به گزارش خبرنگار فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»، محمدحسین تیرآور، در اولین جشنواره نقد فرهنگی اجتماعی سریال های تلویزیونی برگزیده شد.
وی در این جشنواره نقدی بر سریال پایتخت 3 نوشته و به همراه فهمیه احمدی و محسن شهمیرزادی به عنوان ناقدین برتر جشنواره برگزیده شد.
متن نقد وی به شرح ذیل است:
به نظر با پایان پایتخت 3 ، دفتر این مجموعه بسته شده و و این سریال با صفت سه گانه به کار خود پایان داده است.
مجموعه پایتخت عنصری نسبتا واحدی بود با یک تم یکسان، این یکسانی در عناصر مختلف در سه مجموعه، خود یک نکته مثبت به حساب می آید. پس با این وجود جای تعجب نیست اگر از پایتخت سه سخن می گوییم، به مجموعه یک و دو آن نیز سر بزنیم .
ما در پایتخت با یک سریال خانوادگی طرف هستیم، خانوادگی نه به جهت حضور خانواده در سریال، بلکه منظور هسته اتفاقات و داستان ها را می گوییم؛ به طوری که بدون این هسته داستان شکل نمی گیرد. هر اتفاقی که می افتد برای خانواده است، حتی اگر برای یک شخص باشد؛ اگر نقی در کشتی شکست بخورد، کل خانواده به اضطراب می افتند و اگر پیروز شود، تبعاتش همه ی خانواده را دامنگیر می شود و اینگونه مسائل در سریال ملموس هستند که علت آن هم داستان و همین آثار متقابل است که به مرور خود یک انتظار را در مخاطلب ایجاد کرده اند که همیشه باید این عمل و عکس العمل متقابل وجود داشته باشد.
دیگر چند سالیست که سریال های مناسبتی برای جلب مخاطب یا هر دلیل دیگر تصمیم گرفته اند که فیلم خانوادگی (همان خصوصیتی که گفته شد) بسازند. از خانه به دوش و دودکش در ماه رمضان گرفته تا چک برگشتی و سه گانه پایتخت در نوروز.
گفته شد فیلم خانوادگی می باشد؛ همین که بدون وجود خانواده داستان پیش نمیرود، نشان از اهمیت خانواده در فیلم می باشد. همدلی این خانواده و تعاملات دلسوزانه نقی و همسرش و حتی بهبود و همسرش با بازی تمیز و طبیعی ملموس و در جای جای فیلم به چشم می خورد. در پایتخت1 دیده می شود که نقی برای راحتی بیشتر اعضای خانواده، محل بار کامیون پارک شده کنار بوستان را با مشقت تبدیل به یک خانه می کند؛ کرسی می گذارد، از کیوسک نگهبانی برق میکشد، و ... و با اشتیاق خانواده را چشم بسته به پای هدیه خود می آورد (رسول اکرم: مومن به میل و رغبت خانواده اش غذا میخورد ولی منافق میل و رغبت خود را به خانواده اش تحمیل میکند)، و این در پایتخت 3 نیز دیده میشود؛ هما برای این که شوهر افسرده خود را خوشحال کند و خاطره شکست در کشتی را از یاد ببرد و در مقابل تقدیر از بهبود احساس تحقیر نکند، لوح تقدیری را آماده می کند و به رئیس هیئت کشتی می دهد تا از جانب او نیز تقدیر شود؛ یا پول دادن های غیر ملموس هما به شوهر بیکار خودش، آمدن سر زده هما در شب فینال مسابقات جهانی کشتی به محل مسابقات برای دلگرمی و روحیه دادن به نقی که خود فیلم از آن به عنوان دپینگ یاد کرد که همین نام نهادن خود بی اهمیت نمی باشد. در پایتخت 2 ارسطو طبق یک برنامه ریزی با دیگر اعضا خانواده، نقی را در به سمت تهران می برد، غافل از اینکه دیگر اعضای خانواده در پشت کامیون هستند و قرار است که بعد از رسیدن آنها به یک رستوران، هما که با نقی قهر کرده است بیاید و بدین واسطه این قهر به پایان برسد.
در پایتخت از لحاظ اقتصادی با یک خانواده کاملا معمولی طرف هستیم؛ در این خانواده لازم نیست زوجین برای غافلگیری و به اصطلاح سورپرایز همسر خود، از کلید یک ماشین باکلاس یا کلید در یک ویلا استفاده کند؛ نقی با یک فلاکس چای به همراه استکان نلبکی در کنار تشک کشتی غافلگیر می شود و با یکدیگر مشغول خوردن چای می شوند؛ یا در پایتخت 2 هما در هنگام صحبت با خانمی که نقی را برای درس عبرت پسر خود به عنوان فرد درس نخوانده به خانه خود می برد، از خانواده دوستی و سختکوشی نقی صحبت میکند و رضایت خودش را ازین که شوهر شرافتمندانه به دنبال رزق حلال می باشد ابراز می کند. اینها همه و همه نشان از حاکمیت روح مودت و همدلی این خانواده دارد (و از نشانه های قدرت اوست که برایتان از جنس خودتان همسرانی آفرید تا به ایشان آرامش یابید، و میان شما دوستی و مهربانی نهاد در این عبرت هایی است برای مردمی که تفکر می کنند 21/روم). آن چیزی که ما از متن دین در روابط خانوادگی توقع داریم، به طور خیلی خوبی در فیلم جاریست.
البته دلسوزی ها با سکته هایی در فیلم روبرو هستند، در پایتخت دو بر خلاف یک، نقی و ارسطو به طور اعصاب خوردکن و گاهی بچه گانه با یکدیگر به بحث و جدل می پردازند که نویسنده در مصاحبه با باشگاه خبرنگاران از آن به عنوان رفع کسالت یا هیجان بیشتر فیلم یاد کرد که به قطع تا به این حد بی جا بود. همین ایراد گیری ها و عدم همدلی ها در 3 نیز دیده می شود اما با وجود افسردگی نقی قابل توجیه است که در اواسط داستان به خصوص انتها و در وجود آسیب ها و مشکلات، دلسوزی نقی خودش را بروز می دهد. لحضه متوجه شدن نقی از بیماری بهبود و یا پیگیری پر استرسش از بیماری بهبود در مسابقه فینال هاکی این نکته است.
آخرین نکنه در بحث خانواده احترام به پدر می باشد، که در صحنه رهاشدن ماشین به سمت دره و دویدن نقی و خانواده اش به سمت ماشین (بابا پنجعلی) به اوج خود رسید؛ یا اعتراض نقی از اینکه چرا برادرش از پدرش به عنوان یک تابلو برای اجاره ویلا استفاده کرده است؟ و در سه می بینیم نقی و هما از به سالمندان گذاشتن بابا پنجعلی گریزان هستند و همیشه سعی می کنند با پدر کم هوش و هواس خود با احترام صحبت کنند.
در بحث دین، قرار نیست در فیلم با نگاه به المان ها و مصادیق بارز دینی، نوع توجه به دین را برسی کنیم، که البته این نیز می تواند یکی از مصادیق دین در فیلم باشد، اما مهمتر از آن مفاهیم دینی می باشد که سعی شد در بحث خانواده به آن اشاره شود. اگر بخواهیم المان های بارز دین را برسی کنیم، با چند مصداق خاص و جالب روبرو می شویم مانند: گرفتن حالت قنوت توسط بنا بعد از باز شدن گچ بعد از نگاه کردن و آمدن دست ها جلوی صورت، نماز خواندن ارسطو و زن چینی خود، صحبت کردن به زیان چینی با امام رضا از نمونه های خلاقانه و زیبای فیلم بودند.
خوشبختانه صدا و سیما به بیماری بد حجابی دچار نشده است و خیلی جاها حریم ها حفظ شده است، لذا از کارگردان های محترم نیز درخواست می شود برای نشکستن قبح بعضی از حریم ها، نوع نشان دادن بعضی از صحنه ها را باخلاقیت خود عوض کنند.
مهمترین صفت فیلم، طنز میباشد. پایتخت خوشبختانه از طنز طبیعی استفاده کرده است، یعنی فیلم در یک دنیا تخیلی با شخصیت های تخیلی و اتفاقات غیر طبیعی و خارج از عرف به وجود نیامده است و به یقین همین خصوصیت است که با بازی ملموس و المان های طبیعی که در جامعه وجود دارد همراه شده است و فیلم را دلپذیر و باورپذیرکرده است. مردم همان خصوصیات ریز رفتاری را که در جامعه وجود دارد، در فیلم میبینند که باعث شده است بگویند، فیلم خیلی طبیعی است، از هرس خوردن ها گرفته تا استرس ها دعوا های هیچ و پوچ زن و شوهر و نگرانی ها و بحث کردن ها و با هر خصوصیت همین حس را شاید تا حدودی در خود پیدا کنند، علت هم مشخص است، ما با یک خانواده معمولی طرف هستیم.
در این سبک آن چیزی که موجب به وجود آمدن طنز می شود پدید آمدن پدیده های غیر معمول در زندگی عادی می باشد (آمدن گوساله در خانه، خراب شدن سقف در شب عروسی، و...) نه آمدن المان های مشخص طنز در فیلم و می بینیم فیلم توانسته بدون توسل به شخصیتی کودن یا .. طنز را خیلی خوب از آب دربیاورد. البته این تنها علت نیست و دیالوگ های ویژه نیز این سبک را همراهی می کردند (نقی: ارسطو اول در علی اباد آبروی مارو برد، بعد در پایتخت و حالا هم می خواهد در سطح بین الملل ...، ارسطو در شب عروسی: من ادم به شدت ازدواجی هستم) سریال از این حیث بسیار موفق بوده است. البته باید توجه کرد که نباید در این سبک به سمت طنز های غیر طبیعی گاه گاهی دست درازی کرد. در جواب دوستی که گفته بود: من خوشم نمی آید که به افراد احمق بخندم، باید بگویم که در این فیلم هیچ کس احمق نیست و همه معمولی هستند و آن چیزی که طنز را می سازد همانیست که در بالا اشاره شد، نه زمین خوردن های افراد دستپاچلفتی.
پایتخت از ساختاری بومی برخوردار است. فیلم از تیتراژ تا آهنگ های زمینه تمام سنتی می باشد، حتی لحضات کشتی نیز با ضرب اهنگ تند سنتی؛ این نشان می دهد که می توان بدون ملودی غیر بومی جذابیت را حفظ کرد. استفاده از ملودی سنتی و محلی مفید است نه صرفا به جهت دور شدن از غرب، بلکه به خاطر بومی نگه داشتن همه جانبه فضا در فیلم و دوری از پارادوکس فرهنگی.
دوربین خاصه سیروس مقدم از خلاقیت خوبی برخوردار بود. گاهی کارگردان از زاویه دوربین نکته طنز خود را انتقال می داد که یک نکته قوت می باشد. نشان دادن نماهایی از ارتفاع بالا در سطح شهر و حرکت کامیون که معمولا با نمایش طبیعت لطیف شمال همراه بود. در نحوه بازی کردن ها نکات گفته شد، اما چیزی که نمی دانم چرایی انتخاب دو دختر فیلم یعنی همان فرزند های نقی هستند که با بی حس ترین حالت ممکن به بازی می پرداختند.
در آخر باید گفت که پایتخت به نظر بنده جز موفقترین سریال طنزی بود که دیده شده است و باید معیار قرار گیرد . البته منظور این نیست که حد انتظارات را به این فیلم ختم کنیم. پایتخت ها باید ساخته شوند تا کاخ یا کوخ نشینان پایتخت گاهی به زنگی خانوده معمولی رشک ببرند.