شب 18 رمضانالمبارک 1436 جلسه: شانزدهم 14 /04/94
«أَدْعُوكَ يَا سَيِّدِي بِلِسَانٍ قَدْ أَخْرَسَهُ ذَنْبُهُ رَبِّ أُنَاجِيكَ بِقَلْبٍ قَدْ أَوْبَقَهُ جُرْمُهُ»
خدا دوست دارد که حتّی لسان مذنب هم او را بخواند
اعتراف به گناه و اعتراف به این که انسان به لسان مذنب، ذوالجلال و الاکرام را میخواند، لطف و کرامت کریم را بر انسان بیشتر میکند. وقتی انسان میآید در محضر ذوالجلال و الاکرام دعا میکند، ذوالجلال و الاکرام را خطاب میکند و عرض حال میکند گاهی تصوّر میکند که به زبان معمول است، امّا اگر اقرار کند که خدایا! میدانم من لایق نیستم و با این لسان مذنب، با این زبانی که گناه او را لال کرده، دیگر نه میتواند تو را صدا بزند، نه حال دعا دارد، نه وضع دعا دارد، نه روح دعا دارد، محضر مبارکت آمدم که تو را بخوانم،آن وقت اینجا که لطف پروردگار عالم به بشر بیشتر هست.
گرچه اگر خاطر شریفتان باشد عرض کردیم که خود این ادعیّه از لسان معصوم(علیه الصّلوة و السّلام) و در حقیقت مِن لسان الله است. گفتیم قران نازله است و دعا قرآن صاعد است ولی این دعاهای باعظمت و قرآن صاعد هم، باز از ناحیه خداست والّا بشر بالجد بلد نبود که چگونه دعا کند و گاهی نعوذٌبالله و نستجیربالله در دعا احساس طلبکار بودن هم میکرد.
لذا این دعا به من و شما یاد میدهد که با پررودگار عالم چگونه صحبت کنیم. عرضه بداریم: خدا! دارم به لسانی تو را صدا میزنم که این لسان لال به گناه شده است. دیگر قدرت دعا خواندن ندارم و حال دعا ندارم. عرض کردم گاهی انسان از دعا متنفّر هم شود که خدا برای کسی نیاورد. هر چه گناه مضاعف شود، حال گناه این است. همانطور که حال با اولیاء بودن آنطور است، حال گناه هم این است که انسان مذنب را از دعا و خوبیها دور میکند. اوّل کم میشود و بعد دیگر خیلی خوشش نمیآید، تا جایی که دیگر حتّی دوست ندارد بشنود.
منتها پروردگار عالم میخواهد که اتّفاقاً بندگانش با همین زبان مذنب هم او بخوانند و ذوالجلال و الاکرام را یادشان نرود و فراموش نکنند.
علل اخرس شدن زبان در دعا
لذا یک نکته بسیار مهم در باب دعا این است که اگر این زبان، زبان اخرس میشود باید دید دلیل و برهانش چیست و کدام گناهان عامل آن شده است؟ یکی این که با خود این زبان دروغ بگوید، تهمت بزند، غیبت کند، نعوذبالله نستجیربالله با این زبان فّحاشی کند و حرفهای رکیک بزند، زخم زبان بزند، امّا یک علّت دیگر هم فضای دهان است که خود او عامل میشود برای اکل. و لذا چون بناست دعا از نای و حلقوم بیرون بیاید و از این فضای دهان خروج پیدا بکند، گاهی وقتی انسان این فضای دهان را به لقمه حرام مبتلا کرد، این نای و حلقوم و این فضای دهان دیگر حال دعا ندارد و لال است.
گاهی شاید خدا خدا هم بگوید ولی واقعاً نمیگوید. این خیلی درد است! انسان پروردگار عالم را صدا بزند و خدا خدا بگوید امّا به حقیقیت یک خدا هم نگوید. یک اسم جلاله الله را هم به حقیقت به زبان نیاورد. این خیلی سخت است و همه اینها دلالتش همین لقمه است. لذا این دعا بالا نمیرود. زبان اخرس است و کسی هم صدایش را نمیشود.
رمزگشایی پیامبر عظیمالشّأن از اجابت یا ردّ دعا
پیغمبر اکرم(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) به مولیالموالی، امیرالمؤمنین، اسدالله الغالب، علی بن ابی طالب(صلوات اللّه و سلامه علیه)، بیان میفرمایند: «یا علی من اکل الحلال صفا دینه و رقّ قلبه و دمعت عیناه من خشیه الله تبارک و تعالی و لم یکن لدعوته حجاب» ای علی! آن کسی که حلال بخورد، دینش صفا پیدا میکند، قلبش رقیق میشود و رقّت قلب میگیرد. اگر یک موقعی دیگر صفای در دین نداریم، اگر یک موقعی دیگر قلبمان رقیق نیست، ببینیم که اشکالمان کجاست. این روایت را میتوانیم به عنوان رمزگشایی پیامبر عظیمالشّأن از اجابت یا ردّ دعا عرض کنیم. کسی که صفای دینی دارد، حالش در دین عوض میشود، مصفّا و با صفا میشود.
لذا یک مواقعی لقمههایمان، ولو یک لقمه کم هم باشد، اثر دارد. این که گاهی در نماز، در دعا بیحالیم، در خواندن قرآن، در رفتن به مجلس بیحالیم؛ چون یک جای لقمه خراب است. «من اکل الحلال صفا دینه و رقّ قلبه و دمعت عیناه من خشیه الله» کسی که حلال بخورد،تا یا «اللهی العفو» میگویند، شروع میکند به اشک ریختن. تا یک «استغفرالله ربّی و اتوب الیه» میگویند، شروع به گریه میکند. اینها نکات مهمّی است. یعنی اگر دیدم از اینجا به بعد حال قرآن خواندن ندارم، حال دعا ندارم، در مجلس دعا هستم دیگران صفا میکنند امّا من اصلاً صفا ندارم، دیگران گریه میکنند، من یک قطره اشک هم ندارم باید ببینیم کجای لقمهمان خرابش کردیم. این فرمایش خود پیامبر عظیمالشّأن است، حتّی فرمایش عرفا و بزرگان نیست البته بارها عرض کردم فرمایش آن بزرگواران هم درحقیقت عین خود فرمایش معصومین است، چون آنها متّصل هستند امّا علی ای حال این فرمایش مستقیم از پیامبر است.
«و دمعت عیناه من خشیه الله تبارک و تعالی و لم یکن لدعوته حجاب» و برای دعایش حجابی نیست و دعایش مستحاب میشود. حجابی نمیافتد که اجازه ندهند دعایش بالا برود و یا به تعبیری خدا این صدا را نشنود. گاهی هزار بار الهی العفو میگوییم امّا ای بسا حجاب افتاده باشد. پس یک دلیل لقمه است که باید در این تأمّل کرد.
لذا وقتی انسان لقمه را درست کرد، وضعش هم درست میشود. همیشه شبخیز هم میشود، نه فقط شبخیز ماه مبارک رمضان. چون ماه مبارک رمضان الحمدلله اکثر مردم بیدارند و در این مجلس یا آن مجلس بالاخره بیدارند و با ماه مبارک رمضان دارند به حقیقت به همه ما یاد میدهند که تمرین کنیم امّا لقمه حلال عامل میشود برای شبخیزی شبهای دیگر و قیام در لیل، به خصوص توفیق پیدا میکنند نماز شب هم بخوانند و این عامل اجابت دعاست.
اصلاً میدانید اگر یک موقعی خواستید، دعایتان مستجاب شود، مثلاً یک دعایی که دیگر خیلی در آن گیر کردید و هر چه جلو میروید میبینید نمیشود، مدام دعاهای مختلف را میخوانید، سریع الاجابه میگیرید و ... امّا اثر ندارد، یکی از جایگاههایی که میتواند اثر داشته باشد، شب است.
برکات شبخیزی و نماز شب
پیغمبر اکرم، محمّد مصطفی(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) فرمودند: «صَلَاةُ اللَّيْلِ مَرْضَاةٌ لِلرَّبِّ »[1] اصلاً تمرین این ماه مبارک این است که من و شما را به این سمت بکشاند. نماز شب، موجب رضایت ربّ العالمین است.
« وَ حُبُّ الْمَلَائِكَةِ » و یک مطلب دیگرش این است که ملائکه دوستش دارند. در روایت داریم برای اینگونه افراد وقتی دعا میکنند، ملائکه آمین میگویند و آمین ملائکه هم که در طهارت مطلق هستند، مستجاب شده است.
«وَ سُنَّةُ الْأَنْبِيَاءِ » و سنّت پیامبران است؛ یعنی اگر کسی موفق به نماز شب و شبخیزی شد، درحقیقت به سنّت پیامبران موفّق شده است. قبلاً هم عرض کردم، پروردگار عالم نمیفرماید: «قوموا فی اللیل» امر جمعی نمیکند. به خود پیامبر امر میکند «قُمِ اللَّيْلَ إِلاَّ قَليلاً »[2] در شب ولو کمش را هم قیام کن. یا میفرماید: «وَ مِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ ...»[3]، «فتهجدوا» نیست، امر به خود پیامبر است، « عَسى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقاماً مَحْمُوداً » که خدا تو را به آن مقام محمود برساند. پس برای خود پیامبر عظیمالشّأن است. گرچه پیامبر در معراج خواست نماز شب برای امّتش هم باشد. پس این که میفرماید: سنّت انبیاء، نه سنّت امم گذشته، چون فقط انبیاء اهل نماز شب و شبخیزی بودند. برای نماز شب هم انسان حتماً باید شبخیزی کند دیگر، بدون شبخیزی که معنا ندارد. مقدمه نماز شب، شبخیزی است.پس انبیا شبخیز بودند.
«وَ نُورُ الْمَعْرِفَةِ ». همین شبخیزی نور میدهد. در این ماه رمضان تمرین کنیم و سعی کنیم بعد از ماه مبارک رمضان هم نخوابیم. حدّاقل ساعاتی را بیدار باشیم. اگر هم میخوابیم ساعتی یا موبایلی را کوک کنیم و بیدار شویم؛ چون اگر انسان بخواهد به نور معرفت الهی برسد، در دل شب مرحمت میکنند، در نماز شب میدهند. چون معرفت درّ گرانی است، به هر کس ندهندش. این نور معرفت در لیل و شبخیزی و نماز شب است.
« وَ أَصْلُ الْإِيمَانِ ». اگر میخواهی بفهمی واقعاً مؤمن حقیقی هستی، ایمانت ریشه دارد یا ایمان متزلزلی است، بدان اصل ایمان آن است که انسان در دل شب قیام کند والّا در روز امکان دارد یک مجلسی هم باشد و بروم، خطوط قرآن را هم بخوانم، دعا هم بخوانم امّا میخواهی بفهمی که واقعاً ایمانت چقدر قوی است و اصل و ریشهدار است، ببین اهل قیام در دل شب و اهل نماز شب هستی یا خیر.
«وَ رَاحَةُ الْأَبْدَانِ ». این که بعضی فکر میکنند، اگر بخوابند راحتند، اشتباه است. برعکس، اگر میخواهیم بدنمان سالم باشد، باید شبخیزی و نماز شب داشته باشیم. اگر بگوییم: من شب خوابم میآید، حال ندارم، کسل هستم، وضعم خوب نیست، میگوید: اگر وضعت خوب نیست و میخواهی بدنت قبراق و سرحال باشد، بلند شو نماز شب بخوان. اتّفاقاً به تعبیر عامیانه این بدن را ریگلاژ میکند. بارها هم عرض کردم اصل خواب از ده تا دو و با تغییر ساعت از یازده تا سه است، غیر از ماه مبارک رمضان که باید بیدار باشیم. نعایت و اصل خواب این است و مابقی آن به درد نمیخورد. یک قیلوله هم هست که بین یک ربع تا نصف ساعت در طی روز است که بدن مجدّد قوت و قدرت خودش را بگیرد. إلّا هرچه بخوابیم، به تعبیر عامیانه خواب، خواب میآورد. هشت ساعت بخوابم اشتباه است. اسّ و اساس خواب ده تا دو است. فلذا وقتی در دل شب قیام میکنید، بدنتان هم درست میشود.
«وَ كَرَاهِيَةٌ لِلشَّيْطَانِ » و شیطان بدش میآید. لذا همین شیطان میگوید: کسلی، بخواب. اگر بلند شوی، باید روز از کارت بزنی، بخواب امّا پیامبر میفرماید: نه، اتّفاقاً راحة الابدان است.
« وَ سِلَاحٌ عَلَى الْأَعْدَاءِ » و یک سلاحی است برای مقابله با دشمنان. چطور شب خیزی و نماز شب سلاح است؟ یعنی آن کسی که در دل شب قیام میکند، قوّت قلب میگیرد. معمولاً کسانی شیران روز هستند که زاهدان شباند و اینها با هم ارتباط دارند. این نکتهی بسیار مهمّی است. پس صلاة لیل و شبخیزی « وَ سِلَاحٌ عَلَى الْأَعْدَاءِ » میشود.
« وَ إِجَابَةٌ لِلدُّعَاءِ» چقدر عجیب است! دعایی که گیر کرده است و دیگر اجابت نمیشود، شب قیام کن، شب نماز بخوان، حال خوش شب را داشته باش، اجابت برای دعایت هم هست.
« وَ قَبُولٌ لِلْأَعْمَالِ ». قبولی اعمال شما هم در قیام در دل شب و نماز شب است.
« وَ بَرَكَةٌ فِي الرِّزْقِ ». حتّی رزقمان در نماز شب و شبخیزی است. ما میگوییم بخوابیم؛ اگر بیدار باشیم، فردا نمیتوانیم کار کنیم. بالاخره ما بیکار که نیستیم. حالا یک روایتی خوانده میشود ولی برای زمان ما که نبوده! امّا پیامبر میفرماید آن شب خیزی و به خصوص عامل برکت در رزق است.
پس اثرات نماز شب شد: « مَرْضَاةٌ لِلرَّبِّ» رضایت پروردگار عالم، « وَ حُبُّ الْمَلَائِكَةِ » ملائکه دوستش دارند، « وَ سُنَّةُ الْأَنْبِيَاءِ »، نه سنّت الامم، فقط انبیاء آن را میخواندند و پیامبر در معراج آن را برای امّتشان هم خواستند و این هبهی خداوند است، « وَ نُورُ الْمَعْرِفَةِ وَ أَصْلُ الْإِيمَانِ وَ رَاحَةُ الْأَبْدَانِ وَ كَرَاهِيَةٌ لِلشَّيْطَانِ وَ سِلَاحٌ عَلَى الْأَعْدَاءِ وَ إِجَابَةٌ لِلدُّعَاءِ وَ قَبُولٌ لِلْأَعْمَالِ وَ بَرَكَةٌ فِي الرِّزْق ». اینها همه دلالت بر این است که اگر انسان شب قیام کند، چه برکاتی دارد.
به هرکه هرچه دادند، در دل شب دادند
اتّفاقاً خیلی جالب است، از بس شب برکت دارد پروردگار عالم هم مقدّرات را در شب قرار داد و اسمش را گذاشت لیلة القدر. در روز قرار نداد، معلوم است همهی برکات در شب است. ما برعکس در روز دنبال رزق میگردیم امّا پیامبر عظیمالشّأن فرمود: « بَرَكَةٌ فِي الرِّزْق » اگر دنبال این هستیم که رزقمان زیاد شود، با برکت شود، باید در شب دنبالش بگردیم، نه در روز. این صلاة الیل و این شبخیزی عامل برکت در رزق است. روز دنبال برکت در رزق نگرد، شب بگرد. همانطور که مقدّرات من و شما را شب رقم زدهاند. «إِنَّا أَنْزَلْناهُ في لَيْلَةِ الْقَدْرِ »[4] حتّی اگر «انزلناه» را عنوان قرآن کریم و مجید الهی هم بیان کنیم، باز هم میفرماید: «فی لیلة القدر» در آن شب قدر است؛ یعنی همه چیز در دل شب است. تمام محسنات، تمام خوبیها، تمام فضائل را شب میدهند و ما در روز دنبالش میگردیم. روز باید اجراییش کنیم ولی شب مرحمت و لطف میکنند. به هر که هر چه مرحمت شده است، به خاطر شبخیزی اوست.
امام راحل عظیمالشّأن هم بارها در درس اخلاقشان بیان فرموده بودند که به هر کس هر چه دادند، ، دنیا دادند، آخرت دادند - غیر از آنهایی که کفّارند و حالشان «أَمْهِلْهُمْ رُوَيْدا »[5] است که معلوم است آنها دنیا را به ظاهر دارند - به خاطر شبخیزی و در دل شب مرحمت کردند. لطف خدا شامل حالشان شد. اینها نکات مهمّی است.
کیفیّت نزول دفعی و تدریجی قرآن
و لذا داریم لیله القدر. لیلة القدر شبی است که قرآن نازل شده، که یک جا میفرمایند: « إِنَّا أَنْزَلْناهُ في لَيْلَةِ الْقَدْرِ » و یک جای دیگر میفرمایند: « إِنَّا أَنْزَلْناهُ في لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ »[6] و باز قرآن میفرماید: «شَهْرُ رَمَضانَ الَّذي أُنْزِلَ فيهِ الْقُرْآنُ »[7]، اینها در دل شب نازل شده است.
شاید سؤال شود اوّلین آیات که در مبعث، یعنی 27 رجب آمد، پس چطور میگویند: « إِنَّا أَنْزَلْناهُ في لَيْلَةِ الْقَدْرِ ». پاسخ این است که نزول دو حالت دارد، نزول تدریجی قرآن و نزول دفعتاً. قرآن دفعتاً در لیلة القدر نازل شد امّا تدریجی آن به مرور بود. یک موقعی در تفسیر بیان کردم و الان هم گذرا میگویم - چون بحث خودش مفصّل است- حضرت جبرائیل که محضر پیامبر عظیمالشّأن(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) میآمدند، میگفتند: الان مِن ناحیه الله باید فلان بخش را که در قلبتان است، بیان کنید و آنچه که به عنوان وحی است، اعلان تدریجی به مردم است. لذا نازل شدن قرآن بر پیامبر دفعتاً است و معلوم است اوّل باید پیامبر بداند، نه ملک، ولو ملک بسیار مقربّی مثل جبرائیل باشد؛ چون پیامبر اشرف مخلوقات، نه فقط اشرف انسانها. خود پیامبر عظیمالشّأن میفرماید: « الْمَلَائِكَةَ خُدَّامُ الْمُؤْمِنِين »[8] ملائکه خدام مؤمنین هستند. آنوقت پیامبر که دیگر « لولاک لما خلقت الافلاک» است. به وجود ذیجود و پر از خیر و برکت نبیّ مکرّم است که من و شما زندهایم، همه ملائکة الله زنده هستند و حیات دارند و به وجود آمدند. برای همین هم شب قدر در آسمانها خبری نیست «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوح »[9] همه ملائکه هم پائین میآیند، روح الامین هم پائین میآید و همه چیز اینجاست. آنوقت به دست کیست؟ خلیفة الله. پس نزول قرآن از اوّل تدریجی نبوده. اوّل دفعتاً بر قلب پیغمبر نازل شده و حالا ملک به اذن الله میگوید حالا این آیه را بگویید.
نوشته شدن اجلها در شب قدر
شب قدر عندالاولیاء به عنوان «لیلة العظمه» نامیده شده که شبی باعظمت است. یا تبیین به آیه شریفه «ما قدر الله حق قدره» هم در لیله است.
شب به قدری اهمیّت دارد که راغب اصفهانی(اعلي اللّه مقامه الشّريف) در همان کتاب لغتشان که توضیحات و معانی لغات را بیان میکنند، میگویند: « لیله القدر أي: ليلة قيّضها لأمور مخصوصة» شب قدر آن شبی است که امور مخصوصی را برای فیض دادن آماده کردند. همانطور که باز قرآن کریم میفرماید: «يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكيم »[10] باز این عنایت است، همه در شب است، شب قدر است.
شب قدر به قدری مهم است که وجود مقدّس حضرت ثامن الحجج، قبله ایران، آقا علی بن موسی الرضا(صلوات اللّه و سلامه عليه) بیان میفرمایند: «يُقَدَّرُ فِيهَا مَا يَكُونُ فِي السَّنَةِ مِنْ خَيْرٍ أَوْ شَرٍّ أَوْ مَضَرَّةٍ أَوْ مَنْفَعَةٍ أَوْ رِزْقٍ أَوْ أَجَلٍ وَ لِذَلِكَ سُمِّيَتْ لَيْلَةَ الْقَدْرِ»[11] شب قدر آن شبی است که در سال واقع میشود و در آن اندازهگیری میشود، چه چیزی؟ خیر و نیکی، شرّ و بدی، ضرر یا منفعت انسان، رزق و اجل انسان. شب قدر است که میگویند کی رزقش چقدر است. شب قدر میگویند که کی دیگر امسال تمام شد، یکی یک روز بعد از شب قدر، یکی یک ماه بعد و یکی 6 ماه بعد از آن میمیرد، بالاخره این سال تا آن سال در این شب رقم میخورد.
تحویل سال اولیاء خدا
لذا شروع سال اولیاء خدا شب قدر است. این را عرض کردم و الان هم میگویم برای مقدّمات فردا شب آماده بشوید. اولیاء خدا بیان میفرمایند که شب قدر این دعای « يَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ يَا مُدَبِّرَ اللَّيْلِ وَ النَّهَارِ يَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَى أَحْسَنِ الْحَالِ» را که در مفاتیح هم هست، بخوانیم. چرا « حَوِّلْ حَالَنَا إِلَى أَحْسَنِ الْحَالِ »؟ چون شب قدر که همه چیز را برای ما میخواهند مقدّر کنند، حال ما را بهترین حال و احسن حال بشود. حال ما، بشود حال الهی، حال خدایی. حال ما بشود، حال ولایت.
اتّفاقاً بیجهت نیست که شب قدر اوّل، شب ضربت خوردن امیرالؤمنین است. شب قدر دوم، شب شهادت امیرالؤمنین است و و سومی، شب سوم امیرالمؤمنین است؛ یعنی قدر با ولایت الله پیوند خورده، با ولایت الله او، رزق او، اجل او. برای همین شب اندازهگیری نامیده میشود « وَ لِذَلِكَ سُمِّيَتْ لَيْلَةَ الْقَدْرِ ».
لذا عزیزان! مراقب باشید. سعی کنید فردا از هم حلالیت بطلبید. دیدید مکّه یا زیارت میروند حلالیّت میطلبند، شما هم حلالیّت بطلبید تا وارد بشوید.
چه کسانی به شب قدر وارد نمیشوند؟
چند گروه را هم فرمودند وارد نمیشوند و این را من سالهای قبل بیان کردم منتها باز گذرا رد عرض کنم. یکی نعوذبالله و نستجیربالله شارب الخمر است – که اگر میشناسید بگویید تا دیر نشده توبه کنند - که در روایت امّالخبائث، مادر همه خبائث و پلیدیها و زشتیها نامیده شده. نعوذبالله و نستجیربالله اگر کسی مبتلا به شرب خمر شده باشد، راهش نمیدهند.
مورد دیگر آن کسی است که عاقّ والدین است. عاقّ والدین را هم راه نمیدهند. عاق والدین چه کسانی هستند؟ آنها که پدر و مادر از ایشان راضی نیستند.
حتّی گاهی کسی که در دنیا هم معروف بود که فلانی خیلی به پدر و مادرش میرسد امّا وقتی پدر و مادرش از دنیا رفتند، اگر فکر کند که دیگر از دنیا رفتند و سر قبرشان نرود، عاق میشود. خیلی عجیب است! قبلاً پدر و مادر از او راضی بوده امّا عاق میشود. امّا برعکس هم داریم؛ یعنی کسی که پدر و مارش در زمان حیات از او راضی نبودند و فوت کردند امّا حالا که او سر قبورشان میرود، از او راضی میشوند. دیگر عاق والدین نیست.
لذا اولیاء خدا به ما میگویند که اصلاً پدر و مادر نباید نزد ما مرده باشند. یک مثال بزنم. اگر کسی فرض پدر و مادرش در شهرستان باشند. سؤال این است: آیا حدّاقل ماهی یک بار نمیرود به ایشان سر بزند؟ اگر نرود که این دیگر خیلی بیادبی و کمال بیمعرفتی است. اگر هم در تهران باشند، که اقل باید هفتهای یک بار سر بزند، البته باید هرشب باشد ولی اقل را عرض کردم.
لذا بعضی از اولیاء خدا برای این که نمیتوانستند شبهای قدر در ماه مبارک رمضان بروند و هم به پدر و مادر حیشان سر بزنند و هم به پدر و مادری که از دنیا رفتند، یکی دو روز قبل از ماه مبارک رمضان سر قبور پدر و مادرشان میرفتند یا اگر زنده بودند، دو سه روزی محضرشان بودند و اجازه میگرفتند و وارد ماه مبارک رمضان میشدند.
پس شب قدرت، اگر پدر و مادر راضی نباشند، شب قدر نیست. چیزی نمیفهمی. حتّی انسان میآید و در جمعیّت هم مینشیند امّا حال ندارد، دعا نمیخواند. اینها را باید رعایت کنیم.
مسئله دیگر هم بحث رزق است. با رزق حرام نمیشود وارد شد. این که بعضی مقیّد هستند سال خمسیشان را شب قدر قرار میدهند، همین است. اموالشان را طاهر میکنند، مراقب و مواظب هستند، چون میخواهند ورود پیدا کنند.
لذا اگر خدای ناکرده لقمه، لقمه حرامی باشد، معلوم است حال مناجات و حال شب قدر نیست. همان که اوّل بحث روایتش را خواندم که چقدر زیبا بود و گفتیم که لقمه حرام عامل میشود رقّت قلب از بین برود و اگر لقمه حلال بخورد، رقّت قلب هم میآید، وضعش هم درست میشود، همه چیز درست میشود. امّا جایی که بی حال هستیم، بگردیم ببینیم چه لقمهای خوردیم، اثر منفی داشته. این همه نکات مهمّی است.
بیدار نگاه داشتن بچّهها در شب قدر
وجود مقدّس امام حسن مجتبی(صلوات اللّه و سلامه عليه) فرمودند: ما طفل که بودیم، مادرمان، حضرت صدیقه کبری، عصمت الله الکبری، حجه علی حجج الله، فاطمه زهرا(صلوات اللّه و سلامه عليها) ما را بعداز ظهر میخواباندند. میفرمودند: بخوابید که شب بتوانید بیدار باشید. و شب حتّی کنار دست مبارک خودشان یک آبی قرار میدادند که اگر ما خواستیم به خواب برویم، آبی بریزند و ما به خواب نرویم. بعد فرمودند: خدای متعال دوست دارد دستان کودکان هم با دستان بزرگترها به آسمان بلند شود.
لذا شب بسیار مهمّی است. باید اطفال را بیاوریم. اگر مریضی میتواند، حتّی آنها را هم بیاوریم، همه دستها بالا برود. ملائکه ببینند همه آمدیم، کوچک و بزرگ، پیر و جوان و کودک، مریض و صحیح، همه آمدند، همه دستها بالا میرود.
همچنین بیان فرمودند یکی از مطالب این است که از غروب آفتاب تا طلوع فجر «حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْر »[12]، انسان چشم به هم نگذارد. یک چشم بر هم زدن شاید همان لحظهای باشد که ملکی برای ما میآید. لذا این که بعضی تصوّر کردند فقط باید قرآن به سر بگیریم، اشتباه است.
به کجا چنین شتابان؟!
قبلاً هم محضر مبارکتان عرض کردم امّا عیب ندارد، بعضی از چیزها تکرارش خوب است. ما همه چیز را تصوّر میکنیم باید تند تند انجام شود. دیر است، تمامش کنیم. 12 شب قرآن به سر میگیرند، «بک یا الله، بمحمد ... » همینطور تا آخر سریع بخوانند که نهایتاً یک تمام شود و برویم خانه. که چه بشود؟ اصلاً مگر اسم قدر، شب احیا نیست؟! یعنی زنده نگاه داشتن. بنا نیست شب احیاء هم بخوابیم. برویم جایی که زود تمام میشود، اینجا دیر شد و ... . این همه میدویم، عجله داریم، کجا را میخواهیم بگیریم؟ عمرهایمان خودش دارد سریع میگذرد. جدّاً باور نکردنی است، فردا شب، شب نوزدهم است؛ یعنی قریب به بیست روز گذشت! تازه روزهای مثلاً طولانی! ما که عمرمان دارد به سرعت میگذرد، بعد خودمان هم بگوییم: تند. نماز تند بخوانیم.
مثلاً اگر یک جا، یکی سه تا سبحان الله در نماز جماعت اضافه بگوید، یک صلوات بر محمّد و آل محمّد بفرستد که إنشاءالله تضمین قبولی ذکرمان باشد، که اگر خودتان هم در خانه فرادا خواندید، بدانید چطور بخوانید، میگوییم: نماز طولانی شد! انصافاً یکی همه اینها را جمع کند و وقت بگیرد، مثلاً نماز ظهر و عصر یا مغرب و عشاء، دو نماز که پشت سر هم میخوانند، حالا کاری ندارم وسطش قرآن میخوانند یا ...، اینها نباید باشد امّا خودنماز، فقط خود نماز، نه دعاها و ...، پنج دقیقه نمیشود. یعنی ما اینقدر عجله داریم که سه تا سبحان الله اضافه نگوییم؟! «سمع الله لمن حمده» را هم حوصله نداریم. حتّی گاهی کاری نداریم که آیا بدنمان هم برای ذکر آرامش گرفته یا نه. اگر یک کسی سه بار سبحان الله بگوید و مثلاً یک دعایی هم آخرش بخواند، «یا لطیف ارحم عبدک الضعیف» یا «الهی هذه صلاتی ...» بگوید، میگوییم: آقا! نماز خیلی طولانی شد. طوری میگوییم کأنًّ یک ساعت نماز خوانده شده امّا اینطور نیست. گرفتار شدیم!
لذا شب قدر هم، شب احیاء است. قرآن به سر نگیریم و بخوابیم. از غروب دیگر نباید بخوابی تا «مطلع الفجر». این خیلی نکته مهمّی است. من یادم نمیرود مرحوم ابوی(اعلي اللّه مقامه الشّريف) تازه بعد از نماز صبح قرآن میآورد که قرآن بخوانیم. میگفت: قرآنهایمان را الان باید بخوانیم. میگفت: جمعی بخوانیم که کسی تا طلوع نخوابد. پس عزیزان! از دست ندهیم
خدایا! به حقّ این لیالی قدر، توفیق درک لیالی قدر به ما مرحمت بفرما.
خدایا! آنچه خوبان عالمت در شب خیزیها و عبادات شبانه شان موفقیت به دست آوردند، تفضّلاً به ما مرحمت بفرما.
خدایا! توفیق عبادت خالصانه، عاشقانه در دل شب به ما مرحمت بفرما.