گروه سیاسی «خبرگزاری دانشجو» - محمدهادی صحرایی؛ این روزها سالگرد حماسه ملی ملت ایران است که در سال 92 برای تعیین سرنوشت خود و نیز پاسخ به توصیه رهبر انقلاب به پای صندوقهای رأی رفتند و دولت یازدهم را برای نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران برگزیدند تا این حماسه نیز بر دفتر پربرگ حماسه های انقلاب افزوده شود.
مردم که پایه ثابت انقلاب هستند به نامزدی رأی دادند که در میان تفرق اصولگرایان شعار تدبیر و اعتدال و امید سر داده بود، شعاری که با توجه به وضعیت اواخر دولت دهم و اردوگاه چند صدای اصولگرایان و فعالیتهای چند ماهه رسانه های مختلف مخالف و منتقد معنای خاصی را به اذهان متبادر می کرد و مردمی که از غفلت برخی اصولگرایانی که به وحدت نرسیدند به حیرت آمده بودند خواستند این نکته را یادآور شوند که همیشه در روی یک پاشنه نمی چرخد و مردم منتظر خدمتگزارانی هستند که با یکدلی و دلسوزی زمام امور را در دست گیرند نه با چند صدایی.
لذا هر چند که شکست اصولگرایان به معنی پیروزی اصلاح طلبان نبود چرا که اساساً دکتر روحانی، نامزد اصلاح طلبان نبود و از سر استیصال و از میانه رقابت مورد توجه اصلاح طلبان و طیف آقای هاشمی رفسنجانی قرار گرفت ولی شاید بتوان گفت این تجربه مهمی است برای همه که بدانند انتخابات ایران به معنای واقعی انتخابات است و نام کسی از صندوق بیرون می آید که مردم به او رأی داده باشند.
24 خرداد 92 مردم با مشارکت 72.8 درصدی، با 50.71 درصد آرای مأخوذه حسن روحانی را به ریاست جمهوری یازدهم انتخاب کردند هرچند که این حضور از حضور 85 درصدی مردم درسال 88 و رأی 63 درصدی به محمود احمدی نژاد کمتر است ولی پیام دیگری را برای همه به ارمغان آورد و آن اینکه اگر نظام جمهوری اسلامی اهل خیانت به آرا مردم بود و ادعای فتنه گران سال 88 به حق بود نظام به راحتی میتوانست 71 صدم درصد رأی دکتر روحانی که حدود 260 هزار رأی بود را نادیده بگیرد و انتخابات را به مرحله دوم ببرد و با این کار جبهه متشتت اصولگرایان را نیز به وحدت برساند و فرصتی دیگر به اصولگرایان بدهد.
با روی کار آمدن دولت یازدهم، پدرخوانده های همیشه در کمین، دولت نوپا را مجبورکردند تا افرادی را به وزیر خواندگی و گروهی دیگر را به فرزند خواندگی بپذیرد لذا سیل بازنشسته هایی که بعضا از اواخر دهه 50 و اوایل دهه 60 سابقه وزارت و استانداری و مدیریتی داشته اند و مکرر در دولتهای دوست و برادر شرکت داشته اند و ثروت چند نفر از آنان طبق تخمین هزار میلیارد تومان است( پارس نیوز22/3/93) به سمت دولت یازدهم سرازیر شدند تا جاییکه می توان دولت یازدهم را پیرترین دولت جمهوری اسلامی ایران نامید و حلقه بسته و خسته مدیریتی که توسط
دولتهای احمدی نژاد باز شده بود دوباره بسته و خسته تر شد و اولین نمود دولت تدبیر و امید را می توان در جوان گریزی او در عرصه مدیریتی دید البته نباید از ذهن دور داشت که برخی دیگر از مدیران ارشد دولت نیز حتی برای خود اهل کابینه ناآشنا بودند تا جاییکه وزیر محترم بهداشت درمان و آموزش پزشکی در معارفه یکی از معاونان خود با ابراز این مطلب که "پیش از این خدمت ایشان نرسیده ام" براین مطلب صحه گذارد و به هر حال باید پذیرفت که وقتی در کمتر از شش ماه 3 هزار مدیر ارشد دولتهای قبل، بیش از 35 رئیس دانشگاه و ... عوض می شود، اینگونه مسایل و یا چرت زدن وزیر کارکشته ولی جواندل کابینه در کمیسیون صنایع مجلس امری دور از ذهن نیست.
پس از این تدبیر اگر بخواهیم واقع بینانهتر تدابیر یک ساله دولت را مرور کنیم ناچاریم که به مسائل مهم و اساسی هر دولت یعنی فرهنگ ، اقتصاد و سیاست خارجی که از قضا چهره دولت نوپا را آسیب پذیر کرده بپردازیم. عرصه فرهنگی که خوشبختانه نه جای سرهنگهاست و نه جای حقوقدانان متأسفانه مثل همیشه مظلوم تر از قبل و اینبار گرفتار تعاریف و تعابیر دیگری شده است که بیش از پیش آنرا دچار انزوا می کند و گویی در این دولت نوپا نیز قرار است عده ی دیگری از کاسبکارانی که به نام فرهنگ و هنر امرار معاش می کنند از سر ریز تدابیر دولتیها و بیت المال بینوا بهرمند شوند.
دولت یازدهم نیز مثل دولت هفتم و هشتم ولی با بیانی منقحتر سیاستهای تساهل و تسامح را پیش گرفته است و از اولین سال روی کار آمدن دولت، متأسفانه ابراز می شود که هنر ارزشی و غیر ارزشی وجود ندارد و این سخن که شاید نیت خیرخواهانه ای در پشت سر دارد متأسفانه با حقیقت و واقعیت و درستی همخوانی ندارد؛ برای این منظور و به خاطر نبود مجال فقط به یک مورد اشاره می شود که به طور مثال اگر ما شعر را جزء هنر بدانیم که باید بدانیم، با مراجعه به آیات آخر سوره شعرا خواهیم دید که خداوند در قرآن شاعران را به دو دسته تقسیم کرده است گروه اول کسانیکه گمراهان را راهبری می کنند و در هر وادی سرگردانند و به آنچه می گویند عمل نمی کنند و گروه دوم شاعرانی که ایمان دارند و عمل صالح انجام می دهند و زیاد ذکر خدا می گویند و... ( سوره شعرا آیات 224-227 )
ایجاد بحثهای مقدماتی برای حذف نظارت برکتاب، دعوت از شاعر مسأله دار برای شرکت در جشنواره شعر فجر، تجلیل از بازیگران طاغوتی، حمایت از نشریات هتاک با عنوان حفظ آزادی بیان و بستن مطبوعات منتقد و ... گوشه هایی از تدابیر فرهنگ و هنری دولت در این یک سال است. نکته دیگری که توسط برخی دولتمردان مطرح می شود اینست که جامعه ما نیازی به ارشاد و گشت ارشاد ندارد که متأسفانه این سخن نیز با ادبیات دینی تنافر دارد چرا که حضرت علی علیه السلام در مقام حاکم جامعه اسلامی خطاب به مردم می فرماید " از حقوق مردم بر حاکم خیرخواهی نسبت به آنان و تعلیم وتأدیب ایشان است تا جاهل نمانند"( نهج البلاغه خطبه32 ) پس چگونه است که برخی پس از خود جامعه را مستغنی از نصیحت و ارشاد می دانند؟ آری ممکن است جمله "نمی توان به زور مردم را به بهشت برد " درست باشد چرا که ممکن است دولت این را در توان خود نبیند ولی اساساً دولت نباید زمینه به جهنم رفتن مردم را هم فراهم نماید.
در عرصه اقتصادی اولین چیزی که مردم شریف ایران پس از قول به تحول 100 روزه اقتصادی ( که بعدها به گزارش صد روزه تبدیل و متوقف شد ) از دولتمردان خود شنیدند خزانه خالی بود که در ایام مذاکرات هسته ای مطرح شد. درست زمانیکه باید از مشت پُر سخن گفته می شد. ( که یادآور بی تدبیری اعلام عزل وزیر خارجه دولت قبل در میانه سفر آفریقایی بود ) هرچند که پس از مدتی این ادعای انتخاباتی بارها اصلاح و تعدیل و تکذیب شد و مردم متوجه شدند که تنها سهولسانی(؟!) بیش نبوده چرا که هزینه گزاف و سنگین تغییر دکوراسیون در وزارتخانه ها، چند برابر شدن رسمی بودجه برگزاری سمینارهای دولتی، پیامکهای چند باره تبریک نوروزی برای هر یک از شهروندان، میزبانی از زنان سفرا در کاخ سعدآباد که در آن تعدادی دختربچه پایکوبی کردند و به تعداد کمی از زنان میهمان سکه های اندکی داده شد و ... حکایت از خزانه ای داشت که خیلی هم خالی نبود.
از دیگر تدابیر دولت تدبیر و امید توزیع سبد کالا در دهه فجر و سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی بود که سبد داشت ولی تدبیر نداشت و نشان داد که وزیر دهه 50 هنوز مردم ایران را 35 میلیون می بیند و هنوز کوپن را راه حل می داند و جالب اینکه در این ماجرا هم مثل همه ماجراهای دولت یازدهم ، دولت نهم و دهم مقصر اعلام شد و این تدبیر دولت، تحسین و تأیید دولت و تحقیر ملت توسط وندی شرمن را در پی داشت.
ثبت نام برای دریافت یارانه و تبلیغ برای انصراف از دریافت آن نیز دقیقاً و به طور کاملاً اتفاقی در روز فناوری هسته ای شروع شد و مسؤلین دولتی با ادبیاتی عجیب و غریب سخن از راستی آزمایی از مردم به میان آوردند و از سرکشی کردن به حساب بانکی آنان گفتند و گروهی از معلمین دانشگاهها که گویی تاکنون از حریم خصوصی چیزی نشنیده اند به این تدبیر و ادبیات جدید مرحبا گفتند و به دولت گفتند هرچه کنی تو خوش کنی . البته مردم با این ادبیات ناآشنا نبودند چراکه بی سواد خواندن منتقدین ژنو ، به رسمیت ندانستن حق اظهار نظر و حق شهروندی برای لبو فروش و راننده تاکسی و ... ادبیاتی نوظهور در دولت یازدهم است . در نهایت هم انصراف از دریافت یارانه و در اصل رفراندوم یارانه ای آنقدر برای دولت پیروزی آفرین بود که تا چند روز هیچ مقام دولتی تعداد انصرافیها را اعلام نکرد و مشخص شد طبق ادبیات دولت که به کرات از یارانه بگیران به عنوان مستمند یاد می کرد ، اکثر قریب به اتفاق مردم ایران مستمندند!
در عرصه سیاسی فضا کمی متفاوتتر است و تدابیر به گونه ای دیگر است و لبخند و مهر در کارست اما نه برای مردم، برای دیگران. ما باید بدانیم که طبق فرمایش و برآورد وزیر محترم امور خارجه، آمریکایی که الان از افغانستان رودست می خورد می تواند ظرف مدت کمتر از 10 دقیقه تمامی تأسیسات هسته ای ما را از بین ببرد و ما باید از این اتفاق بترسیم و یادمان بیفتد که هنوز ممکن است برخی افراد جایگاه کدخدایی دشمن شماره یک انقلاب را در فضای جهانی به رسمیت بشناسند. باید این مسأله را به خاطر بسپاریم آمریکایی که در سال 87 از ایران معذرت خواهی کرد و فهمیده بود که هیچ غلطی نمی تواند بکند در سال 92 با گرمای مهر لبخند جرأت پیدا کرد و در سطح سرانش بیش از 10 بار ایران را تهدید کرد و از تنبیه ایران گزافه گفت بدون اینکه طرف مقابل و همسطح ایرانی خمی به ابرو بیاورد تا نشان داده باشیم که سیاست لبخندو محبت در برابر تهدید بهتر از تدبیر و تهدید در برابر تهدید است.
قرار بود هم چرخ سانتریفیوژها بچرخد و هم چرخ کارخانه ها ولی چرخ سانتریفیوژها به خاطر اعتماد بی جا به دشمن تقریبا از چرخش افتاد و چرخ کارخانه ها هم هنوز می لنگد . قرار بود که با مذاکرات ژنو تحریمها با شیبی ملایم برداشته شود و آمریکا پولهای ما را که دزدیده و بلوکه کرده را برگرداند حال اگر شما از سخنان متفاوت مسؤلین دولتی در مورد پولهای بلوکه شده ایرانی ، اقساط پرداختی غرب ، تعداد اقساط و... چیزی متوجه شدید دیگران را هم خبر کنید چرا که در این دولت ، اقلیت 49.29 درصدی هرچند که محترم است ولی حق ندارد به تصمیم اکثریت 50.71 بی احترامی کند واین حرف حقوقدانان است ولی اقلیت 20 درصدی سال 88 می تواند و باید و حق دارد که نظرش را بر اکثریت 60 درصدی تحمیل کند و احترام هم نگذارد و کشور را به آشوب بکشد و دشمن را گستاخ کند و ... و این نیز حرف حقوقدانان است و حال که سخن از حقوقدان آمد و پس از آن باید از قانون سخن گفت آرزو می کنم که دولتمردان مدعی قانون گرایی آنقدر پایبند به قانون باشند و مردم را محرم بدانند که نیازی نباشد همین مردم ، برای آگاهی از نظرات آنها تن به تخطی از قانون بدهند و به فیس بوک و تویتر و غیره مراجعه کنند.
کين هنوز از نتايج سحر است