گروه سیاسی «خبرگزاری دانشجو»؛ استعمار در کشورهای هدف، دست روی جریانها و افرادی می گذاشت که در ارکان حیاتی و شریانهای اصلی حکومت نقش بسزایی داشتند. رجالی که به دلیل جایگاه سیاسی و اجتماعی شان اگر مستقل بوده و در جهت منافع ملت شان عمل می کرد منشاء خدمات فراوانی می شدند و اگر برعکس به عامل بیگانگان بدل می شدند می توانستند ضربات جبران ناپذیری به کشورشان وارد کنند .
افرادی که غرق در خوشگذرانی ها و مسحور فرهنگ غرب بودند و مردم ایران را ناتوان در جبران عقب ماندگی خود میدانستند، بنابراین برای اداره ی کشور مستشاران خارجی را به استخدام در می آوردند و مسائل اقتصادی، سیاسی، نظامی و فرهنگی جامعه را به دست آن ها می سپردند.
در ایران اواخر دوره ی قاجار، وجود نارسایی هایی چون بی عدالتی، وضع مالیات های سنگین، وجود ظلم و تبعیض از سویی و از سوی دیگر ورود موسسات تمدنی جدیدی چون مدارس، مطبوعات و... موجب بالا رفتن سطح آگاهی های مردم شده و متعاقب آن در حساسیت های ملی آنان را بالا می برد؛ بنابراین مردم و بالاخص علما برای بهبود اوضاع مصمم تر می شدند.
بیگانگان نیز که برای رسیدن به اهداف غارتگرانه ی خود دست از هیچ کوششی برنمی داشتند و برای اینکه جنبش های اصیل مردمی را در نطفه خفه کرده یا به انحراف بکشانند و عرصه را برای جولان عمال خود بازتر کنند، افرادی که حامیان منافع ملی بودند و از مشروعیت و مقبولیت برخوردار بودند را مورد هدف قرار می دادند.
اما نکته ی تاسف بار آنکه استعمار در موارد متعددی برای از میان برداشتن علمایی که همگام با مردم به مبارزه با استبداد برخاسته بودند، از طیف دیگری از دارندگان لباس روحانیت که تحت تاثیر نظام ارزشی غرب قرار داشتند، استفاد می کرد. نفوذ در افرادی که ملبس و به تبع آن از مقبولیت برخوردار بوده و در راستای جامه ی عمل پوشاندن به اهداف و منافع استعمار حرکت می نموند، یکی از شگرد های بیگانگان برای استعمار و سرکوب جنبش های مردمی بود.
بنابراین طیف ها و جریان های مختلفی در کشور شکل گرفت: مردم و علمایی که سعی در تغییر وضع موجود و از میان برداشتن ظلم ها و بی عدالتی ها داشتند، و آخوندهایی که منافع استعمارگرانه ی بیگانگان را تامین کرده و به نوعی دست نشانده ی قدرت های خارجی بودند.
از جمله ی مهمترین جنبش های اجتماعی- سیاسی ایران، انقلاب مشروطه بود. اوضاع نابسامان کشور و اقدامات حکومت در ظلم هایی و تجاوزاتی که به جان و مال مردم می کرد عامه را به ستوه آورده و جامعه را آماده ی خروش و نهضت کرده بود. بنابراین نخستین بارقه های جنبش با قیام مردم به رهبری علما برای تاسیس عدالت خانه و جلوگیری از ستمگری های حکام از طریق اجرای قوانین عادلانه ی اسلام زده شد.
بنابراین جرقه ی نهضت توسط آیت الله بهبهانی و آیت الله سید محمد طباطبایی و شیخ فضل الله نوری که بعد از مهاجرت صغرا به حرم حضرت عبدالعظیم و کشته شدن یکی از طلاب و جریانات مسجد جامع، به مهمترین رهبر نهضت بدل گردید، زده شد.
اعلام حکومت نظامی توسط عین الدوله و تبعید تعدادی از موثرترین افراد در نهضت، بار دیگر باعث ایجاد موج دیگری از اعتراضات شد و متعاقب این اعتراضات علما از تهران خارج شدند اما این خروج رهبران اصلی از تهران خلاءهایی را در رهبری نهضت ایجاد نمود و همین خلاءها به ترس مردم از حمله ی حکومت دامن زده و فرصت را برای تحرکات عوامل انگلیس در جهت به انحراف بردن قیام عدالتخواهی فراهم کرده و نهایتا منجر به پناهنده شدن تعدادی از افراد سست عقیده و ناآگاه به سفارت انگلیس گردید.
سرانجام شاه در روز 14 جمادی الثانی فرمان مشروطیت را صادر نمود و نهضت مشروطه در ایران با پیروزی مردم به ثمر نشست. اما از آنجایی که بنابه باور قدیمی ایرانیان «همیشه پای استعمار انگلیس در میان است» این نهضت دوام چندانی نیاورد و حلاوت آن در کام ایرانیان خیلی زود و با فروغلطیدن آن به دامان بیگانگان و روشنفکرنمایان بیگانه پرست و نهایتا روی کار آمدن دیکتاتوری خشن رضاخانی، به تلخی گرایید.
وجود افراد تندرویی که دست نشانده ی انگلیسی ها بوده و اهداف و منافع آنها را پی می گرفتند چون تقی زاده و میرزا حسن خان مشیرالملک (پیرنیا) و ... فضای جدیدی را برای نهضت مشروطه فراهم نموده و از سوی دیگر زمزمه های کیفیت نگارش قانون اساسی و اختلاف نظر هایی در برداشت از مفهوم مشروطه شکاف عمیقی در نهضت مردم ایران ایجاد کرده بود.
وکلای مجلس برای نوشتن قانون اساسی مشروطیت قوانین بلژیک، فرانسه و انگلستان را الگو قرار دادند که این مسئله با مخالفت شدید علمای پایه گذار مشروطه در راس آنها شیخ فضل الله نوری مواجه شد.
شیخ فضل الله مشروطه را با قید «مشروعه»؛ به نوعی متکی بودن مجلس به قوانین شرع می خواست و نوشتن هرگونه قانون و واداشتن مردم به قوانین مغایر با شرع را نادرست می دانست. شیخ شهید اظهار می داشت که " ما را چه شده که امروز باید دستور عدل ما از پاریس برسد و نسخه ی شورای ما از انگلیس برسد ؟" . از دید شیخ فضل الله مشروطه ای که از دیگ پلوی سفارت انگلیس سردر آورد؛ مشروطه ای نخواهد بود که عدالتخانه ی مورد نظر مردم را تضمین کند.
اما قوانینی که برگرفته از قوانین بیگانگان بود و همچنان راه دخالت قدرت های خارجی را در مسائل مهم کشور باز می گذاشت و وجود افرادی که مشروطه ای بدون تعهد به اسلام را دنبال می کردند، موجب شکاف بین طرفداران مشروطه گشت. همچنین تندروی های طرفداران مشروطه انگلیسی در روزنامه ها موجب خدشه دار شدن اوضاع عمومی کشور شد. این شکاف ها و تندروی ها بهانه ی لازم را به محمدعلی شاه جوان داد تا با توسل به زور و سلاح، نخستین مجلس ملی را به تعطیلی بکشاند.
عدم عقب نشینی شیخ فضل الله از پایبندی به مشروطه ی مشروعه سبب شد تا در نهم دی ماه 1287 خورشیدی؛ مورد سوءقصد کریم دواتگر قرار گرفته و گلوله ای به پای ایشان اصابت کند. بعد از این قضیه به شیخ فضل الله پیشنهاد شد برای حفظ جان و مال خود به سفارت روس پناهنده شود اما وی نپذیرفت. در جمله ای منتسب به ایشان آمده است که شیخ شهید در واکنش به این پیشنهاد گفت: «مسلمان هیچ گاه به زیر بیرق کفر نمی رود.»
در مقابل طیف روحانیون پایبند به اجرای احکام مقدس اسلام، گروه دیگری از ملبسان به این لباس وجود داشتند که شیفتگی به غرب تمام فضای فکری ایشان را تشکیل می دهد. از جمله این آخوندها که دست پرورده و تربیت یافته ی انجمن های فراماسونری بوده و در پی اهداف بیگانگان حتی به قیمت فروختن منافع ملی و از دست دادن غرور ملی قدم برمی داشتند «ابراهیم قزلباش زنجانی» بود.
«میرزا علی اصغر خان مشیر الممالک» از مهمترین منحرف کنندگان قیام مشروطیت، در تکوین اولیه نطفه های اندیشه تجددگرایانه زنجانی نقش موثری داشت. زنجانی از طریق وی با علوم و ترقیات خارجه آشنا شد و تفکرات آنارشیستی موجود در کتاب سیاحت نامه ی ابراهیم بیگ بر اندیشه ی سیاسی زنجانی تاثیر فراوانی بر جای گذاشت.
زنجانی در سالهای حکومت مهدی قلی خان غفاری کاشی بر منطقه ی خمسه ی زنجان، به یکی از نزدیکان او بدل شد. مهدی قلی خان پسر فرخ خان امینالدوله کاشی عاقد قرارداد پاریس است که به تجزیه هرات انجامید. او از اعضای شناخته شده ی فراماسونری بوده که پس از دیدار با «عبدالبها» رئیس وقت فرقه ی ضاله ی بهاییت در پاریس، به بهاییت گرایید. روابط بسیار صمیمانه ی زنجانی و مهدی قلی خان باعث گرایش بیشتر او به فرهنگ غربی و شهره شدن به " فرنگی مآبی " در میان مردم و علما گردید.
میرزا مهدی خان مسایل مملکتی را با زنجانی مطرح میکرد وی بریتانیا را حافظ استقلال و تمامیت ارضی ایران میدانست همین طرز تفکر بر زنجانی تاثیر عمیقی را گذاشت و سبب سوق دادن زنجانی به سمت انگلیس گشت.
سرانجام زنجانی به عضویت شبکه های پنهانی و توطئه گرانه ای به نام سازمان ماسونی بیداری اسلام در آمد که در آنجا آموزش های لازم برای برنامه ی استعماری و اهداف توطئه گرانه ی انگلیس را دید. "شراره ی استبداد " اولین رمان ماسونی و مهمترین منبع تاریخ مشروطه ی زنجانی محسوب میشود.
همین تفکرات زنجانی بود که موجب تنفر او از شیخ فضل الله گردید. شکست نیروهای محمدعلی شاه از مجاهدین و فتح تهران توسط مشروطه طلبان بهترین فرصتی بود که زنجانی می توانست آتش تنفر خود از شیخ شهید را تسکین دهد. همزمان با دستگیری شیخ در میان هرج و مرج حاکم بر پایتخت، زنجانی از سوی اعضای انجمن های ماسونی برای اعلام حکم اعدام این مبارز نستوه انتخاب شد.
سرانجام در 9 مردادماه 1288 شیخ فضل الله نوری با حکم شیخ ابراهیم قزلباش زنجانی، توسط یـِپرم داویدیان گانتاکتسی یا «میرزا یپرم خان ارمنی» که با توسل به هرج و مرج حاصل از مشروطه به حکومت تهران رسیده بود؛ اعدام شد و پرونده ی یک عمر مجاهدت و مبارزه ی او بسته شد تا برگی دیگر از تاریخ خیانت بار وابستگاه به اردوگاه استعمار در ایران ورق بخورد.
فرهنگیان و مطالباتشون رو پیگیری کنید
نایینی نبود که حکم اعدام داد ؟