اگر انقلاب اسلامی تجلی اراده خاص الهی است که برای ظهور توحیدی خاص بر قلب حضرت امام خمینی «رضوان الله تعالی علیه» تجلی کرده، باید با نگاهی خاص و عقلی مخصوص، که هر حقیقت وجودی را مدنظر قرار میدهیم آن را مدنظر قرار داد
به گزارش خبرنگار فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»، همایش امام خمینی و تقدیر تاریخی عصر روز گذشته در حوزه هنری برگزار شد.
سخنرانان این همایش استاد اصغر طاهرزاده، دکتر رجبی استاد فلسفه و علی اکبر رشاد استاد حوزه و دانشگاه بودند. از دیگر سخنرانان این همایش اصغر همازاده بود. سخنرانی وی به دلیل طوفان روز گذشته و قطعی برق، از نیمه در تاریکی ایراد شد. ادامه همایش نیز که با سخنرانی دکتر رجبی و حجت الاسلام رشاد همراه بود در نمازخانه حوزه هنری که نور بیشتری داشت برگزار شد.
متن کامل سخنرانی طاهرزاده که به شکل مکتوب در اختیار مخاطبان قرار گرفت به شرح ذیل است:
1-وقتی در تاریخ با جبهههایی روبرو میشویم که در یک طرف وضع موجود در عین ظلمانی بودن، با تمام تجهیزات و عِده و عُده خود قرار دارد و در طرف مقابل گروه قلیلی هستند که تنها نگاه توحیدی آنها موجب تقابل با وضع موجود شده است ولی با این همه جبهه توحید برخلاف عرف زمانه پیروز شد، معلوم میشود ارادهای ماوراء آنچه قابل مشاهده در فرهنگ جاری است، به میان آمده و حضرت حق میخواهد تاریخ جدیدی را به صحنه بیاورد. این اولین نکتهای است که باید در نگاه به انقلاب اسلامی مدنظر قرار دهیم و نسبت به آن اسمی که از طرف خدا بنا است تاریخ ما را معنا کند، فکر کنیم.
در همین رابطه در قرآن داریم: «و لما را المومنون الاحزاب قالوا هذا ما معدنا الله و رسوله و صدق الله و رسوله و ما زادهم الا ایمانا و تسلیما» (احزاب 22) و چون مومنین با احزاب که عبارت بودند از اتحاد جبهه کفر، درجنگ خندق روبرو شدند، گفتند این است آن وعدهای که خدا و رسولش به ما داد تا با همه کفر روبرو شویم و حتما پیروز گردیم و خدا و رسول او راست گفتند، آنها در این تقابلی که پیش آمد نه تنها خود را نباختند بلکه ایمانشان افزون و سرسپردگیشان نسبت به اسلام چند برابر شد. زیرا در آن تقابل نابرابر که منجر به پیروزی جبهه توحید شد حضور خدا را یافتند.
در جای دیگر قرآن در مورد جنگ بدر که مسلمانان قصد داشتند در یک درگیری مختصر با کاروان قریشیان، زهر چشمی به آنها نشان دهند ولی خداوند آنها را وارد معرکهای نابرابر کرد تا در منطقه بنیاد کفر را براندازد میفرماید: «واذ یعدکم الله حدی الطائفین انها لکم و تودون غیر ذات الشوکه تکون لکم و یرید الله ان یحق الحق بکلماته و یقطع دابر الکافرین» (انفال 7) و (به یاد آرید) هنگامی را که خداوند به شما وعده داد که یکی از دو گروه کاروان تجاری قریش، یا لشکر مسلح آنها نصیب شما خواهد بود؛ و شما دوست می داشتید که کاروان غیر مسلح برای شما باشد (و بر آن پیروز شوید)؛ ولی خداوند میخواهد حق را با کلمات خود تقویت، و ریشه کافران را قطع کند؛ از این رو شما را برخلاف میلتان، با لشکر قریش درگیر ساخت، و آن پیروزی بزرگ نصیبتان کرد.
2-در نظر به تقدیرات زمانه و بهترین رویارویی با آنها اولیا الهی توصیههای گرانقدری دارند که به ما کمک میکند تا بهترین برخورد را با انقلاب اسلامی داشته باشیم. حضرت صادق علیه السلام میفرمایند: «العالم بزمانه لا تهجم علیه اللوابس» دانشمندی که زمانه خویش را را بشناسد، مسائل اشتباهنگیز او را غافلگیر نمیکند. یعنی اگر تحلیل درستی از آنچه پیش آمده نداشته باشیم نمیتوانیم تصمیمات درستی بگیریم و به راحتی از مشکلات عبور کنیم. حضرت صادق علیه السلام در جایی دیگر میفرمایند: در حکمت داوود هست: «علی العاقل ان یکون عارفا بزمانه مقبلا علی شانه حافظا للسانه» انسان عاقل باید زمانه خود را بشناسد، به وظیفهای که در شان او است روی آورد و زبان خود را حفظ کند و چیزی که زمان آن نرسیده است نگوید.
حضرت علی علیه السلام میفرمایند: «ان من عرف الایام لم یفعل عن الاستعداد» آن کس که زمان را میشناسد از حوادث و رویدادهای آن غافل نمیشود، و در جای دیگر میفرمایند: »اعرف الناس بالزمان من لم یتعجب من احداثه» آگاهترین مردم به زمان کسی است که از تحولات آن به شگفت نیاید و به خوبی متوجه مسیر و نهایت هر حادثهای میباشد. و همان حضرت میفرمایند: «لیس علی العاقل اعتراض المقادیر انما علیه وضع الشی فی حقه» برای انسان عاقل شایسته نیست که نسبت به تقدیرهای زمانه معترض باشد زیرا ظهور آنها قرار گرفتن چیزها در جایی است که باید قرار گیرند در متون دینی روایتهای متعددی نسبت به تقدیر زمانه و آگاهی نسبت به چگونگی آن تقدیرات هست که بسیار راهگشا است.
مقام معظم رهبری میفرمایند: « ما تردیدی نداریم که آینده روشنی داریم؛ البته اینکه این آینده زود باشد یا دیر باشد، دست من و شما است؛ اگر خوب حرکت کنیم، آینده زودتر خواهد رسید؛ اگر چنانچه تنبلی و کوتاهی و خودخواهی و دنیا پرستی و دل دادن به این ظواهر چشم ما را یک قدری پر کند، ما را ساقط کند، در درون خودمان ریزش – چه ریزش شخصی در درون چه ریزش اجتماعی – پیدا بکنیم البته دیرتر به دست خواهد آمد؛ اما بدون تردید به دست خواهد آمد و این به برکت مجاهدتها و فداکاریها است.»
امیرالمومنین علیه السلام در رابطه با نوع برخوردی که باید با مقدرات عالم داشته باشیم میفرمایند: «انک ان صبرت جرت علیک المقادیر و انت ماجور و انک ان جزعت جرت علیک المقادیر و انت مازور» اگر صبر کنید مقدرات درباره شما جاری خواهد شد و شما ماجور میشوید، ولی اگر صبر نکنید و بیتابی نمایید مقدرات خواهد گذشت و شما گناهکار محسوب میگردید.
3-شواهد زیادی حکایت از آن دارد که انقلاب اسلامی به عنوان یک حقیقت قدسی وارد تاریخ ما شده است و بدین لحاظ باید همواره منتظر ظهور چهرههای عمیقتر آن باشیم و افق را برای تحقیق تمدن نوین اسلامی به معنای خاص آن که حضرت امام بر آن تاکید داشتند فراهم نماییم و شاید این جلسه بتواند کمک کند که ما چگونه به انقلاب اسلامی نظر نماییم تا مثل سایر حقایق قدسی که با غفلت ملتها در حجاب میرود، تحت تاثیر حجاب این روزگار قرار نگیرد. و به همین جهت است که میگوییم اگر تعریف درستی از انقلاب اسلامی در راستای آرمانهایش داشته باشیم دیگر نسبت به جریانهای مختلفی که انقلاب اسلامی را پذیرفتهاند نگرانی نخواهیم داشت و احساس خطری نسبت به حضور آنها در مراکز تصمیمگیری پیش نمیآید.
4-در نگاه به انقلاب اسلامی از موضوعی بنا است سخن بگوییم که بیش از آنکه در یک تفکر حصولی بتوان آن را تعریف کرد باید با یک نگاه حضوری به دنبال آن بود تا چهره اصلی خود را بنمایاند و لذا میتوان گفت از یک جهت بسیار ناآشنا است – اگر بخواهیم با تعریف حصولی و مفهومی آن را معرفی کنیم – و از جهت دیگر بسیار آشنا است – اگر بتوانیم با نگاه وجودشناسانه و حضوری به آن بنگریم – به همین جهت اگر مباحثی که بنا است با عزیزان در میان گذاشته شود با ادبیاتی غیر از ادبیات مانوس ارائه میشود، به جهت نوع موضوعی است که تنها با زبان خاص میتوان از آن گفتگو کرد.
وقتی از چیستی انقلاب اسلامی که ظهور اراده الهی برای تحقق تاریخ جدیدی است سوال کنی رخ برمیبندد و با تو بیگانه میشود. ولی وقتی در نظر به آن از غلبه ذهنی که به دنبال چیستیها است آزاد شوی چون آشنایان رخ مینمایاند و خود را در پنجره حوادث آشکار میکند.
5-انقلاب اسلامی به عنوان ظهور اراده الهی در این تاریخ یک حقیقت وجودی و تشکیکی است و به همین جهت هر اندازه بتوانیم با آن بیشتر انس بگیریم، بیشتر به عمق آن پی میبریم.
ما در نسبت با همه حقایق به خصوص در رابطه با نسبتی که باید با خدا داشته باشیم باید متوجه رابطه وجودی خود با حقایق وجودی باشیم وگرنه اگر با غلبه ذهنی که به دنبال چیستیها است به حقایق و به خداوند فکر کنیم، همان طور که چیزی به نام شدت دینداری نسبت به خدا برایمان معنا نخواهد داشت موضوع شناخت بیشتر انقلاب برایمان بیمعنا میشود.
6-اگر انقلاب اسلامی تجلی اراده خاص الهی است که برای ظهور توحیدی خاص بر قلب حضرت امام خمینی «رضوان الله تعالی علیه» تجلی کرده، باید با نگاهی خاص و عقلی مخصوص، که هر حقیقت وجودی را مدنظر قرار میدهیم آن را مدنظر قرار داد و به همان معنایی که ما نمیتوانیم مالک وجود باشیم بلکه میتوانیم به آن تعلق داشته باشیم، میتوانیم تنها به انقلاب اسلامی تعلق داشته باشیم نه آنکه گمان کنیم میتوانیم مثل یک ماهیت آن را تعریف کنیم و در اختیار بگیریم.
بدان جهت ذات انقلاب اسلامی محسوس نیست که به عنوان اراده الهی یک حقیقت وجودی است و باید در حضور آن قرار گرفت و شواهدی را که اشاره به او میکنند از منظر دو نداشت.
7-عقلی که برای حضور در تاریخ توحیدی و برای انس با خدا در این تاریخ نیاز است نه عقل ریاضی کمیتگرا است و نه عقل انتزاعی و مفهومگرا. به عقلی نیازمندیم که تقدیرات الهی و اسما حسنای او را احساس کند. این عقل با رجوع به شخصیت اشراقی و متعین حضرت امام خمینی «رضوان الله تعالی علیه» به میان میآید این عقل از جنس عقل نظر به حضرت مهدی (ع) است. انسانی که شخصیتش عین انس با حقیقت است.
8-ما بر وجود مسلط نیستیم و وجود از آن جهت که در ذات خود تشکیکی و دارای شدت و ضعف است گاهی خود را بر ما آشکار میکند و گاهی از ما پنهان میشود و تنها به اندازهای که برای ما در مظاهری خاص ظهور میکند ما آن را احساس میکنیم و از آنجایی که وجود تنها در مظاهر و در اسما حسنا خود را مینمایاند حضرت امام خمینی «رضوان الله تعالی علیه» مظهر متعین انقلاب اسلامی شد و هر اندازه به ملکوت آن مرد الهی نزدیک شویم به حقیقت انقلاب اسلامی که همان ظهور اراده الهی و صورت توحید خاص این دوران است نزدیک شدهایم.
ملکوت حضرت امام خمینی «رضوان الله تعالی علیه» محل تجلی اراده الهی است جهت تحقق تاریخی توحیدی این عصر است و مقام معظم رهبری به عنوان کسی که متوجه این امر میباشند میفرمایند: «واقعا امام انسان عجیبی بود، اصلا پیدایش و وجود این انسان با آن ابعاد هیچ قابل تحلیل نیست جز اینکه بگوییم تفضل الهی بود برای اینکه چرخشی در تاریخ و در حرکت قافله عظیم بشری به وجود آورد، دستی باید از غیب ظاهر میشد خدا متعال این دست را ظاهر کرد»
9-اگر ما بتوانیم حضرت امام «رضوان الله تعالی علیه» را درست پیدا کنیم انقلاب اسلامی را پیدا کردهایم و اگر توانستیم با انقلاب اسلامی رابطهای وجودی برقرار کنیم وارد تاریخی شدهایم که حضرت حق برای ما در این عصر مقدر کرده است و تنها در این رابطه است که توانستهایم با خداوند ارتباطی واقعی پیدا کنیم و از طریق تجلی اسم اعظم او که در این عصر انقلاب اسلامی ظهور کرده بندگی خدا را در جان خود به فعلیت برسانیم این است آن جایگاه تاریخی که انقلاب اسلامی در آن قرار دارد و اگر جایگاه انقلاب اسلامی را نسبت به تاریخی که مقدر شده است احساس نکنیم سرنوشتی جدای از سرنوشت ریزش های انقلاب نخواهیم داشت. راز ریزشها را باید در عدم شناخت جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی و عدم شناخت تقدیری دانست که حضرت حق در این عالم اراده کرده است که آن دیگر ادامه مدرنیته و بسط آن نیست.
10-امروز هر کس باید هویت خود را با حضور در تاریخی معنا کند که حضرت حق با اراده خاص به صحنه آورده وگرنه در رنج بیتاریخی گرفتار میشود که عین عدم ارتباط با خدایی است که امروز به صحنه آمده و تنها این خدا خدای ما است و تنها با اسما حسنای او که امروز ظهور کرده میتوان با او ارتباط برقرار کرد. زیرا خودش فرمود: «و لله الاسما الحسنی فادعوه بها» (اعراف 180) خدای را اسما حسنایی هست او را به اسما حسنایش بخوانید.
11-در بحث رابطه حکمت متعالیه و انقلاب اسلامی وارد نمیشوم ولی هرگز نمیتوان از این موضوع چشمپوشی کرد وگرنه نه تنها نسبت به درک وجوهی از انقلاب محروم شده ایم، بلکه در اراده تحقق تمدن نوین اسلامی نیز به اغما خواهیم رفت تنها سخن رهبر عزیز انقلاب را یادآوری میکنم که فرمودند: «... به گمان ما فلسفه اسلامی در اسلوب و محتوای حکومت صدرایی جای خالی خویش را در اندیشه انسان این روزگار میجوید و سرانجام آن را خواهد یافت ...»