به گزارش خبرنگار سیاسی «خبرگزاری دانشجو» - احد شیرزاد؛ با سید محمد غرضی میتوان از اقتصاد مقاومتی تا مذاکرات هستهای صحبت کرد بدون آنکه خسته شد؛ چرا که نه در قامت یک سیاستمدار بلکه به قول خودش به عنوان یک گزارشگر سیاسی در مسائل ورود پیدا میکند. نتیجه این نوع نگاه آن است که اکثر نظرات غرضی نقادانه است و کمتر موردی میتوان یافت که او صریحا نظر حمایتی و تاییدی در مورد آن بدهد. در ادامه متن گفتگو با وی را میخوانید.
- اقتصاد مقاومتی را زمانی می توانیم به نتیجهی قطعی برسانیم که رای عموم مردم را درباره برنامه های دولت داشته باشیم.
- علت اصلی این که دولت های گذشته دچار مشکلات شدند این بود که افرادی را جمع کردند که بر آنها مسلط نبوند، بلکه آن ها بر دولت مسلط بودند.
- قدرت سیاسی نظام را نباید به این وابسته کنیم که مشکل هسته ای حل بشود یا نشود بلکه به این مسئله توجه کنیم که ما توانستیم در تصمیم گیری های بزرگترین قدرت سیاسی و اقتصادی جهان شکاف ایجاد کنیم.
- ما یک قدرت سیاسی، اقتصادی و نظامی قوی در دنیا هستیم.
- سرنوشت مذاکرات اتمی بخشی از جریانی است که ما دنبال می کنیم و تا منافع ملت را تحصیل نکنیم دست بر نمیداریم.
- تورم نسبتا کم شده امّا در ستاد کشور کم شده ولی به جیب مردم نرسیده است. |
بیش از یک سال است که رهبر انقلاب موضوع سیاست های اقتصاد مقاومتی را ابلاغ فرمودند و در این مدت نیز تأکید زیادی بر روی این موضوع داشتند و علاج برون رفت از مشکلات کشور را اقتصاد مقاومتی دانستند. اگر موافق باشید گفتگو را با این بحث شروع کنیم. شما عملکرد مسئولین در این حیطه را چگونه ارزیابی می کنید؟
بین مردم و مسئولین تفاوت های اساسی وجود دارد. اگر از بنده سوال کنید که شهرها چطور ساخته شده است به شما می گویم که مردم شهرها را در طول تاریخ ساخته اند. مردم خودشان شهرها را ساختند. درآمد داشتند، مقاومت داشتند، هزینه کردند و...
این اقتصاد مقاومتی سابقه چندین هزار ساله دارد. وقتی دولت های متمرکز تشکیل شد و بالاخص وقتی دولت های متمرکز تبدیل به دولت های قانون گذار شدند؛ کم کم دولت هایی به وجود آمدند که در آمدشان کمتر از هزینه شان بود.
دقیقاً از زمان مشروطه این گونه دولت ها شکل گرفت که در همان سال های اول شروع به کارشان دولت هایی بودند که در آمدشان بیشتر از هزینه شان بود. الان 100 سال است که حیات این دولت ها همین طور ادامه پیدا کرده است.
مردم معمولا از دولت ها به این دلیل فاصله می گیرند که دولت ها هزینه های اضافی خودشان که تورم نامیده می شود را به آنها تحمیل می کنند. این که دولتی روی کار بیاید که درآمد و هزینه هایش مساوی باشد از آرزوهای ملت و حضرت آقاست.
یعنی مردم محکم پای این کار می ایستند و دولت ها مستأصل می شوند. دولت ها می آیند و عمر کوتاهی دارند، وعده هایی به مردم می دهند و آن وعده ها عملی نمی شود و دولت های بعد می آیند و همین طور این چرخه ادامه پیدا می کند و مشکلات روی هم تلمبار می شود.
موقعیت خیلی خوبی است که مردم بایستند تا این اقتصاد مقاومتی در بستر اجتماعی خود شکل بگیرد؛ یعنی دولت نتواند بیش از درآمدش هزینه کند. چون در این کار مردم دارای تجربه هستند و اگر دولت تصمیم بگیرد که با اتکا به آراء مردم و نه اتکا به آراء شخص یا گروه سر کار بیاید و تصمیمات را با مردم در میان بگذارند، به سرعت و به راحتی کشور اداره می شود.
علت اصلی که شاید در این دهه ها و به زعم بنده در صد سال اخیر این اتفاق نیفتاد برای این است که دولت ها نتوانستند رای عمومی جامعه را به خودشان نسبت بدهند. من بین 12 فروردین 1358 با انتخابات 1392 مقایسه ای انجام می دهم. در58 مردم حضور دارند و پایگاه اساسی پیدا می کنند. اینجا یک تعدادی نمی آیند یا این که خیلی توقع ندارند یا این که فکر می کنند نمی توانند خیلی مفید واقع شوند. اقتصاد مقاومتی را زمانی می توانیم به نتیجهی قطعی برسانیم که رای عموم مردم را درباره برنامه های دولت داشته باشیم.
رابطه ی رای مردم و به سرانجام رساندن سیاست های اقتصادی دولت چیست؟ چون به نظر می رسد که دولت اگر برنامه مدونی برای پیشبرد اقتصاد داشته باشد، الزاماً نیازی هم به رأی آنچنان بالایی نداشته باشد.
این غیر ممکن است. تا فرد فرد جامعه را نسبت به کاری که دولت می خواهد انجام بدهد مطمئن نسازید، مردم همراهی نمی کنند. یک عده مالیات نمی دهند، یک عده قاچاق می کنند، یک عده کلاهبرداری می کنند؛ همه این ها را نمی توان اینگونه تفسیر کرد که بد هستند یا کشور را دوست ندارند یا نمی خواهند کشور به آرامش برسد.
به عنوان یک گزارشگر سیاسی عرض می کنم کسانی که با کشور بد هستند یک هزارم تعدادی که با کشور خوب هستند هم نیستند. بنابراین کسانی که همراهی نمی کنند اعتقادشان این نیست که پولی که می دهند دولت درست هزینه می کند.
ببینید دولتی که بیش از درآمدش هزینه می کند ابواب جمعی خودش را اداره می کند؛ مردم را که اداره نمی کند. بایستی مردم را اداره کنند. مثالی که می شود زد این است که همه ی بودجه های عمرانی سر و تهش زده می شود یا پرداخت نمی شود.
بودجه های سایر کارهای جاری داده می شود اما بودجه های عمرانی داده نمی شود. چرا؟ چون این طرح های عمرانی مورد تایید مردم نیست. الان چندین سال است جاده ها ایجاد می شوند، چندین سال است که راه آهن ایجاد می شود، چندین سال است داریم شبکه برق ایجاد می کنیم؛ درست هم نمی شود همیشه هم ناقص است و همیشه هم دولت بدهکار است. همیشه مردم گرفتارند. مثلا شبکه گاز کشور به فرض مثال؛ وقتی که بنده وزیر نفت شدم 100هزار مشترک گاز وجود نداشت. الان 25 میلیون مشترک گاز داریم؛ یک ریال دولت هزینه نکرده است، فقط مردم هزینه کردند چون تشخیص دادند که این به نفعشان است.
و این کار درست است و هزینه هایشان پایین می آید و گرفتاری هایشان برطرف می شود. بنابراین با جان ودل هزینه هایش را پرداخت کردند. یک و نیم میلیون شغل در شبکه گاز داریم، همه تولیداتش داخلی است و هر کجا که لازم داشته باشند متخصصین این مقوله در آنجا حضور خواهند داشت.
حالا مثلا راه آهن، احداث بیمارستان ها یا راه ها که مردم هیچ همکاری نمی کنند، هزینه ها بالا می رود و آخرش هم انجام نمی شود و یک طرح 20 تا 15 سال طول می کشد. وقتی هم به نتیجه می رسد در واقع روز اول هزینه اش است.
یعنی طرحی نیست که ایجاد شود و هزینه اش را از سوددهی فعالیت به دست بیاورد. این ها گرفتاری هایی است که ملت با دولت های متوالی داشته است. دولت بایستی بتواند رای مردم را برای دولتی داشته باشد که رضایت عامه را جلب کند. اگر فقط رضایت بخشی از جامعه را جلب کند مثل 30 سال گذشته میشود.
دولت های قبلی مثل دولت آقای احمدی نژاد و یا دولت آقای خاتمی پشتوانه مردمی خوبی داشتند. پس چرا در آن دوران این مشکلات حل نشد؟
ببینید پشتوانه مردمی داشتند و مردم هم به آن ها امیدوار بودند ولی هر دو به بدنامی رفتند. این که بتوانی دولتی را داشته باشی که با خوشنامی بیاید و با خوشنامی برود؛ واجب جامعه است. وگرنه مردم چون بایست حکومت داشته باشند، بالاخره به یک شخص رأی می دهند. اما این چهار دولت آقای موسوی، آقای خاتمی، آقای هاشمی و آقای احمدی نژاد آمدند ولی در اواخردولت به چه وضعی در آمدند. دولت اقای هاشمی دور اول 16 میلیون رای داشت و دور دوم 9 میلیون رای آورد.
اگر حرکت دولت را طولی ببینید به حرف بنده می رسید و اگر عرضی ببینید مأیوس می شوید. باید طولی دید و امیدوار بود که بالاخره یک روز فاصله بین دولت و ملت کم می شود. گروه ها و احزاب خیلی موفق نخواهند بود؛ چون فقط برای خودشان کار می کنند. وضعیت عامه مردم با گروه ها و احزاب فاصله پیدا کرده است.
با توجه به اینکه شما معتقدید این دولت ها در کارشان شکست خوردند...
خیر، منظور بنده این است که بدست آوردن رضایت عامه در مدیریت، کار سختی است. مردم هم ناگزیرند دولت داشته باشند و مردم حمایت می کنند. دولت ها باید رضایت مردم را جلب کنند. حال در چه صورتی رضایت ملت جلب می شود؟ دولتی می تواند رضایت مردم را جلب کند که بیش از درآمدش هزینه نکند.
این دولت ها همه شان وقتی درآمدشان کم بود، از جیب فقرا هزینه کردند و از چشم مردم افتادند. معنی تورم هم همین است؛ یعنی دولت بیش از درآمدش هزینه می کند. تمام این دولت ها این کار را کردند، مثل تغییراتی که در قیمت دلار ایجاد شد.
حالا شما(اصحاب رسانه) درخصوص دولت بعدی باید بر چه مواضعی تبلیغ کنید و مردم را به چه سمتی ببرید؟ باید مردم را متوجه چه چیزی کرد؟ در کشورهایی که مقداری از ما پیشرفته ترند- ما به لحاظ اقتصادی ثروتمند ترین و پیشرفته ترین کشور دنیا هستیم ولی مدیریتمان قوی نیست- حال کشورهایی که به لحاظ مدیریتی مقداری از ما قوی ترند مواد غذایی در طول 10 یا 20 یا 30سال قیمتش تغییر نمی کند.
این دولت ها اگر تورمی داشته باشند آن را به چیزهای غیر مصرفی و غیر روزانه منتقل می کنند. یعنی کاری می کنند که حرکت های دولت روی گوشت و لبنیات و مواد اولیه غذایی اثر نکند. این کار خیلی سختی نیست.
این اطلاعات درباره سه یا چهار کشوری است که به مدت چهل یا پنجاه سال است که تورم مواد غذایی آن ها کمتر از یک درصد بوده است. علت این که مردم ناراضی می شوند به این دلیل است که از عهده خرید مایحتاج اولیه بر نمی آیند.
کسی که به دستگاه دولت بند نباشد؛ یعنی حقوق بگیر نباشد، وقتی نان 100 تومانی بشود 200 تومان نظرش کلا بر می گردد. نمی توان مردم را در گرسنگی نگه داشت. دولتی که فرضاً قیمت نان را این طور بالا می برد به این فکر نبوده کسی که فقیر است و دستش به حقوقی بند نیست از بین می رود؟ در این صورت پشتوانه دولت کم می شود.
حالا با توجه به روندی که شما برای دولت ها ترسیم کردید و گفتید که انتهای فعالیت آنها در نهایت به صورت مثبت تمام نمی شود؛ آیا دولت حاضر هم در حال طی کردن همان روند است و آیا به همان سمت می رود؟
اگر روش های همان دولت ها را در پیش بگیرد؛ بله همان طور می شود. آن رفتارها و شیوه های قبلی ممکن است وجود داشته باشد ولی چون واکنشی در جامعه نیست اهمیتی ندارد. وقتی قرار است کشور را اداره کنیم به عنوان یک آدم سیاسی باید به جامعه نگاه کنیم و نه به گروه های سیاسی و محافل.
به قول آقای روحانی تورم نقطه به نقطه، بهمن سال قبل با بهمن امسال یک اندازه است و این یک پیام مثبت است ولی کفایت نمی کند چون تورم نسبتا کم شده امّا در ستاد کشور کم شده ولی به جیب مردم نرسیده است. آقای روحانی هم می گوید کم شدن تورم به معنی کم شدن قیمت ارزاق نیست و این نشان می دهد که جایی مشکل دارد.
اگرتورم بالا، گرانی ارزاق و گرانی بقیه چیزها به همان صورت شود؛ لاجرم به همان سرنوشت دچار می شود و این مشروط بر این است که تیم اقتصادی این دولت چه عملی انجام دهند که به سرنوشت دولت های قبلی دچار نشوند.
در حال حاضر فرجه سیاسی خوبی پیدا کرده اند ولی عملکردشان اقتصادی است و مردم هم به عملکرد اقتصادی نگاه می کنند. گروه های سیاسی و کسانی که می خواهند پروپاگاندا کنند ومقاله بنویسند مثل روشنفکرها و... حسابشان جداست ولی عکس العمل جامعه جدای از عکس العمل فرهیختگان است.
برخی از کارشناسان می گویند که عوامل اقتصادی دولت- چه وزرای اقتصادی و چه مشاوران اقتصادی ایشان- تفکرشان با یکدیگر همخوانی ندارد و از یک سنخ نیستند. نظر شما در این باره چیست و عملکرد دولت درقبال سیاست های اقتصادی را چطور ارزیابی می کنید؟
آقای روحانی مثل آقای احمدی نژاد،آقای موسوی ،آقای هاشمی و آقای خاتمی با اقتصاد دست و پنجه نرم نکرده است. در آن دولت ها هم همین طور بوده است؛ یعنی اعضای تیم اقتصادی دولت ها سنخیتی با هم نداشت.
بنابراین وقتی رییس دولت درباره مسائل اقتصادی خودش تصمیم نمی گیرد و آن را به گروه های کارشناس واگذار می کند قطعا این مسائل در میان کارشناسان مختلف با نظریات مختلف دچار دردسر می شود. علت اصلی این که دولت های گذشته دچار مشکلات شدند این بود که افرادی را جمع کردند که بر آنها مسلط نبوند، بلکه آن ها بر دولت مسلط بودند.
هیچ کس در کشور نیست که نخواهد یک اقتصاد خوب در کشور سامان پیدا کند. نام این اقتصاد خوب را اقتصاد مقاومتی می گذاریم؛ همه این را می خواهند. مسئله این است که چه کسی توان انجام این کار را دارد. اگر بگوییم می توانند و نمی خواهند؛ این بی انصافی است. این که بگوییم می خواهند و نمی توانند، جای بحث دارد.
اگر این خواستن وجود داشته باشد، طبیعتاً متناسب با آن باید رفتارهایی هم صورت بگیرد. مثلا این که ریخت و پاش ها کم شود یا به جای واردات به صادرات توجه کنیم. نظر شما چیست؟
این مثال ها خوب است و نشان می دهد که این اتفاقات نمی افتد. چیزی که من به عنوان یک گزارشگر سیاسی می گویم این است که اگر بخواهیم این اتفاقات نیفتد باید دولت بیشتر از درآمدش هزینه نکند. اگر دولتی دائم اسکناس چاپ می کند باید فهمید که این دولت بدهکار است. این جزییاتی که شما می فرمایید درست است ولی جمع بندی کلی این است که باید به اندازه درآمد هزینه کنید.
میزان واردات ما حدود دو یا سه میلیارد بیشتر از صادرات مان شده است. چنین آماری نشان می دهد که عزم لازم برای اقتصاد مقاومتی وجود ندارد. تحلیل شما از این موضوع چیست؟
هیچ دولتی به این عزم نرسید و نتوانست خودش را تنظیم کند. ما به راحتی اشخاص را محکوم می کنیم. عیب هم ندارد، بالاخره اتفاقی افتاده و گردن آن شخص می اندازیم اما تعریف دولت با شخص فرق می کند؛ دولت یک مجموعهی وابسته به ملتی است که از او رأی می گیرد و این مجموعه بایستی طوری پیش برود که بتواند رای عامل داشته باشد تا بتواند خودش را نگه دارد. اگر در کشور اختلافات سیاسی زیاد باشد مطمئن باشید این به ضرر ملت است؛ یعنی هزینه های ملی بالا می رود.
وقتی مجلس، دولت و قوه قضاییه هر کدام به نوبه خود حرف خاصی می زنند، انتظار دارید از دولت در مقابل جریان ها مقاومتی دیده شود؟ غیرممکن است. دولت جزو اصلی ترین هاست ولی کفایت نمی کند. من این حرف ها را می زنم برای شما نسل بعد است که اگر در کشوری اختلاف به وجود آمده، باید دانست که دست در جیب فقرا رفته است و هزینه ها بالا و درآمد پایین است. باید دولتی با یک قاعده اجتماعی بزرگ تشکیل شود. دولت با قاعده اجتماعی کوچک دارای همین مشکلات است. حال می خواهد این قاعده اجتماعی 60 درصد باشد یا 50 درصد و یا 65 درصد.
در زمینه مذاکرات هسته ای؛ یکی از وجوه روی کار آمدن دولت همین بحث مذاکرات هسته ای و گشایشی بود که قرار بود به واسطه مذاکرات انجام شود. در آن زمان افرادی بودند که می گفتند ظرف 6 ماه می شود تحریم ها را برداشت و هم این که انرژی هسته ای مان را داشته باشیم. دولت هم این چند وقت همین تئوری را دنبال می کند. به نظر شما این تز، تا امروز تا چه اندازه جواب داده است؟
به نظر من بزرگترین دستاورد ما در زمینه بحث هسته ای این ها نیست. بزرگترین دستاورد ما در زمینه هسته ای این است که قدرت سیاسی دولت جمهوری اسلامی توانسته است یک کار بکند و آن این است که آمریکایی که از 1914تا 2014 به مدت 100 سال به دنیا حکومت کرده بود و تمام قدرت های منطقه ای و سیاسی را به دنبال خودش کشانده بود و سیاست خارجی اش همیشه بین دموکرات ها و جمهوری خواهان یکسان بوده است و در مورد سیاست خارجی اختلافاتی داشتند؛ ما بین دموکرات ها و جمهوری خواهان شکاف انداخته ایم و این قضیه طوری تثبیت شده است که حالا به سادگی حل نمی شود.
قدرت سیاسی نظام را نباید به این وابسته کنیم که مشکل هسته ای حل بشود یا نشود بلکه به این مسئله توجه کنیم که ما توانستیم در تصمیم گیری های بزرگترین قدرت سیاسی و اقتصادی جهان شکاف ایجاد کنیم.
این چیزی که شما از آن به عنوان شکاف یاد می کنید، اختلاف نظر نیست؟
به نظر بنده شکاف است. دولت اوباما یک طرف است و جمهوری خواهان در طرف دیگر. نتانیاهو بدون رضایت دولت در آنجا سخنرانی می کند و فقط هم درمورد ایران صحبت می کند. هنر جمهوری خواهان فقط ایجاد جنگ است. هنری که در خاورمیانه به دست آورده اند، شکست در جنگ بوده است. در سایر جاها پیروز میدان بودند. این شکافی که بین دموکرات ها و جمهوری خواهان ایجاد شده، توسط ایران رهبری شده است.
دومین دستاورد بزرگ این است که کاری که جمهوری خواهان طی 50 یا 60 سال گذشته در مورد اسراییل کردند و به مردم آمریکا قبولاندند که این ایالت پنجاه و یکم است و ما باید از آن حمایت کنیم، شکست. این که هر چه دولت آمریکا گفت یا هر چه نتانیاهو گفت مورد قبول باشد، از طرف مردم شکسته است. این دو دستاورد محرز است.
اما مطلب مربوط به مذاکرات این است که ما یک قدرت سیاسی اقتصادی نظامی قوی در دنیا هستیم. ما 60 سال است با آمریکا مبارزه می کنیم و ایستاده ایم و باید بدانیم که 20 یا 30 سال دیگر هم با آمریکا جنگ داریم؛ یعنی مبارزاتمان ادامه دارد.
آمریکا به سادگی ما را به عنوان قدرت سیاسی قبول نمی کند ولی ما این توان را داریم که در مقابلش ایستادگی کنیم.
حال یک روز بحث درباره مذاکره، یک روز تحریم، انرژی اتمی، حقوق بشر، همسایگان و ... است و ملاحظه می کنید که در منطقه حرف اول را ایران می زند. یعنی کاری که امریکایی ها نمی توانند بکنند ما انجام می دهیم. ما راحت در منطقه می جنگیم. طرفداران ما در منطقه به مراتب بیشتر از طرفداران آمریکاست.
آمریکایی ها چند دولت طرفدار دارند؛ اما ایران همه ملت های طرفدار را برای خودش دارد. در حال حاضر 5 کشور متحد در مقابل آمریکا ایستاده ایم. بنابراین سرنوشت قدرت سیاسی ایران منوط به سرنوشت مذاکرات اتمی نیست.
سرنوشت مذاکرات اتمی بخشی از جریانی است که ما دنبال می کنیم و تا منافع ملت را تحصیل نکنیم دست بر نمی داریم. حال این که دموکرات ها یا جمهوری خواهان برای خودشان حرفی بزنند ما کار خود را می کنیم و آنها هم بر شیوه و کارهای خودشان پیش می روند.
نظرتان در خصوص داده ها و ستاده های ما در مذاکرات هسته ای چیست؟
اگر بتوانیم هزینه کنیم ولی قدرت سیاسی متقابل را بشکنیم شما چه تصمیمی خواهید گرفت؟ از بنده پرسیدند که چرا نفت مجانی به سوریه می دهید؟ باید بگویم که بنده سال 60 حافظ اسد را می شناختم. عبدالحلیم خدام را پیش من فرستادند، من در همین فرودگاه تهران 4000 بشکه نفت به ایشان تحویل دادم و ایشان رفتند.
در ساعت 4 عصر در رادیو سوریه که حافظ اسد حضور داشت و در بهبوحه جنگ بود که حافظ اسد اعلام کرد که زمین و هوا و دریا را بر عراق بستیم و روزی 300هزار بشکه نفتی که عراق به مدیترانه می فرستاد، جلویش را گرفتیم. در همان زمان رادیو لندن اعلام کرد کاری که ایران انجام داد به اندازه 10 لشگر است که در مرزهای غربی عراق مستقر است. حساب و کتاب اقتصادی و سیاسی هر کدام جدا سر جای خودش است.
بله، بنده این کار را در آن زمان انجام دادم و الان 30 سال است که با سوریه دوست هستیم و این تصمیم یک تصمیم شخصی بود. در آن زمان این کار را انجام دادم وکسی هم اعتراضی نکرد. نه دولت نه مجلس نه امام و نه ملت. وقتی با مشکلی روبرو می شویم کار شخصی می کنیم و تصمیم شخصی می گیریم.
یکی از مباحثی که مطرح است و عده ای به آن معتقدند این است که علیرغم اینکه ما در بحث هسته ای امتیازات زیادی را دادیم امّا معلوم نیست چه ضمانت اجرایی وجود دارد که رئیس جمهور پس از اوباما این مسیر را تایید کند؟
کاملا درست است. قدرت سیاسی موجودی زنده است و بنابر محاسبات خود عمل می کند. در آن زمان این بستگی به تشخیص خود قدرت سیاسی دارد که چه کاری انجام دهد. تشخیص بعدی هر چیزی که چه می خواهد باشد خیلی مهم نیست.
ما به عنوان یک قدرت سیاسی در منطقه در مقابل آمریکا و زیاده خواهی های غرب ایستادگی می کنیم. یعنی توانایی ایستادگی را داریم و این بر مصالح نظام بسیار مغتنم تر است تا به حرف گروه هایی گوش کنیم که می گویند اگر نشود چه؟ خب بله؛ اگر نمی جنگیدیم بایستی زیر بار صدام هم می رفتیم. مگر مخالفین جنگ کم بودند؟ الان هم مخالفین نظام کم نیستند.
نگرانی که وجود دارد این است که ما خیلی چیزها دادیم برای اینکه توافق بشود؛ مثل غنی سازی 20 درصد و... نظر شما چیست؟
ما هیچ چیزی نداده ایم. قدرت سیاسی عملکرد دارد. می گوییم که چیزهایی را دادیم ولی عمل نکرده است. الان بزرگترین دستاوردی که اوباما برای حل این مسئله دارد این است که می گوید اگر این کار را نکنیم دوستانمان را در اروپا از دست می دهیم؛ هزینه ای بزرگ تر از این وجود ندارد.
در حال حاضر انگلیس، فرانسه و آمریکا متعهدانه می گویند که مذاکره کنیم. این دستاورد نتیجه عملکردی است که ما داشتیم. اگر این عملکرد را نداشتیم و به دنیا ثابت نمی کردیم که ما بمب اتم نمی سازیم و لازم هم نداریم، چنین دستاوردی حاصل نمی شد.
در حال حاضر چرا اروپایی ها این طور عمل می کنند و خیلی راحت رفت و آمد می کنند؟ چون آن جو حزب جمهوری خواه شکسته شده است؛ جو بوش شکسته شده است. ما در سطح دنیا دو یا سه دروغ آمریکایی ها را ثابت کردیم. درست است که هزینه دارد و من این را قبول دارم ولی ارزش دارد.
شما می گویید که خیلی چیزها از دست رفته است ولی بنده می گویم خیر. این بحث ها سر جای خودش است. به محض این که موضوع قبلی را کنار گذاشتند ما به سمت بحث 60 درصد می رویم و این برای آیندگان ما مفید است. در سیاست اگر فرجه ی فکری عملیاتی نداشته باشیم همیشه به یکدندگی متهم می شویم و نباید طوری شود که به یکدندگی متهم شویم چون توانایی داریم.
این مواردی که شما ذکر کردید را می توان جزو قواعد مذاکره دانست ولی آیا ممکن است در جریان مذاکره این موارد به وسیله ابزار تبلیغات خنثی شود؟
معنی مذاکره این است که یا نتیجه می دهد و یا نتیجه ای در بر ندارد. مذاکره حتما به این معنی نیست که نتیجه ای در بر داشته باشد. من در مناظره گفته بودم که تعامل می کنیم و نه مذاکره. پرسیدند تعامل یعنی چه؟ گفتم اگر آمریکا بخواهد بجنگد ما هم می جنگیم و اگر بخواهد صلح کند ما هم صلح می کنیم.
این یعنی یکی من و یکی آمریکا، یعنی شرایط برابر. الان هم از نظام و دولت جمهوری اسلامی همین انتظار می رود نه این که کشور مقابل از ما پیشی بگیرد. مخالفین می گویند الان در شرایط نصف نصف هستیم. دشمنان می گویند که حتی پایین تر از کشور مقابل هستیم، ولی این معیار نمی شود.
از اینکه وقتتان را در اختیار «خبرگزاری دانشجو» گذاشتید متشکریم.