گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»؛ شب گذشته مراسم تجلیل از ابراهیم حاتمی کیا با حضور تعدادی از فرزندان شهدا در سازمان فرهنگی هنری اوج برگزار شد.
شبی زیبا و به یادماندنی بود. احتمالاً کسانی که در آن جا بودند دیشب را فراموش نخواهند کرد. حضور فرزندان شهدا فضای لطیفی ایجاد کرده بود.
مجری برنامه دختر شهید رودکی بود. شهید رودکی همانی است که حاتمی کیا فیلم «از کرخه تا راین» را با الهام از زندگی وی ساخت.
در ابتدای این مراسم همسر شهید تهرانی مقدم با تلاوت آیه ای از سوره طور به فرزندان شهدا امید داد که پدرانتان بیش از شما مشتاق دیدن شما هستند و در خصوص حاتمی کیا نیز گفت: اخلاص وی بود که موجب شد فیلم هایش این گونه ارزشی شود.
سپس فرزندان شهدای گرانقدر، جولایی و نجفی رستگار در قالب متن هایی ادبی از زحمات حاتمی کیا تقدیر کردند.
سید محمد جولایی گفت: «ای کاش شمع روشنتر شود، ای کاش اسپند آتشین تر بسوزد، ای کاش مینای فیروزهای ما بیشتر جلوهگری کند، ای کاش کیان ایرانی به جمع اصحاب مختار برگردد نه که آن نرفته که بازگردد و اما باید کمی دور بود تا زخمها التیام یابد.
اسپند آتش سرختر میطلبد تا دور شود و بالاتر رود و همه جایی گردد و مینای فیروزهای ما را طعنهها نیاز است تا بتواند چشمنوازی کند.
زمانی که پدر تفنگ را برداشت، تو دوربین را برداشتی تا چهرههای او را در جبهههای بدر و خیبر به ما نشان دهی.
در بازگشت از «از کرخه تا راین» فردا شدی و سرلشکریات را با پوشیدن «بوی پیراهن یوسف» گرفتی.
من سیدمحمد جولایی فرزند شهید همت، باکری، زینالدین، صفوی، تهرانی، رودکی، نامجو، رستگار و فرزند همه شهیدان این سرزمین هستم که با فیلمهای «از کرخه تا راین»، «دیدهبان» و «آژانس شیشهای» تو گریستم، اما با فیلم «چ» هم گریستم و هم به خود بالیدم.
آقا ابراهیم! به امید روزی که دهها سرلشکر بسازی، تنها یک آرزو دارم و آن این است که پس از ساختن آخرین فیلم خود در 100 سالگی به آرزوی شهادتت برسی.»
محدثه نجفی رستگار نیز با اشاره به قهرمان سازی کشورهای غربی و پر و بال دادن به آنان در همین کشور ایران که خودش پر از قهرمانان واقعی است، گفت: به جز چند نفر مثل حاتمی کیا بقیه ما را تنها گذاشتند.
وی در نهایت گفت: به نمایندگی از فرزندان قهرمانان بینشانه جنگ هشت ساله میخواهم که به نام آنها بیلطفی نکنید. یادبود شایسته آنها در حوزه هنر، سینما و ادبیات به وقوع میپیوندد و احتیاج به عشق دارد.
سپس کلیپی زیبا از فرزندان شهدای حاضر در جلسه که خطاب به حاتمی کیا صحبت هایی کرده بودند، به نمایش درآمد. نمی دانم. شاید اولین باری که بغض حاتمی کیا در این جلسه شکست در همین کلیپ بود.
یکی از فرزندان شهدا گفت: یک بار در فیلمتان، دیده بان به تنهایی یک خط را نجات داد. جناب حاتمی کیا! شما حکم همان دیده بان را دارید. خط را نجات دهید. انگار اینجا اولین جایی بود که اشک حاتمی کیا جاری شد.
فرزند شهید ترابیان نیز در اواخر این کلیپ خطاب به حاتمی کیا گفت: آقای حاتمی کیا! پیش ما بمانید.
پس از کلیپ نیز علی کشوری، فرزند شهید کشوری در سخنانی صریح تمام حرف فرزندان شهدا را گفت: خوشحالم که در جمع فرزندان شهدا حضور پیدا کردید. اما چرا اینقدر دیر؟!
کشوری ادامه داد: دوست دارم افرادی همانند شما فکر نکنند که دفاع مقدس تمام شده و بروند «دعوت» را بسازند. احساس قلبی ما این است که ما را رها نکنید و اگر پای صحبتهای فرزندان شهدا بنشینید هنوز خیلی دردها نگفته مانده.
وی گفت: این تقدیر و تجلیل باید انجام شود، اما یک سوال دارم. همان اتفاقی که در فیلم شوق پرواز افتاده بود، در فیلم «چ» نیز افتاده است. همان گونه که شهید بابایی را در فیلم شوق پرواز ندیدم، شهید چمران را نیز در فیلم «چ» ندیدم.
علی کشوری با اشاره به اینکه آژانس شیشه ای هنوز بهترین اثر دفاع مقدس از منظر من است، گفت: آثار جنگ هنوز تمام نشده که فیلم در خصوص دفاع مقدس رها شود.
سپس نوبت به تجلیل از حاتمی کیا رسید.
برخی فرزندان شهدا به روی سن آمدند تا از حاتمی کیا تقدیر کنند. سلیمه رودکی، مجری برنامه گفت: ما دختران شهدا یک رسم نانوشته داریم؛ ما به پدران شهید یکدیگر «عمو» می گوییم، می خواهم الان نیز شما را با لفظ عمو صدا بزنم؛ عمو ابراهیم! به روی سن بیایید.
وی سپس در خصوص هدیه ای که برای حاتمی کیا در نظر گرفته اند، گفت: هدیهای که برای شما تدارک دیده شده یک کتاب است، کتابی که خون نوشته بچههای شهداست، خیلی از ما پدرانمان را ندیدیم، اما با دیدن این فیلمها فکر کردیم اگر پدرانمان بودند همان صحنهها را به عنوان خاطره برای ما تعریف میکردند.
لیلا زینالدین فرزند شهید زینالدین، فاطمه مرقاطی فرزند شهید مرقاطی، سید ناصر نامجو فرزند شهید نامجو، حسن آزما فرزند شهید آزما، رضا رودکی فرزند شهید رودکی، مهدی همت فرزند شهید همت و جلال کاوند کسانی بودند که بر روی سن از حاتمی کیا تجلیل کردند.
پس از این تجلیل خود حاتمی کیا پشت تریبون رفت و سخنرانی کرد. متن آن را در قسمت پیوندهای همین خبر می توانید ببینید. اما ... بماند. خیلی نکات درباره این سخنرانی داشتم که می گذاریم تا ببینیم در آینده چه خواهد شد.
این جلسه پر از احساس، اشک، درخواست و گرامی داشتن فردی بود که به نظر نمی رسید پاسخی در خور این فضا گفته باشد. انگار تمام آن تمنیات را ندید. البته شاید و امیدوارم این تنها، برداشت شخصی نگارنده از متن صحبت های عمو ابراهیم باشد. امیدوارم.
درضمن اولين باري که بغض حاتمي کيا در اين مراسم ترکيد و تا کمر روي صندلي اش خم شد و شان هايش به شدت تکان خورد، در کليپ "براي شقايق عاشق" بود، نه کليپ فرزندان شهدا. از يک خبرنگار انتظار مي رود که دقيق تر از اين ها باشد.
نقدشهيدآويني راازفيلم مهاجر و
کرخه تاراين حاتمي کيا
بخوانيدتوکتاب آينه جادو جلددوم
خيلي خيلي زيباست...