گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»؛ گلعلی بابایی، متولد سال 1339 در روستای برار از توابع شهرستان چالوس است. وی از جمله رزمندگان دفاع مقدس است که پس از پایان جنگ رسالت خود را به عنوان نویسنده و با ثبت و ضبط خاطرات و تجلی بخشیدن به صحنههای حماسی دفاع مقدس دنبال کرده است. غربت هور، از الوند تا قراویز، حکایت مردان مرد، نقطه رهایی و غیره از جمله آثار منتشر شده از این نویسنده کشورمان هستند. به بهانه ی بهار و ایام نوروز با وی به گفت و گو نشستیم که در ادامه خواهید خواند:
خبرگزاری «دانشجو»: خودتان را معرفی بفرمائید؟
بابایی: من گلعلی بابایی هستم، در حال حاضر ریاست سازمان هنری و ادبیات دفاع مقدس را بر عهده دارم. البته شغل اصلی من پژوهشگری جنگ است که حدود 21 تألیف هم در این زمینه داشتهام. از جمله آنها « نقطه رهایی» و « غربت هور» که خاطرات شخصی خودم هستند و کتابهایی دیگر از جمله «همپای صاعقه» ، «ضربت متقابل»، « ققنوس فاتح» ، «کالکهای خاکی»، «گردان نهم»، «در هالهای از غبار»، «ماه همراه بچههاست» و...
خبرگزاری «دانشجو»: شما تاریخنگاری میکنید و تولید خاطره در کار شما قدم اول است؛ در حال حاضر وضعیت خاطرهنگاری در کشور را چگونه ارزیابی میکنید؟
بابایی: در حال حاضر نویسندگان زیادی هستند که در حوزه خاطرهنگاری فعالیت دارند به ویژه در سالهای اخیر این امر خیلی مورد توجه قرار گرفته و کتابهای خوبی هم تولید شدهاند که حتی توانستند تحولی در بازار نشر کشور به وجود آورده و به عنوان ادبیات ملی کشور به بازار کتاب رونق ببخشند. البته نمیتوان گفت در حال حاضر این روند ایدهآل است. باید مشکلات را هم دید. یکی از آن مشکلات تداخل بین خاطره و تاریخ شفاهی است. این تداخل هم به این دلیل است که ما هنوز نتوانستیم میان خاطره و تاریخ شفاهی مرزبندی کنیم. نویسندگان اگر هم میخواهند تاریخ شفاهی بنویسند باید وجه ادبی کار را رعایت کنند.
در آثاری که من در تولید آنها دخیل بودم از جمله همپای صاعقه، گردان نهم و .. سعی کردم این تلفیق را میان خاطره و تاریخنگاری ایجاد کنم، به عبارتی جذابیت خاطره را با استناد تاریخی وقایع ترکیب کنم که هم کتاب جاذبه داشته باشد و هم از استناد برخوردار باشد تا کسی در واقع بودن اثر شکی نداشته باشد.
خبرگزاری «دانشجو»: درباره تفاوت خاطرهنگاری و تاریخ شفاهی بفرمائید؟
بابایی: براساس آنچه که در حال حاضر در ادبیات کشور مرسوم است در تاریخ شفاهی، راوی واقعه را روایت میکند و معمولا اینگونه کتابها به صورت پرسش و پاسخ چاپ میشوند. در حالی که در خاطرهنگاری اینگونه نیست و وجه ادبی کار هم رعایت میشود. به عنوان نمونه کتابهایی مانند « دا»، « بابانظر»، « نورالدین پسر ایران» و ... در اصل این کتابها تاریخ شفاهی هستند، که در قالب خاطره نوشته شدهاند. در واقع با ترکیب این دو گونه سکتهای که در تاریخ شفاهی برای خواننده کتاب ایجاد میشود برداشته میشود. روایت یک دست میشود و به لحاظ ادبی کار را روانتر میکند. ضمن اینکه بحث اسنادی اثر نیز حفظ میشود.
خبرگزاری «دانشجو»: چگونه به این نتیجه رسیدید که باید خاطرات یا تاریخ شفاهی جنگ را در قالب کتاب بیان کنید؟
بابایی: به هر حال از زمان جنگ در زمینه خاطرهنویسی فعالیت داشتم و از روز اول که وارد جنگ شدم تا روز آخر را به صورت یادداشتهای روزانه ثبت کردم. برای این کار یک علاقهای هم وجود داشت. وقتی که جنگ تمام شد و با لشکر 27 به عقبه آمدیم، کارها مقداری سبکتر شد و مناسبتهایی پیش آمد. از جمله آنها برگزاری کنگره سرداران شهید استان تهران بود. آن زمان احساس شد یک خلائی وجود دارد. به عنوان مثال یگانی که الان به اسم لشکر 27 محمدرسولالله فعالیت میکند حتما از پیشینهای برخوردار است. بنابراین لازم است این پیشینه ثبت و تاریخ آن نگاشته شود. بعد هم کسانی که این یگان را تشکیل دادند و با این لشکر عملیاتهای مختلفی را انجام دادند، معرفی شوند. عزیزانی که خیلیهای شان شهید شدند و به ابدیت تاریخ پیوستند. گفتیم حیف است تا نام آنها زنده نشود. در حقیقت انگیزه اصلی اجرای طرح حماسه 27 از همینجا شروع و استارت اولیه آن با کتاب همپای صاعقه زده شد. طرح ارزشمندی که طراح اصلی آن حسین بهزاد بود.
خبرگزاری «دانشجو»: خب طبیعتاً برای انجام این کار نیاز به یکسری اسناد داشتید؟ آیا در طول کار همه اسناد در دسترس بودند؟
بابایی: در حقیقت هیچ کدام از اسناد در دسترس من و حسین بهزاد نبود. یکسری از اسناد آدمها هستند؛ آدمهایی که از آن نسل باقی ماندهاند و هنوز در جامعه نفس میکشند.
یکسری از اسناد نوارهای صوتی هستند و در نهادها یا ارگانهای مربوطه مانند مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه نگهداری میشوند. یکسری از اسناد هم مکتوب هستند که در بایگانیها با مهر «محرمانه»، «خیلی محرمانه» و یا «سری» و عادی نگهداری میشوند. دسترسی به هر کدام از آنها معضلات خاص خودش را داشت. شاید راحتترین راه این بود که ما باید با کسانی که در قید حیات بودند، صحبت میکردیم. از طرفی دیگر باید در آرشیو جستوجو میکردیم و آثاری که از قدیم مانده را جمعآوری میکردیم.
خبرگزاری «دانشجو»: برای بیان خاطرات یا تاریخ شفاهی جنگ به هیچ عنوان از قوه تخیل استفاده نمیکنید؟
بابایی: کتابهایی که من و حسین بهزاد تنظیم میکنیم عموماً با عنوان «پژوهش» ثبت می شوند. پژوهش نوعی تاریخنگاری مستند است. به همین خاطر اصلا نمیتوانیم از قوة تخیل استفاده کنیم. از طرفی این کتابها معمولا مونتاژ موازی هستند و در حقیقت مطلبی را از یک راوی میآوریم، در ادامه، راوی بعدی آن مطلب را تکمیل میکند. این میان دانای کل باید حلقه وصل میان هرکدام از جملهها باشد. تلاش ما در این حلقه وصل به گونهای است که چیزی اضافه نشود و فقط در حد ارائه گزارش باشد.
خبرگزاری «دانشجو»: درباره نحوه شخصیتپردازیها در کتابهایتان بفرمائید؟ طبیعتا شخصیتها با هم متفاوت هستند و شما از چه زاویههایی این تفاوتها را در اثرهایتان به نمایش میگذارید؟
بابایی: شخصیتپردازی برای قهرمانان اینگونه کتابها کمی مشکل است. به عنوان مثال وقتی داریم درباره تشکیل تیپ 27 صحبت میکنیم باید روی کسانی چون احمد متوسلیان، شهید محمدابراهیم همت، شهید محمود شهبازی و امثال اینها تمرکز کنیم.
این شخصیتها الآن حضور ندارند و برای اینکه آنها را به مخاطب معرفی کنیم، باید با همرزمان آن ها گفتوگو کنیم. تا الان هم تلاش ما این بوده که آنچه را این افراد روایت میکنند، بدون خیالپردازی در کتاب بیاوریم. حتی در روایت برخی از وقایع برای اینکه از صحت آنها کاملا آگاه شویم، سعی کردیم از راوی دوم و سوم هم استفاده کنیم که در واقعی بودن آن موضوع هیچ شبههای باقی نماند.
خبرگزاری «دانشجو»: شما چندین بار با مقام معظم رهبری دیدار داشتهاید در دیدارهایتان ایشان به نکته خاصی اشاره نداشتهاند؟ اگر در این دیدارها خاطرهای دارید بفرمائید؟
بابایی: تاکیدی که حضرت آقا روی دقت کار داشتند برایم قابل توجه بود، حتی ایشان در یکی از دیدارها فرمودند: «این کارهای پژوهشی آدم را خسته میکند، مواظب باشید خسته نشوید که اگر خسته شوید کار دیگر به این صورت پیش نخواهد رفت». توصیه ایشان به این بود که این کار با شادابی و نشاط باید صورت گیرد. نکتهسنجیهایی که ایشان به کتابها داشتند و در ملاقاتها درباره آن فرمودند بسیار ارزشمند بود؛ اخیرا که ایشان کتابهای « کالکهای خاکی» و « گردان نهم» را مطالعه فرمودند، چندین بار محور صحبتهایشان را موضوعات این دو کتاب قرار دادند که برایم بسیار جالب بود. ایشان روی نکات ظریفی در این کتابها دست گذاشتهاند و فرمودهاند: «به این نکته خوب است توجه شود و در اظهارات نیز گفته شود این نکته را در ارتباط با مطالعه کتابهای هشت سال دفاع مقدس میگویم نکتهای که از بس واضح است مغفول واقع میشود و آن این است که در دوره جنگ افرادی و عناصری بودهاند و جوانانی که اطلاعی از جنگ نداشتهاند و شاید سربازی هم نرفته بودند بعد میبینیم در ظرف یک سال تبدیل میشوند به یک استراتژیست نظامی، این نکته درباره همه صدق میکند. اول جنگ اینها در نظامیگری صفر بودند. مقام معظم رهبری در ادامه میفرمایند: من شرح حال آقای جعفری را میخواندم در کتابی که به نام « کالکهای خاکی» چاپ شده است در آن با آقای جعفری مصاحبه کردهاند، اول که ایشان دارد میرود سوسنگرد میگوید من اصلا هیچ نمیدانستم اسلحه چیست؟ و هیچ شلیکی هم نکرده بودم، بلد هم نبودم، دیگران هم همین طور لکن در عملیات فتحالمبین او یکی از طراحان است و در اجرا هم یکی از مدیران خوب است و فرماندهی یکی از قرارگاهها را برعهده میگیرد.
من شرح حال این آقایان و کتاب جنگ را زیاد میخوانم. همین کتابی که درباره گردان نهم تهران اخیرا نوشته شده و شهید وزوایی و دیگران را مفصل شرح داده است؛ آدم میبیند این دانشجویان بیاطلاع و بیخبر از فنون جنگ، ظرف مدت کوتاهی یک نظامی بزرگ میشوند. این خودش یک معجزه است. جنگ کاری کرد که سرباز صفر ما تبدیل شد به یک استراتژیست نظامی. این معجزه انقلاب و دفاع مقدس است. این حرفها از بس واضح است گم میشود، شما اینها را بگویید.»
این نکتهای که مقام معظم رهبری در هر دو کتاب « کالکهای خاکی» و «گردان نهم» اشاره کردند، بحث پرورش انسانها در جنگ است و به امثال کسانی چون عزیز جعفری و شهید محسن وزوایی اشاره کردهاند.
خبرگزاری «دانشجو»: شما دوران نوجوانی و جوانیتان را در مسجد جوادالائمه گذراندهاید، درباره این مسجد برایمان بگوئید؟
بابایی: مسجد جوادالائمه(ع) مسجدی است که در غرب تهران واقع شده و از ارزش بالایی برخوردار بوده و است. این مکان جدای از اینکه یک مسجد بود و مکانی مبارک؛ وجود افرادی از جمله امام جماعت خوب این مسجد مرحوم حاج غلامرضا مطلبی و کسانی که در گروه فرهنگی وکتابخانه این مسجد فعال بودند از جمله مرحوم امیرحسین فردی، بهزاد بهزادپور، محمدرضا تخت کشیان، اصغر آبخضر، هادی علی اکبری، سعید فلاحپور، حمید ریاضی و...، شهید حبیب غنیپور باعث شده بود تا در این مسجد یک نشاط فرهنگی وجود داشته باشد، نشاطی که برگرفته از یک ایدئولوژی اسلامی بود. برای اولین بار در آنجا قصهنویسی اسلامی و داستان نویسی آموزش داده شد و کسانی پرورش یافتند که بعدها توانستند دست به قلم بشوند و کارهای بزرگ انجام دهند.
یعنی فضا، فضای فرهنگی و دوست داشتنی بود و این فضا کمک میکرد کسانی که استعداد داشتند خودشان را نشان بدهند و حتی خیلی از این جوانان در غالب این مسجد آمدند و استعداد درونیشان را نشان دادند و الان جزء نویسندگان خوب و مطرح کشور هستند کسانی مانند بهزاد بهزادپور، احمد دهقان، احمد غلامی، محمد ناصری، مرحوم امیرحسین فردی و دیگران؛ آن مسجد، آن فضا و آدمهایی که در آن بودند این مسجد را بالا بردند، از این نوع مساجد ممکن است در تهران و یا شهرهای دیگر خیلی وجود داشته باشد که در حد نماز خواندن و برگزاری مراسم مذهبی باشد. اما در برخی از مساجد، از جمله مسجد جوادالائمه(ع) علاوه بر اینها، کارهای فرهنگی هم انجام میشد که الحمدالله بازده خیلی خوبی داشت.
خبرگزاری «دانشجو»: آیا تا به حال از کتابهای شما فیلمی ساخته شده است؟
بابایی: بهطور مستقیم نه، البته ممکن است تا به حال از کتابهای ما برداشت آزاد کرده باشند ولی اینکه کتابی را به عنوان مبنا قرار دهند نه.
خبرگزاری «دانشجو»: آیا با گذشت این همه سال از دفاع مقدس بیان خاطرات یا تاریخ شفاهی جنگ لزومی دارد؟
بابایی: قطعاً لازم است. مقام معظم رهبری فرمایش میکنند: «جنگ ما یک گنج است و ما باید از این گنج استفاده کنیم»، انسانهایی که در هر جامعهای زندگی می کنند، اتکاءشان به گذشتهشان است که برخی جوامع به آن افتخار میکنند و برخی دیگر ممکن است آن را مایه سرافکندگی خود بدانند. در حقیقت آن هشت سال افتخار و سربلندی کشور برگ زرینی است که همه در آن نقش داشتند و کسی نمیتواند ادعا کند من بودم و دیگران نبودهاند، به همین دلیل باید ماندگار باشد، و برای نسلهای بعدی گفته شود. به عنوان تجربه همیشه مقابل دید نسل امروز باشد که اگر خدای ناکرده اتفاقی برای این کشور بیافتد دفاعمقدس برای جوانان همچون سرلوحه و سرمشقی قرار گیرد.
خبرگزاری «دانشجو»: به نظر شما تاریخ شفاهی یا بیان خاطره چقدر میتوانند در انتقال مفاهیم دفاعمقدس در مخاطب به ویژه نسل جوان موثر باشند؟
بابایی: همة اینها وسیله هستند و به سهم خود میتوانند تأثیرگذار باشند. البته ممکن است یک اثر نمایشی تأثیرش بیشتر باشد، اما ماندگاری کتاب بیشتر است، وقتی یک کتاب تاریخی نوشته میشود، درواقع یک برهه تاریخی ثبت و برای آیندگان مایه عبرت میشود. همین الان وقتی به تاریخ جنگ نگاه میاندازیم، در بسیاری از مسائل با مشکل هماهنگی مواجه میشویم. به عنوان نمونه در یکی کردن حرفها حرف و حدیث زیاد میشود. روایتهای متفاوت از وقایع جنگ روز به روز بیشتر میشود و هر چقدر که هم فاصله میگیریم شکاف میان اختلاف دیدگاهها عمیقتر خودش را نشان میدهد. بنابراین برای اینکه این شکافها کمتر شده و بتوانیم به یک تاریخ بدون نقص از دفاعمقدس برسیم باید از این فرصت که هنوز آدمهای آن نسل وجود دارند، استفاده کنیم. بنابراین تا وقتی که آدمهای آن نسل هستند میتوانیم جلوی این لغزشها را بگیریم اما هر چه فاصله بیشتر شود، این آدمها بروند و راویها کمتر شوند، شفافتر کردن این برهه از تاریخ مشکلتر میشود.
بنابراین تا وقتی افرادی که در صحنه حضور داشتند این دفاعمقدس را روایت نکنند، مطمئناً بازیهای سیاسی در آینده ممکن است بسیاری از واقعیتها را وارونه جلوه دهد و بسیاری از آدمهایی که در این جنگ مؤثر بودند به گونهای دیگر جلوه داده بشوند. بنابراین چون هیچگاه نمیتوان تاریخنگاری را از آسیبهای سیاسی مصون داشت، این شیوه قطعاً موثر خواهد بود. در واقع تاریخنگاری و آسیبهای سیاسی در کنار یکدیگر هستند. در جامعه کسی که تاریخ مینویسد وقتی شرایط سیاسی حاکم دیدگاهی دیگر داشته باشد شاید به اجبار نویسنده باید از آن دیدگاه هرچند بر خلاف میلش، تبعیت کند و به همین خاطر ممکن است از حقیقت ماجرا دور شود.
خبرگزاری «دانشجو»: ما در تاریخنگاری جنگ مشابه کشورهای خارجه هم داریم، نوع روایت آنها از جنگ با ما چه تفاوتی دارد؟
بابایی: فکر نمیکنم در نوع روایت تفاوت و یا اختلاف نظری وجود داشته باشد. آنها با دید خودشان وقایع را رصد میکنند، ما هم با دید خودمان، البته در وقایع و جنگ آنها یک سری مسائل مطرح است که شاید در جنگ ما آنها مورد توجه نباشد. ما از جنبه معنویت و ایدئولوژی به جنگ نگاه میکنیم. به عنوان مثال در کشور اتحاد جماهیر شوروی سابق ایدئولوژی کمونیستی حاکم بوده و آنها با ایدئولوژی مادیگرایی جنگ را میدیدند. اما ما با ایدئولوژی معنوی و اسلامی خودمان جنگ را رصد میکنیم. البته اتفاقات جنگ اتفاقات مبرهنی هستند که نمیشود به گونهای دیگر آنها را جلوه داد. ولی اینکه این اتفاق چرا و چگونه افتاد؟ ممکن است تفسیرهای گوناگونی داشته باشد.
به خاطر دارم شب عملیات والفجر مقدماتی من در گردان جعفر طیار بودم، فرمانده گردان ما عمران پستی(عبدالله) بود که بعدها در عملیات خیبر شهید شد. در منطقه فکه همه را جمع کرد و گفت: بچهها امشب در جایی عملیات میکنیم که شبهای گذشته گردانهایی رفتند که از ما قویتر بودند، اما کاری از پیش نبردند و اکثرشان اسیر، مجروح و یا شهید شدند و اتفاقی هم نیفتاد ما هم که به این عملیات میرویم، شانسی برای پیروزی نداریم. از همینجا گفته باشم اکثر کسانی که به این عملیات میآیند ممکن است شهید، مجروح و یا اسیر شوند. الان تاریک است و مشخص نیست، هر کسی که نمیخواهد در این عملیات باشد و مسئله شهادت برایش حل نشده، میتواند برود. شاید تعداد انگشت شماری آن هم به خاطر دلایل خاصی که داشتند رفتند اما تعداد زیادی ماندند و در عملیات شرکت کردند. این انگیزه معنویت، شهادتطلبی و ایثارگری بود که آنها را نگه داشت، شاید این مسائل در روایت جنگ سایر کشورها جایی نداشته باشند.
خبرگزاری «دانشجو»: با توجه به مشکلاتی اعم از گرانیهای کاغذ و تیراژ پایین کتاب و ... که گریبانگیر حوزه نشر شده است به نظر شما بهتر نیست کتابها الکترونیکی شوند؟
بابایی: الکترونیکی شدن کتاب هم یک روش توزیع است. اما خیلیها دوست دارند کتاب را در دست بگیرند و به صورت مکتوب بخوانند. در مقابل برای کسانی که بیش از نیمی از شبانه روز را با فضای مجازی در ارتباط هستند این امر میتواند یکی از روشهای ترغیب افراد به خواندن کتاب باشد. یکی از برنامههای ما در سازمان هنری و ادبیات دفاع مقدس، دیجیتالی کردن کتابهای دفاع مقدس است که انشاءالله از اوایل سال 93 اجرایی خواهد شد.
خبرگزاری «دانشجو»: آیا در کتابهای خاطرهنگاری یا تاریخ شفاهی ممیزی صورت میگیرد؟
بابایی: فکر نمیکنم. البته سازمانهای نظامی اگر بخواهند کتابی را چاپ کنند، ممیزی را انجام میدهند. ولی این روش شاید برای همة ناشرین نباشد. به نظر من ممیزی برای مرغوبیت کتاب لازم است. به ویژه در کتابهای دفاع مقدس با توجه به تعدد ناشرین و اینکه بیشتر ناشرین دولتی و نظامی هستند و شاید انگیزه بازگشت پول خیلی برایشان مهم نباشد. به همین خاطر درباره استاندارد بودن کتابها چندان حساسیت به خرج نمیدهند اما به نظر من باید ممیزی صورت بگیرد تا کار خوب درآید. الان تنها معضلی که در حوزه کتابهای دفاع مقدس وجود دارد، این است که برخی از نویسندهها از ویراستار استفاده نمیکنند. این یک نقص است بنابراین ممیزی میتواند در بالا بردن کیفیت یک اثر تولید شده هم به لحاظ محتوا و هم به لحاظ ساختار و نوع نگارش موثر باشد.
خبرگزاری «دانشجو»: درباره فضای عید نوروز در جنگ بفرمائید؟
بابایی: 5 تا 6 سال از نوروز را در جنگ بودم و بعد از جنگ هم از سالهای 68 به بعد هر سال نوروز را در راهیاننور بودم.
در جنگ هم گاهی اوقات عملیاتی نبود و هنگام تحویل سال در اردوگاه بودیم و گاهی هم در خط مقدم بودیم. وقتی که در اردوگاه بودیم، بساط هفت سین پهن میکردیم و زمانی هم که در خط مقدم بودیم، شرایط جبهه اجازه نمیداد تا کار خاصی انجام بدهیم فقط در این حد که متوجه میشدیم سال تحویل شده و اگر نزدیک هم بودیم به یکدیگر تبریک میگفتیم....
خبرگزاری «دانشجو»: آقای بابایی اگر خاطرهای از نوروز در جنگ دارید بفرمائید؟
بابایی: بیست و یکم اسفندماه سال 1363 عملیات بدر شروع شد و حدود بیست و هفتم همین ماه تمام شد. حین این عملیات شرایط خاصی پیش آمد و نیروهای زیادی محاصره شدند که تعدادی از آنها مجروح و تعدادی هم شهید شدند. بعد از آن قرار شد دوباره عملیات داشته باشیم.
ما به اردوگاه نزدیک خط آمدیم و منتظر ماندیم تا گروه شناسایی برگردد و بگوید باید از کجا عملیات را شروع کنیم. تقریباً نزدیک به ثانیههای آخر سال 1363 بود و به تحویل سال نزدیک میشدیم که گفتند تعدادی از بچههای گروه شناسایی مجروح، تعدادی هم اسیر و شهید شدهاند.
در آن دقایق هیجانانگیز از یک طرف لحظه شماری میکردیم که سال تحویل شود و از طرف دیگر منتظر بودیم تا به عملیات اعزام شویم. چند ثانیه مانده به تحویل سال، این خبر را برایمان آوردند؛ شب عجیبی بود آن شب مرحوم حاجآقا بخشی هم آمده بود همراه با ظرف بزرگی از حنا تا به دست و پای رزمندگان بزند و آنها را برای عملیات آماده کند. همزمان با لحظه تحویل سال 1364 این خبر ناگوار رسید و بچهها را که دوست داشتند توی عملیات باشند حسابی دمق کرد. آن شب، شب تلخی بود اما وجود حاج ذبیحالله بخشی شادابی خاصی به آن بخشید و نشاط را دوباره در بین رزمندگان ایجاد کرد.