به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در گفت و گوی اختصاصی با دبیر سایت شخصی خود به نشانی hashemirafsanjani.ir به سوالاتی پیرامون آینده ایران بدون برجام، دلایل به ثمر رسیدن مذاکرات هسته ای در دولت روحانی، آینده روابط ایران و عربستان در دوران پسا برجام و نقش کلیدی برجام در انتخابات ریاست جمهوری سال 96 پاسخ داد.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی آیت الله هاشمی رفسنجانی، متن کامل این گفت و گو به این شرح است:
**بسم الله و بالله، از فرصتی که دادید، خیلی متشکرم. امروز را به فال نیک می گیرم که در این زمان به خدمت شما رسیدیم. تعبیری درباره مقایسه شرایط امروز و سال 92 کشور با قبل آن هست که باید اول ببینیم در چه چاهی بودیم و دوم چگونه از آن چاه درآمدیم؟ در مقایسه برجام و قطعنامه 598 هم اول باید ببینیم در چه وضعی بودیم. یعنی از ایران بدون برجام تصویری بدهید که چگونه ایرانی می توانست ادامه پیدا کند؟ با آن تورم 40 درصدی و رشد منفی اقتصادی و حتی رسیدن ما به مرحله نفت در برابر غذا.همزمان با کشور ما، کشوری مثل ونزوئلا هم سیاست های ما را در پیش گرفت. بانک ها سه شیفته پول چاپ کردند و به دست مردم دادند و در نهایت یک کشور و انقلاب را که انقلاب بولیواری بود، به جایی رساندند که الان مردمش در خیابان ها به دنبال غذا می گردند. سؤال اصلی من راجع به این است که شما این موضوع را با صراحت بیشتری باز کنید که آیا ما بدون برجام ممکن بود با ادامه ی روند سیاست های گذشته به آن نقطه می رسیدیم یا نه؟
- بسم الله الرحمن الرحیم، برای ما روشن بود و کم و بیش مستند بود که سیاست غربی ها این بود که ما را به نفت در برابر غذا برسانند. چون به نفت ما احتیاج بود، می خواستند این را حفظ کنند و داشته باشند و ما هم احتیاج به غذا داشتیم و در مقابل آن، به ما غذا بدهند. کاری که در عراق کردند. آن هم نه اینکه مستقیم به خودمان بدهند، به سازمان ملل می دهند و یک قطعنامه می گذرانند و درآمد نفت ما به حساب سازمان ملل می ریزد و بعد سازمان ملل برای افراد کوپن صادر می کند و طبق آن کوپن ها، چیزهایی را که می بایست بدهند، می فرستادند، برای اینکه غذایی را به دست مردم برسانند. تحقیر آن مهم است که مردم ایران به سازمان ملل بروند. عراقی ها هم سال ها بعد از اینکه صدام ساقط شد، همان سیستم اداره شان می کرد. سیاست همین بود و راهشان هم روشن بود که ما به تدریج راه فرار از تحریم ها را پیدا می کردیم و آنها دیر یا زود راه ها را کشف می کردند و به محض اینکه کشف می کردند، راه را می بستند. این حرکت تحریمی حرکت سیاسی رو به جلو بود. اولش این گونه نبود. افراد مؤثر را تحریم می کردند و راه های خاص را می بستند و برای طرفی که با ما کار می کرد، جریمه تعیین می کردند.
در موقع خوبی موفق شدیم که به طرف حل این مساله برویم. این هم در سایه ی انتخابات 92 شد. من از لحاظ روحیه خودم دیگر آماده ی برگشت به ریاست جمهوری نبودم. با احساس این خطرها گفتم که نامزد می شوم؟ ولی جلوی این را هم در داخل گرفتند. اما خداوند این راه را پیش ما گذاشت و آقای روحانی هم مانده بودند. چون زمانی که من نامزد شدم، آقای روحانی اصرار داشتند که بروند و می گفتند که الان لزومی ندارد که من باشم و من هم کمک می کنم. من گفتم: بمانید، یا شما پیروز می شوید و یا من و هر کدام که پیروز شدیم، از دیگری حمایت می کنیم. در موقع خوبی هم انجام شد. عقاید من هم با آقای روحانی نزدیک است و تفاوتی ندارد. سال ها با هم در جنگ، صلح، امنیت و همه زمینه ها کار می کردیم. به موقع به این نتیجه رسیدیم، هنوز در نیمه راه بودند . ما مستأصل نشده بودیم. ولی به زحمت افتاده بودیم. چون آینده ما در خطر بود. حتی پیش بینی شده بود که اگر به جایی نرسید، جنگ شروع شود. البته اینها چیزهایی بود که به ما می گفتند و اسنادی بود که از جاهای مختلف به دست ما می رسید و ما این گونه حس می کردیم.
از زمانی که مذاکره جدی شروع شد، آنها یک مقدار متوقف شدند، چون دیدند که ما جدی وارد شدیم. ولی در عین حال آرام آرام ادامه می دادند تا به جایی برسند. این لطف خداوند بود و خداوند می داند که این انقلاب با فداکاری مردم که هیچ اهداف شخصی نداشتند، به وجود آمد. خدا می داند که مردم دفاع مقدس را با جانشان و با قربانی کردن بچه هایشان به نتیجه رساندند. خدا می داند که مردم در این مقطع خیلی صبر کردند و می داند که ما در شورش ها و این اوضاع چقدر شهید دادیم. خداوند نگذاشت که آنها موفق شوند.
البته در داخل و خارج حرف هایی را می زنند، ولی مسأله این بود که ما تیم نیرومندی را در آنجا داشتیم که مذاکره می کردند و پشتیبانی فکری هم می کردیم و کار به نقطه ای رسید که خیال آنها هم راحت شد. البته آنها فکر می کردند و یا دروغ می گفتند که ایران می خواهد سلاح هسته ای بسازد و اگر سلاح هسته ای بسازد، کسی جلودارش نیست. آنها چنین منظره ای لااقل در گفتارشان بود. اما اینکه در عمل هم عقیده داشتند یا نه، بحث دیگری است. چون ما دنبال بمب اتم نبودیم. ما تکنولوژی را می خواستیم و بحمدلله به آن رسیدیم. به نظرم در زمان خوبی در حالی که برای مردم مجسم شده که شرایط این گونه است، این انتخابات به نتیجه رسید.
**در ادامه صحبت های جناب عالی، می خواهم به نقش حضرت عالی در بحث برجام اشاره کنم، تعبیری نقل شده در مورد نقش جناب عالی در مذاکرات هسته ای که به نقل از آقا فرمودند که شما در بحث هسته ای و مذاکرات هسته ای، حتی جلوتر از دولت حرکت می کردید. می خواهم درباره ی نقش حمایتی شما عرض کنم، نمی دانم این نقل چقدر موثق است. منشاء این همه اطمینان و خوشبینی شما از ابتدای بحث مذاکرات چه بود؟ چون معمولا در دیدارهای خارجی که شما داشتید، اشاره می کردید که اگر آنها درست عمل کنند، قطعا به نتیجه می رسد. شما چطور به این همه اطمینان رسیده بودید؟
- من با محاسبه رسیدم. اطلاعات ویژه تا این حد نداشتم. محاسبه ام این بود که اگر آنها بتوانند، چون آنها به این نتیجه رسیده بودند که ما به بمب هسته ای می رسیم و می دانستند که اگر به بمب برسیم، از دست آنها در رفته و موشک هم داریم، اینها تجربه شان بود و مقاومت مردم ما را در جنگ و انقلاب دیده بودند. آنها می خواستند به قیمت از بین بردن خطر توهمی، خودشان مسأله را حل کنند. این محاسبه من بود. چون در منطقه ممکن نبود ایران را به زانو در آوردند، در حالی که آثارش همه را در بر نگیرد. این را هم می فهمیدند. ایران جای کوچکی نیست. من از روی محاسبه فکر می کردم که آنها اصرار ندارند به اینکه این موضوع بن بست بماند و می خواستند که حل شود.
به علاوه این خطر را می دیدند که ما مجبور شویم با روسیه و چین هماهنگ می شویم که در آن زمان هم برای آنها سنگین می شد. به هر حال من در محاسبه به این نتیجه رسیده بودم که می توانیم بدون اینکه منافع مان را از دست بدهیم و اهداف هسته ای را از دست بدهیم، به رفع تحریم ها برسیم. این یک محاسبه ی سیاسی است.
**در محاسبات جناب عالی، نقش مقبولیت دولت چقدر جا داشت؟ الان بحث هایی می شود که می گویند دولت قبل حتی تا جایی جلو رفته بود که پیشنهاد داده بود من تمام مواد هسته ای ام را به شما می دهم و شما فقط بیایید بنشینید با من حرف بزنید. نقش مقبولیت مردمی یک دولت در به ثمر رسیدن چنین مذاکراتی را شما چقدر ارزیابی می کنید؟
- آنها آن موقع هم برای مذاکره آمدند. ولی در مذاکره اینها فقط شعار می دادند. یعنی به آنجا می رفتند و مذاکره می کردند و به جای اینکه به تفاهمی برسند، یا عقلشان نمی کشید و یا اینکه نمی خواستند به نتیجه برسند. وقتی هم که جلسه تمام می شد، یک مصاحبه یا بیانیه شعاری انجام می دادند که مثلا ما این کار را کردیم و یا این گونه گفتیم. آن طرف هم می رفتند و حرف های دیگری می زدند. ولی ما به طور جدی و با ایمان می خواستیم مذاکره به جایی برسد و بهانه نمی گرفتیم. آنها هم ترجیح می دادند بدون اینکه دعوا شود، خیالشان از مسئله اتمی ایران راحت باشد که اینجا دنبال سلاح تخریبی نیستند و فقط تکنولوژی می خواهند. یک دلیل این است که اینها در برجام پذیرفتند و آن چیز کوچکی نبود که به ما دادند که ما در ایتر شریک شویم. آنها می دانند که آینده دنیا را ایتر اداره می کند و انرژی های فسیلی رو به اتمام است و این همه فساد و تخریب محیط زیست را درست کرده است. بنابراین آنها اگر می توانستند به این جایی که رسیدیم، برسند و از اول هم در فکرشان بود، راضی بودند که همین اتفاق بیفتد. ما هم راضی بودیم و کم کم رسیدیم. فقط اطمینان می خواست که این اطمینان را تیم مذاکره کننده ما و مقاومت ما در مقابل تخریب ها داد.
**از همین جا می خواهم از نقش ایالات متحده آمریکا در این مذاکرات از شما بپرسم. با وجود تمام آن صبغه ی ظلم های تاریخی که در حق ملت ما کردند، در این مذاکرات نقش عجیبی بازی کردند. تا جایی که حتی وزیر امور خارجه شان را مأمور می کردند که هفده، هجده روز در جایی استقرار پیدا کند که اصلا سابقه تاریخی نداشت. در رابطه با این نقش آفرینی مثبت تا جایی جلو رفت که حتی جناب عالی در جایی اشاره فرمودید که خود آقای اوباما به درک تاریخی از ملت ایران رسید. تحلیل جناب عالی از این نقش آفرینی متفاوت آمریکایی ها به نسبت گذشته در این مذاکرات چه بود؟ آیا فقط یک تغییر ماهوی در کار بود؟ چون مثلا می بینیم که آمریکا حتی در مقابل کشورهایی مثل کوبا و ویتنام، تغییراتی در سیاست خارجی اش ایجاد می کند. آیا واقعا یک تغییر ماهوی در کار است یا به نظر جناب عالی یک تاکتیک مقطعی بود.
- اگر یادتان باشد، آمریکا وقتی که دچار مساله یازده سپتامبر شد که تروریست ها در نیویورک آن کار را کردند و آمریکا خیلی تحقیر شد، تصمیم گرفت که تروریسم را ریشه کن کند. معلوم بود که آن موقع مرکز زاد و ولد تروریسم افغانستان بود که دولت حسابی نداشت و جنگ داخلی داشت و هر کسی می توانست در آنجا، هر کاری بکند. آمریکا به فکر افتاد که می تواند مساله را در افغانستان حل کند. قبل از آن، آمریکا عراق را داشت که اینها از عراق علیه ایران حمایت کرده بودند و تجربه ای که داشتند، آن حمایت بی نتیجه درآمده بود و بعدا هم وقتی که صدام را زدند، تازه در گل فرو رفتند. وضع شان این گونه شده بود. آنها دیدند که جنگ، هزینه های جانی، مالی و حیثیتی در این منطقه جواب نمی دهد. در افغانستان وارد شدند که دو هدف داشتند: یکی تروریست را از بین ببرند و به افغانستان امنیت بدهند و یکی هم مواد مخدر را ریشه کن کنند، چون مواد مخدر هم دنیا را تهدید می کرد. در افغانستان این همه ماندند و حتی ناتو وارد شد، اما دیدند که نشد و الان که رفتند، بدتر از گذشته است. هم موارد مخدر و هم ناامنی چند برابر شده است.
در عراق هم که رفتند، یک مجموعه آمدند و جنگیدند و الان که رفتند، عراق را در این شرایط انداختند و خودشان هم بهره ای نبردند. فقط چند صباحی که با کسی بودند و چند کار به شرکت های داخلی شان دادند و سودی بردند که آن را با قیمت بیشتری پرداختند. لذا فهمیدند که نمی شود. وقتی که دیدند نمی توانند افغانستان و عراق را درست کنند، متوجه شدند در ایران خطر بیشتری در می آید. در داخل ایران نیروی عظیمی که در جنگ روی مین می رفتند و دفاع می کردند، هستند که در آینده خیلی کار می توانند بکنند. محاسبه کردند که ایران را به جنگ نکشانند. در این 6کشوری که با ما طرف بودند، دولتی که می توانست این وضع را اداره کند، قدرت اوباما بالاتر بود. اوباما عملا حاکم بر غرب است و همه می دانند. همین الان که هیچ چیزی هم نمی گوید، بانک های بزرگ دنیا، چون آمریکا هنوز مشکلی دارد، از ترس و هیبت آمریکا، نمی آیند با ما کار کنند. این گونه محاسبه می کنند. او هم خوب فهمید که باید با ایران مذاکره کند. قبل از اینکه دولت آقای روحانی بیاید، با اصرار آنها و واسطه گری عمان، رهبری اجازه داده بودند، قبلش با من هم مشورت کردند، مذاکره را شروع کردیم. در آنجا دو دوره مذاکره کردیم که در سطح کارشناسی بود و به تصمیم نرسیده بود. آن موقع فکر می کردند که مذاکره با ایران ساده است و همین مقدار که بگویند ما می خواهیم با شما مسئله را حل کنیم، ما امید زیادی پیدا می کنیم و کار می کنیم. وقتی که دیدند ایرانی ها کسانی نیستند که بتوانند زود سرشان کلاه بگذارند، دو جلسه برگزار شد، دیدیم که اینها جلو نمی آیند و مساله اصلی را حل نمی کنند. در آن دو جلسه آنها حاضر نشدند که به ما امتیازی بدهند. جلسه بی نتیجه بود و ختم شد.
بنابراین قبل از اینکه آقای روحانی بیایند، می دانستم رهبری می خواهند مسئله حل شود. بالاخره اراده رهبری پشت قضیه بود. علی رغم این همه شیطنتی که می شد و رهبری هم گاهی به مذاکرات انتقاد می کردند، ولی تا آخر از اینها حمایت کردند و گاهی هم به حالت تقدیس رسید و به این صورت درآمد. ما هم پیشقدم بودیم و می خواستیم حل شود و خود آقای روحانی در مذاکرات قبلی در زمان آقای خاتمی بوده و تجربه ای هم داشت و همه زمینه ها مساعد شد و آقای ظریف از اوایلی که ما کار سیاسی خارجی را فعال کردیم، بوده و امکانات انسانی خوبی هم داشت. من فکر می کنم مثل یک تریلی بود که اینها را به دنبال خودش می کشید و مسیرش را عوض کرد. در هر جایی گیر می کرد، بن بست را می شکست، می خواست به جایی برسد.
**در امتداد همین حرف می خواهم یک سوال اساسی از جناب عالی بکنم، آیا امکان فاصله گذاری بین عملکرد اوباما درباره برجام و ظلم های تاریخی که آمریکا به جمهوری اسلامی کرده، اصلا وجود دارد یا خیر؟ اگر امکان این فاصله گذاری وجود دارد، آیا ما واکنش مناسبی به عملکرد خود اوباما درباره برجام نشان دادیم یا نه؟
-بله، دارد. ولی من نمی خواهم در اینجا حرفی بزنم. اینکه چرا نمی شود بحث دیگری است. به نظرم کاملا دارد. آمریکا هم بشر است و آنها هم منافعی دارند و آنها هم می خواهند که ما با آنها کار کنیم. مردم آمریکا هم دل شان می خواهد که با هم کار کنیم. آنها می ترسند که وقتی ما با آنها کار نکنیم، روسیه، چین و هند به اندازه کافی وقتی که تحریمی نباشد، زمینه هایی برای کار هستند. آنها همه اینها را محاسبه می کنند. به نظرم امکان دارد که جبران کنند. نمی خواهم بگویم.
**من دریچه جدیدی راجع به برجام باز می کنم و آن در رابطه با بحث کشورهای عربی است. متاسفانه برجام از زمانی منعقد شد که رابطه ایران و کشورهای عربی و در راس آنها عربستان، تقریبا در بدترین شرایط ممکن قرار گرفته بود. با توجه به تجربه ای که جناب عالی در جذب و همراه کردن عربستان بعد از پذیرش قطعنامه 598 داشتید، آیا امکان تکرار آن تجربه بعد از برجام وجود دارد؟ آن هم در این شرایط، اگر وجود دارد چه کسی باید اول دست دوستی را دراز کند؟ چون شما درباره مرحوم ملک عبدالله چند بار فرمودید که من با تأسی از سیره نبوی و تواضع و حکمت اسلامی دست اول را به سمت آنها دراز کردم و آنها هم به خوبی گرفتند. آیا درباره برجام هم این اتفاق ممکن است بیفتد؟
●می تواند بیافتد. اگر من رئیس جمهور بودم - البته نه الان، آن موقع رئیس جمهور بودم - مشکلی را جلوی خودم نمی دیدم. وقتی چیزی را می فهمیدم که مصلحت است، عمل می کردم. الان آقای روحانی به آن وضعی که من بودم، نیست. این کار عملی است و من فکر می کنم عربستان را خاضع کردن خیلی سخت نیست. عربستان هم می فهمد که مقابله با ایران برایش سودی ندارد و در همین مدت هم فهمیده است و در یمن واقعا در گل مانده است و مرتبا در آنجا تحقیر می شود. کشوری که این همه تسلیحات دارد و این همه لشگرکشی و یارگیری کرده، هیچ کاری جز کشتن آدم ها نمی تواند بکند. بالاخره سر عقل می آیند. منتها باید رفتار و مسایل اخلاقی را در نظر گرفت و کار کرد.
**جسارتا صریح تر سوال را بگویم. به نظر جناب عالی باز هم ما باید دست اول را به سمت آنها دراز کنیم؟
- اگر لازم باشد، چه اشکالی دارد؟ قبلا این کار را کردیم. آقای ظریف مکرر گفته که ما آماده ایم هر جا که لازم باشد، مذاکره کنیم. ولی آن گونه که من می کردم، یک مقدار فرق داشت. من خودم می کردم و گفتن هم لازم نداشت. من در سنگال وقتی که با ملک عبدالله حرف زدم، اوضاع مناسب نبود. یک سخنرانی که من در آنجا کردم، همه رؤسای کشورهای اسلامی به صف ایستاده بودند تا نوبت آنها شود که با من مصافحه کنند و طیبَ الله بگویند. در آن سخنرانی ایران عظمت پیدا کرد، ملک عبدالله هم در آنجا بود. به نظرم مسایل سخت نیست.
**چون واقعیت این است که در رابطه با برجام، اگر رابطه ما با کشورهای عربی اصلاح نشود، تقریبا مثل همان ضرب المثل معروفی می شود که مثل پرنده ای است که بخواهد با یک بال پرواز کند.
-من حتی در دولت احمدی نژاد که به سفر زیارتی رفتم، تفاهم نامه ای با آقای عبدالله امضا کردیم که اگر آن تفاهم نامه اجرایی می شد، الان اصلا این حرف ها پیش نمی آمد.
**من از این موضوع عبور می کنم و می خواهم به واژه ای به اسم عنوان روح برجام برسم. یعنی یک کلید واژه ای به اسم روح برجام است. همانطور که شما مستحضرید بعد از پذیرش قطعنامه 598 که یکی از مهمترین بندهای آن قطعنامه که دریافت خسارت از کشور متجاوز بود، نرسیدیم. اما به واقع روح پذیرش قطعنامه 598 فراتر از بندهایش عمل کرد و راه سازندگی ایران را در تعامل با کشورهای عربی و دنیا باز کرد. تا جایی که یک مقام اروپایی سال ها بعد گفت که آقای هاشمی با پول ما کشور جنگزده اش را دوباره ساخت. تعریف جناب عالی به همین نسبت از مساله روح برجام چیست؟ یعنی اگر روح برجام فراتر از خود برجام و مفادش و پول گرفتن و اینهاست، ایران و 1+5 اصلا در رابطه با روح برجام چه کارهایی باید بکنند و چه کارهایی نباید بکنند؟
-روح برجام این است که اعتماد بین المللی به وجود آمد که ایران درصدد آزار جامعه بین المللی نیست و این تبلیغاتی که شده، دروغ است و اگر غیر از این بود، حاضر نمی شد وضع فعلی کارهای هسته ای خودش را به این صورت کند. البته این کاری که کردیم، بیشتر به نفع ماست تا آنها. چون ما الان به چیزهایی دست می یابیم که در آن شرایط نمی توانستیم. الان ما در خیلی جاها می توانیم وارد شویم. الان ما می توانیم اورانیوم تولید کنیم و بفروشیم. مواد اولیه نداریم، می توانیم وارد و تولید کنیم و با سود زیاد بفروشیم. می توانیم آب سنگین را تولید و بفروشیم. می توانیم تحقیقات خود را تا آنجایی که لازم است، پیش ببریم و اگر خواستیم جهشی در هسته ای بکنیم، انجام بدهیم و می توانیم هر مقدار نیرو بخواهیم، تربیت کنیم و می توانیم در دانشگاه های دنیا، فرزندان خود را به رشته هایی که برای ما تحریم کرده بودند، بفرستیم. برای ما خیلی چیزها باز شد. ما سودمان را می بریم، اما اگر بعضی از این تنگ نظری ها و بداخلاقی ها نبود، خیلی بیشتر از اینها می توانستیم.
**راجع به «چه باید نکرد»های ما، اشاره ای نمی کنید؟ اینکه ما و طرف مقابل ما چه کارهایی را نباید بکنیم؟
- با این هیاهوی که در کشور می کنند و یک جنگ روانی بی خودی را راه انداختند، ما برای جذب سرمایه و تکنولوژی مشکل پیدا می کنیم. چون طرف های ما نمی دانند و با معیارهای خودشان عمل می کنند. ما باید طبق قانون اساسی عمل کنیم و هر کسی اکثریت را در یک انتخابات سالم آورد، بگذاریم کارش را انجام بدهد و حمایت کنیم و به خاطر منافع ملی کشور، باید همین کار را بکنیم. همین مقدار حل می کند و بیش از این چیزی لازم نیست.
**اگر اجازه بدهید سوالی در رابطه با بحث برجام و انتخابات 96 بپرسم. جریانی در داخل کشور تصمیم دارد سال 96 انتخابات دو قطبی معیشتی، ایجاد کند. شبیه آنچه که در انتخابات 84 اتفاق افتاد، یعنی به بحث مسایل اقتصادی ببرند و اینکه چه کسی یارانه بدهد و همان اتفاقاتی که در سال 84 اتفاق افتاد. آیا به نظر جناب عالی انتخابات 96 می تواند یک انتخابات برجام محور باشد، با این دو قطبی که همین طور در آمریکا موافقین و مخالفین برجام شکل دادند، همان انتخابات تکرار می شود؟
- وعده های همان موقع هم آن قدر مؤثر نبود. مردم رای خودشان را درست دادند و می دانیم اتفاقاتی افتاد که الان دیگر نمی شود و یا لااقل وزارت کشور دست دولت است. اولا مردم فهمیدند که کارهای نمایشی زندگی شان را حل نمی کند و به صدقه گیر تبدیل می کند. این را فهمیدند. راه درست این است که ما بیاییم اشتغال درست کنیم، رونق ایجاد کنیم و با دنیا تجارت مان را راحت کنیم. تولید و تجارت کنیم که می توانیم. اگر مزاحمت نکنند، می توانیم تجارت وسیعی داشته باشیم و مردم سود زیادی ببرند.
**چون برجام یک برنامه زمان دار است، می خواستم از جناب عالی بپرسم رای مردم را در انتخابات 96 در واقع رای به تداوم برجام ارزیابی می کنید یا خیر؟
- آنچه را من می دانم، این است که مردم ما خیلی خوب می فهمند. همین انتخابات اسفند مگر چه بود؟ با اینکه این همه رد صلاحیت کردند و این همه تبلیغ کردند و حرف های عجیب و غریب زدند، بهتر برگزار شد. مردم می فهمند که مصلحت شان چیست.
**راجع به ایران 1404 اگر شما بخواهید با برجام افقی ترسیم کنید، چه تصویر امیدبخشی را به مردم بدهید؟
- ما به سرعت به آنچه که می خواستیم یعنی به مقام اول در منطقه در همه زمینه ها می رسیم و از لحاظ ارتباط با قدرت های جهانی که از ما جلوتر هستند، گام های بلندی بر می داریم که به سطوح عالی توسعه و رفاه نزدیک شویم.
**با توجه به اینکه در هفته دولت هستیم، ارزیابی حضرت عالی در مجموع از عملکرد سه ساله ی آقای روحانی با اتکا به برجام چیست؟
- ببینید اینکه آقای روحانی چه کار می تواند بکند، مهم است. من می دانم آقای روحانی صلاحیت دارد و می فهمد و می تواند با همین کابینه ای که توانسته تشکیل بدهد، کشور را بسازد. این کابینه ای که در مجلس مشکل داشت تا بتواند وزرایش را انتخاب کند. آقای روحانی با همین کابینه می تواند به اهداف برسد، مگر اینکه این مزاحمت ها نگذارد که دارد نمی گذارد.
**فرمودید که این مزاحمت ها نمی گذارد؟
- بله، قدرت شان را کم می کند و نمی تواند مانور خودش را بدهد و خیلی چیزها هست که نمی تواند.
○ اگر آقای روحانی در دور بعدی بیایند.
● من احتمال می دهم که انشاءالله ایشان به دور بعدی می آیند و دور بعدی شجاع تر کارهایش را انجام می دهد و ما گام بلندی را در 4 سال بعدی می بینیم.
اگر این موارد را حذف کنیم آیا تعامل و روابطمان با کدخدا بهتر نمی شود ؟ آیا عزت و کرامت پاسپورت ایرانی محقق نمی شود ؟ آیا عربستان بی فرهنگ که بوی دمکراسی را استشمام نکرده حاجیان ما را قتل عام نمی کند ؟ آیا بعد از یک سال از فاجعه منا تره برای درخواستهای دولت تدبیر و امید ایران عزت را برای مردم و پاسپورت ایرانی به ارمغان آورده خورد نمی کند ؟ آیا غرب با استفاده از اهمال و ندانم کاری مسئولین ( اگر نگوییم خیانت و...) تحریمهای خودش را به دست بانکهای خودمان اعمال نمیکند و آیا آقای هاشمی که در قالب روحانی ظاهر شده پاسخ خون شهدا و امام را خواهد داشت .....!!!!
من که نتونستم تا آخر بخونم. خیلی پرت و پلا می گه.
کلاه خود را قاضی کنید . هاشمی براستی از روز اولی که وارد انقلاب شد جز
ضربه زدن به انقلاب کار دیگری هم کرد؟ آن از دادن وجوهات به منافقین. آن
از انتخاب بازرگان. آن از ماجرای غیبت در هفت تیر، آن از ماجرای انتصاب
قائم مقام رهبری، آن از ماجرای مک فارلین، آن از آنهمه شکست های مرگبار
در جنگ با فرماندهی ایشان، آن از جام زهر، آن از جلوگیری از اعلام نامه
عزل منتظری و فشار برای تغییر نظیر امام خمینی، آن از مانور تجمل، آن از
دانشگاه آزاد، آن از ماجرای مشهد و اسلامشهر، آن از اعلام احتمال تقلب در
انتخابات 76 که ابزار رای آوری خاتمی شد، آن از لوث شدن پرونده کرباسچی،
آن از انتقال تشریفات به کاخ سعد آباد، آن از انتخابات مجلس 74 و فائزه
موتور سوار، آن از ماجراهای آقا مهدی و نفت و...