گروه سیاسی «خبرگزاری دانشجو»؛ فراماسونری در اصطلاح خاص به معنای بنای آزاد اما در اصطلاح عام به معنی «جادوگرخانه» و «شیطان خانه» به کار می رفته چرا که بزر گترین هدف اینان تسخیر کشورهای جهان از طریق تحمیل فرهنگی در هم آمیخته از آموزه های تحریف شده دین یهود و برخی از آموزه های جمعیت های صلیبی و به طور آشکارا مبارزه با دین بوده است.
فراماسونری در قرن هجدهم در اروپا زاده شد و پابه پای استعمار غرب در جهان رشد یافت و دوران بلوغ آن -بخوانید شکل منسجم آن- در سال 1717م. از اتحاد چهار لژ در لندن شکل گرفت. فراماسونری تشکیلاتی بود که دو اصل را در خود جای میدادند 1-پنهان روشی و مرموزی 2- نخبه گرایی
بنای فراماسونری بر لیبرالیسم، اومانیسم و نفی ادیان الهی گذاشته شده بود. از اهداف آنان بر می آید که نوک تیر پیکان آنان متوجه کشورهایی بوده که دارای تمدنی درخشان با تکیه بر فرهنگ غنی دینی، که مانع نفوذ سلطه بیگانگان می شدند و این خود، بیگانگان را وامیداشت که در کنار تهاجم مستقیم نظامی،اقتصادی و سیاسی، دست به تهاجم غیر مستقیم فرهنگی آن هم بوسیله ی رجال درجه اول سیاسی خود آن کشور، بزنند.
به محل تشکیل جلسات فراماسونری، «لژ» می گفتند و لژها ارکان حیاتی کشور یعنی افراد صاحب منصب کشورها را در خود جای می دادند تا بدین طریق شریان اصلی حکومت را در دست بگیرند و منافع لژ و دولت های پشت پرده ی تشکیلات را فراهم آورند. تمام لژها ملزم به هماهنگی با لژ مادر یعنی انگلستان بودند.
از جمله کشورهایی که دارای تمدنی غنی بوده و مورد توجه استعمارگرانی چون روسیه، انگلیس و فرانسه قرار گرفت؛ ایران بود. موقعیت استراتژیک ایران و وضعیت سوق الجیشی آن و بازار مصرفی و منابع غنی موجود در آن و مهم تر از این ها، تاثیر سیاسی و معنوی ایران در کشورهای منطقه، بیگانگان را واداشت تا ایران را صحنه و لنگرگاه رقابت خود قرار دهند.
ایرانی که با تمام منابع غنی که داشت؛ از وجود حکمرانان سست عنصر و بی کفایت و درباریان خود باخته رنج می برد، در برابر فرهنگ مهاجم غرب قرار گرفته بود که به شکل کاملا منسجم درحال پیشروی در کشورهای مستقل بود.
دوره ی قاجار از جهت این ضعف عمیق فرهنگی نقطه ی عطفی به شمار می رود. شرایط دوران قاجار به علاوه ی حضور ماموران دستگاههای جاسوسی استعمارگران و فرستادگان سیاسی انگلستان و هندوستان در ایران و همچنین فرستادن محصلان و روشنفکران به اروپا، ایران را به بستر محیای فراماسونری بدل کرد.
بنابراین ثمره ی ارتباط با غرب و تفهیم این باور غلط درباریان ضعیف و خودباخته به اینکه پیشرفت ایران منوط به فرهنگ غرب بدون دخالت عقل ایرانی است و گاها بدون کوچکترین تحقیقی راجع به افکار غرب و جریان های حاکم در آن سوق به سمت سازمان ها و انجمن های مخفی و منحرف و شبه فرقه ای فراماسونری پیدا کردند.
تعهد اعضای فراماسونری نسبت به اسرار و مذاکرات لژ، سکوت و فراموش کردن آنچه دیده و شنیده اند بود. براین اساس فراماسونری در دل ایران به «فراموش خانه» معروف شد. تشکیلات و سازماندهی داخلی فراموش خانه برگرفته از لژهای فراماسونری در اروپا بود. همین اصل باعث می شد که بزرگترین هدف فراماسونرها، تامین منافع انگلستان در ایران باشد.
ورود فراماسونری به ایران ابتدا از طریق هند و بعد از طریق عثمانی و فرانسه و انگلستان صورت گرفت. مورخان معتقدند مهم ترین هدف انگلستان از نفوذ در رگه های اصلی حکومت ایجاد نزاع در میان اقشار مختلف مردم و در پی آن تضعیف اسلام و ایجاد شکاف میان روحانیون و رجال دولتی بوده است.
بدنبال وضعیت انحطاط آمیز قاجاریه زمانی که استبداد داخلی و استعمار خارجی بیداد می کرد افراد بی هویتی که بنیان های اعتقادی و مذهبی ایران را نشانه گرفته بودند در ایران موج عظیم نو اندیشی و پیشرفت در سایه ی گرایش بی چون و چرا نسبت به فرهنگ غرب را به راه انداختند.
صد افسوس از که این افراد، دانش، مهارتها و بخصوص تمدن درخشان و فرهنگ اسلامی را نفی کرده و ایران را متهم به توحش و بربریت می نمودند و به جای خوداتکایی و خودباوری و حفظ هویت دینی خود، ندای روشنفکری مبتنی بر افکار غرب را سر می دادند.
اولین فردی که از بین ایرانیان به فراماسونری پیوست «عسگر خان افشار ارومی» بود. نکته قابل توجه آن که وی زمانی به عضویت فراماسونری پیوست که از طرف فتحعلی شاه مهمترین ماموریت سیاسی به او محول شده بود. وی در این ماموریت مهم بنا بود ناپلئون و فرانسه را با ایران متحد کند و جبهه ای علیه روس و انگلیس تشکیل دهد اما در آنجا بدلیل خود باختگی و شیفتگی نسبت به فرهنگ غرب به جای فعالیت به نفع ایران، به حلقه عبودیت و فرمانبرداری فراماسونرهای انگلیس گردن نهاد.
اما از جمله حلقه های فراماسونری که لطمات زیادی به ایران زد حلقه ی میرزا ابوالحسن خان ایلچی سفیر ایران در انگلستان و سرگوراوزلی جاسوس انگلیس در ایران بود. سرگوراوزلی از طرف جرج سوم پادشاه انگلستان ماموریت داشت تا اطلاعات دقیقی از وضعیت نظامی، سیاسی و اسرار نهفته ایران بدست آورد. وی به همراه ایلچی مبادرت به تاسیس لژ فراماسونری در ایران کرد و بدنبال آن افراد زیادی از درباریان فتحعلی شاه به جرگه ی فراماسونری پیوستند و اوزلی از این طریق به خواسته ی خود که نفوذ در دربار و حفظ منافع انگلستان بود دست یافت .
در زمان ناصرالدین شاه نیز، «میرزا فتحعلی آخوند زاده» بود که اعتقادات اسلامی را در جریان مسلمانان قفقاز زیر پای خود لگد مال کرد و راه پیشرفت را در دنباله روی از فرامین فراماسونری می دانست.
از جمله لطمات بزرگ فراماسونری عقد عهدنامه پاریس و جدا شدن افغانستان از ایران بود که در پی عضویت دسته جمعی هیئت ایرانی به سرپرستی «فرخ خان امین الدوله» و «میرزا ملکم خان ناظم الدوله» -پدر روشنفکری ایران- در تشکیلات فراماسونری در سال 1273ق. صورت گرفت.
ملکم خان بدنبال رسوایی های مالی و عزل از مناصب دولتی و فروختن هویت ایرانی و اسلامی به فرهنگ آشفته ی غرب، وی در منجلاب های پیش آمده بیشتر فرو رفت و به اصلاح طلبی دو آتشه که سنگ قانون مداری و لیبرالیسم را به سینه میزد بدل گشت.
ملکم خان ایرانیان را فاقد شعور میدانست. او خود را در جهت منافع انگلیس قرار داد تا جایی که لقب «سر» را به پاس خوش خدمتی به بیگانگان از طرف ملکه انگلیس دریافت نمود. وی اولین انجمن سیاسی، اجتماعی نوین خود را با اجازه ی ناصرالدین شاه وعضویت محصلان دارالفنون و شاهزادگانی چون «جلال الدین میرزا» در جهت آموزه های سیاسی-اجتماعی اروپای قرن نوزدهم بویژه انقلاب فرانسه در سال1275 یا 1276 ق. بنیان نهاد.
در ظاهر امر هدف این انجمن ها آزادی خواهی و مبارزه با استبداد و بیداری ملت ها با سوق یافتن به سمت بندگی بی چون و چرا از فرهنگ در هم آمیخته ی غرب بود اما دریغ و افسوس که باطن آن چیزی جز بی هویت شدن و عقب افتادن از پیشرفت های جهانی و غوطه ور شدن عمال حکومتی در زرق و برق ساختگی غرب نبود.
در نهایت نیز چشمانی «بیدار و دلواپس» چون «حاج ملا علی کنی» و مقاومت مردم نسبت به نفوذ استعمار در ایران مانع رسیدن ملکم خان به اهدافش گشت و این مقاومت باعث گردید که آتش فتنه رخنه کرده در ارکان حیاتی کشور توسط بیگانگان بیش از بیش شعله نگیرد و در گلو خفه شود هر چند که ضربات مهلک آن را نمی توان نادیده گرفت.
اما دیری نپایید که بعد از مرگ ناصرالدین شاه ،طرفداران ملکم خان دست به ایجاد تشکل فراماسونری «مجمع آدمیت» زدند که از دل جامع آدمیت، لژ بیداری ایرانی سر بر آورد. موسس این لژ مدیران مدارس یهودی «آلیانس اسرائیلیت» بودند که «محمد علی فروغی» ،«حسین قلی خان نواب» و «اردشیر جی» اهداف آنان را در جهت منافع انگلیس دنبال نمودند.
اینان در ایجاد بحران هایی در جریان نهضت مشروطیت و به انحراف کشیدن نهضت عدالت خواهانه ی مردم ایران نقش داشتند و با ایجاد جو رعب و وحشت از راه ترور مخالفان و غارت اموال مردم باعث انفعال مردم از مسائل سیاسی و اجتماعی از یک طرف و حضور بیگانگان به بهانه برقراری امنیت در کشور از طرف دیگر شدند.
در نهایت باید گفت که شواهد و استاد غیرقابل انکار تاریخی نشان می دهد که تشکیلات فرماسونری با هدف تامین منافع دولت استعمارگر انگلیس در کشورهای جهان گسترش یافت و با جذب «روشنفکرنمایان بی هویت» به تربیت خائنانی در درون حاکمیت این کشورها مبادرت کرد تا با این کار علاوه بر کاهش هزینه های دخالت مستقیم، روندی سریع تر و آسان تر برای بهره کشی از منابع و استعدادهای آن کشورها را طی کند.
خیلی خوبه که اطلاعات تاریخی هم رو هم میذارید و باز هم خیلی خوبه ها...
ولی حداقل منابعی که نویسنده محترم نگاه کردن و ... آخرش یه اشاره بشه بهترم میشه
یاد خاتمی میوفتم