آخرین اخبار:
کد خبر:۲۸۴۰۸۲
در مصیبت روزهای آخر صفر - 3

گنبدت از هر کجای شهر سوسو می کند

گنبدت از هر کجای شهر سوسو می کند/ دست هر آشفته ای را پیش تو رو می کند/ در لباس خادمان مهربانت، آفتاب/ صبح ها، صحن حرم را آب و جارو می کند
گنبدت از هر کجای شهر سوسو می کند

گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»، شاعران برای سبط اکبر شعرهای زیبایی سروده اند. انتخاب برایمان سخت بود. اما همین سه شعر عرض تسلیتی است به ساحت ولی زمانمان (عج):

 

قاسم صرافان

لب خشک و داغی که در سینه دارم
سبب شد که گودال یادم بیاید

اباصلت! آبی بزن کوچه‌ها را
قرارست امشب جوادم بیاید

 

قرار است امشب شود طوس، مشهد
شود قبله‌گاه غریبان مزارم

اگر چه غریبی شبیه حسینم
ولی خواهری نیست این جا کنارم
 
به دعبل بگو شعر کامل شد این جا
«و قبرٍ بطوس»ی که خواندم برایش

بگو این نفس‌های آخر هم اشکم
روان است از بیت کرب و بلایش

 

از آن زهر بی‌رحم پیچیده‌ام من
به خود مثل زهرای پشت در از درد

شفا بخش هر دردم از بس که خواندم
در آن لحظه‌ها روضه‌ی مادر از درد
 
بلا نیست جز عافیت عاشقان را
تسلای دردم نگاه طبیب است

من آن ناخدایم که غرق خدایم
«رضا»یم، رضایم رضای حبیب است
 
شرابش کنم بس که مست خدایم
اگر زهر در این انار است و انگور

کند هر که هر جا هوای ضریحم
دلش را در آغوش می‌گیرم از دور

 

شدم آسمان، پر کشد تا کبوتر
شدم دشت، تا آهو آزاد باشد

شدم آب، تا غصه‌ها را بشویم
میان حرم زائرم شاد باشد
 
اباصلت آبی بزن کوچه‌ها را
به یادِ سواری که با ذوالفقارش

بیاید سحر تا بگردند دورش
خراسان و یاران چشم انتظارش


مریم سقلاطونی
گنبدت از هر کجای شهر سوسو می کند
دست هر آشفته ای را پیش تو رو می کند

 

در لباس خادمان مهربانت، آفتاب
صبح ها، صحن حرم را آب و جارو می کند

 

ماه هر شب کنج بست «شیخ حر عاملی»
یاد معصومیت آن بچه آهو می کند

 

یاد معصومیت آن بچه آهو ...یاد تو
کوچه های شهر را لبریز «یا هو» می کند

 

باد، هم مثل نگهبان درت... بدو ورود
غصه را از شانه های خسته، پارو می کند

 

عطر نابی می وزد از کوچه باغ مرقدت
هر که می آید حرم ... این عطر را بو می کند


***


...خادمی می گفت که... آقا به وقت بدرقه
دست زائر را پر از گل های شب بو می کند

 

علی اکبر لطیفیان
نام تو را بردم زمستانم بهارى شد
در خشکسالى دلم صد چشمه جارى شد

 

بعد از زمانى که گدایى تو را کردم
دار و ندار من عجب دار و ندارى شد

 

گفتند جاى توست، دل را شستشو کردم
پس مى‏شود از خادمان افتخارى شد

 

مى‏خواستند از هر طرف تو جلوه‏گر باشى
این گونه شد، دور حرم آئینه کارى شد

 

گاهى اسیرى لذّت آهو شدن دارد
بیچاره آن که از نگاه تو فرارى شد

 

گَرد ضریحت با من و گَرد دلم با تو
بى تو دوباره این دلم گرد و غبارى شد

 

من سائل بى چیزِ اطرافِ حرم هستم
من سالهاى سال، دنبال کرم هستم


***


انگور سرخى، سبز کرده دست و پایت را
تغییر داده حالت حال و هوایت را

 

اى خاکِ عالم بر سرم – حالا که مى‏آیى
از چه کشیدى بر سر و رویت عبایت را

 

تو سعى خود را مى‏کنى و باز مى‏افتى
این زهر خیلى ناتوان کرده است پایت را

 

وقت زمین خوردن صدا در کوچه مى‏پیچد
آرى شنیدند آسمانى‏ها صدایت را

 

وقتى لبت خشکید و چشمت ناتوان‏تر شد
در حجره‏ى در بسته دیدى کربلایت را

 

در حجره‏اى افتاده‏اى و تشنگى دارى
تو کربلاى دیگر در حال تکرارى

 

قسمت نشد خواهر کنار پیکرت باشد
بد شد، نشد امروز بالاى سرت باشد

 

بد جور دارى روى خاک از درد مى‏پیچى
اى واى اگر امروز روزِ آخرت باشد

 

حیف از سر تو نیست روى خاک افتاده؟!
باید سرت الآن به دست خواهرت باشد

 

حالا غریبى را ببین دنبال تابوتت
دختر ندارى لااقل دربدرت باشد

 

وقتى شروع روضه‏هاى ما بیان توست
خوب است پایانش، بیان دیگرت باشد

 

یابن شبیب آیا شهید بى کفن دیدى؟
در لابلاى نیزه، پاره‏پاره تن دیدى؟

ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار