اولین فرمانده سپاه گفت: اگر سپاه تشکیل نمی شد و از انقلاب حراست نمی کرد صد در صد انقلاب اسلامی شکست می خورد و از بین می رفت.
گروه سیاسی «خبرگزاری دانشجو» - به بهانه سی و پنجمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی از جواد منصوری به عنوان یکی از اولین مبارزین انقلاب اسلامی دعوت کردیم تا در محل خبرگزاری در مورد مبارزات و خاطرات زمان انقلاب گفتگو کنیم. جواد منصوری که در کارنامه سوابق وی اولین فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ، سفیر جمهوری اسلامی در پاکستان ، معاون کنسولی وزارت خارجه دیده می شود این دعوت را پذیرفت و در خبرگزاری حاضر شد و به سوالات ما پاسخ گفت.
متن این گفتوگو تفصیلی به شرح زیر می باشد :
«خبرگزاری دانشجو»؛ شروع انقلاب اسلامی برا شما از کجا بود؟
منصوری-در این مورد تحلیلهای متفاوتی وجود دارد برخی کودتای مرداد سال 1332 را شروع انقلاب میدانند حتی آمریکاییها، اما برخی انقلاب را ناشی از جریانات سال 41 از قبیل انجمنهای ایالتی و ولایتی و اقدامات شاه می دانند و برخی دیگر ماجراهای سال 50 مثل جشن هنر شیراز و جشنهای 2500 ساله را شروع انقلاب میدانند و همچنین شدت سرکوبهایی که از بعد از سال 50 شروع شد همچنین بعضی وقایع سال 50 را آغاز جریان انقلاب میدانند ولی به اعتقاد من از سال 41 نهضت اسلامی شروع شد و به تدریج در جامعه شکل پیدا کرد و در آحاد ملت مسئله آگاهی و مبارزه شکل گرفت تا اینکه در سال 56 انفجاری در جامعه به واسطه مقاله توهینآمیزی که در روزنامه اطلاعات منتشر شد صورت پذیرفت و آنچه که نهضت اسلامی را تبدیل به انقلاب کرد واقعه 17شهریور بود و این واقعه نقطه پایانی بر رژیم ستمشاهی بود آنچه از 17 شهریور تا 22 بهمن اتفاق افتاد مراحل تکمیل و جایگزینی انقلاب اسلامی بود چرا که در 26 دی با فرار شاه انقلاب به پیروزی رسید.
«خبرگزاری دانشجو» ؛از آنجایی که تعاریف مخلتفی از انقلاب وجود دارد لذا ابتدا بفرمایید تعریف شما از انقلاب چیست و همچنین چرا مردم حاضر شدند دست به این کار بزنند؟
منصوری -در پاسخ این سوال بایدبه دو مسئله پرداخت یک اینکه چرا انقلاب شد و دیگر چرا انقلاب اسلامی اما در مورد اینکه چرا انقلاب شدباید گفت رژیم پهلوی واقعا یک رژیم فاسدو ستمکار بود و این رژیم ازابتدا با دستگیری و اعدام موجودیت خود را حفظ کرد لذا مردم در سال 57 براساس این واقعیتها شعار استقلال را سر دادند و گفتند که بسیاری از گرفتاری های ما ناشی از وابستگی حکومت به خارج است شعار آزادی هم مبتنی بر این است که مردم به هیچ وجه زیر سلطه استکبار نمیروند از طرف دیگر مردم دیدگاه خود را نیز مطرح کردند و گفتند که ما فقط انقلاب نمیخواهیم بلکه خواستار یک انقلاب اسلامی نیز هستیم.
«خبرگزاری دانشجو»؛ شما دو مرتبه در زندانهای طاغوت زندانی شدید اگر میشود اندکی در مورد شرایط زندان های آن موقع ونحوه فعالیت انقلاب در زندانها توضیح دهید؟
منصوری- از ابتدا دوره رضاخان زندانهای ایران تعداد زیادی زندانی سیاسی داشت و طبیعی است که شرایط وتعداد زندانها نیز فرق می کرد و این امر در دوره محمدرضا نیز مشهود بود در مجموع زندانهای دوره پهلوی شرایطی داشت که با بقیه جاهای دنیا قابل مقایسه نبود چرا که شدت و مدت شکنجهها بسیار زیاد بود به عنوان نمونه من از خرداد 51 تا شهریور 52 در کمیته و اوین و شکنجه و سلولهایی که شب و روزش معلوم نبود به سر می بردم از سال 50 به بعد اوج خشونت بود به طوری که از سال 52 به بعد حتی زندانهای عمومی نیز درگیر خشونت شدند ولی در عین حال زندانیان در زندانها تبادل نظر میکردند مثلا در دهه 40 مرحوم آیت الله طالقانی در زندان قصر کلاس تفسیر قرآن داشت اما در دهه 50 اصلا این امکان وجود نداشت حتی دونفر هم نمیتوانستند با هم صحبت کنند در کل زندان برای زندانیان یک آموزشگاه بود و این آموزشگاه متناسب با هر زندانی بود.
اوایل سال 56 یکی از بازجوهای ساواک من را از زندان قصر به کمیته منتقل کرد و به من گفت «شما در زندان چه میکنید؟» ومن گفتم که «شما ما را گرفتهاید و به زندان انداختهاید» بازجوی ساواکی به من گفت که «شما در آنجا دانشگاه انقلاب تاسیس کردهاید و این را هم بدانید که ما هیچ وقت دست شما نمیافتیم».
این نکته برای من از لحاظ تاریخی بسیار مهم است من آن موقع خیلی تعجب کردم تا اینکه در بهمن 57 اسرائیل یک هواپیمای چارتر فرستاد و تمام ساواکیهای تربیت شدهاش را که این مدیر ساواک هم جزو آنها بود از کشور خارج کرد.
«خبرگزاری دانشجو» ؛ آیا شما در دوره انقلاب دانشجو بودید و دانشجویان چه قدر در پیروزی انقلاب نقش داشتند؟
منصوری -بله من دانشجوی اقتصاد در دانشگاه تهران بودم که متاسفانه از بعد از انقلاب تاکنون فرصت ادامه تحصیل نداشتم ولی بنا به مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی به خاطر فعالیتهای علمی که داشتم جزو نخبگان بدون مدرک محسوب شدم.
دانشجویان در سال های 40 به بعد و حتی از سال 30 به بعد آرام آرام حضورشان در فعالیتهای سیاسی بیشتر شد در ابتدا مارکسیستها بیشتر بودند ولی از دهه 40 به بعد قشر دانشجویان مذهبی بر مارکسیستها غالب شدند به طوری که در دهه 50 سه چهارم زندانیان سیاسی مذهبیها بودند التبه دانشجویان تا سال 50، 52 تحت تاثیر تفکرات مارکسیستی بودند ولی به تدریج به سمت مذهب مایل شدند.
پیامی که امام درباره وحدت حوزه و دانشگاه دادند واقعا تحول بزرگی را برای دانشگاهها ایجاد کرد.
«خبرگزاری دانشجو» ؛از آشنایی خود با حضرت امام بفرمایید و اینکه چرا شما پای آرمانهای امام ایستادید در حالی که خیلی از هم دورهای های شما از این راه دور شدند؟
منصوری - در سال 41 ما با اعلامیهها و سخنرانیهای امام آشنا شدیم و به ایشان علاقهمند شدیم و لذا دو سه باری به قم رفتیم و با ایشان ملاقات و صحبت کردیم خاطرم هست که یک مرتبه امام به ما فرمودند «شما به اصل مطلب بپردازید» یعنی وقت خود را به برکناری شاه اختصاص دهید و به مسائل حاشیهای نپردازید و کاری به جریانات بهاییها و دیگر جریانات نداشته باشید.
ما در سال 42 که مبارزه مسلحانه را آغاز کردیم نمی دانستیم که امام با مبارزه مسلحانه مخالف است و بعدها متوجه شدیم. این آگاهی برای من در سال های 55 یا 56 شکل گرفت چون امام معتقد بود که این فعالیتها به نتیجهای نمیرسد.
به هر حال ما مسیرمان را بر پایه این آرمانها ادامه دادیم و خیلیها هم از این مسیر خارج شدند واین چیز تازهای نیست علت آن هم برای همه یکسان نیست ولی فکر میکنم یک مورد که در خیلی از اینها زیاد میباشد و مشترک است این است که اطلاعات دینی آنها کم است و فقط مبارزه و احساسات برای آنها مهم میشود همچنین در بعضی مواقع به قدری اعتقادات آنها متزلزل است که شعارهای مارکسیست روی آنها اثر میگذارد شاید دلایل دیگری هم باشد از قبیل دلایل شخصی مثلا یکی از افرادی که در زندان با ما همراه بود به شدت وسواس داشت و من همان موقع گفتم که این فرد بی دین خواهد شد و همین هم شد.
«خبرگزاری دانشجو» ؛نحوه ورود شما به سپاه پاسداران چگونه بود قدری از تشکیل سپاه بگویید؟
منصوری -ابتدا باید بگویم که من کتابی را به عنوان تاریخ شفاهی سپاه پاسداران تالیف کردم که تمام این صحبتها در این کتاب آورده شده است اما در پاسخ به سوال شما باید بگویم که از همان دوران زندان وقتی با دوستانمان بررسی می کردیم که چرا جریانات انقلاب مثل نهضت جنگل مشروطیت و دیگر جریانات به پیروزی منجر نشدند؟ به این نتیجه رسیدیم که چون نیروی قدرتمندی وجود نداشت که از نتیجه نهضت حراست کند لذا جریانات به نتیجه نمیرسید از این رو اگر سپاه پاسداران تشکیل نمیشد شما یقین کنید که صددرصد انقلاب اسلامی هم از بین میرفت که همین اتفاق هم توسط بنی صدر و دیگر جریانات موافق با او داشت رخ میداد که توسط رهبری امام خمینی و ملت جلوگیری شد.
در همان هفته اول پیروزی انقلاب ما به اتفاق چند تن دیگر از دوستان از قبیل آقایان عباس آقازمانی معروف به ابوشریف، موسوی بجنوردی و غیره در پادگان جمشیدیه هسته اولیه سپاه پاسداران را تشکیل دادیم مشابه این تشکیلات را دولت با عنوان گارد ملی تشکیل داد از طرفی شهیدمحمد منتظری نیز تشکیلاتی را به نام «پاسا» درست کرد و مجاهدین انقلاب اسلامی نیز کمیته انقلاب اسلامی را تشکیل دادند در این جا بود که شورای انقلاب به این نتیجه رسید که این تشکیلات باید با هم ادغام شود در نتیجه پس از یک ماه بحث این چهار تشکل این مجموعه به من به عنوان فرمانده سپاه و شش نفر دیگر هم به عنوان اعضای فرماندهی سپاه رای دادند و بعد از آن با حکم امام از تاریخ 2/2/58 سپاه پاسداران شروع به کار کرد بعد از تشکیل سپاه برای اینکه ازمنحل شدن آن جلوگیری کنیم گفتیم که باید سپاه را در قانون اساسی ثبت کنیم و بعداز مذاکرات با مجلس خبرگان و پیشنهاد شهید آیت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در اصل 154 قانون اساسی ثبت شد اگر این کارها نبود سپاه منحل میشد چرا که بنی صدر با وجود این اصل قصد منحل کردن سپاه را داشت و در دوران جنگ به همه فرماندهان نامه نوشته بود که سپاه به هیچ وجه اجازه ورود به جبهه را ندارد.
«خبرگزاری دانشجو» ؛یکی از کارهایی که در دوره فرماندهی شما در سپاه پاسداران شکل گرفت تسخیر لانه جاسوسی بود اگر خاطره و ناگفتههایی از آن موقع دارید بفرمایید.
منصوری -در اوایل آبان 58 آقای لاهوتی که نماینده امام در سپاه بود در بیمارستان قلب بستری شده بود ما به عیادت ایشان رفته بودیم منظورم از ما اعضای شورای فرماندهی سپاه است در این عیادت یک نفر از بیرون آمد و چیزی کنار گوش آقای لاهوتی گفت بعد آقای لاهوتی به ما گفت که چند لحظه بیرون منتظر باشید آقای موسوی خوئینیها قرار است بیاید اینجا و با من کاری دارد. بعد از دیدار بیست دقیقهای ما مجددا داخل رفتیم و آقای لاهوتی گفت که عدهای از دانشجویان با مدیریت آقای موسوی خوئینیها قصد تسخیر سفارت آمریکا را دارند لذا شما با آنها همکاری کنید نکتهای که لازم است گفته شود چون بسیار از ما سوال میشود این است که امام به هیچ وجه از این ماجرا مطلع نبود و ما هم از آنجایی که به آقای لاهوتی اعتماد کامل داشتیم ذرهای احتمال نمیدادیم که امام در جریان نباشد در حالی که امام مطلقا چیزی از این ماجرا نمیدانست و این را هم موسویخوئینیها سال گذشته بالاخره اعتراف کرد که امام در جریان تسخیر لانه جاسوسی نبوده است و ما گفتیم که این کار را میکنیم یا امام حمایت می کند یا اگر هم مخالفت کرد از سفارت خارج میشویم ما کمیتهای را در بخش اطلاعات سپاه زیر نظر محسن رضایی تشکیل دادیم که نیازهای افراد را از قبیل غذا و دیگر مسائل تامین کند و لذا از همان موقع من ممنوعالورود به آمریکا شدم و حتی در دوره تصدیگریام در وزارت خارجه آمریکا به من ویزا نمیداد.
ما قبل از انجام این عمل (تسخیر لانه جاسوسی) بسیار نگران بودیم چرا که به هر حال سفارت تیراندازهای ماهری داشت ولی نکته حائز اهمیت این است که در عرض یک ساعت لانه جاسوسی تسخیر شد و تفنکداران هم مرعوب گردیدند و نتوانستند کاری کنند.
به نظر من یکی از مهمترین دستاوردهای تسخیر لانه جاسوسی سقوط دولت موقت بود چرا که دولت موقت برای نظام بسیار هزینه داشت.