گروه بین الملل خبرگزاری دانشجو، خبر تصمیم برخی از نمایندگان آمریکا برای تصویب لایحه ای در کنگره و احتمال تحت پیگرد قرار گرفتن عربستان به دلیل ایفای نقش در حادثه 11 سپتامبر، در چند روز گذشته یکی از مهمترین اخبار رسانه های جهان بوده است. خبری که به سرعت با واکنش سران ریاض روبرو شد.
مقامات عربستانی در پاسخ به احتمال تصویب این لایحه، تهدید کردند در صورت وقوع این اتفاق آنها دارایی های خود در آمریکا را خواهند فروخت. دارایی هایی که شامل که 750 میلیارد تا یک تریلیون دلار سپرده و سرمایه می شود.
در واقع تهدید مذکور از آن رو بود که سعودی ها می دانند اگر قانون مربوط به حملات 11 سپتامبر در کنگره تصویب شود، میلیاردها دلار سرمایه این کشور با حکم دادگاه های آمریکا بلوکه خواهد شد. زیرا طبق این قانون، کنگره با شکایت خانواده های قربانیان حادثه 11 سپتامبر موافقت خواهد کرد.
در حالی که تا پیش از این، با وجود محرز بودن نقش 15 تن از اتباع عربستان از بین 19 نفری که در این حادثه باعث کشته شدن بیش از سه هزار تن شدند، هیچ سازمان و یا شخصی در آمریکا اجازه نداشت در مورد نقش عربستان در حمله به برج های دوقولو تجارت جهانی سوال و یا شکایتی داشته باشد. اما سیاست دوگانه و خصمانه ایالات متحده در قبال جمهوری اسلامی ایران، به یک قاضی آمریکایی اجازه داد تا اگر اسنادی دال بر اثبات نقش ایران در حملات سال 2001 دارد، به دادگاه ارائه کند. هجمه ای که در نهایت به دلیل نبود شواهدی محکمه پسند از دور خارج شد.
با این وجود در حال حاضرارائه لایحه ای مذکور به کنگره و احتمال افشای اسنادی 28 صفحه ای از سوی واشنگتن در باره دست داشتن ریاض در حملات 11 سپتامبر، باعث بروز بحرانی در روابط عربستان و آمریکا شد. دو کشوری که دست کم در پنج سال گذشته با اتحادی خونبار، خاورمیانه را تا مرز فروپاشی و تجزیه برخی از کشورهای عربی پیش بردند و ده ها میلیون انسان را قربانی این اتحاد کردند.
حال این سوال مطرح است که چرا دو رفیق دیرین، امروز و در این بازه زمانی بر سر پرونده ای که دست کم 15 سال از وقوع آن می گذرد، در برابر هم قرار گرفته اند. این در شرایطی است که باراک اوباما، شخصا مخالفت خود را این لایحه اعلام کرده و نانسی پلوسی، رئیس سابق مجلس نمایندگان آمریکا و رهبر فعلی دموکراتهای کنگره نیز تاکید دارد در پیگیری این لایحه باید بازهم عواقب آن سنجیده شود.
اما به نظر نمی رسد آل سعود این ابراز مخالفت ها را در راستای حمایت آمریکا از خود تعبیر کند. زیرا آنها می دانند مخالفت رئیس جمهور این کشور و رئیس حزب دموکرات در کنگره صرفا بر اساس خطراتی است که بازخوانی این پرونده می تواند ایالات متحده را از لحاظ سیاسی و اقتصادی تهدید کند. چرا که تصويب لایحه مربوط به حوادث 11 سپتامبر از یک سو باعث واکنش متقابل شهروندان ديگر كشورها در تحت پیگرد قرار دادن آمريكا می شود و از سویی پس فروش دارایی عربستان در این کشور، مقامات سایر کشورها نیز از ترس بلوکه شدن اموالشان، ممکن است تصمیم به خروج ثروتشان از آمریکا بگیرند.
بنابراین به رغم تلاش اوباما برای دور نگه داشتن خود از تبعات این لایحه و حتی اعلام سخنگوی کاخ سفید در خصوص وتو این قانون توسط رئیس جمهور، سعودی ها ورود اوباما به ریاض را با کمترین تشریفات انجام دادند. این در حالی بود که در مراسم استقبال سران کشورهای شورای همکاری خلیج فارس، ملک سلمان خود شخصا حضور داش. اما برای استقبال از اوباما شاهزاده فيصل بن بندر آل سعود، فرماندار ریاض به تنهایی و بدون انتشار تصاویر آن از تلویزیون رسمی عربستان به فرودگاه رفت.
از این رو برخورد سرد مقامات سعودی با رئیس جمهور آمریکا حاکی از تنش هایی است که گمان نمی رود هیچ یک تلاشی برای مخفی نگه داشتن آن داشته باشند.
پنج سال از شروع جنگ در سوریه می گذرد. در این مدت آمریکا چشم خود را به روی دخالت های عربستان و کمک های مالی، لجستیکی، سیاسی و رسانه ای این کشور به جنایت کارترین گروه های تروریستی بست. اما اینکه پس از آنکه مشخص شد بحران در سوریه راه حل نظامی ندارد، آمریکا درصدد است تا ریاض را به خاتمه این قائله مجاب سازد.
بر این اساس با توجه به سابقه همکاری های ریاض و واشنگتن در تحولات خاورمیانه، می توان تصمیم نمایندگان کنگره برای گشودن پرونده 11 سپتامبر در زمانی که این دو کشور در بحران سوریه، عراق، یمن، بحرین و لبنان درگیر هستند، را ارسال سیگنالی به عربستان دانست.
در واقع آمریکایی ها پس از حضور نظامی روسیه در سوریه و احتمال برخورد منافع با مسکو و بروز درگیری های جهانی، بر آن شدند تا قبل از آنکه اختلاف کرملین و کاخ سفید وارد نقطه بی بازگشتی شود، به بحران سوریه پایان دهند.
علاوه بر این مساله، اوباما باید در ژانویه سال 2017 کاخ سفید را ترک کند و به نظر نمی رسد وی خواهان آن باشد که نتیجه عملکرد هشت ساله اش تنها با به راه انداختن جنگی در سوریه و عراق که روزانه هفت میلیون دلار هزینه در برداشت، سنجیده شود.
اما در مقابل عربستان حاضر نیست به راحتی میدان را رها کند. زیرا این کشور به امید گسترش حوزه نفوذ و از بین بردن محور مقاومت وارد بحران سوریه و یمن شد. ولی در نهایت آنچه در حال حاضر عاید این کشور شده کسری بودجه 87 میلیارد دلاری است که با توجه به کاهش قیمت جهانی نفت به سختی قابل جبران است.
همچنین مقامات ریاض خارج شدن از سوریه و یمن و تن دادن به مذاکراتی که بدون شک نمی تواند اهداف کشورشان را برآورده سازد، را به معنای افزایش قدرت مانور ایران می دانند.
در واقع ایران از ابتدای شروع بحران در سوریه خواستار راه حل مسالمت آمیز بود و در مساله یمن هم تهران تاکید داشت به دنبال حمایت از جنگ داخلی در یمن نیست و بهتر است مساله از طریق گفتگو به سرانجام برسد. ولی عربستان با همراهی قطر و ترکیه و با تکیه بر این خوش باوری که زمان برای برهم زدن معادلات منطقه و افزایش قدرت مانور ریاض فراهم شده است، خاورمیانه را به آشوب کشاند. اما در نهایت امروز آل سعود خود را در جایی می بیند که مجبور است به رغم تحمل هزینه های مالی و سیاسی بسیار، از طرح ایران برای حل بحران ها استفاده کند و پشت میز مذاکره بنشیند.
از سویی دیگر آمریکا متوجه شده است بحران سوریه به دلیل حضور نظامی روسیه و حزب الله ممکن است سالها بدین شکل ادامه یابد، بر این اساس تلاش دارد تا از شرایط به گونه ای دیگر بهره برداری کند.
از این رو به نظر می رسد عربستانی ها نیز متوجه شده اند که تاریخ تکرار شده است و این خوش خدمتی ها آنها به آمریکا نیست که تحولات خاورمیانه را شکل می دهد بلکه توافق پنهانی مسکو-واشنگتن معادلات را تعیین خواهد کرد.
در این شرایط ایالات متحده برای فشار بر متحد خود در پیروی از مسیر موردنظرش، مساله بررسی نقش عربستان در حادثه 11 سپتامبر را پیش کشید تا نشان دهد همکاری با این کشور در هر زمانی می تواند تبدیل به مستمسکی برای به تسلیم واداشتن کشورها شود.
بر این اساس بداخلاقی های ظاهری آل سعود با رئیس جمهور آمریکا و تهدیدات اقتصادی این کشور جز دست و پازدنی برای جلوگیری از غرق شدن بیشتر در این توطئه، چیز دیگری نیست. به ویژه آنکه اگر ریاض تصمیم به فروش دارایی های خود در ایالات متحده بگیرد نه تنها اهرم اقتصادی خود را در این کشور از دست خواهد داد بلکه ضربه مهلکی بر درآمدها و اقتصاد عربستان نیز وارد می شود.
اما مساله قابل تامل در این میان آن خواهد بود که آمریکا می داند اختلافات مذکور تاثیری بر میزان نفوذ واشنگتن در ریاض نخواهد گذاشت. زیرا عربستان اگرچه در محدوده کشورهای عرب منطقه، نقش رهبر را بر عهده گرفته است اما در معادلات بین المللی قدرت متوسطی محسوب می شود که در ابعاد نظامی، سیاسی و اقتصادی وابستگی شدید به ایالات متحده دارد.
از این رو آمریکا جایگاه چندانی برای ابراز مخالفت های این کشور قائل نیست و می داند تغییر جهت بازی ها در خاورمیانه، اگرچه با واکنش ریاض روبرو خواهد شد اما در نهایت این متحد دست آموز در راستای سیاست های واشنگتن و تل آویو گام برخواهد داشت. نمونه این مساله هم در تاکید رهبران سعودی بر پایبندی بر توافق کمپ دیوید و اطمینان به اسرائیل در مورد آزادی کشتیرانی پس از گرفتن جزایر تیران و صنافیر از مصر است.
ضمن آنکه کاخ سفید در راستای اجرای طرح خاورمیانه بزرگ و استراتژی اسرائیل برای این منطقه، بیش از آنکه بخواهد به عصبانیت ریاض بها دهد، نگران بده بستان های سیاسی خود با قدرت هایی مانند روسیه و چین است. طبق طرح مندرج در کتاب اسرائیل شاهاک، نویسنده اسرائیلی، کشورهای خاورمیانه هر یک باید به چندین کشور کوچک تقسیم شوند. براین اساس عربستان نیز باید به سه منطقه تجزیه شود. شاید در نگاه اول این برنامه رویایی و دور از انتظار به نظر برسد اما با بررسی طرح شاهاک که آغاز آن را از سودان عنوان کرده بود، بتوان به عملیاتی شدن این طرح در مرور زمان پی برد.
بر این اساس در این شرایط که عربستان چندان موقعیت ارزشمندی در استراتژی خاورمیانه ای ایالات متحده ندارد، تنها کاری که می تواند انجام دهد، انتظار برای گرفتن نقش جدیدش در خاورمیانه از سوی آمریکا است. زیرا کشوری که بالاترین میزان تولید و درآمد نفتی در جهان را دارد، به جهت نیاز به حمایت آمریکا در تداوم حکومت آل سعود، هیچ گونه سیاست مستقلی را نمی تواند دنبال کند.
در این شرایط که عربستان مجبور به کرنش در برابر سیاست های جدید خاورمیانه ای آمریکا شده است، ایران نیز باید انتظار پرتاب ترکش های خشم سعودی به سمت خود باشد. زیرا ریاض برای سرپوش گذاشتن بر این خفت در مقابل کشورهای عرب متحد خود، نیاز به فرافکنی دارد. در این اوضاع آمریکا نیز برای آرام نگه داشتن عربستان، این سرگرمی جدید را به ریاض خواهد داد و شرایط آن را با لفاظی هایی همچون سخنرانی روز پنج شنبه اوباما در شورای همکاری خلیج فارس علیه ایران فراهم خواهد کرد.