گروه بینالملل خبرگزاری دانشجو، سودای قدرت منطقه ای پس از فروپاشی حیات عثمانی ها همواره دغدغه سعودی ها بوده است. در این راهبرد سعودی عمدتا سعی داشته به ایفای نقش قدرتی منطقه ای پرداخته و دوئل خود با دیگر بازیگران غرب آسیا از جمله تهران و آنکارا را با گره زدن مساله اسلام به حیات خود و بهره برداری سیاسی از آن پیش براند.
در همین حال رژیم سعودی در ماههای اخیر تصمیم به اتخاذ راهبردی جدید مبتنی بر آشکار کردن اختلافاتش با دیگر بازیگر موثر منطفه یعنی ایران؛ گرفته است. اقدامات عربستان در عین آنکه اقدامی انفعالی در حوزه دیپلماسی بهحساب میآید نگرانی عمیق مقامات این کشور از روند تحولات منطقه را نشان میدهد و در راستای افزایش استحکام بلوک کشورهای محافظهکار در منطقه و افزایش فشارها به تهران ارزیابی میشود.
سعودیها اما موفقیت چندانی در ایجاد موانع جدی برای تهران، نداشتهاند. کشورهایی که روابط دیپلماتیک خود را با تهران قطع کردهاند، غیر از سودان –که میتوان آن را یک پیروزی سیاسی برای ریاض به حساب آورد- از اهمیت چندانی برخوردار نیستند. در مورد سودان اوضاع کمی فرق میکند. ج.ا.ایران تا پیش از کاهش درآمدهای دولت عمر البشیر مهمترین حامی بینالمللی او و سیاستهایش در این کشور بود؛ ولی چند وقتی است که با نیاز شدید مالی دولت این کشور، سودان عملا به دنبالهروی سیاستهای ریاض بدل شده است.
از سوی دیگر به نظر میرسد یکی از دلایل اتخاذ رویکرد جدید در سیاست خارجی عربستان، نیاز این کشور به ایجاد انسجام درونی باشد. رجب صفراف رئیس مرکز مطالعات ایران معاصر در روسیه با اشاره به نارضایتی های گسترده جامعه عربستان از سیاست های رژیم حاکم میگوید: "عربستان سعودی با آتش بازی می کند و سعی دارد با جنجال آفرینی توجه افکار عمومی جهان را از اوضاع داخلی خود منحرف کند. اوضاع و ثبات عربستان به تار مویی بسته است و با هرج و مرج و اعتراضات، این کشور فرو می پاشد. عربستان سعودی یک کشور مصنوعی است که با تلاش قدرت های بزرگ به وجود آمده است. جامعه عربستان کاملا غیرمنسجم است و بسیاری در این کشور از حکومت مرکزی ناراضی هستند."
ریاض برای مسکوت گذاشتن (هرچند کوتاه مدت) این بحران درونی؛ به استراتژی ایجاد یک دشمن بیرونی روی آورده است. بر اساس اصول استراتژی، تراشیدن یک دشمن قدرتمند و خطرناک بیرونی یکی از بهترین روشها برای ایجاد بسیج مردمی و انسجام درونی است، انسجامی که از ضرورتهای این روزهای رژیم سعودی است.
گسترش روزافزون نفوذ انقلاب اسلامی در منطقه از دیگر نگرانیهای عربستان محسوب میشود. کارشناسان بر این باورند که این مسئله به قدری پایههای قدرت سعودیها را به لرزه درآورده است که این کشور حاضر شده ریسک بزرگ ورود به باتلاق یمن را به جان خریده و جنگی 11 ماهه با این کشور را آغاز کند. صفراف در این باره معتقد است: "ریاض تهران را رقیب ژئوپلیتیک خود در منطقه می داند و برای جلوگیری از گسترش نفوذ روز افزون ایران در منطقه خاورمیانه تلاش می کند."
آن ها در راهبردهای خویش تمام مواضع تهران را چه در ابعاد داخلی و چه منطقه ای نشانه رفته اند تا حداقل تقلیلی در روند صعودی تهران پدید آورند. در میان مقامات تصمیمگیر و تأثیرگذار در رابطه سیاستهای منطقهای عربستان سعودی میتوان به «ترکی الفیصل، بندر بن سلطان و سعود الفیصل» اشاره کرد که در ترجمه تحرکات و قدرتیابی ایران به تهدید علیه پادشاهی سعودی بسیار تأثیرگذار بودهاند. برای نمونه سالها قبل بندر بن سلطان در گفتگویی با «ریچارد دیرلاو» رئیس سابق MI6 اعلام داشته بود که "در آینده فقط خدا باید به داد شیعیان برسد چراکه ما بهاندازه کافی آن ها را تحمل کردهایم."
از طرفی به اعتقاد برخی کارشناسان الگوی رفتاری سعودی ها در ارتباط با رژیم صهیونیستی نیز باعث تقلیل جایگاه عربستان در میان ملت های مسلمان و افزایش حمایت از جمهوری اسلامی ایران شده است. بحران های داخلی عربستان نیز ریشه در موضوعات و نگرش های بنیادین نخبگان این کشور دارد که غیر مردمی بودن و اقتدارگرایی سنتی حکومت منجر به بحران های جانشینی خواهد شد.
در حقیقت فرایند امواج بیداری اسلامی، سعودی ها را با بحران مشروعیت به سبب نوع حکومت وراثتی و اقتدارگرایی روبرو ساخته است. از طرفی رویکرد شیعیان عربستان برای کسب مطالبات و مناصب سیاسی و اقتصادی (به جای ورود به درگیریهای نظامی) تناقض بسیار شدیدی را برای ادامه روند برخورد با آن ها رقم زده است. امروزه حکام سعودی در قبال سرکوب شیعیان، حتی در قانع کردن بسیاری از روشنفکران اهل سنت نیز با مشکل مواجه شدهاند چراکه رویکرد غیر خشونتآمیز شیعیان، بهانهی لازم را از دست حکام ریاض گرفته است.
سعودی ها به دلیل حفظ وضع موجود، حفظ متحدان منطقه ای و تاثیرات تهران بر حیات اندیشه ای غرب آسیا؛ سعی دارند تهران را سبب تحریک شیعیان معرفی کنند که این روند جز در فضای رسانهای و تک بعدی عربستان در جای دیگر مقبولیتی ندارد.
کارشناسان بر این باورند که عربستان بهطور مشخص پس از مرگ ملک عبدالله در بهمن 1393 که به روی کار آمدن طیف جدید و نسبتا جوانتری از سیاسیون این کشور انجامید، با بهرهگیری از حداکثر ظرفیت خود برای تحدید نفوذ ایران در منطقه، کاهش درآمدهای نفتی ایران و افزایش تنشها میان تهران و غرب، تلاش کرده است؛ بنابراین قطع روابط دیپلماتیک نمیتواند مقدمه بروز چالشهای جدید برای جمهوری اسلامی باشد؛ اما آثار بلندمدتی که میتواند از خود بهجای بگذارد، برای منطقه و جهان اسلام، آسیبزا خواهد بود.
تنش میان تهران و ریاض نگرانیهای بینالمللی پیرامون حفظ موازنه در منطقه راهبردی خلیجفارس را افزایش میدهد و زمینه را برای حضور بیشتر قدرتهای مداخلهگر فرامنطقهای آماده میکند. اگرچه تنشهای کنونی دارای ریشههای عمیق تاریخی و فرهنگی است، اما ایران و عربستان در نقاط بسیار حساس و سرنوشت سازی مانند، بحران سوریه در برابر یکدیگر ایستادهاند. تداوم حضور نیروهای خارجی به خصوص آمریکاییها در خلیج فارس، شاید یکی از مهمترین دلایلی باشد که عربستان را به پذیرش خطرات افزایش تنش با ایران کشانده است. چرا که بر اساس دکترین جدید دولت آمریکا، این کشور ادامهی حضور در منطقه را (با توجه به عدم توفیق چندین باره در برابر ایران) بی نتیجه دانسته و رویکرد خود را به حضور حداکثری در شرق آسیا و مهار چین معطوف کرده است.
در عین حال برخی بر این باورند که تعارضات شدید ایران و عربستان را می بایست تا اندازه ای ناشی از سیاست های اعمال شده قدرت های بزرگ به ویژه ایالات متحده آمریکا در منطقه دانست. آمریکا از نفوذ سیاسی، عقیدتی و ایدئولوژیک ایران در منطقه نگران بوده، زیرا مردم منطقه زمینه پذیرش ایدئولوژی انقلاب اسلامی ایران را داشتند. از طرف دیگر سعودی ها خود نیز سودای خلافت دیرین را همواره مولفه هویتی خویش دانستهاند. از همین رو نمیتوانند با قدرت گرفتن یک حکومت مردمسالار مانند جمهوری اسلامی که برخلاف سایر دموکراسیهای کم تعداد منطقه از جمله ترکیهی لائیک؛ موفق شده است به تلفیقی از اسلام و مردمسالاری برسد، کنار بیایند.
با این تفاسیر باید گفت که یکی از آخرین دودمانهای باقی مانده از رژیمهای «پدرشاهی» جهان عتیق، به تدریج تمام داشتههای هویتبخش خود و همچنین حمایت خارجی که همواره ضامن تداوم آن بوده است را از دست رفته میبیند و در این میان یک قدرت را به عنوان عامل اصلی افول قدرت خویش، میشناسد. بر همه واضح و مبرهن است که آن قدرت تهدید کنندهی ماهیت سعودی، چیزی نیست جز نظام مردمسالار جمهوری اسلامی ایران.