمونیست را تشکیل دادند
حقانی: حزب دموکرات شعارهای سوسیالیستی دارد البته غلبه گرایشات ناسیونالیستی در کنار شعارهای سوسیالیستی وجود دارد. در همکاری با گروه های دیگر مقدمه تشکیل اولین حزب کمونیست در ایران را فراهم می کند. گروهی که از قفقاز به ایران می آیند دارای ویژگی هایی هستند که یکی از این ویژگی ها خشونت آنهاست. ابزار بعدی این حزب مطبوعات بود.
به نظر می رسد اینها از جایی پشتیبانی می شوند که آن نقطه به نحوی هم دارای گرایشات تند انقلابی از نوع کمونیستی است که در روسیه در حال وقوع است، و هم گرایشات مشکوک وابسته به انگلستان در آن حضور دارد.