گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو» - میلاد ولیان، دانشجوی دانشگاه امام صادق(ع)؛ رسانه، ابزاری برای انتقال پیام از یک منبع به مخاطب است. حال، این پیام می تواند خبری باشد، تحلیلی باشد یا تفسیری، انتقادی، آموزشی، تبلیغی و ... باشد. هر حکومتی در هر نقطه ای از دنیا، رسانه را برای پیشبرد اهداف، منافع و مصالح ملّی خودش به کار می گیرد و این، جای تعجب و حیرت هم ندارد. آنچه که جای تعجب و بلکه تأسف دارد، این است که در جمهوری اسلامی ایران، عده ای خلاف این مطلب را دنبال می کنند. یعنی معتقدند منافع و مصالح ملّی هیچ ربطی به اصحاب رسانه و بخصوص سینماگران ندارد. برخی به ظاهر هنرمندان معتقدند هنر را نباید در خدمت اهداف سیاسی نظام اسلامی گرفت. در حالی که هنرمندان غرب از ابزارهای هنری همچون سینما، موسیقی و... در راستای پیشبرد اهداف باطل خود استفاده می کنند.
چرا یک فیلم ساز نباید بر اساس منافع ملّی«یعنی منافع ملّت و مملکت خودش» فیلم بسازد!؟ چرا باید نسبت به مصالح کشورش بی تفاوت باشد!؟ مگر می توان بی طرف بود!؟ اساساً در عرصه ی نبرد حق و باطل، بی طرفی معنا ندارد. یا با حق، یا با باطل؛ حالت میانه ندارد. یا با حسین(علیه السلام)، یا با یزید. دشمن به فکر منافع و مصالح خودش است. چرا ما نباشیم!؟ آمریکایی ها هیچ حرکتی را برای پیشبرد انسانیت و کرامت انسانی انجام نمی دهند؛ دنبال منافع باطل خودشان هستند. حال، ما نباید منافع حقّ خود را در نظر بگیریم!؟ آیا این انقلاب و این نظام اسلامی ارزش جانبداری را ندارد!؟
در سرتاسر دنیا، کدام کشور را می توان پیدا کرد که منافع ملّی اش برایش بی اهمیت باشد!؟ هیچ کشوری و حکومتی را نمی یابیم که بگوید من اجازه ی نشر همه ی واقعیت ها و حقایق را در کشورم می دهم. چرا آمریکا جلوی پخش شبکه های «العالَم» و «Press TV» و سایر شبکه های ایرانی را می گیرد!؟ هالیوود برای چه اهدافی و به سفارش چه کسانی فیلم می سازد؟ با چه هدفی فیلم «Argo»، «300»، «knowing»، «سنگسار ثریا»، «2012» و صدها فیلم ضدّ ایرانی و ضدّ اسلامی دیگر ساخته می شود!؟ چرا در جشنواره ها به فیلم های ضدّ ایرانی جایزه می دهند؟ جز اینکه در راستای منافع ملّی شان است!؟
اما مقصود ما از منافع ملّی در نظام اسلامی چیست!؟
تلاش برای حفظ وحدت و یکپارچگی میان مردم با سلیقه های مختلف
القای امید، روحیه و نشاط به جامعه
تلاش برای حفظ نظام اسلامی[که امام فرمود حفظ نظام اسلامی از اوجب واجبات است؛ حتی از حفظ جان امام زمان(عج) هم واجب تر است.]
تلاش برای صدور پیام انقلاب اسلامی به اقصی نقاط عالم
گسترش فضای دینی براساس آموزه های وحیانی و اهل بیت(علیهم السلام)
تقویت و حمایت از مسئولین برای خدمت رسانی[ که البته این، منافاتی با نقد کردن ندارد]
مجد و عظمت و عزّت اسلام عزیز و ایران اسلامی در دنیا
و بسیاری موارد دیگر که همگی منطبق بر ارزش ها و کرامت انسانی و فطرت بشر، و در راستای تحقق حاکمیت صالحان است.
این مطالبی که عرض شد واقعیت هایی است که متأسفانه- سهواً یا عمداً- به چشم سینماگران و فیلم سازان ایرانی نمی آید. البته اگر به همین حد هم بسنده می شد، ملالی نبود؛ اما غصه ی بزرگ تر این است که نه تنها در جهت واقعیت های مشهود موجود در کشور و جهان حرکت معتنابهی انجام نمی گیرد، بلکه در جهت خلاف آن هم مَشی می شود. اهالی سینمای ایران اگر اینقدر که به انتقاد از وضعیت موجود جامعه ی ایرانی، نِق زدن و سیاه نمایی نسبت به خدمات انقلاب و هتک ارزش ها می پردازند، به ترویج ارزش های اسلامی و انقلابی، مقابله به مثل با فیلم های ایران هراسانه و اسلام هراسانه ی هالیوود، یا حداقل همراهی نکردن با سیاست های رسانه های غربی می پرداختند، جلوی نفوذ و اثرگذاری حجم وسیعی از حملات دشمن به جامعه ی ایرانی- اسلامی گرفته می شد. در طول تاریخ، کسانی بوده اند که حکومت وقت را قبول نداشته اند، اما هرگاه این مملکت در معرض هجوم دشمن قرار می گرفت، غیرتمندانه سینه سپر می کردند و از کشور دفاع می¬نمودند. نمونه¬ی بارزش، اعلام حکم جهاد از سوی علما، در دوران فتحعلی شاه قاجار، در جریان حمله ی روس ها به شمال ایران است. شهیدسیّدمرتضی آوینی به نکته ی جالبی اشاره می کند: «یکی از نکاتی که در کشورهای میزبانِ فیلم های سینمایی ما، چه در میان اجنبی ها و چه در میان ایرانیان از وطن گریخته، ایجاد شگفتی کرده، این است که چرا سینمای بعد از انقلاب به طور مستقیم یا غیرمستقیم در خدمت عرضه و تبلیغ پیام انقلاب قرار نگرفته است... بدون رودربایستی باید بر این حقیقت نیز اعتراف داشته باشیم که اصلاً از میان هنرمندان بنامِ سینما کسی معتقد به تفکر انقلابی ما نبوده است که درصدد تبلیغ آن برآید.»
اینکه در فیلم ها دائماً بر نقاط ضعف و منفی و مشکلات کشور تکیه شود و اینهمه نقاط قوت مشهود، مورد بی توجهی غافلانه یا مُغرضانه قرار بگیرد، این چه کمکی به مردم کشور- بخصوص جوانان- می کند!؟ رهبر معظّم انقلاب می فرمایند: «اگر انسان محترم و عزیز است، دل و ذهن و فکر او هم عزیز و محترم است. نمی شود هر چیزی را به مخاطب داد، فقط به صرف اینکه او نشسته و دارد به حرف های ما گوش می دهد. باید ببینیم به او چه می خواهیم بدهیم.»
اینهمه سیاه نمایی چرا!؟ بهانه هم این است که "می خواهیم واقعیت ها را به تصویر بکشیم". اما آیا اینها همه ی واقعیت هاست یا بخش گزینش شده ای از واقعیت ها؟ به تعبیر شهید آوینی: «برخلاف آنچه عموماً نقل می شود، فیلم بازآفرینی یا بازتاب واقعیت نیست؛ بازتابی است از درون فیلم ساز... یک فیلم همواره در همه ی جهات در سایه ی غایات فیلم ساز شکل می گیرد و بنابراین، هرگز نمی تواند ماهیتی واقعی داشته باشد. فیلم ساز ممکن است بخواهد فیلم را حتی المقدور به واقعیت نزدیک کند، اما نهایتاً فیلم بازتاب واقعیت است آنگونه که کارگردان می بیند، نه آنچنان که هست.» لذا یک فیلم به همان اندازه به واقعیت و حقیقت نزدیک است که سازنده ی آن نزدیک است. پیام و محتوای هر فیلمی نشان دهنده ی روحیات و دغدغه های آن فیلم ساز است. مخاطب فیلم، واقعیت را از دریچه ی دوربین فیلم ساز که شامل قطعات گزینش شده ای از یک واقعیت ممتد هستند، می بیند. پس مسلّماً به واقعیت – آنچنان که هست- واقف نمی شود. فیلم ساز بنابر میزان فهم و درک خود، مثلاً به برخی معضلات اجتماعی و خانوادگی مثل فقر، فساد، خیانت، بی اخلاقی و... می پردازد؛ اما هیچ گاه راه حل صحیحی پیشنهاد نمی دهد و مخاطبان را نسبت به آینده مأیوس و ناامید می کند، و تا آنجا که توان دارد، وضعیت جامعه ی ایرانی را سیاه و تیره و تار و غیرقابل اقامت نشان می دهد. چنین فیلم سازی نه به دنبال واقعیت، که به دنبال بیان نفسانیات و به تصویر کشیدن اوهام و تصورات ذهنی خودش است. در واقع، نوعی خودارضایی را تحت عنوان زیبا و فریبنده ی «واقع نمایی» دنبال می کند.
رسالت یک فیلم ساز روشنفکر صرفاً بیان سیاهه ی مشکلات و ضعف ها نیست. یک فیلم ساز باید در یک نگاه کلان آرمان گرایانه و بلندنظرانه، به بیان «هست ها» و «بایدها» – یا به عبارت دیگر، بیان «وضع موجود» و «وضع مطلوب»- توأمان بپردازد. همچنین در بیان «هست ها» باید جامعیت و انصاف را مدّنظر قرار بدهد. نباید اینهمه فضایل اخلاقی و صفات برجسته و ممتاز در فرهنگ اجتماعی زندگی ایرانیان را نادیده بگیرد و فقط به چند رذیله و صفت مذموم در بین اقلیتی از جامعه- که آنهم غالباً در بین مرفّه نشینان شمال شهر تهران دیده می شود- محدود بشود! به عنوان مثال، مسأله ی خیانت در زندگی زناشویی یا مسأله ی آزارهای جنسی در دوران کودکی، مگر چقدر در جامعه ی ما و در خانواده ها وجود دارد؟ آیا این سنخ موضوعات، دغدغه های مردم است یا دغدغه ی شخصی فیلم ساز؟ آیا این واقع نمایی است؟ فیلم ساز باید قدرت اولویت بندی مسائل را داشته باشد. جامعه ی امروز ما به چه چیزهایی نیاز دارد که فیلم ساز باید به آنها بپردازد؟ رهبر انقلاب اشاره فرمودند به چیزهایی که در فرهنگ عمومی ما ضعیف است، یا جایش کم است... مثل انضباط، اعتماد به نفس ملّی و اعتزاز ملّی[یعنی احساس عزّت کردن از اینکه من اهل ایرانم]، قانون پذیری، ملّی گرایی به معنای خوب قضیه، تدیّن و دین باوری، و موارد دیگری از جمله فرهنگ ازدواج، فرهنگ خانواده، سبک زندگی ایرانی اسلامی و...
سینماگرانی که به دنبال ارضای دغدغه های شخصی خود باشند و برای دل خودشان فیلم بسازند نه برای جامعه، نمی توانند بر طبل واقع نمایی بکوبند و دم از روشنفکری و بیان حقایق و واقعیت های جامعه بزنند. علت سیر نزولی مخاطبان سینما و استقبال سرد مردم از سینمای سال های اخیر را باید در همین امر جستجو کرد.
کارهاي سفارشي در ايران بيداد ميکند و مانند "فرزند چهارم " نتيجه قابل قبولي هم نميدهد...
به ايشون افتخار مي کنيم
اين دوست عزيز حتما به فيلما و كاراي امثال اصغر فرهادي علاقه داره