به گزارش گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو» شرح دعاهای ماه مبارک رمضان را به قلم حجت الاسلام والمسلمین محمد امینی گلستانی منتشر می کند.
اللَّهُمَّ وَفِّرْ فِيهِ حَظِّي مِنْ بَرَكَاتِهِ وَ سَهِّلْ سَبِيلِي إِلَى خَيْرَاتِهِ وَ لاَ تَحْرِمْنِي قَبُولَ حَسَنَاتِهِ يَا هَادِياً إِلَى الْحَقِّ الْمُبِين [1]
اى خدا در اين روز بهره مرا از بركاتش وافر گردان و بسوى خيراتش راهم را سهل و آسان ساز و از حسنات مقبول آن مرا محروم مساز اى راهنماى بسوى دين حق آشكار .
اللَّهُمَّ وَفِّرْ فِيهِ حَظِّي مِنْ بَرَكَاتِهِ
« وفر » به معني « زياد كن » خدايا روزي من كن تا از بركات ماه مبارك رمضان حظ و بهره فراوان ببرم ، و بركات ماه رمضان همان قرآن خواندن ودعاي ابو حمزه خواندن است و گريه كردن بر سختي مرگ و آنچه پس از مرگ در پيش رو داريم.
وَ سَهِّلْ سَبِيلِي إِلَى خَيْرَاتِهِ
خدايا راه خيرات را براي من آسان كن ، يكي از خيرات افطاري دادن هست ، اگر تمكن مالي داريد افطاري بدهيد ، كه ثواب زيادي هم دارد ،لذا از خدا بخواهيد كه راه خيرات را براي ما آسان بكند ؛ بايد از حال همسايه خود با خبر باشيد ؛ بعضي ها سحري ندارند بخورند با نان خالي روزه مي گيرند ؛ و شما مسئول هستيد حتي اگر بي خبر باشيد ! بايد تحقيق كنيد و از حال همسايه فقيرتان اطلاع داشته باشيد .
وَ لاَ تَحْرِمْنِي قَبُولَ حَسَنَاتِهِ
خدايا مرا از قبول حسنات محروم نكن ، خدايا اگر كار خوبي مي كنم اهل نماز شب و دعاي ابوحمزه و... هستم حسنات آن اعمالم را به من برسان و محرومم نكن ؛ يعني كاري نكنم كه حسناتم از بين برود ، مثلا اگر يك غيبت كنم تمام اعمال چهل روزه من از بين مي رود در حديث آمده است كه اگر كسي غيبت كند عبادات چهل روزه او در نامه كسي كه مورد غيبت قرار گرفته است نوشته مي شود .
يَا هَادِياً إِلَى الْحَقِّ الْمُبِين
اي خدايي كه راهنمايي مي كني به سوي حق ؛ الان چقدر بايد از خدا شكر گزار باشيم كه ما را به دين حق هدايت نموده است و همه ، شيعيان امير المومنين علي بن ابيطالب ( عليه السلام ) هستيد . «و الي الحق المبين » ولايت اهل بيت هست كه خداوند ما را به سوي ولايت اهل بيت هدايت نموده است.
امیر المومنین (ع) اول مظلوم تاریخ
امروز که نوزدهم ماه مبارک رمضان است یکی از روزهای مصیبت بار برای عالم تشیع و شیعیان مولای متقیان، مظلوم تاریخ، امیر المؤمنین است. حضرت در نماز صبح نوزدهم ماه مبارک رمضان با شمشیر مسموم ابن ملجم مرادی به شدت مجروح شدند،
ابن ملجم مرادی را بیشتر بشناسیم ؟
بعد از كشته شدن عثمان، مردم با أمير مؤمنان عليه السلام بيعت كردند، حضرت نامهاى به حاكم يمن بنام «حبيب بن منتجب» كه از طرف عثمان در آنجا مشغول بود، نوشت و سمت او را تثبيت نمود و از او خواست بعد از قرائت نامه، به مردم يمن، ده نفر از نخبگان آن نواحى را به حضور امام بفرستد
مردم يمن از خوشحالى بخلافت رسيدن حضرت، اشك شوق ريختند و ده نفرشان را اعزام نمودند و به خدمت امام شرفياب شدند همگى اظهار وفادارى و اخلاص نمودند؛ در ميان آنها جوانى با كلمات پر شور و جالب از امام تعريف و تمجيد كرد و اشعارى درمدح حضرت خواند و گفت: سلام برتو باد اى امام عادل و بدر تمام و ليث همام و بطل ضرغام و فارس قمقام و ... آن قدر از اين كلمات گفت:
حضرت از گفتار و كيفيّت بيان او خوشش آمد و سر مباركش را بلند كرد و پرسيد نامت چيست اى جوان؟ جواب داد: اسم من عبدالرحمن است فرمود: پدرت گفت:
ابن ملجم مرادى فرمود: أمرادىّ أنت؟! قال: نعم يا أمير المؤمنين آيا مرادى هستى؟ بلى اى اميرمؤمنان فرمود: انّاللَّه و انّااليه راجعون و لا حول ولا قوّة الّا باللَّه العلىّ العظيم؛
حضرت مكرر دستان مباركش را بهم مى سائيد و آنكلمات را تكرار مىنمود، امام از او پرسيد آيا يادت هست كه در بچهگى دايه يهودية داشتى هر وقت گريه مىكردى به پهلو و صورت تو ميزد و مىگفت: ساكت شو، تواز عاقر ناقه صالح شقىترى! بزودى جنايت بزرگى را ببار مىآورى و بغضب خدا گرفتار شده و به سوى آتش جهنم خواهى رفت! گفت: بلى اى امير مؤمنين اما من تو را و دوستدارانت را دوست دارم فرمود: به خدا قسم حرف حق زدم و حق شنيدهام.[2]
در موارد گوناگون اميرمؤمنان عليه السلام فرمود: ابن ملجم قاتل من است تا اين كه روزى فرمود: «أما هذا قاتلى» گفته شد چه مانع است تو او را بكشى؟! فرمود: انّه لم يقتلنى بعد»[3] او هنوز مرا نكشته است (تا قصاص قبل از جنايت كنم) وانگهى پس بعد كهِ مرا مى كشد.
روزى از حضرت سؤال نمود كه شما براى من بيش از ديگران توجه دارى و اسبت را به من دادى و از حقوق خودت براى من كمك مى كنى؟ فرمود: چون تو قاتل منى!! باتعجب و شگفتى گفت: آقا من دستم بشكند اگر اين كار را بكنم، ولى گذر زمان مسئله را به حقيقت و واقعيت رساند.
گزارشی از حالات امیر المومنین در شب نوزدهم
على عليه السلام شب 19 ماه رمضان تا صبح نخوابيد كشنده عمروبن عبدودها و مرحب خيبرىها كَنَنده دَرِ خيبر و قهرمان بدر و حنين، صاحب مدال افتخار آسمانى لا فتى إلّا علىّ و لا سيف إلَّاذوالفقار نگران و مضطرب است،
مكرر از اطاق به حياط خانه، سر مىزند و به آسمانها مىنگرد و مىگويد: واللّه هى، هى به خدا قسم همان است و همان، نه به من دروغ گفتهاند و نه من دروغ شنيدهام.
أذان صبح نزديك مىشود، امام عليه السلام كمربند را محكم مىبندد، و شتابان رو به سوى معبود مىرود، بر مناره (ومأذنه) مسجد بالا ميرود أذان صبح با صداى على عليه السلام بلند و مردم با صداى او بيدار و خرامان به سوى مسجد، شتابانند، چون نماز صبح اولين شب قدر را با على مىخوانند، ثواب نماز گزاردن با معصوم را به دست مىآورند.
تكبيرة الإحرام گفته شد همه ساكت و آرام غير از حسيس نفسها چيزى شنيده نمى شود براى ركوع ركعت اول خم مىشود و ذكر ركوع راگفته و مىايستد و براى سجده اول پيشانى به خاك مىسايد و سر از سجده برميدارد و شمشير ابن ملجم بانيروى بازوى خصمانه، پائين مىآيد و بطور مخالف به همديگر اصابت مى كند از محل جاى زخم شمشير عمروبن عبدود تا موضع سجده پيشانى، شكافته مىشود ناگهان صداى امام عليه السلام بلند مىشود بسم اللّه و باللّه و على ملّة رسول اللّه، فزت و ربّ الكعبة و خاك محراب را بر زخم فرق مباركش مىريزد و مىگويد: مِنْها خَلَقْناكُمْ وَ فِيها نُعِيدُكُمْ وَ مِنْها نُخْرِجُكُمْ تارَةً أُخْرى خون سر مباركش بر محاسنش جارى و مىگويد: هذا ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ، زمين لرزيد و درياها موج برداشت و آسمانها، متزلزل گشت و درهاى مسجد بهم خورد و خروش از ملائكه آسمانها بلند شد و بادسياهى سخت وزيدن گرفت به طورى كه جهان را تاريك ساخت و صداى جبرئيل ميان آسمان و زمين در نورديد، بگونهاى كه همه مردم آن صدا را شنيدند «تهدّمت و اللّه أركان الهدى، وانطمست أعلام التّقى، وانفصمت العروة الوثقى، قُتِلَ ابن عمّ المصطفى قتل الوصىّ المجتبى قتل علىّ المرتضى قتله أشقى الأشقياء، به خدا سوگند كه اركان هدايت درهم شكست، و ستارههاى علم نبوّت، تاريك شد، و نشانهاى پرهيز كارى، بر طرف شد، و عروة الوثقاى الهى از هم گسيخت، پسر عموى مصطفى، كشته شد، وصىّ منتخب، شهيد گشت، و علىّ مرتضى به شهادت.[4]
[1] - بحارالأنوار ج : 95 ص : 149
اللَّهُمَّ وَفِّرْ حَظِّي مِنْ بَرَكَاتِهِ وَ سَهِّلْ سَبِيلِي إِلَى حِيَازَةِ خَيْرَاتِهِ وَ لَا تَحْرِمْنِي الْقَلِيلَ مِنْ حَسَنَاتِهِ يَا هَادِي إِلَى الْحَقِّ الْمُبِينِ
[2] -مراجعه شود به کتاب از مباهله تا عاشورا: بخش 3 مولود كعبه فصل (ابن ملجم از كجا آمده) بود ص 392 از بحارالأنوار: 42/ 259 روايت مفصّل و خواندنى و بيش از 20 صفحه در بحار است كه بنا بفرموده علامه مجلسى قدس سره او نيز آن رامختصركرده است كه تازه به بيست صفحه تقليل يافته است!.
[3] - الاستيعاب: 3/ 1127، مناقب خوارزمى: 393 ح 412، تاريخ الخميس: 2/ 280، عيونالمعجزات: 50، الأحاديث الغيبية: 2/ 148 ح 440 از 14 كتاب موثق.
[4] -بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج42، ص: 282