از قديم الايام رسم بوده است كه بنا بر يك سنت سيئه، فرومايگان و دونان، براي بزرگ جلوه دادن خود و به شماره آوردن وجودشان، با آويختن به رداي بزرگان و نيكان و صالحان و آنان كه در برابر خدا و خلق خدا به مدد عمل پاكشان آبرويي داشتند، براي خود جلوه اي هر چند كاذب و مجازي مي ساختند.
اظهارات سخیف و بدور از ادب یکی از مدعیان خط امام(ره) که در روزهای اخیر و در هیاهوی فضای غبارآلود سیاسی کشور صورت گرفت و صفحه سپيد و روشن روحانيت را ملكوك و مشوح نمود، تداعيگر خاطرات تلخي از تاريخ صدر اسلام و يادآور فرازهايي از سيطره تعلقات دون دنيوي بر گردن كساني است كه از روحانيت جز چند متر پارچه بر سر نشاني ديگر نبردهاند.
سخنان اخير آقاي هادي غفاري، عضو شوراي مركزي مجمع نيروهاي خط امام(ره) و حامي آقاي مهدي کروبي در انتخابات رياست جمهوري، يادآور شخصيت هايي همچون ابوموسي اشعري و اشعث كندي در صدر اسلام است. احتمالاً آقاي غفاري سخنراني معروف ابوموسي اشعري را در مواجهه و مصاف با علي ابن ابي طالب(ع) به خاطر دارد و اگر ندارد من براي ايشان يادآوري مي كنم، آنجا كه ابوموسي اشعري بر فراز منبري كه متعلق به رسول خدا(ص) و ياران واقعي او بود، علي ابن ابي طالب(ع) را جوانكي جاه طلب و لج باز مي نامد كه در پي جنگ افروزي است و او را فردي مي خواند كه سرنوشت امت اسلام را بازيچه هواهاي نفساني خود كرده است و در مقابل خود را صحابه اي مصلحت گرا و خيرخواه مي نامد كه عاقبت خير امت اسلام تنها دغدغه و فكر و ذكر اوست.
البته آقاي غفاري اولين كسي نيست كه مدال ننگين توهين به ساحت مقدس ولايت نصيبش شده است، اين گناه پاك نشدني پيش از اين نصيب مدعياني چون نمرود، فرعون، معاويه، يزيد, عمر سعد و ... نيز گشته است.
آقاي غفاري در بيانات تنفر برانگيز و سخيفشان به شكلي ناجوانمردانه از حضرت آيت الله حائري يزدي پايه گذار حوزه هاي علميه نام برده است، گرچه صحت و سقم آنچه ايشان به آن روحاني بزرگوار نسبت مي دهد، بر ما پوشيده است، اما واقعه ديگري كه به تواتر به ايشان نسبت داده شده است و در اينجا گوياي موقعيت آقاي غفاري و امثال ايشان است، قابل بيان و لازم به يادآوري است:
روزي عده اي خدمت آيت الله حائري يزدي آمدند و از طلبه اي گفتند كه دزدي كرده است. آيت الله حائري يزدي در پاسخ ايشان فرمودند: اين طور نگوييد! آن شخص طلبه اي نيست كه دزدي كرده باشد، بلكه دزدي است كه لباس طلبگي پوشيده است.
ايشان همچنين در مقابل كساني كه مال باختگان آن حادثه بودند، يادآور شدند: اين شخص از شما مال و اموالي دزديده و از روحانيت هم چند تكه پارچه مقداري بر سر و مقداري بر دوش.
امروز مصداق تام و تمام آنچه آن روز آن شيخ بزرگ يادآوري كرده بود در هيئت كساني كه با دزديدن چند متر پارچه از روحانيت مقاديري بر سر و مقاديري بر دوش بر فراز منبر مي روند و اين چنين بي مهابا ساحت ولايت و مرجعيت را مورد هتك حرمت قرار مي دهند بروز يافته است؛ واقعيت قضيه اين است كه نسبت اين موضوع و حادثه با روحانيت صرفاً نسبت يك دزدي است كه بايد رسيدگي شود!
اما واقعيت اين است كه آنچه اين شخص به بيان آن پرداخته، آنچنان دچار تناقض و آشفتگي است كه تحليل و پاسخ به آن امري بي فايده است و نه چندان لازم.
سخنان وی تداعي گر تصوير رهبر يك اركستر است كه بي آنكه بتواند توازني در كلمات موسيقايي خود پديد آورد، با ساز ناكوك و شعر بي قافيه خود، كار را به جايي مي رساند كه آشفتگي ذهن و فرياد اعتراض مخاطبان و تماشاگرانش را با پرتاب ابزار آلات موسيقي به سمت آنها جبران مي كند، اما ذكر چند نكته و يادآوري چند مساله نه در پاسخ به افاضات آقاي غفاري و امثال او بلكه به عنوان تذكر و تنبه مخاطبان گرامي به عرض مي رسد:
اگر مقام ولايت از دكتر احمدي نژاد حمايت مي كند اين حمايت بر مبنا و مناط راي 24 ميليوني مردم به ايشان است و نه چيز ديگري پس اين عمل مقام ولايت آئينه تمام نماي ميزان بودن راي ملت است.
دوم آنچه امثال غفاري ها در اين روزها بارها و بارها يادآوري مي كنند و آن – احتمالاً- گذشته پر افتخار آنها در مبارزه و كارنامه سرشار آنها در دفاع از انقلاب است، هرگز نمي تواند وسيله اي شود براي پوشاندن وضع حال و خطاهاي فاحش اين روزگار آنان؛ بر اساس ضرب المثل قديمي حديث اين گروه، نقل «داشتم و دارم» است، نوازش مردم و نازيدن خود به داشتن ها و پوشاندن ندارم ها و نداشتن ها.
جناب غفاري! به فرموده همان امام كه از او مي گوييد و از او اشاره و گواه مي آوريد، «ميزان وضع فعلي افراد است»، كسي كه اين چنين ناجوانمردانه و گستاخانه در مقابل مقام ولايت كه امام آن را پشتوانه آسيب ناپذيري دين و ملت مي داند، شمشير زهر آگين خود را از نيام بيرون مي كشد، چگونه مي توند از امام بگويد و شاهد آورد.
سوم: غفاري و هدايت گرانش و آنان كه در پس معركه آتش افروزي مي كنند و اساساً اين وقايع و حوادث عبرت آموز و چندش آور، به زودي به بايگاني تاريخ حواله خواهند شد و آنچه مي ماند استقامت و استدامت «جمهوري گل محمدي» است كه تا دنيا دنياست و تا حكومت حق بر قلب ها و ايمان ها مناط ولايت است، بر كشور دل اين مردم حكمفرما خواهد بود.
بالاخره اينكه آقاي غفاري!
بركه در خود مانده و مرداب كپك زده شما را چگونه ياراي مصاف با آب درياهاست؟ در شهر كورها با پاشيدن خاك به سمت آفتاب، تنها جلوه مضحكي از تلاشي بي تعبير و ناتمام براي پوشاندن حق و مخفي كردن زيبايي حقيقت به نافرجامي تمام مي ماند...
و اما حرف آخر؛
ای مگس عرصه سیمرغ نه جولنگه توست
عرض خود می بری و زحمت ما میداری
والسلام./انتهاي پيام/