گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، «یکی از مسئولان سازمان CIA که مسئول نفوذ در ایران شده ... خردادماه به تهران آمده و از تمام دانشگاهها بازدید کرده است.» اواسط اسفند 94 بود که محسن رضایی این مطلب را افشا کرد. بدون شک اگر بخواهیم برای مهمترین حوادث سال گذشته چند کلمه کلیدی انتخاب کنیم، کلیدواژه نفوذ درخشش خاصی خواهد داشت. اما مسئله نفوذ از کجا شروع شد؟ چرا دولتهای متخاصم راهبرد «نفوذ» را برای مقابله با ایران انتخاب کردند؟ دروازههای «نفوذ» کجاست؟
همان سیاست همیشگی
«انسان عاقل از یک سوراخ 2 بار گزیده نمیشود.» ضرب المثل قدیمی ایرانیها است. طنازی میگفت مارها هم معتقدند مار اگر زرنگ باشد از یک سوراخ 10 بار نیش میزند! حالا ماجرای ما جوامع عقب نگه داشته شده و قدرتهای جهانی حکایت انسانی است که به زعم ما ایرانیها عاقلانه رفتار نمیکند. اروپاییها بیش از 300 سال پیش پا به کشورهای ما گذاشتند و خود را استعمارگر(آبادگر) نامیدند. در همان دوره تاریخی آنقدر به مردم دنیا ظلم کردند که حتی واژه مثبت استعمارگر هم بوی تعفن کارهای آنها را گرفت و تبدیل به یک واژه منفی شد.
از همان دوران استعمارگران تنها به قوه تکنولوژی و توان اقتصادی خود متکی نبودند. آنها سیاستمداران قهاری بودند که به خوبی میدانستند که چگونه باید از درون کشورهای هدف یارگیری کرد تا پیروزیها با جنگها کمتر و در نتیجه بازدهی بیشتر حاصل شوند. نوادگان آنها هم نشان دادهاند که سیاست را به خوبی از اسلاف خویش آموختهاند. کافی است نگاهی به تاریخ معاصر ایران و جهان بیاندازیم تا دهها تن از نفوذیها دولتهای استعمارگر را در بین مسئولان عالی رتبه این کشورها پیدا کنیم.
تغییر استراتژی
با وجود اینکه از روز اول انقلاب امریکاییها از همه گزیزنههای روز میزشان برای مقابله با جریانی که بارها خودشان آن را مهمترین دشمن تمدن غربی میدانستند استفاده کردند اما در هر دورهای متناسب با شرایط، یک راهبرد از اهمیت بیشتری برخوردار بود. برای مثال سال 85 پس از اینکه آمریکاییها عراق و افغانستان را اشغال کردند و در شرایطی که پرونده هستهای ایران به شورای امنیت رفته بود، بسیاری شمارش معکوس شروع درگیری نظامی با ایران را آغاز کرده بودند و اخبار موثقی هم از طراحی حمله نظامی به ایران به گوش میرسید. همان سال بود که برگزاری چندین رزمایش بزرگ سراسری و رونمایی از دستآوردها مهم نظامی از یک سو و پیروزی حزب الله لبنان در جنگ 33 روزه از سوی دیگر سایه جنگ را از سر کشور دور کرد و راهبر بوش برای مقابله با ایران را به شکست کشاند.
پس از روی کار آمدن اوباما در سال 2008 دولت آمریکا سیاست جدیدی را برای مقابله با ایران طراحی کرد. راهبردی که از آن با عنوان «قدرت هوشمند» یاد میشد. بدون شک بهترین فردی که میتواند این سیاست را تشریح کند، هیلاری کلینتون وزیر خارجه وقت آمریکا است. کلینتون که این روزها بیشتر نظرسنجیها او را رئیس جمهور آینده آمریکا توصیف میکنند در کتاب خاطرات خود درباره «قدرت هوشمند» مینویسد: «در دوران تصدی وزارت خارجه بسیار از این مفهوم بهره بردم و در فاصله سالهای ٢٠٠٩ و قبل از آن مفهوم قدرت هوشمند در واشینگتن مورد بحث بود.»
کلینتون موضوع ایران را مهمترین مجال استفاده از این سیاست میداند. او به عنوان نمونه به تلاشهای وزارت خارجه آمریکا در قبال ایران اشاره میکند و اینکه وزارت خارجه از ابزارهای مالی جدید و مشارکت بخش خصوصی و دولتی برای اعمال تحریمهای سخت و شدید علیه ایران استفاده و ایران را از اقتصاد جهانی جدا کرد. وی همچنین تاکید میکند دیپلماسی انرژی ما فروش نفت ایران را کاهش داد و عرضهکنندگان جدید را برای باثبات نگهداشتن بازار وارد کرد. همچنین از شبکههای اجتماعی برای ارتباط مستقیم با مردم ایران استفاده کردیم و روی ابزار جدید فناوری بالا ( high-tech ) برای کمک به مخالفین جهت فرار از کنترلهای دولتی سرمایهگذاری کردیم. تمام اینها دیپلماسی مانند کفش چرمی قدیمی و از مد افتاده ما را تقویت کرد و با هم اهداف امنیت ملی ما را توسعه داد.
برنامهای برای پسابرجام
هر ناظر دقیقی میداند که برنامه هوشمند آمریکا برای ایران با «برجام» به پایان نمیرسد و آمریکاییها سالها است که خود را برای پسابرجام آماده کردهاند. «توماس فریدمن» روزنامه نگار مشهور آمریکایی در سال 2006 مینوسید: «لازم نیست آمریکا به ایران، لشکرکشی کند؛ بلکه باید روابط خود را با ایران، گسترش دهد و در اولین گام، پنجاههزار بورس تحصیلی به نخبگان و جوانان ایرانی برای تحصیل در دانشگاههای آمریکا بدهد. فقط این کار را بکند و بعد بنشیند و شاهد خروش شگفتآورترین بحثها در داخل ایران باشد. میتوانید بر سر آن شرطبندی کنید.»
فریدمن خطاب به مسئولان آمریکایی میگوید جنگ با این دشمن با ارتش ممکن نیست! بلکه باید در مدارس، مساجد، کلیساها و معابد به رویارویی با آن پرداخت. او تاکید میکند باید در با حضور در مدارس، دانشگاهها و مساجد جمهور اسلامی را وادار به تغییر رفتار کرد. فریدمن 7 سال پیش از انتخابات خرداد 92 در ایران با تقسیم بندی روحانیون و شخصیتهای ایرانی به گروههای افراطی و میانهرو، تاکید میکند بدون همکاری روحانیون میانهرو نمیتوانیم در ایران به پیروزی برسیم.
اگر بخواهیم خیلی ساده درباره برنامه آمریکاییها صحبت کنیم، برنامه دولت اوباما و متفکران هم کارش این بود که در ابتدا باید با ایجاد فشار بر ایران نیروهای به قول خودشان تندرو را از صحنه سیاست داخلی ایران حذف کنند و پس از آن با دادن برخی امتیازات نصف و نیمه راه را برای نفوذ گسترده در مراکز سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و... ایران باز کنند.
ماجرای گودمن
«آلن گودمن» که خرداد 94 سفر طولانی به ایران داشت فردی است که علاوه بر همکاری دیرینه با «سیا» چند سالی هم عضو رسمی این سازمان بوده است. وی هم اکنون مدیریت مجموعهای را بر عهده دارد که هدف رسمی آن دیپلماسی آموزشی است. در سایت وزارت خارجه آمریکا هدف از دیپلماسی آموزشی، افزایش فرصتهای آموزشی برای ترویج رشد اقتصادی در کشور [آمریکا] و افزایش ثبات در سراسر جهان و آموزش، نوآوری و کارآفرینی برای پرداختن به چالشهای جهانی قرن ۲۱ بیان شده و حوزههایی مانند تغییرات آب و هوایی، امنیت غذایی، بیکاری جوانان، فقر شدید و فساد را هدف قرار داده است.
از مهمترین بخشهای دیپلماسی آموزشی، تبادلات آکادمیک است که از طریق برنامههایی مانند «برنامه فولبرایت» دنبال میشود. این برنامه مبتنی بر کمکهای مالی است که برای تبادل آموزشی دانشجویان، دانشگاهیان، معلمان، دانشمندان، هنرمندان و... ارائه میشود. جامعه هدف دیپلماسی آموزشی آمریکا در حال حاضر کشورهای در حال توسعه هستند و «این وزارت به طور منظم رهبران آموزشی دنیا را برای تعامل با همتایان خود در کشورهای دیگر تشویق به همکاری و دور هم جمع میکند». به نقل از سایت وزارت خارجه آمریکا دانشجویان بینالمللی که به آمریکا سفر میکنند «سالانه بیش از ۲۴ میلیارد دلار به اقتصاد آمریکا کمک میکنند که یکی از پرسودترین صادرات خدمات آمریکاست». همچنین در این مطلب در باب تأثیرات فرهنگی این طرح آمده است: «دانشجویان بینالمللی، علاوه بر افزایش دانش و مهارت خود، با درک عمیقتری از ارزشهای آمریکا به کشورهای خود بازمیگردند». وزارت خارجه آمریکا این درک را پایه مهمی برای همکاریهای آینده میداند و مدعی است تحصیل در آمریکا رهبران نوظهور سراسر جهان را به دوستان و همتایان آمریکایی متصل میکند.
چندی پیش «واشنگتنتایمز» با ارائه آماری از تعداد دانشجویانخارجی و فارغالتحصیلی تعداد زیادی از رهبران جهان از دانشگاههای آمریکا، نوشت: «بسیاری از رهبران کشورها آموزشهای آمریکایی فرا گرفتهاند که منجر به افزایش قدرت نرم واشنگتن میشود.»
«واشنگتنتایمز» در همین گزارش به فعالیتهای «گودمن» اشاره میکند و مینویسد: « وزارت خارجه آمریکا، فهرستی از نزدیک به 300 رهبر کنونی و سابق جهان که موسسات آمریکایی را انتخاب کردهاند، جمع آوری کرده است. روندی که به گفته تحلیلگران، موضع آمریکا را به عنوان رهبر جهان در آموزش عالی تقویت کرده و در عین حال تمایل و در بیشتر موارد نیاز این شخصیتها را به آشنایی با آمریکا، سیاستها و فرهنگش نشان میدهد. ما در پذیرش دانشجو از همه کشورهای دیگر بازتر عمل کردهایم.»
تفسیر وزارت خارجه آمریکا از دیپلماسی آموزشی بسیار شبیه به همان چیزی است که فریدمن برای مقابله با جمهوری اسلامی مطرح کرده بود. سوراخی که ما ایرانیها از دو قرن پیش عادت به گزیده شدن از آن داریم. زمانی که دانشجویانی را راهی دیار فرنگ کردیم تا با آموختن فنون مختلف از سیاست گرفته تا صنعت، فکری به حال عقب ماندگی کشور بکنند اما پس از بازگشت با تشکیل لژهای فرماسانوری و تاریکخانه منافع کشورهای قدرتمند را پیگیری کردند و کار به جایی رسید که دولت مردان ایرانی تحصیل کرده در غرب خودشان روسفیل، آنگلوفیل، آلمانوفیل و... میخواندند. «مجد الملک» در «رساله مجدیه» درباره درس خواندههای غربی در دوران قاجار مینویسد: «اینها را فرستادیم فرنگ تا درس بخوانند و مشکلات کشور را حل کنند، لامصب حالا تبدیل به شترمرغ شدهاند. میگوییم بار ببرید، میگویند مرغ هستیم. میگوییم تخم بگذارید، میگویند شتر هستیم. 3 کار هم بیشتر بلد نیستند! یکی اینکه فرهنگ ایرانی را تحقیر میکنند. دو علیه دولت و مسائل مردم حرف میزنند و سوم اینکه ادای غربیها را در میآورند.»
مسئله دولتمردان تحصیل کرده در غرب تنها به دوران قاجار و پهلوی ختم نمیشود، «حمیدرضا جلاییپور» از اعضای حزب مشارکت در کتاب «جامعهشناسی سیاسی» مینویسد: در دوران آقای هاشمی برای حل مشکل متعهدین که متخصص نبودند 2هزار و پانصد نفر را برای تحصیل به خارج کشور اعزام کردیم.» وی در ادامه توضیح میدهد که این افراد پس از بازگشت از کشورهای اروپایی و قرارگرفتن در پستهای مدیریت در اولین گام علیه آقای هاشمی اقدام کردند. بررسی عاقبت آنها هم نشان میدهد همینها به مرور زمان تبدیل به مخالفان نظام شدند.
پر واضح است که آمریکاییها از سالها پیش برای پسابرجام برنامه داشتهاند و اقدامات عملی آنها حتی پیش از اجرای برجام آغاز شده است. طبیعتاً انتظار همه این است که مسئولان با طراحی هوشمندانه مانع از تحقق اهداف شوم آمریکاییها شوند اما اخبار رسمی و غیر رسمی نشان میدهند دولتمردان خواسته و یا ناخواسته اهتمام جدی در این خصوص ندارند! حال باید منتظر بود و دید برنامه هوشمند نیروهای انقلابی به خصوص جوانان دانشجو در این عرصه چه خواهد بود؟ آیا اتاق فکرهای نیروهای انقلابی طرح مقاومت هوشمند را کلید میزنند؟
وقتی وزیر خارجه و رئیس جمهور ما بزرگترین افتخارش جلسه با وزرای غربی ست.
وقتی مسئولین مملکت تفکر غربی دارند و به جای رواج سبک زندگی اسلامی ؛ شاخص های غرب را رواج میدهند.
وقتی اقتصاد ربوی غربی با پول اعتباری (ریال) همه ی شئون زندگی را آلوده کرده است.
فقط یک راه نجات وجود دارد و آن ولایت است.
و خدا را شکر دشمن از شکست ولایت ناامید شده است.
اینا چه ربطی به هم دارن
پیامبر گفتن برا آموختن علم اگر نیییاز بشود تاچین هم باید رفت
الان که اقای فرید من میاد ومیخواد ازدانش ما استفاده کنه دیگه چه جای این حرفاست؟؟؟؟؟؟
بابا یکم...
آوینی هم که به جوریایی با اون فرهنگ بزرگ شده بود
و خیلی های دیگه
این که دلیل نمیشه
رفتار و گفتار و طرز تفکر فرد باید ملاک قراردبگیره