گروه سیاسی «خبرگزاری دانشجو»؛ بعدازظهر یکی از روزهای سرد دی ماه با دکتر کوشکی در دفترش واقع در دانشکده حقوق و علوم و سیاسی دانشگاه تهران قرار می گذارم. ساعت 14:30 درب اتاقش را به روی ما باز می کند و اندکی بعد، گفتگوی تفصیلی ما با او شروع می شود. قبل از شروع مصاحبه، آنچه بیش از همه توجهم را جلب می کند، بعد از کتاب ها و جزوات بسیار انبار شده بر روی میز کارش که در چندین ردیف نزدیک یک متری! بالا آمده اند، برخورد دوستانه و خودمانی دکتر با ما و دانشجویانش است. از ما می خواهد عنوان مصاحبه، «پیشنهاداتی به دولت باشد». متن مصاحبه ما با دکتر کوشکی پیرامون موضوعات روز کشور و پیشنهادات او به دولت، پیش روی شماست.
- {آقای روحانی} گفته بود با کدخدای دنیا باید ببندیم. پس یعنی بحثشان این بود که آمریکا آماده است تا با ما توافق کند و ما تا الان آماده نبودیم و اشتباه کردیم.
- آقایان دولت متوجه شدند که همه محاسباتشان غلط از آب درآمده است. اشتباه کردند که به مردم وعده دادند که زود مشکلات را حل می کنیم. اشتباه کردند که گفتند ما دیپلماسی بلدیم. چون فکر می کردند با لبخند مشکل حل می شود و نمی دانستند که جنس مشکل فراتر از آن است که بتواند با لبخند یا اخم حل بشود.
- قاعدتاً طبق قانون اساسی همه پرسی در مورد موضوعات مهم است. مهم ترین موضوع برای دولت یازدهم از روز اول تا حالا چه موضوعی بوده است؟ مسلماً موضوع هسته ای. اگر دولت یازدهم می خواسته در مورد موضوعی غیر از هسته ای همه پرسی کند، یعنی اینکه دولت یازدهم قانون اساسی را نخوانده است.
- یک اقلیتی در داخل ایران وجود دارند. این اقلیت ضد علم اند. ضد پیشرفت اند. اینها نوادگان رزم آرا هستند. همان طور که رزم آرا می گفت ایرانی ها عرضه آفتابه ساختن ندارند. عرضه ملی کردن نفت را ندارند، اینها هم می آیند در دانشگاه تهران همایش می گذارند و می گویند اصلاٌ انرژی هسته ای می خواهیم چکار؟
- سازمان محیط زیست در این مدت از تهیه 4 تا تفنگ بیهوشی برای نجات جان حیواناتی که نسلشان در معرض انقراض است، عاجز بوده است! خانم ابتکار به جای اینکه بیاید در مسئله بنزین و بحث پترشیمی دخالت کند، برود و از واگذاری میانکاله به هتل سازان جلوگیری کند.
- اقتصاد مقاومتی یعنی اینکه ببینیم چه چیزی داریم، از آن چیزی که داریم، بهترین استفاده را بکنیم. اقتصاد مقاومتی یعنی اینکه درآمد کشور بیشتر شود، شغل ایجاد شود، نه اینکه به مردم سختی بدهیم! کی گفته اقتصاد مقاومتی یعنی سختی دادن مردم؟! اقتصاد مقاومتی یعنی خدا به انسان امکانات و عقل داده است. از این امکانات و عقل به خوبی استفاده کنیم.
- طرف غربی به هیچ عنوان این مذاکره را جدی نگرفته و اصلاٌ تمایلی به توافق با ایران ندارد. تمایلی برای به رسمیت شناختن حقوق ایران ندارد. تمایلی برای رفع تحریم ها ندارد و برای وقت گذرانی و وقت کشی حاضر است تا قیامت با ما مذاکره کند.
- آنها معتقد بودند که تحریم ها دارد بر روی ایران اثر می گذارد و ایرانی ها دارند به سمت تسلیم می روند. بهتر است با مذاکره کشدار و بی نتیجه آنها را خسته کنیم تا تحریم ها آنها را از رمق بیندازد و تحریم ها را هم بیشتر و بیشتر کنیم تا اینکه خوب تسلیم شوند.
- در این یک سال گذشته که از توافقنامه ژنو گذشته است، تقریباٌ هیچ اتفاق مثبتی رخ نداده است و هنوز مسئولین دولت یازدهم دارند حرف های انتخاباتی شان را می زنند.
- تحریم هایی از سال 1990 و 1991 علیه صدام وضع شد. صدام سال 2003 سقوط کرد. این تحریم ها که به بهانه صدام از سوی آمریکا و متحدانش علیه عراق وضع شده بود، سال 2013 لغو شد.
- آمریکا تا مطمئن نشود که ایران را خنثی نکرده و به یک کشور درجه سه و چهار تبدیل نکرده است، دست از تحریم برنخواهد داشت. |
ضمن عرض سلام خدمت شما، اگر موافق باشید از مذاکرات هسته ای به عنوان نقطه عطف سیاست داخلی و خارجی دولت یازدهم شروع کنیم. نظرتان راجع به رویکرد کلی آقای روحانی و تیم شان در پرونده هسته ای چیست؟
بسم الله الرحمن الرحیم. ببینید پیش فرضی که آقای روحانی و تیم شان قبل و بعد از انتخابات داشتند، بود که دنیا آماده تعامل با ما هست، ولی ما نمی خواهیم. دنیا آماده ی گفتگو و توافق با ما هست، ما پس می زنیم. با این پیش فرض شعار انتخاباتی شان را مطرح کردند و با همین پیش فرض گفتند ما کلید داریم و آن کلید را آمادگی خودشان برای گفتگو و تعامل با دنیا مطرح کردند.
یعنی وقتی از اینها پرسیدیم این کلیدی که شما می گویید، چیست؟، می گفتند ما دیپلمات هستیم، ما دیپلماسی بلدیم. ما اهل لبخند هستیم، ما کلید داریم. می گفتند دنیا آماده تعامل با ماست، ما بر خلاف بقیه نمی خواهیم دست رد به سینه دنیا بزنیم. می خواهیم با دنیا تفاهم کنیم. دوستی کنیم و به توافق برسیم تا مشکلات را حل کنیم. اینها پیش فرض دوستان بود.
وقتی هم که می گفتند دنیا، گفته بودند که منظورمان از دنیا، کدخدای دنیاست. این عبارتی بود که آقای رئیس جمهور در تبلیغاتش گفته بود. گفته بود با کدخدای دنیا باید ببندیم. پس یعنی بحثشان این بود که آمریکا آماده است تا با ما توافق کند. ما تا الان آماده نبودیم و اشتباه کردیم. الان باید این آمادگی را داشته باشیم و ما این آمادگی را داریم. ما بلدیم برویم با آمریکا توافق کنیم و ببندیم تا منافع و امنیت مان هم تامین شود.
خیلی خوب. دوستان در واقع به قدرت رسیدند و اجازه هم پیدا کردند که اگر می توانند به توافقی برسند، بروند و این توافق را انجام بدهند. رهبری این اجازه را دادند. خب الان یک سال و نیم گذشته است و عملاٌ هیچ دستاورد واقعی به دست نیامده است. خود آقای نوبخت هم تاکید کردند که یک سنت از دلارهایی که گفته می شد آزاد شده، وارد کشور نشده است. در همان بانک های خارج از کشور مانده. یعنی همان پولی که در بانک های خارجی بود، جابه جا شده به حساب های دیگری، اما باز هم در خارج از ایران است! تحریم ها حذف نشده. قطعات یدکی هواپیما نیامده و بقیه اتفاقات.
یعنی طرف های غربی مشخصاٌ آمریکا به هیچ کدام از مفاد توافقنامه ژنو پایبند نبودند و بارها اقداماتی انجام دادند که دوستان دولت یازدهم گفتند بار روح توافقنامه تعارض دارد. الان زمان تعیین شده هم تمام شد، تمدید شد و هیچ افق روشنی هم پیش روی آینده مذاکرات نیست.
ظاهراٌ دوستان به تدریج متوجه شدند که آمریکایی ها اصلاٌ آمادگی برای توافق نداشتند و برای مذاکره هم آماده نبودند بلکه آمریکایی ها به دنبال این بودند که در یک مذاکره، مفاد موردنظر خودشان را به ما دیکته کنند تا ما بپذیریم و تسلیم شویم. یعنی وقتی می گفتند ما آماده مذاکره هستیم، یعنی اینکه ما آماده ایم که شما بنشینید سر میز مذاکره اما ما شرط تعیین کنیم و شما امضا کنید وبپذیرید.
یعنی به نظرشما، دولت متوجه شده است که پیش فرض هایش در بحث هسته ای و مذاکرات اشتباه بوده است؟
به نظرم دوستان دولت به تدریج دارند متوجه می شوند که آن پیش فرض ها اصلاٌ غلط بوده است. اولاٌ اینکه آمریکا مساوی دنیا نیست، دوماٌ آمریکا دیگر کدخدای دنیا نیست. سوماٌ آمریکا آماده گفتگو و دادن امتیاز نیست. به نظرم کم کم دارند متوجه می شوند. اصلاٌ دیگر این مسئله را همه در دنیا فهمیده اند. بعید می دانم که دوستان دولت یازدهم متوجه نشده باشند. من می گویم که حتماٌ متوجه شدند! شاید تا قبل از اینکه به قدرت برسند، تلقی شان، تلقی دو دهه پیش بود.
به هر حال دوستانی که به قدرت رسیدند، 8 سال از قدرت دور بودند و وقتی که تبلیغات انتخاباتی می کردند، فکر می کردند آمریکا کدخدای دنیاست. الان دیگر فهمیده اند که آمریکا کدخدای دنیا نیست. آمریکا در سوریه نتوانست کدخدا باشد. در بحران داعش نتوانسته کدخدا باشد، در تحولات سیاسی لبنان و فلسطین نتوانسته کدخدا باشد، در یمن نتوانسته کدخدا باشد. به تدریج فهمیدند که اصلاٌ پیش فرض هایشان دارد غلط در می آید. آمریکا به دنبال تسلیم کردن ملت ایران است و اصلاٌ به دنبال پذیرش حقوق قانونی ایران نیست!
آقایان دولت متوجه شدند که همه محاسباتشان غلط از آب درآمده است. اشتباه کردند که به مردم وعده دادند که زود مشکلات را حل می کنیم. اشتباه کردند که گفتند ما دیپلماسی بلدیم. چون فکر می کردند با لبخند مشکل حل می شود و نمی دانستند که جنس مشکل فراتر از آن است که بتواند با لبخند یا اخم حل بشود. آنها کم کم متوجه شدند که آمریکا با یک ایران مستقل مشکل دارد و نمی خواهد یک ایران مستقل و قدرتمند را بپذیرد.
اخیراٌ آقای رئیس جمهور بحثی را با عنوان همه پرسی برای حل مسائل مهم مطرح کردند، نظر شما در مورد این مسئله چیست؟ موافقید یا مخالف؟
اینجا نکته این است که آقایان دولت به یک جایی رسیدند که احساس می کنند دیگر ترکششان خالی شده در برابر ملت. یعنی دیگر چیزی برای گفتن به جامعه ندارند. حالا بعید نیست افراد وسوسه گری اطراف آقای رئیس جمهور جمع شوند و به ایشان بگویند شما که نتوانستید به وعده هایتان عمل کنید و شعارهایتان به نتیجه نرسید، بیایید و یک بهانه ای پیدا کنید که اگر کسی پرسید چرا وعده هایتان عملی نشد، بگویید به این دلیل! و خودتان مقصر نشوید و شعارهایتان زیر سوال نرود.
شما بیایید بگویید می خواستیم پرونده هسته ای را حل کنیم ولی نگذاشتند بعضی ها. عده ای از دست های پنهان پشت پرده نگذاشتند! آن وقت پرسیده می شود که این دست های پشت پرده ی پنهان کجا جلوی شما را گرفت؟ آیا دلواپسان بودند؟ آیا بی سوادها بودند؟ جهنمی ها بودند؟ بالاخره چه کسانی بودند؟ آیا کدام گروه از این ها اینقدر قدرت داشتند که جلوی شما را برای حل پرونده هسته ای بگیرند؟
این افراد وسوسه گر چند بار دور رئیس جمهور چرخیدند و متاسفانه آن حرف هایی را که القا کرده اند، از دهان رئیس جمهور صادر شده و مشکلاتی را هم برای ایشان ایجاد کرده و هم برای جامعه. تا حالا چند بار این اتفاق افتاده. این افراد آمدند گفتند ما باید بهانه ای را بتراشیم تا جامعه باور کند که اگر وعده های رئیس جمهور در خصوص حل معضلات هسته ای و معضلات اقتصادی به نتیجه نرسید، تقصیر از رئیس جمهور و شعارهایش نبود، بلکه تقصیر از آن عده ای بود که نگذاشتند.
سوال می شود آن عده چه کسانی هستند؟ پاسخ این است که کسانی هستند که نمی گذارند در این رابطه همه پرسی برگزار شود. اگر همه پرسی شود، تکلیف این پرونده معلوم می شود. رئیس جمهور گفته همه پرسی، ولی یک عده نمی گذارند!
البته آقای رئیس جمهور به صورت مستقیم اشاره نکردند که در مساله هسته ای همه پرسی برگزار شود.
یعنی به نظر شما منظور ایشان از برگزاری همه پرسی، مسائلی غیر از مسئله هسته ای بوده است؟
نه، در این صورت باید بپذیریم که ایشان می خواست-مثال دارم می زنم- آیا ایشان می خواست در مورد مثلاٌ دو شیفته شدن مدارس همه پرسی کند؟ یا اینکه فرض بفرمایید در مورد اینکه گرانی شیب ملایم داشته باشد یا شیب تند، همه پرسی کند؟ یا مثلاٌ ایشان می خواست در مورد برقراری رابطه با کشور مغولستان همه پرسی کند؟ خب آقا چه موضوعی بوده است؟
قاعدتاٌ طبق قانون اساسی همه پرسی در مورد موضوعات مهم است. مهم ترین موضوع برای دولت یازدهم از روز اول تا حالا چه موضوعی بوده است؟مسلماٌ موضوع هسته ای. اگر دولت یازدهم می خواسته در مورد موضوعی غیر از هسته ای همه پرسی کند، یعنی اینکه دولت یازدهم قانون اساسی را نخوانده است. قانون اساسی گفته در مورد موضوعات خیلی مهم. و تنها موضوعی که برای دولت یازدهم خیلی مهم بوده، مسئله هسته ای بوده است.
مثلاٌ دولت یازدهم بگوید ما می خواستیم در مورد تدابیر تابستانی برای مقابله با کم آبی همه پرسی کنیم. می گوییم خب این که وظیفه تان است. در مورد وظیفه تان می خواستید همه پرسی کنید؟ مگر شما وقتی از حقوق کارمندان مالیات کم می کنید، همه پرسی می کنید؟ مگر وقتی با شیب ملایم قیمت نان را اضافه می کنید، همه پرسی می کنید؟ پس برای موضوعات مهم است.
پس این جریان همه پرسی می خواهد بهانه باشد که بعضی از این افراد وسوسه گر که اتفاقاٌ اینها دوستان رئیس جمهور نیستند، دشمنان ایشان هستند و متاسفانه متخصص این هستند که پوست خربزه زیر پای دولت بگذارند تا دولت مرتب زمین بخورد. همین افراد تا الان چند بار برای دولت مشکل ساخته اند. همین ها کسانی هستند که به دولت می گویند علیه سپاه موضع بگیر. علیه سپاه موضع گیری می شود، دولت زمین می خورد، بعد خود همین دولت مجبور است که بیاید و برود از قرارگاه سازندگی خاتم الانبیاء به خاطر سازندگی هایی که کرده، تشکر کند.
خب چه کسی می آید مقامات دولتی را وسوسه می کند تا علیه قرارگاه خاتم الانبیا موضع گیری کند و بعد متوجه بشوند که اینگونه نیست و مجبور شوند که بروند و اصلاح کنند؟ چه کسی می آید و افراد دولت یازدهم را وادار می کند بیایند و علیه سپاه موضع بگیرند، بعد ببیننند اشتباه شده، بعد مجبور شوند بروند در جمع بچه های سپاه سخنرانی کنند و از آنها تقدیر و تشکر کنند و بگویند ما با سپاه هیچ مشکلی نداریم؟
همان هایی که تا الان این پوست خربزه ها را چند بار زیر پای دولت گذاشته اند، کسانی هستند که الان پوست خربزه همه پرسی را زیر پای دولت گذاشته اند و منتظرند تا زمین بخورد. اینها چه کسانی هستند؟
اینها همان کسانی هستند که می گویند دولت یازدهم رحم اجاره ای ماست. ما می خواهیم از روی پلکان دولت یازدهم پرش کنیم و در انتخابات مجلس دهم به قدرت برسیم. اینها اتفاقاٌ دوست دارند دولت زمین بخورد و آقای روحانی زمین بخورد تا اینها پا بگذارند روی دولت و از دولت عبور کنند.
اینها کسانی هستند که واقعاٌ به هیچ قیمتی حاضر نشدند از دولت یازدهم حمایت و پشتیبانی کنند بلکه مثل زالو و کنه به دولت چسبیده اند و می خواهند از دولت سوء استفاده کنند. اینها کسانی هستند که اگر دولت در عرصه بهداشت و درمان موفقیتی به دست می آورد، اینها خوشحال نمی شوند. می خواهند کارشکنی کنند. همین ها این پوست خربزه جدید را زیر پای دولت گذاشتند.
پس نظر شما این است که مساله همه پرسی مربوط به هسته ای بوده است! می خواهیم نظرتان را مورد خود برگزاری همه پرسی بدانیم.
درست است. حالا ممکن است کسی بپرسد همه پرسی کنیم، چه اشکالی دارد؟ خب مشکلی نیست، همه پرسی کنیم. آن وقت جواب همه پرسی به نظر دوستان چه خواهد بود؟ به نظر دوستان اکثر مردم ایران می آیند و می گویند ما رشد و پیشرفت علمی و توسعه و تحقیقات را نمی خواهیم؟ اکثریت مردم ایران می آیند و می گویند ما می خواهیم برگردیم به گذشته؟ برگردیم به عقب؟ می گویند ما با فناوری مخالفیم؟
یک اقلیتی در داخل ایران وجود دارند. این اقلیت ضد علم اند. ضد پیشرفت اند. اینها نوادگان رزم آرا هستند. همان طور که رزم آرا می گفت ایرانی ها عرضه آفتابه ساختن ندارند. عرضه ملی کردن نفت را ندارند، اینها هم می آیند در دانشگاه تهران همایش می گذارند و می گویند اصلاٌ انرژی هسته ای می خواهیم چکار؟ علم می خواهیم چکار؟ باید برویم با چراغ نفتی زندگی کنیم. خب اینها یک اقلیتی هستند که ضد علم هستند. حالا پیدا می شود از هر نوع موجودی در هر کشوری.
اینها عده ای هستند که دوست دارند ایران مثل عصر قاجار، نوکر و گرسنه و توسری خور و بدبخت و بی سواد و عقب مانده و بیچاره باشد. خب هستند یک اقلیتی. خائن، وطن فروش، جاهل. ولی اکثریت مردم ایران به اشکال مختلف نشان دادند که از علم، رشد، پیشرفت و توسعه خوششان می آید.
جالب اینجاست که ده ها مجموعه و موسسه غربی و داخلی نظرسنجی کردند و همگی گفتند که اکثریت جامعه ایرانی گفته اند که ما موافق رشد و پیشرفت و تکنولوژی هستیم. همه پرسی شود تا دوباره این اثبات شود؟! آنوقت اینها تخصص دارند در اینکه بگویند رای اکثریت مردم قبول نیست. چرا رفته اید از یک عده لبوفروش و راننده تاکسی و بستنی فروش در مورد انرژی هسته ای پرسیده اید؟ یعنی یک وقت می گویند مردم عادی در مورد انرژی هسته ای نظر ندهند، یک وقت دیگر می گویند که نه! همه پرسی کنیم.
حالا اگر همه پرسی کردیم و 80 درصد مردم ایران گفتند که ما انرژی هسته ای می خواهیم. ما توانایی هسته ای می خواهیم. آنوقت اینها چه می گویند؟ اینها می گویند نه آقا، اصلاٌ این عوام فریبی بود. مردم را فریب داده اند. اصلاٌ مردم عادی حق ندارند در مورد مباحث فنی صحبت کنند! مردم عادی یک مشت سلمانی و بستنی فروش هستند. اینها متخصص جرزنی هستند. خب، اگر ما قرار است همه پرسی کنیم و بعد زیرش بزنیم و به مردم اهانت کنیم، ملت تا حالا صدها بار گفته که حق مسلم خودش را می شناسد. دیگر چطور باید بگوید؟!
اتفاقاٌ ما نگران همه پرسی نیستیم. نگران پررویی این کسانی هستیم که با جمهوریت مشکل دارند. با رای اکثریت مشکل دارند. هر وقت رای اکثریت به نفعشان بوده است، پذیرفتند و اگر به ضررشان بوده، جرزنی کردند. ما با اینها مشکل داریم. سابقه هم که دارند. یک بار دیگر هم جرزنی می کنند. ننگ و عار که ندارند از جرزنی. باز هم جر می زنند. می گویند در همه پرسی تقلب شده است. اگر گفتند در همه پرسی تقلب شده است، ما چکار کنیم؟ آقای روحانی نظرش چه خواهد بود آنوقت؟
همه پرسی شود و 80 تا 90 درصد مردم بیایند و بگویند ما بر خلاف نظر آن عده عقب مانده که با رشد و پیشرفت و تکنولوژی مخالف اند، ما موافقیم و می خواهیم انرژی هسته ای داشته باشیم. می خواهیم کشور قدرتمند منطقه شویم و در عرصه جهانی هم در همه زمینه ها جزء کشورهای پیشرفته شویم. دانشمندان و فرزندانمان خلاقیت و نوآوری کنند و جزء کشورهای درجه یک دنیا باشیم. آنوقت اینها می گویند نه، در انتخابات تقلب شده است. در همه پرسی تقلب شده. آنوقت چکار کنیم؟ تضمینی وجود دارد؟ نه!
در حالی که مردم دهها بار در راهپیمایی ها و نظرسنجی ها گفته اند که حق مسلم شان را می خواهند و چیزی هم بیشتر از آن نمی خواهند.
اگر موافق باشید، از بحث پرونده هسته ای کمی خارج شویم و به مسائل دیگر بپردازیم. به مسائل سیاست داخلی. نظرتان راجع به رویکردهای دولت در سیاست داخلی چیست؟ دولت را در حوزه سیاست داخلی موفق می دانید یا خیر؟
ببینید خوشبختانه ما در دولت یکی دو نمونه موفق داشته ایم در سیاست داخلی. مثلاٌ وزارت بهداشت. وزیر بهداشت تلاش کرده با استفاده از توانمندی هایی که دارد و در کشور هست، سطح خدمات خود را ارتقاء دهد. به هر حال تلاش کرده. چقدر موفق بوده هم مهم نیست.
یعنی وزیر بهداشت به جای اینکه بیاید شلوغ کند، شانتاژ کند و جوسازی کند و گوش به حرف های بی ربط این وسوسه گرها بدهد، تلاش می کند تا کار خودش را انجام بدهد. مردم همین تلاش را می بینند و تشکر می کنند. حالا این تلاش به نتیجه برسد، الحمدلله. به نتیجه هم نرسد، می دانند که تلاشی اتفاق افتاده است. مثلاٌ در وزارت اقتصاد؛ شاید تلاش زیادی هم صورت نگرفته، اما جوسازی و شانتاژ و شیطنت هم اتفاق نیفتاده است.
همین را ما می گوییم خیلی خوب است. دولت بیاید و آن بخش هایی که مسئله دارند در دولت؛ یعنی فکر می کنند با بهره گیری از روزنامه ها و رسانه ها و شارلاتان بازی مطبوعاتی و جوسازی و هوچی گری و کارهای بی ربط می توانند کمبودهایشان را بپوشانند، آن بخش ها را دولت وادار کند که از وزارت بهداشت یاد بگیرند.
مثلا سازمان محیط زیست آخرین پناهگاه های حیات وحش ایران در میانکاله را مجوز داده تا هتل شود، آنوقت برای اینکه این دسته گلش دیده نشود، می آید بدون هیچ اطلاعات لازم، در مورد آلودگی و عدم آلودگی بنزین نظر می دهد و بعداٌ معلوم می شود که نظرش کاملاٌ غلط و غیرکارشناسی بوده است. چقدر جوسازی کردند و چقدر در واقع خاطر مردم را مکدر کردند و از آن طرف چقدر علیه تولید ملی حرف زدند!
چهار نفر آدم آمدند با استفاده از ابتکار خودشان کاری کردند که کشور از لحاظ بنزین خودکفا شود و تحریم نشود. سازمان محیط زیست و رئیسش توی سر اینها زد. بعد هم که معلوم شد اصلاٌ تمام گفته هایشان غیرواقعی است. اصلاٌ بنزین پتروشیمی در تهران توزیع نشده بود که اینها می گفتند آلودگی هوای تهران مال بنزین پتروشیمی است! وقتی هم که گفتند بنزین یورو 4 وارد کردند، معلوم شد که بنزین شان یورو 2 هم نبوده است.
امسال هم که آلودگی هوا دیدیم که چه بر سر تهران آورد. خب به سازمان محیط زیست بگویند خانم ابتکار شما چرا به جای اینکه وظایف اصلی ات را انجام بدهی، جنجال سازی می کنی؟ سازمان محیط زیست در این مدت از تهیه 4 تا تفنگ بیهوشی برای نجات جان حیواناتی که نسلشان در معرض انقراض است، عاجز بوده است!
ماموران زحمتکش محیط زیست مجبورند اگر یک حیوان وحشی به داخل شهر آمده است، بیایند با تفنگ آن حیوان را بکشند. چرا؟ چون تفنگ بیهوشی ندارند. اگر می خواهند یک حیوانی را که گرفتار شده را نجات بدهند، مجبورند بروند یا با تفنگ بزنند زخمی اش کنند یا آن را با طناب ببندند. خب خانم ابتکار نتوانسته است 20 تا، 30 تا تفنگ بیهوش کننده تهیه کند. وسیله ی پیش پا افتاده ای که محیط بانان لازم است داشته باشند. حالا بچه های زحمت کش محیط زیست اگر یک قلاده خرس یا یوزپلنگ به داخل یک شهر آمده باشد، مجبورن که بروند و آن حیوان را بکشند.
خب خانم ابتکار به جای اینکه بیاید با شانتاژ اطلاعات غلط بدهد و با کار مطبوعاتی و هوچی گری به دام یک عده وسوسه گری بیفتد که آدرس غلط می دهند، دنبال وظایف ذاتی اش برود. برود 20-30 تا تفنگ بیهوش کننده فراهم کند تا محیط بانان ما مجبور نشوند تا علیرغم میل باطنی شان حیوانات وحشی را بکشند و بتوانند آنها را بیهوش کنند و نجاتشان دهند. خانم ابتکار به جای اینکه بیاید در مسئله بنزین و بحث پترشیمی دخالت کند، برود و از واگذاری میانکاله به هتل سازان جلوگیری کند.
در مورد دیگر بخش های دولت. دیگر سازمان ها و وزارت خانه ها چه؟
بقیه وزارتخانه ها هم همین طور. مثلاٌ امسال در ایام اربعین، مردم عاشق کربلا رفتن بودند. وزارت مسکن و شهرسازی از نظارت بر قیمت بلیط هواپیماها عاجز بود. بلیط هواپیما در مسیر تهران-نجف قیمتش 350 هزار تومان است، ولی تا یک میلیون 100 هزار تومان هم رسید. در یک روز، بلیط یک طرفه ی تهران-نجف، دو و سه برابر قیمتش فروخته شد. 700 هزار تومان فروخته شد، 800 هزار تومان فروخته شد، یک میلیون و یک میلیون و صد هزار تومان هم فروخته شد.
وزارت مسکن عرضه نداشت تا جلوی این قضیه را بگیرد. خب وزارت مسکن بیاید در این قضیه وارد شود و کارش را انجام دهد. بقیه وزارتخانه ها هم همین طور. وزارت علوم بیاید روسای دانشگاه ها را تعیین کند. الان خیلی از دانشگاه های ما رئیس ندارند.
در بحث کاهش قیمت نفت هم سوالی که ما از دوستان می پرسیم،-به هر حال صاحب نظر هستند دوستان- این است که آیا اصلاٌ فروش نفت خام چه به قیمت 50 دلار، چه به قیمت 100 دلار، آیا به نفع کشور است؟ تازه ما نفت خام می فروشیم و پولش را هم نمی توانیم بگیریم! خب دولت بیاید یک کار دیگر بکند. از پارسال اگر این کار را شروع کرده بودند، الان به نتیجه رسیده بود.
دولت بیاید به جای اینکه نفت خام بفروشد و پولش را هم نتواند بگیرد و در بانک های خارجی بماند، اطراف کشور ما کشورهایی هستند که به شدت به سوخت نیازمند هستند. ترکیه، پاکستان، افغانستان و اقلیم کردستان و خود عراق.اینها آمادگی دارند بنزین، گازوئیل، نفت سفید، نفت کوره یا قیر را به هر قیمتی که ما بگوییم، بخرند. با قیمت های بالا می خرند و پولش را هم نقد می دهند.
همین الان دارد از کشور ما کلی از این فرآورده ها قاچاق می شود به این کشورها. اگر آقایان وزارت نفت زحمت بکشند بیایند و به سرعت شروع کند در مناطق نزدیک به این کشورها مثل استان کرمانشاه، آذربایجان غربی، سیستان و بلوچستان، خراسان جنوبی و... پالایشگاه های کوچکی بزنند و نفت خام را تبدیل به فرآورده کنند و فرآورده را دم در پالایشگاه لیتری دو هزار تومان، سه هزار تومان به یک تاجر محلی بفروشند تا آن تاجر محلی به صورت قانونی آن بنزین را ببرد و در افغانستان بفروشد و دیگر لازم نباشد قاچاقچی باشد و پولش هم نقداٌ وارد کشور شود.
جالب است که این کار هم شغل را در کشور زیاد می کند تا در مناطقی مثل سیستان و بلوچستان، خراسان جنوبی، کرمانشاه و آذربایجان غربی که واقعا آمار بیکاری زیاد است، اشتغال ایجاد شود. دوم اینکه نفت را به جای اینکه نفت را بشکه ای 50 یا 100 دلار بفروشیم، به فرآورده تبدیل می کنیم و با قیمت سه یا چهار برابر می فروشیم. هم درآمدمان بیشتر می شود. هم مشکل اشتغال در استان های مرزی را حل کرده ایم. و سوماٌ اینکه پول به داخل کشور برمی گردد.
الان نفتی را که دولت می فروشد، عموماٌ پولش به داخل کشور برنمی گردد و در بانک های خارجی بلوکه می شود. خب اینطور که بهتر است. آنوقت در چنین حالتی ما دیگر نگران کاهش قیمت نفت نیستیم و مشکلی ایجاد نمی شود. چون الان ما اگر نفت را بشکه ای 100 دلار هم بفروشیم، داریم ضرر می کنیم. فرض کنید در هر استان یکی دو پالایشگاه بزنند. استان کردستان، کرمانشاه، خراسان جنوبی و ...
الان از چهار گوشه ی کشور دارد سوخت کشور قاچاق می شود. به جای این کار بیاییم چهار تا پالایشگاه بزنیم، فرآورده تولید کنیم و به قیمت تجاری بفروشیم به تاجرهای محلی. این عده ای هم که الان در کشور قاچاقچی سوخت هستند، تبدیل می شوند به تاجرهای خرده فروش نفت و گازوئیل. بیایند به شکل قانونی محصول استاندارد را از پالایشگاه بخرند و با قیمت بالاتر به مصرف کننده ها بفروشند. کلی شغل ایجاد می شود. کلی درآمد ایجاد می شود و درآمد کشور کلاٌ افزایش پیدا می کند.
این یک مثال خیلی ساده از اقتصاد مقاومتی است. اقتصاد مقاومتی یعنی اینکه ببینیم چه چیزی داریم، از آن چیزی که داریم، بهترین استفاده را بکنیم. اقتصاد مقاومتی یعنی اینکه درآمد کشور بیشتر شود، شغل ایجاد شود، نه اینکه به مردم سختی بدهیم! کی گفته اقتصاد مقاومتی یعنی سختی دادن مردم؟! اقتصاد مقاومتی یعنی خدا به انسان امکانات و عقل داده است. از این امکانات و عقل به خوبی استفاده کنیم.
ما سالی بیش از یک میلیون زائر عراقی داریم که وارد ایران می شوند، اگر سازمان میراث فرهنگی به جای اینکه بیاید در یزد مانع دفن شهدا شود، که هیچ ربطی به او ندارد و اهانت به شهداست و اهانت به مقدسات است، برنامه ریزی کند که این یک میلیون زائر عراقی که وارد ایران می شوند، یک شهر اضافه و غیرزیارتی را هم ببینند و هر کدام صد دلار اضافی در کشور خرج کنند، چقدر درآمد از این ناحیه خواهیم داشت؟
مثلاٌ زائران عموماٌ به تهران، قم و مشهد می آیند. تعداد خیلی کمی به اردبیل، تبریز، شیراز، اصفهان و دیگر شهرها می روند. سازمان میراث فرهنگی برنامه ریزی کند تا از این یک میلیون نفر، 500 هزار، 700 هزار بروند و حداقل یک شهر اضافی را ببینند و 100 دلار اضافی خرج کنند. چه درآمدی نصیب بخش های تجاری و توریستی کشور خواهد شد؟
خب اقتصاد مقاومتی یعنی همین. یعنی سازمان میراث فرهنگی ببیند چگونه می تواند از این یک میلیون زائر عراقی استفاده بهینه ای کرد؟ رونق در صنایع دستی ایجاد کرد! کاری کرد که اینها موقعی که از کشور خارج می شوند، نفری یک صنایع دستی ایرانی را هم با خود ببرند تا در کار روستائیانی که صنایع دستی تولید می کنند، رونق ایجاد شود. درآمد ارزی نصیب شان شود. حالا سازمان میراث فرهنگی به جای اینکه بیاید روی این مسئله برنامه ریزی کند، آنجا رفته و می گوید: شهدای گمنام را نباید در میدان تاریخی یزد دفن کنیم!
می خواهم بگویم دوستان اگر زحمت بکشند و از وزارت بهداشت الگو بگیرند، به جای اینکه می خواهند صبح تا شب بنشینند و کار رسانه ای و هوچی گری کنند، بنشینند و کارهای واقعی شان را انجام بدهند، اتفاقاٌ اقتصاد مقاومتی یعنی همین. یعنی میراث فرهنگی فکر کند چطور می شود ارزآوری بیشتری داشت با حفظ مقدسات و شئون. وزارت نفت ببیند چگونه می شود از نفتی که داریم، درآمد بیشتری کسب کند و اشتغال بیشتری ایجاد کند؟ و بقیه وزارتخانه ها هم به همین صورت.
در مورد پرونده هسته ای گفتید دولت متوجه شده است که پیش فرض هایش غلط بوده است. به طور خاص در مذاکرات هسته ای چه پیشنهادی به تیم مذاکره کننده دارید و اینکه چه چشم اندازی از مذاکرات متصور هستید؟
ببینید آذرماه سال قبل وقتی توافقنامه ژنو امضا شد، تقریباٌ دو ساعت بعد از اینکه وزیر خارجه ما توافقنامه ژنو را اعلام کردند، همان صبح سوم آذرماه بنده یک مطلبی نوشتم که سایت مشرق منشر کرد گویا. نوشتم به دلایل زیادی که می شود دید، و بعضی از آن دلایل را هم ذکر کردم، طرف غربی به هیچ عنوان این مذاکره را جدی نگرفته و اصلاٌ تمایلی به توافق با ایران ندارد. تمایلی برای به رسمیت شناختن حقوق ایران ندارد. تمایلی برای رفع تحریم ها ندارد و برای وقت گذرانی و وقت کشی حاضر است تا قیامت با ما مذاکره کند.
این دلایلی که اشاره کردید چه بودند؟ متن توافقنامه یا شواهد دیگری بود؟
بله، متن توافقنامه و هم موضع گیری هایی که آمریکا و دولت های متحدش قبل از این ماجرا داشتند. متن را که دیدیم، مسلم شد که آمریکایی ها اصلاٌ تمایلی برای لغو تحریم ها، برای به رسمیت شناختن حقوق ایران، برای توافق با حفظ احترام و منافع دوجانبه ندارند.
اصلاٌ نیامدند برای این کار. آمده اند تا وقت کشی کنند. آنها معتقد بودند که تحریم ها دارد بر روی ایران اثر می گذارد و ایرانی ها دارند به سمت تسلیم می روند. بهتر است با مذاکره کشدار و بی نتیجه آنهارا خسته کنیم تا تحریم ها آنها را از رمق بیندازد و تحریم ها را هم هی بیشتر و بیشتر کنیم تا اینکه خوب تسلیم شوند. آنها از اول با این ایده وارد شدند که تحریم ها کم کم دارد تاثیر می گذارد، پس باید آنقدر مذاکره را بدون هیچ نتیجه ای کش بدهیم تا ایرانی ها کلاٌ دیگر از نفس بیفتند. آنوقت دیگرحاضرند هر چیزی را امضا کنند. الان هم داریم همان حرف را می گوییم.
آن نکته ای که سوم آذر ماه 92 گفته شد، شاید خیلی ها باور نمی کردند، اما الان کم کم دارند باور می کنند. در این یک سال گذشته که از توافقنامه ژنو گذشته است، تقریباٌ هیچ اتفاق مثبتی رخ نداده است و هنوز مسئولین دولت یازدهم دارند حرف های انتخاباتی شان را می زنند.
پس از نظر شما، حریف از اول هم فقط به دنبال خسته کردن طرف ایرانی بوده است؟
بله، به دنبال وقت کشی بوده است. یک جمله ای سالار شهیدان گفتند. فرمودند: اگر دین ندارید، آزادمرد باشید. ما می گوییم دوستان مذاکره کننده، مسلمانان متدینی هستند. با این عنوان قبول داریم. اما من می گویم حتی اگر یک فردی مسلمان نباشد، متدین نباشد، اما یک ایرانی غیرتمند باشد، یک ایرانی وطن دوست باشد، راضی نخواهد شد که فناوری هایی که به قیمت زحمات و تلاش ها و خون بهترین بچه های این مملکت به دست آمده است، تعطیل شود.
آن هم چرا؟ چون دشمنان ایران می خواهند! یعنی اگر کسی در دوران ابتدایی این بیت را خوانده باشد که:
دریغ است ایران که ویران شود کنام پلنگان و شیران شود
همان قدر در حد یک بچه ابتدایی سواد داشته باشد، می گوید دریغ است که دستاوردهای علمی و تحقیقاتی بچه های این مملکت تعطیل شود. حیف است و راضی نخواهد شد. و دوستان مذاکره کننده حتماٌ حواسشان هست که موضوع، اصلاٌ موضوع چهار تا سانتریفیوژ نیست، موضوع استقلال ایران است. کشوری که نتواند برای انرژی هسته ای خودش تصمیم بگیرد و مجبور باشد از قدرت های 5+1 اجازه بگیرد، کشور مستقل نیست. یک مستعمره است. بعید است دوستان بخواهند ایران یک مستعمره باشد. در قالب یک مستعمره خودش را نشان بدهد!
یک دیدگاهی هست که چه خود آقای رئیس جمهور چه دوستان مذاکره کننده مطرح کرده اند و آن این است که فرضاٌ ما فعلاٌ به غنی سازی 20 درصد نیازی نداریم، برویم این امتیاز را بدهیم تا در مقابل طرف غربی هم به ما امتیازاتی بدهد. من می خواهم بپرسم به نظر شما اصولاٌ این دیدگاه درست است؟ آیا طرف غربی به ما امتیاز خواهد داد در آینده؟
طرف غربی زبان دارد. لال نیست! طرف غربی گفته حتی اگر ایرانی ها همه چیز را تعطیل کنند، باز هم ما تحریم ها را به سرعت لغو نخواهیم کرد. ببینید من یک مثال می زنم. تحریم هایی از سال 1990 و 1991 علیه صدام وضع شد. صدام سال 2003 سقوط کرد. این تحریم ها که به بهانه صدام از سوی آمریکا و متحدانش علیه عراق وضع شده بود، سال 2013 لغو شد.
سال 1991؟
بله. سال 1991 تحریم ها به بهانه وجود صدام وضع شد. 2003 صدام سرنگون شد و رفت، یعنی بهانه تحریم ها کلاٌ از بین رفت. از 2003 تا 2013 باز این تحریم ها طول کشید! در حالی که عملاٌ بهانه ی این تحریم ها اصلاٌ وجود نداشت. صدام نبود دیگر! خب، چرا؟ نکته این است که تحریم ها مهم ترین ابزار قدرتی مثل آمریکا در دنیای امروز است. آمریکا تا مطمئن نشود که ایران را خنثی نکرده و به یک کشور درجه سه و چهار تبدیل نکرده است، دست از تحریم برنخواهد داشت.
وقتی که آمریکا مطمئن شد که ایران یک کشور خنثی درجه سه و چهار شد، یعنی در حد یک کشوری مثل اردن، مثل سعودی پایین آمد، آنوقت ممکن است تحریم ها را به تدریج و با شیب ملایم لغو کند.
یک بحثی هم هست که رئیس جمهور قدرت لغو کردن تحریم های کنگره را ندارد.
نه، اینها سیاه کاری است. سیاسی بازی است. تحریم ها را هر کسی وضع کرده باشد، آمریکایی ها در مقابل ما یک ید واحد هستند. اینها سیاه کاری است که رئیس جمهور آمریکا می خواهد ولی کنگره نمی خواهد. این حرف ها یعنی چه؟ در مواردی که خط قرمز است، کنگره، دولت، ارتش و همه در آمریکا هماهنگ عمل می کنند. ما باید عاقل باشیم. اینها اصلاٌ برای سیاه کردن ماست. برای رنگ کردن ماست. ما نباید اجازه بدهیم کسی رنگمان کند. هیچ کس در هیئت حاکمه ی آمریکا نیست که با ایران قدرتمند موافق باشد. همه می خواهند این تحریم ها ادامه پیدا کند تا ایران از رمق بیفتد.
از وقتی که در اختیار ما قرار دادید، تشکر می کنم.
خواهش می کنم. موفق باشید.
فرق شما با یک دیکتاتور مه از رای ملت میترسد درچیست؟
شماها چرا از روز اول انقلاب بارای مردم به روسای جمهور مخالف بوده اید وبا همه دولتهای حال وگذشته دشمنی میکنید؟؟؟؟؟؟؟؟؟
تو نظام "جمهوری" مردم حق انتخاب دارند و چه درست و چه غلط ، همه باید به نظر مردم احترام بذارن . ولی افسوس که برخی دولتمردان کشور سیاست های دوپهلو رو دنبال میکنند و هر وقت رای مردم به نفعشون نیست مردم را بی سواد میخونند
همه پرسي در مورد چي بايد انجام بشه آيا نگرفتن يارانه ها يه همه پرسي نبود (اين حرفها براي سركار رفتن ملته تا كسي نپرسه چطوري وقتي بنزين 400 تومني را بايد 700 بخرم تورم كشورم 14 درصده )
براهمین توهمه کشور ها اگه نظامشون جمهوری باشه یه نهادی هست که بهش میگن مجلس که مردم یکبار انتخابات برگزارمیکنند وبرای مدت مشخصی چند نفر را به عنوان نماینده خودشون انتخاب میکنند که هی راه وبی راه نخواهند برای هرمسئله ریزودرشتی انتخابات بکنند
البته مسائل اساسی راباید به همه پرسی گذاشت