گروه سیاسی «خبرگزاری دانشجو ـ علی صالحی؛ روزها در پی هم درگذرند و در عصر فناوری اطلاعات و حتی بالاتر در عصر جهان مجازی، لحظه به لحظه رویدادها در کالبد تاریخ ثبت و ضبط میشوند. در کنار این ثبت وقایع شاید این روزها جای یک ماشین تحلیل تاریخی رویدادها در میان رسانهها و بنگاههای خبری خالی باشد.
چیزی شبیه یک صندوقچه اسرار یا دفترچههای خاطرات مجازی که البته توان تطبیق و مقایسه رویدادها در مسیر طولی تاریخ را داشته باشد. اگر این ضلع تحلیل و تطبیق حوادث را در کنار کاربرد اطلاع رسانی قرار دهیم، شاید به خوبی راه سره از ناسره را برای مخاطبان این اخبار فراهم کرده باشیم.
یعنی رسانه علاوه بر اطلاع از یک حادثه، شمایل تاریخی آن را نیز با مقدمات و موخرات بیان کرده و تحلیل کند که چرا آیات قرآن تاکید بر سیر در زمین و پند گرفتن از تاریخ دارند. و این تائیدی بر تکرار شرایط خاص در برهههای تاریخی مختلف است.
چیزی که در دنیای سیاست و البته حاکمیت حکام از آن تحت عنوان عبرت یاد میشود. اقدامی که جایش در حوادث تکراری تاریخ انقلاب اسلامی خالی است و اگرچه در عصر ارتباطات هستیم اما قدم به قدم برخی از رویدادها در حافظه تاریخی ملت نو میشوند.
این نو شدن نه از سر عبرت، بلکه از بی تدبیری و نادیده انگاشتن گذشته است و مصداقی برای آزموده را آزمودن خطاست.
یکی از مهمترین رویدادهای تاریخ سیاسی ایران که شاید پایه پندآموزی بسیاری از رجال سیاسی کشور و مایه عبرت است، ماجرای فرار زنانه و عاقبت رئیس جمهور مخلوع ایران، بنی صدر است. همان کسی که البته اولین رئیس جمهوری بود که ادعای رهبری اپوزیسیون را هم داشت.
و البته ادعای همراهی ریاست دولت و رهبری اپوزیسیون برای وی یک مایه مباهات و افتخار بود. اینکه رئیس دستگاه رسمی و دولت یک کشور که در جایگاه اجرای قوانین و مدیریت روندهای اجرایی کشور است، در برابر سایر قوا و البته دلسوزان کشور مدعی رهبری مخالفان باشد، یک علامت سوال بزرگ در مقابل نام «جمهور» قرار میدهد.
پدیدهای که برای نخستین مبدع آن خوش یمن نبود و با درگیری و اصطکاک وی با بخشهای دیگر حاکمیتی کشور سرانجام به ماجرای لباس مبدل و فرار منجر شد.
این استراتژی یکی از راهبردهایی بود که در کنار پروژه «مقاومت منفی»، «فشار از پایین چانه زنی از بالا» و «نافرمانی مدنی» در دستور کار تئوری پردازان اصلاحات بود و البته تا حدودی نیز از سوی رئیس دولت وقت پیگیری شد.
اما شاید یکی از اقداماتی که به نوعی از آن میتوان به اصطلاح عبرت گرفتن آشکار رجال سیاسی از تاریخ نام برد، کنار کشیدن رئیس دولت اصلاحات از دامی بود که برخی تئورسینهای مدعی روشنفکری برایش در این راستا پهن کرده بودند و البته او این راه را نیمه تمام رها کرد چرا که تمایلی برای تکرار تاریخ در مورد خودش را نداشت.
تدبیری که مثل سالهای آخر دهه ۷۰، این روزها حتی صدای یکی از اعضا اتاق فکر اصلاحات را هم درآورده است و برخی دیگر نیز به گونههای مختلف مخالفت خود را با این دوگانگی روشی؛ یعنی حضور در حکومت و اقدام در راستای نگرش اپوزیسیون را اعلام کردهاند.
عباس عبدی از چهرههای سیاسی فعال اصلاح طلب در روزهای اخیر با تاکید به این موضوع میگوید: «این معنا ندارد که عدهای در حکومت باشند و بگویند نمیتوانیم کار کنیم و اما بازهم در قدرت بمانند و به کارشان ادامه بدهند.»
نظریه پرداز خروج از حاکمیت اصلاحطلبان که در اوایل دهه ۸۰ به نقد برخی رفتارهای دولت و مجلس وقت این نظریه را مطرح کرد، به نوعی نگاه خود را برابر الگوی نگرشی رهبری اپوزیسیون در عین حضور در حاکمیت میداند.
موضوعی که این روزها از گوشه کنار محافل سیاسی کشور، زمزمهها و رفتارهای آن قابل رصد کردن است. برخی از رجال و مدیران سیاسی این روزها به گونهای عمل میکنند که کلامشان در حضور رسانهها و محیط عملیاتیشان در چارچوب قانون اساسی و نظام کاملا در تناقض است.
تناقضی که جز بیان کردن ایدهها و نظرات ساختار شکنانه و عمل بر خلاف آن در چارچوب قانون اساسی و البته واکنشهای تنشزای گروههای مختلف بدنه اجتماعی چیزی در پی ندارد.
این که مدیران فعال در حکومت نقدها را بیان کنند و در کنار آن راهکارهای رفع نواقص را نیز ارائه دهند، اتفاقا امری شایسته تقدیر است. اما اگر بخواهند با وجود حضور در بدنه حاکمتی تبدیل به بلندگوی مخالفان شده و خواستههای نابجای آنها را با صدای بلند فریاد بزنند و البته راهی برای عبور از ایرادها ارائه نداده و توپ را به زمین بخشهای دیگر بیاندازد، یک اشتباه فاحش تاریخی است.
اشتباهی که اعتماد و سرمایههای ارزشمند یک نظام را چوب هراج میزند و به رشد فزاینده ابهام و بیاعتباری و ایجاد گرههای امنیتی و ایدئولوژیکی در اجتماع کمک شایانی خواهد کرد که البته متضرر اصلی نقش اول این اقدام خواهد بود.
به هر ترتیب حفظ سرمایه اجتماعی و کنترل اختلافات و تنشهای فکری و نظری در جامعه نیازمند تدابیر حساب شده و البته عبرت گرفتن رجال سیاسی از تاریخچه ۳۶ ساله انقلاب اسلامی است.
جایی که به روزترین و متفاوتترین تئوریهای فلاسفه و اندیشمندان علوم انسانی غربی و نظریه پردازان سیاسی از هابرماس تا رورتی، هانتینگتون و جین شارپ به کار گرفته شده اما نتیجه جز تناوری درخت تنومند انقلاب و نظام جمهوری اسلامی و سرخوردگی و اعتراف و خانه نشینی خاطیان نبوده است.