گروه فرهنگی«خبرگزاری دانشجو»؛ بیست و هفتمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران پایان یافت. 10 روز مردم عادت کردند با کتاب و کتابخوانی انس بگیرند. 10 روز که اگر کسی یک بار وقت می گذاشت و به نمایشگاه می آمد، حداقل اتفاقی که برایش می افتاد این بود که به قول معروف جوگیر شود.
نمایشگاه کتاب همچون دوره های دیگرضعف هایی داشت و قوت هایی. خوب است برخی از آن ها را مرور کنیم تا شاید برای سال های آینده فکری شود.
نمایشگاه کتاب، به نوعی فروشگاه کتاب است. این مسئله از جهاتی مناسب و از جهاتی نامناسب است. در شرایطی که فروشگاه دائمی کتاب وجود ندارد و مردم دسترسی سهل و الوصولی با بازار کتاب و نشر ندارند، چاره ای نیست که وضعیت نمایشگاه کتاب از این شرایط خارج شود.
اگر باغ کتاب پس از سال های دوندگی فرساینده، بالاخره روزی افتتاح شود و مردم بتوانند برای تهیه کتب مورد نیاز خود، به باغ کتاب مراجعه کنند، می توانیم روزی را شاهد باشیم که نمایشگاه کتاب به واقع جنبه نمایشگاهی داشته باشد و مردم با مراجعه با نمایشگاه از وضعیت نشر، تفکر و اندیشه در سالی که گذشت اطلاع یابند. البته منظور این نیست که اصلاً فروشگاهی در نمایشگاه کتاب وجود نداشته باشد، اما می شود همچون دیگر نمایشگاه های بزرگ جهان، چند روزی را به نمایشگاه اختصاص داد، سپس چند روز را به فروشگاه تبدیل کرد.
در نمایشگاهی همچون فرانکفورت که بزرگترین نمایشگاه کتاب جهان است، برخی ناشران تخصصی تنها در ایام نمایشگاهی نمایشگاه حضور دارند و زمانی که بخش فروشگاهی آغاز می شود، آن ها جمع می کنند و می روند.
به هر حال تا زمانی که نمایشگاه دائمی کتاب ایجاد نشود، تمام این مباحث آرزویی بیش نخواهند بود.
متأسفانه بسیاری از کتاب های نمایشگاه از سطح مناسبی برخوردار نیستند. یعنی با یک گردش سریع و حتی بدون دقت در نمایشگاه، شکل و ترکیب بسیاری از کتاب ها دستتان می آید. ناشران کوچک که نام و نشانی ندارند و تنها به فکر فروش بیشتر هستند، کتاب هایی تکراری و پر فروش را انتخاب می کنند و همان ها را مدام چاپ می کنند. این کتاب ها دو گونه اساسی را شامل می شوند. کتاب های ترجمه ای و کتاب های مذهبیِ پر فروش.
می دانیم که کتب ترجمه ای یکی از ساده ترین و کم خرج ترین کتاب هایی است که ناشران می توانند چاپ کنند. زیرا این کتاب ها تصویرگری، طرح روی جلد و متن ثابتی دارند و تنها یک مترجم باید چند وقتی را به ترجمه بگذراند که این وقت بسیار بسیار کمتر از وقتی که یک نویسنده برای تألیف کتاب می گذارد. بنابراین پول نویسنده، تصویرگر، طراح جلد و ... را نمی دهند. در ایران نیز چیزی به نام حق کپی رایت در صنعت نشر هم که نیست. یعنی کتاب های خارجی را از یک کتاب فروشی می خرند و بدون آن که پولی به ناشر بین المللی آن کتاب بدهند، آن را ترجمه کرده و منتشر می کنند. البته این یک مورد در تمام کتاب ها وجود ندارد و هستند ناشرانی که حق نویسنده و مؤلف اصلی را می پردازند.
این کتاب های ترجمه ای نیز از چند موضوع خارج نیستند. روابط عاشقانه ذوجین، روانشناسی خانواده و تغذیه و بهداشت خانواده موضوعاتی است که در بسیاری از غرفه ها مشاهده می کنیم. سطح این کتاب ها چندان تخصصی و عمیق نیست و اگرچه به نظر برخی مخاطبان سودمند و حتی عمیق هستند، اما بیشتر شبیه برنامه های فکاهی است که در رسانه های غرب بسیار جریان دارند و برخی افراد نه چندان قابل قبول، طبق تجربیات خود، مطالبی را در این گونه برنامه ها مطرح می کنند. بعضا مطالب همین برنامه ها تبدیل به کتاب می شوند. جالب اینجاست که این کتاب ها در خود غرب نیز از محبوبیت چندانی برخوردار نیستند و تنها در ایران است که با استقبال خوبی روبرو می شوند. آنقدر که برخی کتاب ها که تعدادشان کم نیست را در غرفه های گوناگون می بینید.
البته این مسأله خود نشانگر نیاز جامعه و بی توجهی ناشران خوب و تأثیرگذار کشورمان به این نیاز است. اگر متخصصین علم تغذیه و همچنین روانشناسان بزرگ کشورمان به این نیاز جامعه با کتاب هایی مناسب پاسخ گویند، مردم به دنبال «فست فودِ کتاب های نامناسب» نمی روند.
از طرف دیگر نمایشگاه کتاب به نوعی فروشگاه بزرگی از کتاب های مذهبی است. این نمایشگاه بسیاری از این کتب نیز حالت فست فودی پیدا کرده اند. یعنی بسیاری از کتب مذهبی در نمایشگاه یافت می شود که بر اساس دغدغه شخصی و مطالعات کم بضاعت تألیف شده اند. کتاب های مفید نیز بارها و بارها از سوی ناشران گوناگون بازنشر شده اند. بنابراین احتمالاً تفاوت عمده ای بین سالن ناشران عمومی نمایشگاه کتاب و نمایشگاه قرآن وجود ندارد.
در بخش کودک و نوجوان نیز چنین تکرارهایی را شاهد بودیم. در نمایشگاه امسال به شکل معنا داری تعداد کتاب های ژانر وحشت افزایش یافته بود. به گونه ای که کتاب های برخی نویسندگان این گونه ادبی، در غرفه های متعدد تکرار شده بود.
به بیان دیگر اگر ما هر ساله به نمایشگاه کتاب سری بزنیم، در نهایت وضعیت نشر در سال گذشته را در نخواهیم یافت. تنها با انبوهی کتاب هایچیده شده در کنار هم روبرو می شویم اتفاقاً تا حدی برایند فرهنگی سال گذشته را از دسترسمان دورتر می کند. تنها سالن یاس می توانست برایند خوبی از وضعیت نشر سال گذشته به دستمان دهد. در این سالن تمام کتاب های منتشره در سال های 92 و 93 در موضوعات رشته های علوم انسانی، ادبیات، هنر و کودک و نوجوان جمع شده بود. بنابراین با مراجعه به این سالن می توانستیم از وضعیت صنعت نشر در یک سال گذشته آگاهی یابیم.
اما متأسفانه باید اذعان کنیم در برخی از این حوزه، بضاعت سالن یاس نیز کم بود. یعنی عناوین مناسب در آن موضوع چنان م بود که سالن یاس نیز دستش از معرفی کتب مناسب در سال گذشته خالی بود. مثلاً در بخش رمان خارجی تعداد بسیار زیادی از رمان های مشهور جهانی که چندین دهه یا چندین صده از تألیف آن می گذرد وجود داشتند که از سوی برخی ناشران برای اولین بار در سال 92 منتشر شده بود. مثلاً برخی کتاب های تولستوی و ... بودند که برخی ناشران آن را برای اولین بار منتشر کردند. در دیگر حوزه ها همچون جامعه شناسی، فلسفه، علوم سیاسی و ... نیز این شاهد این کتاب ها بودیم.
وقتی این گونه کتاب ها در سالن یاس که بضاعت نشر جمهوری اسلامی در یک سال گذشته است زیاد شود، می توان به این نتیجه رسید که دست صنعت نشرمان در سالی که گذشت خالی بود.البته برای آنکه همین جا جلوی برخی انتقادات به متن را بگیریم، عرض می کنیم که کتاب های خوبی هم در هر کدام از این حوزه ها منتشر شده بود. اما در شأن کشور ایران نیست. همچنین از طرف دیگر با این وضعیت نشر نباید انتظار داشته باشیم سطح سرانه کتاب بالا رود.
سالن ها بین المللی نیز با مشکل مشهوری به نام گرانی مواجه بود. کتاب های کوچک نیز در این سالن ها با قیمت بالا عرضه می شد. البته این مسئله طبیعی است. وقتی ارز گران می شود، چاره جز گرانی کتاب نمی ماند.
البته باید اذعان نمود این گونه مشکلات مخصوص به نمایشگاه امسال نبوده و هر ساله شاهد این نقدها در سطح نمایشگاه بین المللی کتاب تهران بوده ایم. بایدمسئولین سال های آینده نمایشگاه کتاب، به جای آنکه به فکر ممیزی کتاب باشند، فکری برای مشکلات واقعی صنعت نشر کنند تا نمایشگاه کتاب از این وخامت در بیاید.
مسئله نمایشگاه کتاب در مرحله اول مسئله صنعت نشر است که با بحران گرانی کاغذ مواجه است. در این حالت ناشران سود چندانی نمی کنند تا کتاب های مناسب جدید منتشر کنند. برخی ناشران تا 50 کتاب را دپو کرده اند و قدرت انتشار ندارند. بنابراین بسیاری از این ناشران به فست فود و کتاب های نامناسب رو می آورند. از طرف دیگر برای آنکه چرخ انتشارات بچرخد، حق الزحمه نویسندگان و مؤلفان را کم می کنند. بنابراین نویسنده مجبور می شود برای چند ناشر چندین کتاب بنویسد تا چرخ زندگی اش بچرخد. همین می شود که به نوعی دچار دردی می شوند به نام «سریع القلم» شدن. این اتفاق که از سوی مسئولین کشور مطرح می شود، امر مطلوب و مناسبی نیست. زیرا نویسنده ای که وقت کافی برای نوشتن نداشته باشد، کتابی هایی سطحی و ساده تحویل می دهند که هیچ یک در شأن خوانندگان نیست. «سریع القلم» شدن محصول رفع ممیزی نیست، محصول گرانی کاغذ است که به فرهنگ کشور ضربه می زند.
مسئله دیگر نمایشگاه کتاب شکل و قالب نمایشگاه است که به آن حالت توریستی داده است. یعنی مردم برای تفریح به نمایشگاه می آیند. این امر هیچ راهی ندارد مگر آنکه وجه نمایشگاهی نمایشگاه کتاب تقویت شود. و باز هم این امر راهی ندارد جز آنکه نمایشگاه دائمی کتاب تأسیس شود.
همچنین بهتر است در سرای اهل قلم به جای آنکه رونمایی از کتاب های ظریف الممالک و حضرت آیت الله خاطره برگزار شود که آن هم 1 ساعت قبل از برگزاری کنسل شود، نشست های تخصصی با حضور وزیر برگزار شود تا ایشان راه های بهبود وضعیت وخیم نشر را دریابند و همچنین برای سیاست گذاری کتاب های منتشره اقدامات مناسب را پیدا کنند. شاید با چنین جلساتی جناب جنتی صاحبان واقعی فکر و اندیشه را بشناسند و دریابند محمود دولت آبادی که با آن تبختر و غرور کنار وزیر سیگار می کشد، مشتش خالی است. شاید با این نشست ها متوجه شود کتاب های عجیب و غریب سالن کودک و نوجوان چه بلایی بر سر نمایشگاه کتاب می آورد.
در نهایت مشکلات نمایشگاه، مشکلات فنی آن است. از مشکلات ساده ای همچون کمبود آب سردکن گرفته تا مشکلات بزرگتری همچون تهویه نامناسب برخی سالن ها، همگی موجب می شود فضای نمایشگاه سخت تحمل شود.