به گزارش خبرنگار سیاسی «خبرگزاری دانشجو»؛ بی شک اگر روزی بخواهیم موثرترین عناصر حاضر در جبهه اصلاحات را در خط مشی گذاری و تعیین راهبردهای این جریان در عرصه سیاست داخلی کنونی ایران نام ببریم، باید برای چهره های منتسب به طیف کارگزاران سازندگی، یک صندلی مخصوص در جایگاه ویژه اختصاص دهیم.
آنچه گفته شد، در واقع ظاهر و نمای بیرونی جریانی است که می خواهد اتحاد این دو طیف سیاسی و دشمنان دیروز را به مثابه ی واقعیتی راهبردی در فضای سیاسی امروز کشور جلوه دهد. واقعیتی که با توجه به تاریخ تقابل کارگزارانی ها با اصلاح طلبان، بسیار نچسب و غیرواقعی جلوه کرده است.
اگرچه مرور تاریخی تعامل کارگزاران و پدر معنوی آنها-هاشمی- با اصلاح طلبان؛ مخاطب را در نوع تعامل کنونی این جریان با اصلاح طلبان دچار شگفتی می کند! اصلاح طلبان که زمانی هاشمی را عالیجناب سرخپوش نامیدند و تا مرز حذف کامل از صحنه سیاسی کشور به تخریب و ترور شخصیتی او پرداختند، اکنون یار گرمابه و گلستان فرزندان معنوی او در حزب کارگزاران شده اند.
اگرچه ائتلاف بر سر منافع مشترک، فصل مشترک قابل توجهی برای سامان دادن به وحدتی هرچند نمایشی ست، ولیکن اختلافات و کینه های قدیمی این دو جریان تا کنون مانع بروز هر گونه توافق حتی ظاهری بین آنها بوده است! و اظهارنظرات جسته و گریخته ی برخی افراد منسوب به دو طیف یادشده، آبی موثر برای سرد کردن آتش اختلافات تاریخی آنها نبوده است.
در همین راستا حسین مرعشی از اعضای لیبرال کارگزاران چندی پیش در مصاحبه با هفته نامه اصلاح طلب صدا، ضمن زیر سوال بردن بسیاری از اصول اساسی جمهوری اسلامی؛ از لزوم شکل گیری جبهه ی واحد اصلاح طلبان و کارگزاران سازندگی برای انتخابات مجلس دهم سخن گفته بود.
سخنانی که چندی بعد و با عدم حضور شخص مرعشی! و دیگر چهره های کارگزاران در همایش وحدت اصلاح طلبان، مایه ی طنز و نمایشی خود را بیشتر نشان داد. البته اختلاف اعضای کارگزاران با طیف اصلاح طلب محدود به این موارد نمی شود.
چندی پیش و در تیر ماه سال جاری، خبری بر روی خروجی رسانه ها قرار گرفت که حاکی از بالاگرفتن تنش ها بین فرزندان معنوی هاشمی و مشارکتی ها بود. در خبر مذکور آمده بود: «اخیراً جلسهای میان برخی از اعضای برجسته حزب کارگزاران سازندگی و حزب منحله مشارکت تشکیلشده و در آن اختلافنظرهایی درباره میزان سهم هر طیف سیاسی در دولت جدید و نقش آنها در حمایت از دولت بروز کرده است. اعضای مشارکت بر این عقیده بودهاند که ما در سالهای اخیر هزینههای زیادی برای اصلاحات دادهایم و زندانی و حتی کشته و مجروح دادهایم و در دوره اخیر هم که روحانی با کنار رفتن یک اصلاحطلب واقعی (محمدرضا عارف) و با رأی بدنه اصلاحطلبی و حمایت خاتمی به پیروزی رسید، اما پستهای کلیدی به کارگزاران رسید و حالا برای دادن پستهای غیر مهم مانند بعضی فرمانداریها، به اصلاحطلبان باید منت بکشیم».
خبر اینگونه ادامه یافته بود: «اختلاف نظر میان این دو طیف از جایی بالا گرفته که بحث درباره مقاله ای در روزنامه آرمان شروع شده است. در این مقاله کارگزاران پدرخواندههایی نامیده شدهاند که دنبال قدرت و ثروت هستند و نظر اعضای کارگزاران این بوده که این مقاله به سفارش طیف مشارکتی و تندروی اصلاحات نوشته شده است».
چندی بعد و در روزهای پایانی آبان ماه 93، خبرهایی از اختلاف این دو طیف سیاسی در شورای شهر تهران مخابره شد. کارگزاران معتقد بودند مسجدجامعی پس از شکست از چمران، دیگر تبدیل به یک چهره سوخته شده است و حقانی باید نماد اصلاح طلبان در شورای شهر باشد.
چنان که برخی از دلخوری مسجدجامعی و تصمیم او برای جدایی از شورای شهر و کاندید شدن او در انتخابات مجلس آینده خبر دادند. پیش از این و بر اثر همین اختلافات، آنها پست نایب رئیسی شورای شهر تهران را نیز از دست داده بودند.
اختلاف دیدگاه مشارکتی ها و کارگزاران را در جایی دیگر در اظهارنظر اخیر محمد عطریانفر نیز می توان مشاهده نمود. او اظهار داشته است: «مطمئناً حوادثی که پس از انتخابات 88 منجر به خشونت و آشوب و فوران کینه و نفرت در خانواده فرزندان انقلاب شد، محکوم به شکست بوده و غیر قابل دفاع است و با تعریف و مضمون اصلاحطلبی بلاشک همسویی ندارد».
اصلاح طلبان که امروز در بین خودشان هم درگیری سختی بر سر سهم خواهی در انتخابات آینده دارند، در نوع تعامل با حزب کارگزاران دارای وحدت رویه نیستند. اگرچه رسانه های فارسی زبان اپوزوسیون، اختلافات این روزهای اصلاح طلبان را برای آنها مفید دانسته! و تلویحاً آنها را دعوت به آرامش و تحمل یکدیگر می کنند.
رادیو زمانه می نویسد: «زمانی احزاب کوچک جبهه اصلاحات حزب جبهه مشارکت را متهم میکردند که سمتهای دولتی را قبضه کرده و اصطلاح «برادر بزرگتر» را برای این حزب به کار میبردند. برخی از اعضای حزب جبهه مشارکت نیز گاه به این انتقادها واکنش نشان میدادند تا آن جا که علی شکوریراد یک بار برخی گروههای کوچک در جبهه اصلاحات را «نق زنها» خواند. «منحله» اعلام شدن احزابی نظیر جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین و همچنین هجمههای فراوان به حزب کارگزاران سازندگی، فرصتی به احزاب کوچکتر اصلاحطلب داده تا خودنمایی کنند. احزاب بزرگتر هم شاید از این وضعیت چندان ناراضی نباشند، چرا که طرح دوباره نام اصلاحطلبان، برخی از حصارهای امنیتی برای این احزاب را برخواهد چید».
وضعیت پرتنش داخلی احزاب اصلاح طلب، نوع تعامل آنها با حزب پرادعای کارگزاران در هاله ای از ابهام فرو برده است. ثروت هنگفت، در اختیار داشتن پست های کلیدی در دولت، نشریات پرتعداد، ارتباط با برخی افراد منتسب به جریان اصولگرایی و از همه مهم تر نزدیکی و پشت گرمی این جریان به هاشمی، قدرت چانه زنی آنها را در تعامل با احزاب اصلاح طلب برای سهم خواهی سیاسی به شدت افزایش داده است.
به نظر می رسد همین موضوع باعث عدم حضور اعضای آنها در همایش وحدت اصلاح طلبان شده است. از طرفی این حزب با وجود نقش آفرینی در فتنه ۸۸ همانند شخص هاشمی، هرگز در میانه میدان حاضر نشد و نسبت به سایر گروه های فتنه گر، کمترین هزینه را در قبال عملکردش پرداخت کرد. شاید به همین دلیل است که پدر معنوی این حزب گفته «کارگزاران تنها حزب اصلاح طلبی است که در وقایع ۸۸ آسیب ندیده است».
همه ی اینها تعامل کارگزاران با احزاب اصلاح طلب را به شدت با سختی مواجه کرده است. به نظر می رسد برای علنی شدن اختلافات بیشتر این حزب ثروتمند با اصلاح طلبان، باید به انتظار سهم خواهی آنها در لیست های انتخابات مجلس دهم برای سرلیستی نشست.