به گزارش گروه سیاسی «خبرگزاری دانشجو»، بیگمان انقلاب اسلامی به اعتراف دوست و دشمن و همه مورخان و اندیشمندان علوم سیاسی - اجتماعی، از بزرگترین و در عین حال نادرترین حوادث تاریخ معاصر و بلکه تاریخ بشری است. چنانچه این انقلاب را به مفهوم مدرن آن با سایر انقلابهای بزرگ جهان بسنجیم، درمییابیم که هم از نظر محتوا و هم از نظرشکل، تفاوتهایی بنیادین میان آنها وجود دارد.
به واقع انقلاب اسلامی با همه عظمت آن، پدیدهای نو در تاریخ چند هزار ساله ایران است؛ انقلابی که با فروپاشاندن نظام 2500 ساله شاهنشاهی و تأسیس جمهوری اسلامی، نقطه عطفی در تاریخ ایران و جهان اسلام به شمار میرود. افزون بر این، انقلاب اسلامی نظام سلطه جهانی سیصد ساله را نیز به چالش کشیده و در نبرد سیاسی و فکری توانسته است بر نظام جهانی تأثیر انکارناپذیری بگذارد؛ ضمن آنکه در تاریخ مدون بشری نیز تحولی شگرف ایجاد کرده و به گفته مقام معظم رهبری ما را در یک پیچ عظیم تاریخی قرار داده است. از همینروست که باید انتظار داشت انقلاب اسلامی دستاوردهای کلانی به جامعه جهانی عرضه دارد.
روش تحلیل، بررسی و ارزیابی دستاوردهای یک پدیده سیاسی - اجتماعی عظیم مانند انقلاب اسلامی، به دو طریق صورت میگیرد:
1. روش جزءنگر؛ بدین معنا که هر تغییر و تحول قابل شمارش و رؤیتپذیر در ابعاد و زمینههای مختلف سیاسی، اقتصادی، نظامی و یا فرهنگی و نیز تغییراتی که در مقایسه با دوران قبل از آن پدیده (انقلاب اسلامی) به وجود آمده، عمدتاً به صورت آماری ارائه و ثبت گردد. این روش سودمند است، ولی کافی نیست. در هر حال از آنرو که این دستاوردها در گذشته نیز در سطح کمتری وجود داشته، این پرسش مطرح میگردد که اگر انقلاب اسلامی نیز رخ نمیداد. این تحولات و تغییرات در سیر رشد و پیشرفت جامعه به گونةای اجتنابناپذیر اتفاق افتد؟ این در حالی است که انتظار میرود انقلاب اسلامی در ابعاد فرهنگی و سیاسی - اجتماعی در مقایسه با گذشته، دستاوردهایی جدید داشته باشد؛ آن گونه که نه در گذشته وجود داشته و نه در پیشبینیهای اندیشمندان جامعه مطرح گردیده است. به همین دلیل باید به روش دیگری تمسک جست که در پی میآید.
2. روش کلاننگر؛ که دستاوردهای خُرد را نفی نمیکند، بلکه به این پدیده و تأثیرات کلان آن بر جامعه جهانی، نگاهی وسیعتر دارد که فراتر از تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی است. در این روش دستاوردهایی مورد توجه قرار میگیرد که نه در گذشته نزدیک وجود داشته و نه قابل پیشبینی بوده است. لازمه این نوع نگاه، تفکیک میان سطوح مختلف اثرگذاری است. در اینجا سطوح و یا طبقات مختلف تحلیل مطمح نظر است.
در تحلیل سیاسی- اجتماعی به ویژه در روابط بینالملل، نظریه سطوح مختلف تحلیل مورد توجه تحلیلگران رشته علوم سیاسی و روابط بینالملل قرار گرفته است. این روش موجب میگردد که تأثیر پدیده سیاسی - اجتماعی (به صورت شفاف و منسجم) بر سطوح مختلف (اعم از ملی، منطقهای و جهانی) و میزان اثرگذاری آنها بر حوزه محیطی خود، مورد بررسی و واکاوی قرار گیرد و در عین حال رابطه سطوح مختلف با یکدیگر و تأثیر هر یک بر دیگری شناخته و تبیین گردد.
با رویکرد نظریه سطوح مختلف تحلیل، باید به این نکته اذعان کرد که انقلاب اسلامی موجب شده دورهای از تاریخ (قرون معاصر) به پایان راه خود برسد و پیچ عظیم دیگری در تاریخ آغاز شود.
* انقلاب اسلامی و پیچ سوم تاریخ
در شرایطی که جامعه جهانی مرعوب دو ابرقدرت شرق و غرب بود و این دو عرصه جهان را میان خود تقسیم کرده و اطمینان داشتند که هیچ بازیگر دیگری هماورد آنها نیست، در کمال ناباوری فردی از تبار رسول خدا به نام روحالله قیام کرد و با دست خالی و تنها با تکیه بر قدرت لایزالی الهی و به امید خیزش تودههای مستضعف پرچم مبارزه را برافراشت. او نه تنها علیه رژیم ستمشاهی در ایران و نه فقط بر ضد نظام سلطه جهانی، بلکه علیه همه ستمکاران و ملحدان به پا خاست و موفق شد در سال 1979 م (1357) با سقوط نظام طاغوتی در ایران، اولین ضربه مهلک را بر پیکر همه مستکبرین جهان در شرق و غرب و در منطقه وارد آورد و ناامیدی مطلب حاکم بر جوامع بشری را به امید بدل سازد و پیشبینی مورخ معروف انگلیسی را برخلاف آرزوهای او خیلی زود به واقعیت برساند.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی واکنش دوستان و دشمنان انقلاب اسلامی عجیب و حیرتآور بود: یکی آن را به آتشفشان عظیمی تشبیه نمود و دیگری از آن به زلزلهای هولناک و مخرب یاد کرد و آن دیگری آن را انفجار نور نامید. یکی نیز از بارش سیلآسای آسمانی نام برد که آثار آن همه جهان را همچون سیلاب زمان نوح دربرگرفته و همه را به جز کسانی که برکشتی نجابت سوارند، با خود خواهد برد.
در واقع نهضت امام و انقلاب اسلامی - به عنوان پیچ سوم تاریخ مدون بشری - توانست تحولی در تاریخ ایجاد کند و عصر جدیدی را نوید دهد که هم از نظر شکل، هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا، با خیزشهای پیش از خود کاملاً متفاوت است.
صاحبان قدرت و استکبار جهانی خیلی زود از حالت بهت و ناباوری بیرون آمدند و خود را با دشمن جدیدی روبهرو دیدند که بدون برخورداری از معجزات پیامبران الهی توانسته است با دست خالی نظام قدرتمند پهلوی را به زانو درآورد و در گام بعدی نیز نوک پیکان خود را به سوی امپراتوریهای مدرن نشانه گیرد. این نظام توانست قواعد بازی سیصد ساله مدرنیسم را تغییر دهد و صفبندیها و قطببندیهای جهانی را برهم ریزد. از سوی دیگر، توانست دین و مذهب و خدا را که چندین قرن فراموش شده بود، دیگر بار به صحنه زندگی بشر آورد. نظام اسلامی ایران دنیای فرو رفته در مادیات و منجلاب فساد را به خود آورد و به آنها دنیای سعادتمند و متعالیتری را نشان داد که هم از رفاه مادی برخوردار بود و هم از معنویات و اخلاق و تقوای الهی و عدالت.
این دوره جدید را «عصر خمینی»، «دوره بازگشت به دین و خدا» و «دوره اقتدار و حاکمیت تودههای مستضعف» نامیدهاند و این تعابیری نابجا نیست؛ چرا که اینها نویددهنده دورهای است که بعد از عبور از این پیچ عظیم تاریخ در پیشروی بشر قرار داد.
البته دشمنان امام و انقلاب در این مدت کوتاه از تاریخ انقلاب اسلامی بیکار ننشستند و برای نابودی و یا جلوگیری از گسترش آن تلاش وافری کردهاند. آنها برای این منظور به انواع توطئهها دست یازیدهاند؛ اعم از توطئههای سختافزارانه همچون کودتاها، ترورها، منازعات قومی و جنگهای خانمانبرانداز (مانند جنگ تحمیلی)، و توطئههای نرمافزارانه نظیر جنگ نرم و فتنههای متعدد. اما این انقلاب توانست آرام و با صلابت همه این موانع چالشها را به پشتسر گذارد و توطئهها را خنثی کند و در جهت اهداف متعالی با قدمهای استوار پیش رود؛ تا جایی که خیلی زود آثار آن را از مرزهای ایران اسلامی گذشت و با بیداری اسلامی، منطقه و جهان اسلام را در برگرفت و به حرکت درآورد. این خیزش، ملتهای محروم و مستضعف غیر مسلمان از جمله آمریکای لاتین را نیز فرا گرفت و حتی به درون خانههای دشمنان و امپراتوریهای مدرن راه یافت.
امپراتوریهای نظام قدرتمند مدرن که به قدرت مادی و زرادخانههای هستهای خود مغرور و سرمست بودند و در مقابل خود هیچ دشمن و رقیبی نمیدیدند، هنگامی که با این پدیده نوظهور پیشبینی ناپذیر مواجه میشوند و نمیتوانند از عهده آن برآیند، ناامید گشته، متوجه سست بنیاد بودن قدرت عظیم مادی خود میگردند.
البته امام از همان ابتدا با ذکر این نکته مهم که ما خدا را داریم و دست خدا بالاترین دستهاست، قدرتهای مادی عصر خود را به سخره میگیرد. زمانی که ناوگان غولپیکر آمریکا در نزدیکی سواحل ایران مانور میدهد، ایشان اظهار میدارد: «آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند» و «ما آمریکا را زیر پا میگذاریم» کمتر کسی این سخن را باور میکرد، ولی خیلی زود و کمتر از یک دهه پس از پیروزی انقلاب اسلامی صدای فروپاشی دیوارهای به اصطلاح آهنین امپراتوری اتحاد جماهیر شوروی و شکستن استخوانهای مارکسیسم- لنینیسم به گوش رسید. پیش از آنکه رسماً سران و رهبران روسیه این فروپاشی را اعلام کنند، امام در نامه تاریخی خود به گورباچف -آخرین دبیرکل حزب کمونیست شوروی- نه تنها سقوط نزدیک اتحاد جماهیر شوروری و ایدئولوژی مسلط بر آن را اعلام میدارد، بلکه در شرایطی که امپراتوری دیگر، یعنی ایالات متحد آمریکا سرمست از حذف رقیب قدرتمند خود بود، فروپاشی قریبالوقوع نظام سرمایهداری و ابرقدرت غربی را نیز وعده میدهد. اینک که دو دهه از آن زمان میگذرد و شرایط بحران اقتصادی در آمریکا و اروپا و همچنین خیزش ملتهای غربی (نظیر جنبش 99%، فرگوسن و ...) آینده امپراتوری غربی را در تاریکی فرو برده، پیشبینی آن مرد بزرگ در شُرف تحقق است.
با اینکه هنوز پس از پیروزی انقلاب اسلامی مستکبرین جهانی با در انحصار گرفتن علم و دانش و با تحریمهای بهاصطلاح «فلجکننده» میکوشند از گسترش و شکوفایی علمی ایران اسلامی جلوگیری کنند، در این راه توفیق چندانی نیافتهاند. بدین ترتیب، ثابت گردید که با تکیه بر هوش و استعدادهای مردم میتوان به سرعت به رشد و پیشرفت علمی رسید و عقبافتادگیها را جبران نمود. بیگمان این همه نه در سایه سکولاریسم، ماتریالیسم و جدایی از موازین دینی و الهی و نه برپایه اعمال سیاست تاجرمآبانه و تنگنظرانه، بلکه با یاری گرفتن از خدا و داشتن انگیزههای دینی و الهی به دست میآید.
باری، انقلاب اسلامی را از این روی میتوان و باید پیچ عظیم تاریخ نامید که تغییرات و تحولات مهمی را در حوزه نظر و عمل به وجود آورده که آنها را فهرستوار برمیشماریم:
1. با تکیه بر عنایات الهی و با انگیزههای دینی بر همه قدرتهای مادی غلبه کرد و به پیروزی رسید و جوامع مادیگری را بعد از گذشت سه قرن با خدای متعال آشتی داد و بر الحاد و بیخدایی فایق آمد. اگر نیچه مرگ خدا را اعلام کرده بود، انقلاب اسلامی کذب و پوچی این گفته را اثبات کرد و نشان داد که خداوند قادر متعال، ناظر بر اعمال ما و یاریگر مجاهدین فیسبیلالله است.
2. با دست خالی و تنها با تکیه بر قیام و اراده یک ملت یکپارچه، در مقابل رژیمی قدرتمند- که مورد حمایت همه قدرتهای بزرگ بود - به پیروزی رسید و اثبات نمود که اراده ملتها هر قدرت مادی را به زانو درمیآورد.
3. به اثبات رساند که سعادت تنها در به دست آوردن امکانات مادی نیست، بلکه در اقناع روحی و معنوی است و آرامش آدمی نیز نه در کسب مادیات و رفاه، بلکه در سیر الی الله است.
4. میان دین و دانش که قرنها از یکدیگر جدایی افتاده بود، آشتی برقرار کرد و حوزه علوم را از علوم تجربی، به علوم فلسفی و ماوراءالطبیعه، معرفتشناسی، انسانشناسی و ارزششناسی گسترش داد و نه تنها تجربه، بلکه عقل و استدلال را نیز وارد حوزه علوم کرد و پشتوانه آن را نیز ایمان به حاکمیت و اراده الهی قرار داد.
5. نشان داد که خصومت میان کاپیتالیسم و سوسیالیسم (دو ابرقدرت و دو امپراتوری مدرن) پوچ و توخالی است، یا به سخنی دیگر معارضه آنها صرفاً بر سر تقسیم غنایم و استثمار ملتهاست. انقلاب اسلامی اثبات نمود که تعارض واقعی، میان قدرتهای مستکبر و استثمارگر از یکسو، و تودههای عظیم و مستضعف ملتها از سوی دیگر است و به همین دلیل نیز آن را علنی نمود.
6. اثبات کرد که حق نه با زور و قدرت، بلکه با عدالت و با تودههای ملتهاست. همچنین ثابت نمود که حق نه دادنی، بلکه گرفتنی است، آن هم با قیام و ایثار و فداکاری.
7. نشان داد که ایدئولوژیها و مکاتب مادی اعم از لیبرالیسم، مارکسیسم، ناسیونالیسم و فاشیسم نه تنها تأمینکننده سعادت، امنیت و رفاه جوامع نیست، بلکه موجب شقاق و جنگ و خونریزی است.
8. شکاف عمیق حکومتهای مردمسالار و حکومتهای دینی را با طرح و اعمال نظریه مردمسالاری دینی پر نمود و به اثبات رساند که حکومتهای دینی نه براساس خواست و اراده مدعیان کلیسا، بلکه برپایه اراده و خواست تودههای مردم تحققپذیر است. در این راستا، هم دموکراسیهای نوع نوع غربی را به چالش کشانید و هم تئوکراسیهای قرون وسطا را - که در جهان اسلام و مسیحیت بود - نفی نمود. به بیان دیگر، حکومت صالحان را برپایه انتخاب و قدرت و اراده مردم و با تکیه بر عنایات الهی مطرح کرد.
9. آزادی را نیز باز تعریف نمود؛ بدین بیان که آزادیهای مطرح در جوامع غربی را به نوعی بردگی هوای نفس و به تبع آن اسارت در دست صاحبان قدرت و ثروت دانست و از اینسو آزادی واقعی را بندگی خدای متعال معرفی کرد.
10. استقرار صلح جهانی را نه در موازنه قوا و نه در امضای عهدنامهها و پیمانهای بینالمللی، بلکه در نابودی مستکبران و برقراری حکومت مستضعفان در جهان دانست؛ چنان که امام خمینی اظهار داشت تا وقتی مستکبران در عالم وجود دارند، بشر روی آرامش را نخواهد دید.
دکتر منوچهر محمدی
رئیس کارگروه تحول علوم سیاسی شورای عالی انقلاب فرهنگی