به گزارش گروه سیاسی «خبرگزاری دانشجو» مجتبی اصغری طی یادداشتی در روزنامه وطن امروز نوشت: انتشار اخبار گل و بلبلی در شرایطی که کل مرزهای جغرافیای سیاست منطقه دستخوش تغییرات لحظهای است و مرزهای سیاست خارجی ایران بیش از همیشه مورد هجوم دشمن قرار گرفته، کماکان در رسانههای زنجیرهای و حتی برخی تریبونهای رسمی کشور ادامه دارد. ما شاهد تحولاتی سریع در منطقه هستیم که رصد اوضاع نشان میدهد دستکم در شروع ماجرا، بشدت تامینکننده منافع رژیم غاصب صهیونیستی است.
1- دقیقا یک هفته پس از اعلام پایان مذاکرات ایران و 1+5 ترکیه به مرز زمینی و هوایی سوریه، متحد مهم منطقهای ما حمله کرد. اردوغان حملات تروریستی شهر سوروچ ترکیه را دستمایه قرار داد تا بتواند حملات نظامی خود را به خاک سوریه و عراق بکشاند. 24 مرداد، پنتاگون اعلام کرد عملیات نظامی علیه داعش از خاک ترکیه با برخاستن هواپیماهای F16 نیروی هوایی از «پایگاه اینجرلیک» به طور رسمی آغاز شده و این جنگندهها چند هدف تعیین شده در سوریه را بمباران کردند.
پنتاگون در بیانیه خود به همین مقدار اکتفا کرد اما منابع امنیتی گفتند جنگندههای ترکیه در این حملات مشارکت نداشتند و تنها هواپیماهای آمریکایی از اینجرلیک به سوی سوریه به پرواز درآمدند. نکته اینجاست که ترکیه پس از ماهها مذاکره و کشمکش بالاخره موافقت کرد پایگاههای هوایی مهم خود را در اختیار ائتلاف تحت رهبری آمریکا قرار دهد تا به اسم مبارزه با داعش، مسیری دیگر برای نفوذ به سوریه و تکمیل خط محاصره صهیونیستی این کشور مهم بگشایند.
2- همزمان با بمباران رسمی سوریه از خاک ترکیه، حملات هوایی ترکیه به شمال عراق نیز شدت گرفته است. هر چند ترکیه هدف از این اقدام را مبارزه با پکک با دریافت تاییدیه حمله از آمریکا اعلام کرد اما حقیقت این است که در این میان حاکمیت عراق مورد تعدی قرار گرفت و زمینهسازی برای تقسیم عراق مهیا شد. در این میان گروهک شبهصهیونیستی پکک نیز با انگیزهای نامعلوم، در حملاتی تلافیجویانه، کاروانهای تجاری و مسافری ایران را هدف قرار داد به نحوی که دستکم تاکنون 3 ایرانی طی این حملات جان باختهاند و خسارات قابل توجهی به امنیت اقتصادی کشورمان وارد شده است.
زکریا یاپیچی اوغلو از اعضای اصلی حزب اسلامگرای کرد هدیپار، تحولات اخیر تروریستهای پکک را اینگونه تحلیل کرده است: «پکک در اولین قدم تلاش میکند از منطقه اسلامزدایی کند، بعد از آن عدم ثبات و امنیت را در منطقه حاکم کرده و در صورت تحقق 2 مورد اول، دست به تصفیه نژادی در منطقه میزند. این پروژه 3 مرحلهای، در واقع یک طرح صهیونیستی است که پکک در حال خدمت به آن است. سنگ بناهای اسرائیل بزرگ در خاورمیانه در حال گذاشته شدن است. نقطه تلخ این فاجعه این است که برای این کار یهودیها جنگ نمیکنند! آمریکاییها هم جنگ نمیکنند! بلکه فرزندان امت اسلام در برابر یکدیگر تحریک به صفآرایی میشوند. مسلمانان مسلح شده و با یکدیگر میجنگند».
جالب اینجاست که در جریان رفتارهای تروریستی پکک، همواره اسرائیل از آنها تحت عنوان «حق مبارزه با داعش» حمایت کرده است و شبکههای خبری غربی از جمله بیبیسی با داستانسرایی درباره قدرت تروریستهای پکک، تلاش دارند آنها را قهرمان مبارزه منطقهای با داعش معرفی کنند! موضوع زمانی جالب شد که چند روز پیش، بیبیسی فارسی با پخش گزارش طولانی ژیار گل، از کمپ زنان پکک، در اوج حملات تروریستهای اجارهای منطقهای به ایرانیان، کوشید آنها را متحدی قابل اطمینان در جبهه مبارزه با داعش معرفی کند!
3- سه روز پیش، رژیم صهیونیستی 6 بار به وسیله آتش توپخانه و نیروی هوایی خود مناطقی از شهر قنیطره سوریه را هدف قرار داد. قنیطره استانی در منتهاالیه جنوب غربی سوریه در بلندیهای جولان است و در حقیقت مرزی میان لبنان، سوریه و رژیم غاصب صهیونیستی محسوب میشود.از همین مسیر بود که داعش با هدایت و همکاری صهیونیستها به جنوب لبنان وارد شد. حزبالله لبنان با مقاومت دلیرانه و تقدیم دهها شهید، این مرز را مسدود کرده و داعش را از طرابلس خلع ید کرد. اکنون دوباره تحرکات در این منطقه به نحو چشمگیری افزایش یافته است.
از طرفی با سانسور پیشرویهای داعش در رسانههای داخلی، تلاش شده جنگ داعش با مسلمانان در حد جنگ عراق و سوریه حفظ شود اما حقیقت این است که هماکنون داعش تقریبا کل لیبی را فتح کرده و با پایان موفقیتآمیز مذاکرات این گروه با سایر گروههای تروریستی منطقه همچون بوکوحرام، سایر حامیان منطقهای ایران همچون شیعیان نیجریه نیز در معرض خطرقرار گرفتهاند.
اطمینان داریم جریان مقاومت اسلامی با هدایت و درایت سردار رشید اسلام حاجقاسم سلیمانی و مجاهدان فراملی وفادارش نقشههای صهیونیستی آمریکا و متحدان فرامنطقهای را به حول و قوه الهی ناکام خواهند گذاشت اما بنا نیست نیروی دفاعی کشور در مسیری حرکت کند و برخی دستگاهها احیانا در رفتاری برخلاف اصول رسمی سیاست خارجی کشور به سنگاندازی در مسیر مقاومت منطقه دست بزنند که اگر چنین باشد باید به رسم تاریخ، در انتظار سقوط خرمشهرها و آبادانهای متحد ایران باشیم. عبرتگیرندگان از تاریخ کجا ایستادهاند؟
پس میپرسیم: آیا سرعت یافتن تحولات منطقه و افزایش ناگهانی حوزه تعدی بازوان تروریستی آمریکا و اسرائیل و متحدان منطقهای آنها به سمت منافع ایران ناشی از عقبنشینیهای صورت گرفته در حوزه سیاست خارجی و تهدید مرزهای امنیت ملی کشور است؟
آیا در چنین شرایطی میتوان اعلام حمایت رسمی رؤسای سابق موساد، اداره اطلاعات ارتش اسرائیل و مجموعه بزرگی از سیاستمداران صهیونیست از نتیجه مذاکرات وین و مفاد نظامی قطعنامه 2231 را نادیده گرفت؟
مجموعهای از مدیران دولتی از جمله رئیسجمهور، تیم مذاکرهکننده و حتی وزیر دفاع اعلام کردهاند مفاد توافق و قطعنامه نمیتواند اصول سیاست خارجی ایران در حمایت از جریان مقاومت در منطقه را تحت تاثیر قرار داده یا به محدود شدن توان نظامی ایران منجر شود. پس چرا به قطعنامهای افتخار میکنندکه بخشهای مهمی از آن شامل محدود ساختن حوزههای حیاتی تسلیحاتی ایران همچون توانمندیهای موشکی، خرید و فروش سلاح، حمل و نقل محمولههای نظامی و صدور اجازه بازرسی کشتیها و کاروانهای تجاری ایرانی توسط هر کشوری و به هر بهانهای است؟!
اینها سوالاتی است که اذهان عموم مردم و رسانههای مستقل و متخصصان را به خود مشغول کرده است. چند روز پیش از این سایت جهاننیوز منتسب به سرتیم کمیسیون بررسیکننده مفاد توافق در مجلس با استناد به جمله عجیب رئیسجمهور که گفته بود «نباید پس از توافق هر طور که بخواهیم حرف بزنیم» سوال کرد «بر سر چه موضوعاتی توافق شده است که در ایران کسی نباید نازکتر از گل به اسرائیل بگوید؟!»
در جلسات به اصطلاح نقد و بررسی بیانیه پایانی مذاکرات وین که در ایران برگزار میشود طبیعتا نمیتوان انتظار داشت چنین سوالاتی از تیم مذاکرهکننده کشورمان پرسیده و پاسخی به نگرانیهای روزافزون حافظان امنیت ملی کشور ارائه شود. صحبت از جلساتی است که در آن تیم مذاکرهکننده کشورمان با شجاعتی مثالزدنی خود را در معرض تشویقهای مکرر و مدیحهسرایی دیپلماتها و حقوقدانان شرکتکننده در جلسات 10 سال اخیر محافل دیپلماسی عمومی آمریکا همچون بنیادهای خلع سلاح پاگواش، پلوشرز، بنیاد برادران راکفلر، موسسه لیختناشتاین دانشگاه پرینستون و امثالهم قرار میدهند!
9 آبان 92، در «وطن امروز» هشدار دادیم در معاملات با آمریکا «همیشه پای اسرائیل در میان است». این مساله مهمی است که هنوز پاسخی روشن دستکم برای ثبت در تاریخ به آن داده نشده است... واقعا چرا از معامله بزرگ -Grand Bargain- اصلاحاتیها در 2003 تا مذاکرات 2015، همواره بخشی از مفاد به صورت اختصاصی قدرت نظامی ایران و ارتباط آن با جریان مقاومت در منطقه را هدف قرار میدهد؟ به عبارت بهتر «چرا همیشه پای اسرائیل در میان است؟!» اکنون زمان بازخوانی هشدارهای قدیمی درباره خیز جریانی جهانی برای تغییر اصول سیاست خارجی ایران با هدف امنیتبخشی به مرزهای داخلی و خارجی رژیم غاصب صهیونیستی در منطقه است. لطفا پاسخگویی به سوالات ملت را فراموش نکنید!