گروه بین الملل خبرگزاری دانشجو، مارس 2011 بحران سوریه، در شرایطی آغاز شد که معارضان داخلی نظام بشار اسد تلاش کردند در فضای نابسامان خاورمیانه و بحبوبه براندازی های سیاسی کشورهای منطقه، توجه غرب را به خود جلب کنند. آنها در نظر داشتند با تکیه بر اختلافات میان نظام سیاسی سوریه با برخی از حکومت های عرب و همچنین رهبران غربی، حمایت های مالی و سیاسی برای ادامه مخالفت ها تا براندازی اسد را به دست آورند. اما زمان نشان داد این گروه از معارضان که امروز از آنها تحت عنوان «مخالفان میانه رو» یاد می شود، با کمترین دستاورد صرفا تبدیل به مستمسکی برای کشورهای خارجی شدند.
اما روند 5 سال گذشته، ضمن نشان دادن قدرت و پایگاه اجتماعی نظام بشار اسد در سوریه، باعث تخریب بسیاری از شهرها و آوارگی و کشتار گسترده غیرنظامیان شد.
طبق اعلام رسمی کمیساریای عالی سازمان ملل در امور پناهندگان، هم اکنون نزدیک به نیمی از جمعیت بیست میلیون نفری سوریه از خانه های خود آواره شده اند که از این تعداد 7.6 میلیون نفرشان در داخل و چهار میلیون نفر در کشورهای دیگر بی خانمان هستند. بر این اساس تقریبا یک پنجم از جمعیت شصت میلیونی پناهندگان جهان را مردم سوریه تشکیل می دهند.
در همین حال آمار کشته شدگان براساس اعلام نهادهای بین المللی بیش از 260 هزار نفر است اما سازمان های داخلی سوریه این رقم را بیشتر از 450 هزار نفر می داند.
جنگ در سوریه برخلاف گمان اولیه حامیان آن، به سرعت پایان نگرفت و در مرزهای خود نیز محصور نماند. کشورهای تغذیه کننده گروهک های تروریستی و مخالفان بشار اسد، که شامل رهبران مرتجع عرب منطقه و سران اروپایی و آمریکایی می شدند، تصور درستی از توانمندی ارتش سوریه و روابط دوستانه ایران و حزب الله با دمشق نداشتند. از این رو جنگ سوریه امروز تبدیل به اصلی ترین تیتر اخبار رسانه های جهان شده است. زیرا در نتیجه این بحران، عملیات تروریستی به اروپا راه پیدا کرد، کشورهای بزرگ بین المللی و منطقه ای در برابر هم قرار گرفتند و مساله آوارگان و پناهنده ها مطرح شد.
در این میان، موضوع فرار مردم سوریه و پناه بردنشان به کشورهای همجوار و اروپا، بیش از سایر موضوعات، توجه افکار عمومی جهان را به خود جلب کرد. انتشار تصاویر جان باختن مهاجران در مسیرهای دریایی، در انتظار ماندن پناهندگان در پشت مرزهای اروپایی و وضعیت اسفناک کمپ های نگهداری آنها در کشورهای خاورمیانه منجر به آن شد تا بحث ساماندهی به آوارگان در دستور کار کشورها و سازمان های بین المللی قرار گیرد. اما در نهایت آنچه بیش از هر چیز موجب شد رهبران اروپایی به فکر رسیدگی به این معضل بیافتند، هجوم گسترده و به یکباره پناهندگان به شهرهای این قاره بود.
سوری های خارج شده از سرزمینشان به ناچار باید به جایی می رفتند. مقصد اولیه آنها لبنان، اردن و ترکیه بود. بر این اساس جمعیت لبنان که تا سال ۲۰۱۳ به حدود ۴.۵ میلیون نفر می رسید با ورود ۱.۲ میلیون پناهنده سوری، رشدی ناگهانی یافت. همچنین نزدیک به دو میلیون نفر در ترکیه، 630 هزار نفر به اردن، 130 هزار نفر به مصر و 250 هزار نفر به عراق و مناطق کردنشین این کشور پناه بردند.
در این میان تعدادی از سوری ها نیز به اروپا چشم دوختند. زیرا وضعیت زندگی در کمپ های آوارگان کشورهای همجوار بسیار نامساعد بود، تا آنجا که برخی از آوارگان مجبور شدند به سوریه بازگردند.
از این رو سفرهای غیرقانونی و پرخطر دریایی پناهندگان در دریای مدیترانه آغاز شد. طبق آمار منتشر شده تنها در چند ماه ابتدایی سال 2015، بیش از 38 هزار نفر قصد داشتند خودشان را از این طریق به اروپا برسانند که البته حدود 1800 نفر از آنها در دریا غرق شدند.
اما وحشت از جنگ، ناامنی و جنایات گروهک های تروریستی در سوریه، باعث شد تا آوارگان بدون توجه به خطر غرق شدن دریا و عدم دریافت مجوز ورود به داخل کشورهای اتحادیه اروپا تلاش کنند خود را به منطقه ای دور از صدای گلوله و آتش برسانند.
با این همه برخلاف آنچه رسانه های خارجی و بعضا داخلی عنوان می کنند، این بزرگترین بحران پناهندگان در اروپا از زمان جنگ جهانی دوم نیست. زیرا در نتیجه جنگ سالهای 1992 تا 1995 در بوسنی دست کم 2.5 میلیون نفر از خانه های خود آواره شدند. 500 هزار نفر از انها به کشورهای همسایه گریختند و 700 هزار نفر به غرب اروپا نقل مکان کردند.همچنین پس از جنگ های جهانی بیش از 11 میلیون آلمانی از سایر کشورهای اروپایی اخراج شدند.
علاوه بر این بحران آوارگان سوری، بزرگترین بحران آوارگان جهان هم نیست. زیرا در نتیجه جهانی دوم حدود 19 تا 17 هزار پناهنده لهستانی در سال 1942 به آفریقا رفتند. ضمن آنکه فقط آمار لهستانی های مهاجر در کنیا، اوگاندا، تانزانیا، زامبیا و زیمباوه در سالهای 1991 تا 1907 حدود 35 هزار نفر بوده است.
در جنگ داخلی پاکستان در سال 1971 نیز حدود 10 میلیون نفر آواره شدند. در نتیجه تلاش برای تاسیس رژیم جعلی صهیونیستی در فلسطین از سال 1948 تا کنون، 720 هزار فلسطینی مجبور به ترک خانه خود شدند.
همچنین پس از اشغال افغانستان توسط نیروهای شوروی در سال 1980 بیش از شش میلیون نفر آواره شدند که از این تعداد 3.3 میلیون نفر در پاکستان و 3 میلیون نفر در ایران سکنی گزیدند که از این تعداد به دلیل ادامه درگیری ها در افغانستان، 2 میلیون پناهنده در پاکستان و 1.5 میلیون در ایران هنوز حضور دارند.
این در حالی است که تعداد مهاجرانی که در سه سال گذشته به طور عمده از خاورمیانه و شرق آفریقا و نه صرفا از سوریه، خود را به مرزهای اروپا رساندند، کمتر از یک میلیون نفر است.
همه میدانند آنچه در سوریه به وقوع پیوست در نتیجه مداخله غرب و چشم پوشی بر اقدامات کشورهایی همچون ترکیه، عربستان و قطر در تجهیز تروریست ها بود. به همین رو انتظار می رود آنها با ایجاد امکان اسکان برای مهاجران و کمک های مالی و غذایی به کمپ های آوارگان در سایر کشورهای همسایه سوریه، در تحقق گوشه ای از شعارهای حقوق بشری خود وارد عمل شوند. به ویژه آنکه 51 درصد آوارگان، کودکان زیر 18 سالی هستند که علاوه بر روبرو شدند با معضلات روانی، بهداشتی و غذایی با خطر تجاوز و تعرض در این میان مواجه هستند.
تاریخ سرزمین سوریه نشان می دهد، مردم و حکومت این کشور در برهه هایی که غیرنظامیان و آوارگان سایر کشورها به آنها روی آورده اند، پذیرفته شده اند. همان گونه که خاویر سولانا، مسئول سابق سیاست خارجی اتحادیه اروپا، تاکید داشت: «زمانی خاورمیانه و به خصوص سوریه میزبان اروپاییانی بود که از خطر جنگ می گریختند.» در بیش از 70 سال قبل، شهر حلب که امروز مرکز تروریست ها و درگیری شده است، بیش از 12 هزار پناهنده یونانی را که در اثر جنگ جهانی دوم آواره شده بودند، در خود جای داد.
آواراگان ارامنه در سال 1915 و پس از وقوع جنگ جهانی اول خود را حلب رساندند و با وجود انتقال تعدادی از انها به دیرالزور توسط امپراتوری عثمانی، تا سال 2011، حدود 60 هزار ارمنی در این شهر زندگی می کردند که نوادگان همان پناهندگان بودند.
لبنانی ها که به دلیل حملات رژیم صهیونیستی در سالهای 1996 و 2006 بی خانمان شدند، سوریه را به عنوان کشوری برای زندگی انتخاب کردند. فلسطینی ها هم از ابتدای تاسیس رژیم غاصب اسرائیل تحت فشار بودند، با حمایت های حکومت سوریه به این کشور به عنوان سرزمینی امن نگاه می کردند.
در سال 1990 مردم کویت نیز که زیر آتش صدام بودند، به سوریه گریختند. عراقی هایی هم که با آغاز جنگ 2003 دیگر جایی برای زندگی نداشتند، به شهرهای سوریه روی بردند.
بر این اساس توجه ویژه امروز کشورهای منطقه به غیرنظامیان آواره سوریه و لزوم کمک اروپا به وضعیت مهاجران این کشور نوعی جبران محبتی بوده که در سالیان گذشته ملت و نظام سیاسی سوریه به آنها روا داشته است. ضمن آنکه اروپا به دلیل همراهی با آمریکا در به وجود آوردن بحران این کشور، باید مسئولیت بیشتری را متوجه خود بداند.
اما شاهد هستیم که برخلاف مسائل مذکور، رهبران اروپا تنها در راستای منافع خود گام بر می دارند و اگر تعدادی از مهاجران را نیز پذیرفتند به دلیل تامین نیروی بازار کار و همچنین ترسیم وجه ای مشروع از خود در افکار عمومی جهان بود.
در این میان نگرانی گروه های مخالف داخلی اروپا در مورد احتمال ورود تروریست ها از طریق پناهندگان، برخوردهای مذهبی و اختلافات فرهنگی و اجتماعی با مسلمانان مهاجر در آینده این کشورها، بهانه هایی هستند که مقامات اروپایی برای افزایش پذیرش و اسکان مهاجران به آنها متوصل می شوند. زیرا همان گونه که عنوان شد سوریه در طول تاریخ خود و با وجود فرهنگ اسلامی حاکم بر آن، در نتیجه قبول آوارگان ارمنی و اروپایی با مشکلی در این زمینه روبرو نشد.
به جان هم انداخته اند. این سرزمین بعد اشغال باید به ایران بر گرددسپاه بدر امنیت آنراعهددار شود.