گروه آزاداندیشی «خبرگزاری دانشجو»؛ در بحث پیشین راهکارهایی را برای ورود علوم دینی در عرصه علوم انسانی مورد بررسی قرار دادیم. این راهکارها را در سه دسته آموزشی و درسی، تربیتی و نظام رسمی علم و فرهنگ تقسیم بندی کردیم. در بحث پیش رو طبق راهکارهای بیان شده برای تحول علوم دینی، پیشنهاداتی را برای تحقق تحول در علوم انسانی مطرح می نماییم.
پیشنهادهایی برای تحقق تحول در علوم انسانی
برای تحقق تحول در علوم انسانی، پس از بحث و بررسی در اهمیت و ضرورت و بیان برخی راهکارها، نیازمند پیشنهادهایی هستیم که در عرصه تحول تأثیرگذار خواهند بود. در بحث زیر به بیان مواردی از این پیشنهادها می پردازیم:
1. اصلاح متون آموزشی در دوره های مختلف نظام تحصیلی:
همانطور که در بحث پیش اشاره کردیم، هم اکنون موارد بسیاری در درس های دوره های مختلف آموزشی یافت می شود که با متون دینی در حال تدریس در همان دوره مغایر است. اصلاح و تغییر و تحول در این متون و تغییر مدل تحلیلی اومانیستی در این متون و سوق دادن فرضیات و نظریه ها به سمت مدل اسلامی، اولین قدمی است که برای ایجاد تحول در عرصه علوم انسانی پیشنهاد می شود. بدیهی است که آموزش دیدگاه های اسلامی به معلمان، همراه با برداشتن این قدم ضروری می نماید تا این افراد بتوانند زمینه مذهبی و اسلامی لازم را در شخصیت های تحت تربیت خود، برای وارد شدن به محیط دانشگاه فراهم کنند.
2. ضرورت نخبه پروری در علوم انسانی:
پس از اصلاح نظام درسی و اسلامی کردن نظام آموزشی، قدم بعدی را باید در جهت هدایت بیشتر نخبگان و استعدادهای برتر به سمت علوم انسانی برداریم؛ چراکه همانطور که در بحث قبلی اشاره کردیم امروزه بیشترین نیروها و قوای نخبه به سمت علوم فنی و مهندسی سوق داده می شوند. و این در حالی است که نیاز ما به این نخبگان در علوم انسانی بسی بیشتر از علوم فنی و مهندسی است.
3. نیروی انسانی مناسب برای هدایت و اجرای تحول:
اما از هر موردی که بگذریم بیشترین نیاز در تحقق تحول علوم انسانی، داشتن نیروی انسانی مناسب و آگاه، برای هدایت و اجرای این تحول است و این نیروها در سطح آموزشی همان معلمان هستند که وظیفه هدایت و تربیت دینی دانش آموزان را بر عهده دارند.
4. نیاز سنجی دقیق تر حوزه های علمیه در برنامه های آموزش و متون درسی:
از آنجا که حوزه های علمیه نقش بی بدیلی در تحول علوم انسانی می توانند ایفا کنند، پیشنهاد می شود به ضرورت ایجاد تنوع بیشتر در متون درسی حوزه ها توجه شده و نیازهای جدی جامعه در امر تبلیغ و گسترش دینداری مردم بیشتر در نظر گرفته شود.
برای مثال باید گفت وظیفه حوزه های علمیه تنها در امر تبلیغ و اطلاع رسانی فقه و احکام شرعی و اسلامی خلاصه نمی شود؛ بلکه می بایست به پرورش متخصصین و صاحب نظران دین شناس در بسیاری از علوم مختلف تخصصی، نیز توجه شود و چنین متخصصین و صاحب نظران دین شناسی اگر در محیط حوزه های علمیه پرورش نکنند، به سختی خواهند توانست در این جهت بستر مناسبی در جایی دیگر در جامعه پیدا کنند و اگر هم چنین بستری باشد، در اکثر موارد عواقب غرب زدگی و خودباختگی فرهنگی را به همراه خواهد داشت.
5. پررنگ تر کردن جایگاه عقل و دستاوردهای عقلی در آموزش های حوزوی:
در میان تحصیل کردگان علوم حوزوی بسیار مشاهده می شود که از طرفی ورود هر گونه مباحث عمیق عقلی (فلسفی یا عرفانی) را در مباحث دینی برنمی تابند و از طرفی دیگر به شدت علوم حسی و تجربی را مطلق قلمداد می کنند و حتی دیده شده است که گاها دست به تصرفات ناشیانه ای در برخی از احکام فقهی می زنند. بنابراین تثبیت جایگاه عقل و دستاوردهای آن در چنین شرایطی ضروری می نماید؛ چراکه اگر به همین روال پیش برویم شاهد فاجعه ای در عرصه تفکر دینی خواهیم بود که به آسانی قابل جبران نیست.
6. ضرورت تغییر نوع نگاه رایج به فقه در برخی از عرصه ها:
بررسی و غور فقه و فقهای برجسته در مسائل روز از مواردی است که می بایست در عرصه های مختلف اجتماع در نظر گرفته شود تا مردم به فقه تنها به عنوان یک علم ثابت و فتاوای ثابت و تغییرناپذیر ننگرند و بدانند که فقه در تمامی مسائل پیش آمده و پیش نیامده صاحب نظر است و برای تمامی مسائل حکم خاصی مترتب شده است. از سویی دیگر با تغییر نوع نگاه مردم به فقه، آفات و آسیب هایی که در اثر نگاه سطحی به علم فقه پیش آمده، نظیر کلاه شرعی های مختلف در مسائل مختلف، برطرف خواهند شد.
7. اهتمام جدی تر به فلسفه اسلامی و فلسفه های مضاف:
همانطور که می دانیم امروزه مبتنی بودن هر علم بر مبادی و مبانی خاص، فلسفه آن علم نامیده می شود. مانند مبانی و مبادی اقتصادی که از آن به عنوان فلسفه اقتصاد یاد می شود و یا مبانی و مبادی علم فیزیک، که فلسفه فیزیک نام دارد.
اما توجه به این نکته ضروری است که این فلسفه علم ها، خود مبتنی بر مبادی کلی تری است که در فلسفه اولی حول آن بحث می شود. بنابراین برتری مابعدالطبیعه حکیمان مسلمان نسبت به مابعدالطبیعه غربیان قابل انکار نیست. اما لوازم و ثمرات این فلسفه اولی در فلسفه های مضاف غالبا استخراج نشده، در حالی که چنین امری برای تحول آفرینی در علوم موجود امری کاملا ضروری است.
نکته مهم دیگر اینکه تولید فلسفه های مضاف باید به کسانی سپرده شود که با فلسفه اسلامی آشنایی عمیقی دارند نه به کسانی که آشنایی نسبی با رشته مذکور دارند؛ چراکه در این صورت بعید است که حاصل تلاش آن ها در جهت اسلامی کردن این علوم قرار بگیرد و به احتمال زیاد توجیه این علوم رخ خواهد داد.
8. ضرورت توجه به آیات و احادیثی که به تبیین نظام تکوین پرداخته اند:
همانطور که می دانیم نیاز انسان به هدایت بسیار بیشتر از مسائل مربوط به فقه فردی است، به همین علت هم درک صحیح از نظام تکوین در این زمینه اهمیت فراوانی دارد. بنابراین بر عهده عالمان دینی و مربیان تربیتی است که از آیات و روایاتی که در حیطه تبیین و توصیف نظام تکوین سخن گفته اند، در مباحث تربیتی و ترویجی و آموزشی خود استفاده صحیح و بجایی داشته باشند.
9. عدم وجود جایگاهی شایسته برای بحث های قرآنی:
مهجوریت قرآن مسئله ای است که در میان همه عرصه ها و بسترهای فرهنگی و از افراد شاخص مملکتی گرفته تا دانش آموزان دبستانی، وجود دارد. این در حالی است که بحث های تفسیری و تدبر در قرآن کریم، ناخوداگاه عمل به قرآن کریم را در بر خواهد داشت و تنها در این صورت است که مسائل و مشکلات لاینحل چه در عرصه های کلان و چه در بسترهایی نظیر تربیت انسانی و دینی دانش آموزان و مشکلات خانوادگی و ...، به مناسبترین و شایسته ترین سرانجام خواهند رسید.
بدین ترتیب شاهد هستیم که در موارد بسیاری، تحقق تحول در علوم انسانی به مدل تحلیلی و آموزشی در نظام آموزش و پرورش و حوزه های علمیه بستگی دارد و شاید به جرأت بتوان ادعا نمود که تربیت و پرورش صحیح افراد از بدو ورود به عرصه تعلیم و تربیت، ریشه تمامی اعتقادات و مبادی افکار فرد را به وجود آورده و بستر شکل گیری فرهنگ درونی اخلاقی و تحلیلی را در فرد فراهم می کند و این افراد در آینده جامعه نقش به سزایی داشته و خواهند توانست در تحقق و یا عدم تحقق تحولی عمیق و جدی در علوم انسانی -که خود ریشه رشد ها و بالندگی ها در همه عرصه های اجتماعی است-، سهیم باشند.
در مطالب بعد تأملی در تحول علوم انسانی نیز به بررسی جوانب دیگر این مبحث خواهیم پرداخت.
منابع:
1. تأملی در باب بایسته های تحول در علوم انسانی؛ حرکت به سمت تحقق علوم انسانی اسلامی، حسین سوزنچی، راهبرد فرهنگ، 1388، شماره 5
2. حق عقل در اجتهاد در مجموعه مقالات مرتضی مطهری، تهران: انتشارات جهان آرا، 1359
3. درآمدی به فلسفه علم، رضا حبیبی، قم: انشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ره، 1387