گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو» - شهاب خروشان؛ «عصبانی نیستم» روایتگر جوانی دانشجو به نام نوید است که دچار مشکل اعصاب است و نمیتواند بر خشم خویش کنترل داشته باشد. عصبانیتی که البته هوشمندانه و با ظرافت خاص ناشی از توجه کارگردان در تیپ شخصیتی نوید گنجانده شده است. عصبانیت، و ارتباط درونی و مفهومی آن با مفهوم کلی فیلم میتواند ناشی از زخم و خشم فروخوردهی قشر به اصطلاح «معترض» به انتخابات ریاست جمهوری 88 و فتنه درون و پیرامون آن باشد. اتفاقی که به کرات و به زبان تلویح در فیلم بدان اشاره میشود و به نوعی خشم و سرخوردگی ناشی از آن را القا میکند.
نوید جوانی شهرستانی که ظاهرا از آن طبقه دارای امکانات ضعیف مالی و البته آرمانگرای دانشجوست که به قصد تغییر و با نگاهی آنارشیستی جلای وطن و به تهران کوچ کرده و به قصد تحصیل در دانشگاه راهی سرشناسترین دانشگاه ایران شده است. در خلال دوران تحصیلی عاشق دختری به نام ستاره میشود و حلقهی اتصال و انشقاق اتفاقات فیلم تؤامان از همین جا شکل میگیرد. نوید که جوانی است ظاهرا آرمانی و پرمدعا و البته عصبانی و مصداق این مدعا الگوهای معاصری از سرشناسانی چون شریعتی و مصدق است که همواره در قسمتهایی از فیلم به آنها اشاره میکند و به عنوان اسطوره و از آنها یاد میکند؛ در جایی اشاره میکند با شنیدن نام بزرگانی چون مصدق و دکتر فاطمی، اشک از چشمانش سرازیر میشود. نوید همخانهی دو موزیسین است که برای کار خود مجوز ندارند و البته خیلی به آنها و خط و ربط آنها با نوید و مجموعهی کلی فیلم پرداخته نمیشود و کارگردان به همین مقدار که دو موزیسین که شاید به نوعی میخواسته آنها را نماد هنر و موسیقی ممنوعه و یک جوان دانشجوی ستاره دار و معترض که شاید نمادی از طبقهی متفکر و اندیشمند مخالف یا اپوزیسیون است که همگی در زیر یک سقف قرار گرفته اند. البته همچون کلیشهی رایج این قسم فیلمها، همگی از نظر مالی در وضعیت رنج آور و نامناسبی هستند و جوان قهرمان و عاشقپیشهی فیلم، در برابر خود پدر دختری را دارد که بسیار متمول است، پول پرست و بی انصاف است این پدر ظالم و پول پرست به نوعی میتواند نماد تمام ظلمها و قانونهای ظالمانه بر گردهی این طبقهی جوان و ضعیف باشد.
شخصیت نوید، به شکلی تماتیک میخواهد نماد جوان معترض، عاشق، جویای نام و آرمان گرای ایران امروزی باشد، یا لااقل زبان و یا به شکلی خفیفتر وجهی از آن، اما کارگردان آنقدر درگیر وهمیات و واگویههای شخصیت نوید میشود که از بیان مفهوم اصلی و پاسخ به سرالات مطرح شده در قسمتهای مختلف فیلم باز میماند. فیلم و البته سازندگانش سعی میکنند سیاسی و جنجالی باشد، اما صرف دستمایه قرار دادن اتفاقی سیاسی و ربط دادن آن به تمام خط سیر داستان، نمیتوان گفت «عصبانی نیستم» فیلمی سیاسی است.
فیلم حتی در بیان وقایع 88 نیز نگاه عادلانه و منطقی ندارد. اشارات یک جانبه انگارانه و تک سویه اشاره شده در فیلم به فتنه 88، نوع نگاه و تقابل افراد از دو نوع نگاه مقید و بازتر همگی نشان از نوع نگاه و جهانبینی سازنده و نگارنده فیلمنامه «عصبانی نیستم» منشأ دارد.
کارگردان با پرداخت به فرمهای خشونت و بی پروا که به نوعی ذهنیات شخصیت اول فیلم یعنی نوید را بازگو میکند، تلاش داشته به سینمای متهورانه و بی پروای مستقل غرب تنه بزند، اما در پرداختن به این وهمیات و هیاجانات درونی آن قدر دچار اغراق میشود که از بیان روایت اصلی فیلم جا میماند و ریتم را دچار اختلال میکند. این افراط در پرداخت به عصبانیت نوید تا جایی است که تمرکز کارگردان را بیش از حد معطوف آن میکند و از پرداخت و مانور روی ماهیت و علیت دیگر شخصیتهای فیلم باز میماند. پدر ستاره که ظاهرا قرار است نماد و وجهی از طبقهی مثلا زورگو و بالادستی جامعه باشد به حدی پوستهای و بی پیرایه آمده که ارتباط مخاطب با وی در مقام یک بدمن را دچار اختلال میساز و در معدود بخشهایی از فیلم، حضور و شیوهی ارائهی وی باورناپذیر میشود.
«عصبانی نیستم» هرقدر از حیث فرمیک به مفهوم عام آن و در حوزههای فیلمبرداری، صدا، تدوین و علیالخصوص تدوین دارای مزیتهایی باشد، از لحاظ محتوا اما دچار نوعی فقر مضمونی است. فیلمنامه در نهایت نمیتواند نقاط عطف را به فرودی منطقی برساند، سؤالهای متعدد و بعضا بی پایهای که میخواهند مسئلهی جوان امروزی باشند غالا تا پایان فیلم بی پاسخ میمانند و نهایتا جز رخوت و دردمندی حاصل از تدوین و تصویر برداری خوب فیلم، تأثیر دیگری برای مخاطب ندارند، و البته این تأثیر همچون تأثیر قرصهایی که شخصیت اصلی فیلم، نوید، مصرف میکند گذرا و موقتی است.
«عصبانی نیستم» میخواهد در بستری مشتمل بر درام، رمانس، سیاست و فلسفه، در بستری دراماتک به بیان مشکلات و طرح مسئله بپردازد، اما آنقدر درگیر درونیات و ذهنیات سازندگانش میشود که از بیان پیا و حتی روایت اصلی قصه باز میماند.
عصبانی نیستم بیش از این که بخواهد عصبانیتی ناشی از جامعه یا دست کم طبقه یا قشری از جامعه باشد، واگویهای است از عصبیت و جهتگیریهای کارگردانش، که در قالب شخصیتی موسوم به نوید مقابل دوربین قرار گرفته است. فیلم تلویحا و مستقیما نگاه بالادستی و به دیگر بیان دولت را مسبب و مقصر اکثر حوادث روی داده در فیلم میداند و بدون آن که در مقام یک فیلم بی طرف ظاهر شود، مستقیما به عقده گشایی ها و البته پیش داوری میپردازد.
دومین تجربه درمیشیان در مقام کارگردان تنها توانسته بیانی باشد از نگاه سازنده و سازندگان فیلم از عقدههای فروخوردهی عدهای که خود را تنها قربانیان فتنه 88 میدانند. «عصبانی نیستم» با بیانی اغراق آمیز و ناشی از عصبیت به بیان روایتی اغراق آمیز تر پرداخته است. روایتی که میخواهد زبان گویای قشری از نسل جوان امروزی و بیانگر دردمندی و آینهی مشکلات باشد، همچون تلاش در «بغض» دیگر ساختهی درمیشیان، اما نمیتواند. درمیشیان در این فیلم خط سیر همان نشانها و ابزارهای مستعمل در فیلم قبلیاش «بغض» را دستمایه قرار داده و نتوانسته از فضای تیره و خستهی اولین فیلمش فاصله بگیرد.
این فیلم نه در جهت امیدآفرینی تلاش کرده است و نه نوید اتفاقی تازه میدهد. شاید از همین جهت است که شخصیت اصلی فیلم به شکلی پارادوکسیکال «نوید» نام گرفته است. نویدی که جز نگاههای یک سویه و بیان اغراقآمیز سیاهیها و مشکلاتی که هرگز ممکن نیست حل شوند، نگاه تک بعدی نوید دیگری برای مخاطب ندارد!