به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری دانشجو؛ «ابوزینب» ساخته علی غفاری کارگردان فیلم پرمخاطب «استرداد» است که ماجرای یک شهید لبنانی و مادرش را در مبارزه با اسرائیل روایت می کند. این اثر که همه عواملش به جز کارگردان، تهیه کنند و نویسندگان لبنانی هستند و تجربه های خطرناکی از جمله تصویربرداری صحنه انفجار یک پایگاه اسرائیلی را در مقابل سربازان تا دندان مسلح مرز رژیم صهیونیستی پشت سر گذاشته اند و تا کنون در مجامعه بین المللی با استقبال مواجه شده و از جشنواره نیس فرانسه نیز جایزه بهترین کارگردانی و بازیگر نقش اول مرد را دریافت کرده است.
حاشیه های بین المللی این فیلم و سوژه جذابش ترقیب مان کرد به سراغ عوامل ایرانی فیلم برویم و تمام ماجرای ساخت «ابوزینب» از پیشنهاد سید حسن نصرالله تا آزار و اذیت های سربازان رژیم صهیونیستی را از خودشان بشنویم. در ادامه متن گفتگوی خبرگزاری دانشجو با علی غفاری کارگردان و مرتضی شعبانی تهیه کنند فیلم را می خوانید:
اولین بار ابوزینب را چه کسی پیشنهاد داد؟ چه طور شد که شما به عنوان تهیه کننده این کار را قبول کردید؟
شعبانی: بعد از سال 2000 که اسرائیلی ها از جنوب لبنان عقب نشینی کرده بودند تحقیقاتی را برای ساخت یک مجموعه مستند آغاز کردیم. برای ارائه گزارش کار نتایج تحقیقات مان را بردیم خدمت سید حسن نصرالله و ایشان همانجا دو سوژه به ما پیشنهاد دادند که یکی از آن ها ماجرای ابوزینب بود.
سید حسن نصرالله به من گفتند خانواده ای هست که دو فرزندشان حدود 15 سال اسیر بودند و عروسشان در تمام این سال ها برای ازدواج با یکی از این فرزندان منتظر بوده است. بالاتر از همه این ها مادر خانواده است که 15 سال راز شهادت پسرش را حتی از همسرش مخفی کرده بود.
سوژه بسیار جذاب بود، ما هم بعدا رفتیم سراغ این موضوع و مجموعه ای را کار کردیم تحت عنوان مجموعه مستند زیتون تلخ، فکر می کنم سال 2002 بود که یکی از قسمت های این مستند تحت عنوان خانواده آمر که به همین ابوزینب پرداخته بود و در لبنان با استقبال مواجه شد. پس از آن در سال 92 دوستان حزب الله پیشنهاد دادند که روی موضوع ابوزینب کار سینمایی بسازیم. فیلم نامه هایی هم نوشته بودند که خیلی ضعیف بود. من با توجه به تحقیقات زیادی که روی سوژه انجام داده بودم کار را پذیرفتم و نگارش فیلم نامه را شروع کردیم. بعد هم که آقای غفاری قبول زحمت کردن برای کارگردانی این فیلم.
با خانواده ابوزینب صحبت کردید؟
شعبانی: خودم در آن مقطع که مستند را میخواستم بسازم خدمت ایشان رفته بودم. برای فیلم سینمایی هم همان آغاز کار که میخواستیم فیلمنامه را آغاز کنیم، همراه آقای غفاری و غلامی از نزدیک با خانواده ملاقات کردیم.
ساخت فیلم چه قدر طول کشید؟
غفاری: فیلمبرداری حدود کمتر از دو ماه اما پروسه تحقیق و نگارشش یک مقدار طولانی شد. پروداکشن کار در تهران انجام شد ولی زمان فیلمبرداری در حقیقت زمان استاندارد بود ولی فکر می کنم حدود سه ماه چهار ماه قبل از آن برای تحقیق و نگارش و این مسائل بود و بازنویسی فیلم نامه ای که وجود داشت زمان گذاشتیم.
شما آقای غفاری انتخاب کردید یا انتخاب شان از مجرای دیگری بود؟
شعبانی: خب قرار بود فیلم سینمایی با موضوع ابوزینب کار شود و من در سفر جمعی از هنرمندان به لبنان با آقای غفاری آشنا شدم و احساس کردم ایشان برای این کار مناسب است. الان هم به نظرم اصلا ضررنکردم از این انتخاب و خدا را شکر راضی هستیم از اینکه این اتفاق افتاد.
زمان انتخاب ایشان شما استرداد را دیده بودید؟
شعبانی: نخیر من ندیده بودم، یعنی اکران عمومی نشده بود.
یعنی ایشان را بر مبنای اشراف فنی شان انتخاب کردید یا چیزی در شخصیت ایشان دیدید که مناسب این کار بود؟
شعبانی: کار کردن در حوزه مقاومت به افرادی نیاز دارند که اهل دل باشند و خب من به نظرم آمد که ایشان هم دلش را داشتند.
آقای غفاری چه طور شد که این کار را پذیرفتید؟
غفاری: پذیرفتش خیلی ساده بود. روحیات پاک و مخلص بچه های بسیج خودمان در زمان جنگ به وفور در جنوب لبنان پیدا می شود. یعنی آن پاکی، زلالی، صداقت، فداکاری و اعتقاد با تمام وجود دور از هر گونه شعار آنجا در دسترس است و خب طبیعتا آدم را جذب می کند؛ به اضافه این که ما در آن سفری که داشتیم نقاط تاریخی جنوب لبنان را که اتفاقات ویژه در آنجا افتاده بازدید کردیم و آقای شعبانی برای ما روایت گری می کرد و وقایعی که خودش در جنگ 33 روزه از نزدیک دیده بود را تعریف می کرد. می دانید که بیشتر تصاویری که جنگ 33 می بینید را آقای شعبانی خودشان فیلمبرداری کرده اند. آقای شعبانی شاید راضی نباشد این را بگویم ولی تمام تصاویری که از شهید آوینی می بینیدو حتی فیلم نحوه شهادتش کار آقای شعبانی است .
در آن سفر حال خوبی داشتیم . سفر توریستی نبود دقیقا مثل سفر راهیان نور بود برای همه بچه هایی که آمده بودند از تیپ های مختلف سنخ های مختلف بازیگر داشتیم فیلمبردار داشتیم. سفر فوق العاده ای بودکه نقطه آشنایی من و آقای شعبانی شد. ما در مورد موضوعات زیادی حرف زدیم یعنی در مورد ساخت ابوزینب وقتی مطرح شد گفتیم این قصه ها هم هست حتی من می گفتم الهامی بگیریم از همه این ماجراها و شخصیتی خلق کنیم که همه شهدای شاخص در او متبلور شود ولی گفتیم حیف است، این شهدا هر کدام امضای خودشان را دارند یعنی هر کدام سبک و سیاق و کار و قالبش مختص خودش است.
در دیدار با خانواده ایشان چه چیزی برایتان جالب بود؟
غفاری: همه چیز! شما کجای دنیا پیدا می کنید که یک مادر خبر شهادت بچه اش را 14 سال از پدرش پنهان کند؟ مادر شهید می گفت روزی که پسرم شهید طبق معمول نزدیک غروب همسرم از سرکار آمد و من هم خیلی طبیعی رفتار کردم. وقتی این ها را می گفت من با خودم میگفتم حتی نمی توانم تصور کنم برخورد این زن با شوهرش چه طور بوده آن شب! آدمی که می داند صدایی که چند دقیقه قبل شنیده صدای انفجار پسرش بوده و بعد وانمود می کند من خبر ندارم چه کسی عملیات کرده است! من هر چه فکر کردم این سکانس را چه گونه بنویسیم و اجرایش کنیم دیدم توانایی ندارم، یعنی اصلا نمی شود شما این شکوه را بخواهید روی پرده سینما به تصویر بکشید؛ هر کاری کنید از ارزش مطلب کم کرده ای، بنابراین گفتم بهتر است این صحنه را اصلا ننویسیم. این یک اتفاق بزرگ است که یک زن مثل یک قدیس ایثار کند و 14، 15 سال به خاطر این که خانواده و روستا به خطر نیفتد راز شهادت پسرش را در سینه نگه دارد.
همه بازیگرها لبنانی هستند چه قدر شناخت داشتید نسبت به سینمایشان تا جایی که اطلاع دارم بازیگران شاخص لبنان هستند
غفاری: فیلم به زبان عربی است طبیعتا بازیگر ایرانی اصلا نمی توانست نیاز ما را برآورده کند ضمن این که اولویت کار ما نبود واقعا اگر یک ایرانی را می آوردیم در قصه جایی برایش نداشتیم. شانسی که ما داشتیم دوران تحقیق و نگارش که طولانی شد در این مدت من فیلم های لبنانی را خیلی دیدم هم سریال های تلویزیونی شان هم فیلم های خودشان را دیدم رفته رفته با توان بازیگریشان آشنا شدم. چند بازیگر خیلی خوب دارند که آنجا ستاره هستند و انتخاب شدندکه راضی هم هستیم.؛ فکر می کنم که واقعا از عهده کار برآمدند و خیلی زحمت کشیدند. مترجم کار به من میگفت تیم بازیگرها با هم دعوا دارند که مثلا فلان جمله را این جوری گفتی جنوب لبنان یک مقدار لهجه دارد باید جور دیگری بگویی یعنی خودشان روی کار تعصب داشتند و این که می گوییم کار خیلی بومی شده دلیلش این است خود عوامل به هم کمک می کردند ما که بلد نبودیم، خودشان دلسوزی می کردند. نتیجه اش را هم ما در لبنان وقتی روی پرده دیدیم، باورتان میشود آدم ها در سالن سینما مثل مجلس ختم دستمال کاغذی در سالن می چرخاندند و در طول فیلم مدام گریه می کردند؛ این فیلم در میان مخاطبان لبنانی این قدر تاثیر گذار بوده.
رفتار جالبی که در بچه های لبنان خصوصا بازیگرانشان وجود داشت این بود که کاملا مطیع و گوش به فرمان بودند یعنی در نهایت حرفه ای گری، بازیگر در اختیار بود و اگر هم نظری داشت مطرح می کرد، ما هم اصلاح می کردیم؛ به طور کلی تجربه کار با این تیم بازیگری برایم فوق العاده بودند. با امکانات بسیار کم و محدود ساخته شد، ما در سینما عادت داریم می گوییم پشتیبانی کار چه جوری می شود؟ کیفیت محل اقامت چه طور است؟ سرویس و پذیرایی و دستمزد و همه این ها چه جوری است؟ معمولا در سینما این رایج است اما این دوستان لبنانی اصلا جهانشان با ما فرق می کند اصلا یک قصه دیگری دارند و با حداقل ها بهترین نتیجه را حاصل می کنند.
شعبانی: از حق نگذریم ابوزینب در امکانات حداقلی ساخته شد شرایط سینمایی نداشت، و دوستان لطف کردند با شرایط کنار آمدند.
فیلم را سید حسن نصرالله دیده اند؟ پیامی برای فیلم ارسال نکردند؟
غفاری: بعد از ساخت، فیلم را دوستان فرهنگی حزب الله دادند به ایشان که تماشا کنند، ما خودمان خدمتشان نرسیدیم البته این طوری که من آخرین بار از این وزیر فرهنگ حزب الله شنیدم گفتند سید اینقدر درگیر است که هنوز فرصت دیدن فیلم را پیدا نکرده بنده هم گفتم سلام ما را برسانید وبگویید منتظریم نظرشان را بدانیم.
فیلم در دوره قبلی جشنواره مقاومت نمایش داده شد، چرا اکران اینقدر دیر اتفاق افتاد؟
غفاری: اولین بار در سیزدهمین جشنواره بین المللی فیلم مقاومت رونمایی شد که در سه بخش هم شرکت داشت یعنی بخش اصلی بخش بین الملل و یک بخش دیگر؛ دوستان خواستند که این کار را در جشنواره فیلم فجر هم داشته باشیم( دوستان که عرض می کنم یعنی مدیریت جشنواره فیلم فجر و تشکیلات ارشاد) که من موافق نبودم به این دلیل که جشنواره فیلم فجر یک آیین نامه ای دارد که هر فیلمی قبل از جشنواره فیلم فجر اگر در جشنواره دیگری حضور داشته باشد در بخش مسابقه نمی تواند شرکت کند و طبیعتا مخالفت کردیم؛ منتهی آقای رضاداد به من قول داد که فیلم های برگزیده جشنواره مقاومت را که خصوصا رونمایی شده باشند یعنی برای اولین بار باشد در بخش مسابقه شرکت می دهند اما متاسفانه به قولشان عمل نکردند و در بخش خارج از مسابقه این فیلم در روز آخر جشنواره نمایش داده شد و تقریبا دیده نشد.
به شدت امیدوار بودیم که بعد از عید اکرانش را شروع کنیم منتهی ماجرای اکران یک بحث جدا است و یک جلسه جدا می خواهد که در مورد این کلاف سردرگم و پیچیده صحبت کنیم. این موضوع درد دل خیلی از فیلم سازان و تهیه کنندگان است گذشته از زمانی که به اکران یک فیلم ا ختصاص داده می شود در مورد تعداد سینماها و همه این ها یک مشکلی است که سال ها گریبان سینمای ما را گرفته و به هر حال شانس ما این بود.
الان از زمان اکران راضی هستید؟سرگروه اکران کدام سینما است؟
غفاری: فیلم در گروه آزاد اکران می شود. من خودم راضی هستم با توجه به این اتفاقاتی که می افتد و فیلم های دیگری که می بینیم که چه شرایطی دارند الحمدالله خدا رو شکر حداقلش این است که ما اکران را ولو با تعداد کم سالن های نمایش داریم.
شرایط فروش را چه گونه می بینید؟
غفاری: پیش بینی سخت است یعنی متخصص ترین و با تجربه ترین دفاتر تولید و پخش و این ها پیش بینی شان درست از آب در نمیآید، اساسا مردم ما قابل پیش بینی نیستند یعنی خیلی از فیلم ها در جشنواره است می گویند این در فروش و در گیشه کولاک می کند ولی در اکران می بینیم برعکس است. در مورد ابوزینب من مطمئنم که مخاطب خودش را دارد یعنی بالاخره یک بخشی از تماشاگران سینمای ما و خصوصا بخشی که اصلا سینما نمی روند با این فیلم ها ارتباط برقرار می کنند.
یک جایی فیلم را نمایش دادیم و من خیلی دلهره داشتم به آقای شعبانی گفتم شما هم حالتان مثل من است؟نگران هستید؟ آقای شعبانی به من گفت: این کار مال شهید است مال ما نیست. نگران نباش، خود شهید کارها را درست می کند. دیدم واقعا همینطور است؛ در طول ساخت این فیلم همیشه همین جور بوده فکرش را هم نمی کردیم بتوانیم در مرز اسرائیل جلوی چشم اسرائیلی ها یک پایگاه اسرائیلی بسازیم و منهدمش کنیم! همه می گفتند این کارخیلی غیرمنطقی و غیرممکن است ولی شهید خودش خواست و آن اتفاق افتاد. الان که فکر می کنم می بینم چه قدر راحت انجام شد.
زمانی که ما کار می کردیم نیروهای حفظ صلح سازمان ملل که در مرز جنوبی لبنان و شمال اسرائیلی ها مستقر هستند به ما گفتند که اصلا شما فکر کار کردن در این جا را فراموش بکنید خب ما که با اسرائیلی ها نمی توانستیم هماهنگ کنیم ولی باید این نیروها را در جریان می گذاشتیم، چون به هر حال اسرائیلی ها موجودات وحشی غیرقابل پیش بینی هستند و ما می خواستیم یک تیم سینمایی را کنار سیم خاردارهای مرز و جلوی چشم آن ها مستقر کنیم و آن ها اگر میخواستند به راحتی می توانستند به سمت ما تیراندازی کنن. و هیچ مجمع بین المللی هم قطعا حق را به ما نمی داد. من خودم خیلی نگران بودم گفتم یک تیم و گروه فیلمبرداری را می بریم آنجا یک درگیری می شود و همه تقصیرها گردن ما می افتد؛ ولی چه کنیم که آن نقطه واقعی که ابوزینب عملیات انجام داده بود دقیقا همانجا بود. یعنی اصلا لذت کار و ارزش کار به این بود که ما برویم سکانس شهادت را در همان جایی که عملیات واقعی انجام شده ضبط کنیم.
در حین ضبط این سکانس مشکلی برایتان ایجاد نکردند؟
غفاری: در این سکانس یک جایی می بینید که تصویر با این سیستم های کنترلی گرفته شده و با این که ما هماهنگ کرده بودیم و نیروهای سازمان ملل به صهیونیست ها اطلاع داده بودند یک گروه فیلمبرداری می خواهد چنین کاری کند روز اولی که وسیله پروازی را بستیم دو متر که می رفت بالا خاموش می شد و می افتاد. سیستم وسیله پروازی را هک می کردند و اصلا اجازه نمی دادند بالا برود. از این قبیل کارها که دستشان می رسید خیلی انجام دادند.
یک نکته خیلی جالبی که اتفاق افتاد قبل از این که این سکانس را بگیریم نگهبان های اسرائیلی روی برجک به بچه های ما که دیگر خیلی به سیم خاردارها نزدیک شده بودند دستور ایست میدادند که مثلا این طرف نیایید، خوب طبیعتا نگران بودم و به بچه ها می گفتم این وحشی ها قابل کنترل نیستند، حرفشان را گوش کنید. در مواجه با این موضوع رفتار بچه های لبنانی و بچه های مقاومت برای من واقعا عجیب و جالب بود. سرباز اسرائیلی آن بالا فریاد می زد رو به ما و با اسلحه تهدید می کرد و این بچه های لبنانی دو برابر او فریاد می زدند و عمدا جلوتر می رفتند و چهار تا فحش هم می دادند و سرباز کاملا لال می شد و صدایش در نمی آمد. به من می گفتند اگر کوتاه بیایم و حرف شان را گوش بدهیم پرو می شوند یعنی اگر او فریاد بزند و ما چیزی نگوییم بدتر می کند.
به طور کلی این روحیه مقاومت و تنفری که بچه های لبنان از اسرائیل دارند برای من عجیب بود. مثلا در یک صحنه بازیگر نقش پدر شهید عامر می ایستد جلوی خانه اش و شروع می کند به خطابه کردن؛ می گوید ای جاسوس های کثیف شما که برای اسرائیل کار می کنید شما وطن فروش هستید و خیلی پرشور صحبت می کند بعد هم می رود داخل منزلش و در را می بندد وقتی من سر این صحنه گفتم کات، تمام مردم محله سوت و کف می زدند برای آن خطابه انقلابی! به دوستان لبنانی گفتم یعنی اینقدر تاثیر دارد؟ گفتند اصلا این حرفی که این زد حرف دل همه ماست.
یک بار هم بازیگر نقش منفی ما که لبنانی است برای من تعریف می کرد که من در یکی از فیلم هایی که قبل شما بازی کردم هم نقش منفی داشتم و قرار بود به عنوان یک اسرائیلی سوار یک جیپی بیایم پایین و شروع کنم به توهین علیه بچه های حزب الله، می گفت در آن صحنه همین که شروع کردم به گفتن آن حرف ها یک دفعه تمام محله با چوب و چماق ریختن سرم و حسابی بابت آن توهین ها کتک خوردم!
می خواهم بگویم روحیه ضد اسرائیلی مردم لبنان خصوصا جنوب لبنان اصلا مثال زدنی است شعار نیست یعنی من از نزدیک دیدم که این ها چه قدر با اعتقاد و با تمام وجودشان کار می کنند. ما در پروژه ابوزینب یک عکاس داشتیم که اسمش در تیتراژ هست(محمد نذر)، گاهی وسط روز به من می گفت من دو ساعت می روم یک جایی و برمی گردم . فردا که برمیگشت می پرسیدم کجا بودی؟ میگفت در سوریه یک عملیاتی بود که بچه های مقاومت دست تنها بودند من رفتم کمک کردم و سریع برگشتم! آخرش هم این عکاس ما شهید شد، یک جوان رعنای درجه یک که یک دختر کوچک هم داشت بعد شما رفتار خانواده اش را ببینید اصلا انگار هیچ اتفاقی نیفتاده بابت شهادت فی سبیل الله خوشحال هم هستند. برای ما که جنگ خودمان را دیدیم شاید عجیب نباشد ولی باید برای نسل امروز خوب است که این روحیات گفته شود.
شهید محمد نذر عکاس پروژه «ابوزینب»
کار کردن با حزب الله چقد کمک تان کرد؟
شعبانی: ما اگر خودمان این کار را انجام میدادیم شاید هزینه ها خیلی کمتر می شد و کار با سرعت بیشتری پیش می رفت و حتی از نظر کیفی می توانست خیلی متفاوت باشد. این که ما مجبور بودیم با گروه مقاومت کار را جلو ببریم محسنات خیلی زیادی داشت ولی خب یک جاهایی دست کارگردان را کاملا می بست. مثلا اینکه تقریبا همه عوامل به جز خود ایشان و نویسنده که مشترک هست بین آقای اسکندر و آقای محمود غلامی بقیه عوامل همه لبنانی هستند هر چند از آن جهت که به ما خیلی کمک کرد تا کار با فرهنگ لبنانی ساخته شود اما سختی های بسیار زیاد خود را نیز داشت.
البته باید بگویم که استفاده از عوامل بومی باعث شد که بین مخاطب لبنانی این کار اصلا خارجی احساس نمی شود و کار را کاملا لبنانی می دانند.
برای اکران خارجی فقط لبنان را داشتید؟
شعبانی: شرایط فیلم طوری نیست که هر کشوری بپذیرد. فیلم لبنانی و حوزه اش مقاومت است، مهمتر از همه اینکه دارد موضوع اشغال اسرائیلی ها در لبنان را مطرح می کند و خیلی از کشورها دور و اطرافمان اجازه نمی دهند چنین سوژه ای نمایش داده شود. ما برای اکران ایران سوریه و لبنان را داشتیم که لبنان استقبال خوبی کرد، ان شالله از سوم آبان ماه مجدد در عراق اکران داریم. سوریه را هم با همه مشکلاتی که دارد ان شالله دنبال می کنیم . در ترکیه تلاش کردیم اما به جهت همین محدودیت هایی که عرض کردم این نوع فیلم ها را اجازه نمی دهند اکران شود.
در کشورهای اروپایی چه طور؟
شعبانی: کشورهای اروپایی یک اکران که نمی شود گفت در جشنواره فرانسه بود که دو جایزه بهترین کارگردانی و نقش اول مرد را گرفتند اما به جهت موضوعی در کشورهای اروپایی هم این محدودیت هست اگر نگوییم بیشتر است می گوییم کمتر از کشورهای عربی نیست.
مخاطب اصلی فیلم را مردم لبنان در نظر گرفته بودید یا اینکه به هر حال نگاه این را داشتید که هم مردم ایران هم مردم لبنان مخاطب هستند؟
غفاری: طبیعتا دومی بوده یعنی هر فیلم سازی اول دوست دارد به موضوعاتی نگاه کند که مخاطبش در همه دنیا باشند من این را در جشنواره فرانسه از نزدیک دیدم که در واقع برای من بارها سوال بود آقای شعبانی هم می پرسید من هم گفتم که خب چه طور می شود که مثلا هیئت داوران که از اسپانیا و انگلستان و از کشورهای دیگر بودند علی رغم فشارها جایزه بهترین کارگردانی را می دهد در دو بخش دیگر هم کاندید بودیم بهترین فیلم و بهترین بازیگر نقش اول مرد یعنی اگر آن دو تا را هم می دادند دیگر جایزه ای برای دیگران نمی ماند.
من فکر می کنم موضوع فیلم و حکایت گذشت این مادر و مخفی کردن این راز و بزرگی یک آدم به خاطر هدفی که دارد موضوع جهان شمولی است.
شعبانی: در جشنواره هندوستان هم حتی این فیلم پذیرفته شد که ما به حضور دو اسرائیلی در هیئت ژوریدر آن شرکت نکردیم.
غفاری: هدفگذاری اولیه مان هم این بود که فیلمی بسازیم که فرهنگ مقاومت را منتقل کنیم . یکی دو قصه دیگر هم داریم در موردش صحبت می کنیم که ان شالله روزی شرایط پیش بیاید و ساخته شود. ما دنبال این هستیم که بگوییم مقاومت یک جریان با ارزش است بگذاریم همه دنیا این جریان را بشناسد. در تمام دنیا حزب الله را به عنوان یک گروه تروریست معرفی می کنند؛ ما می خواهیم بگویم این ها انسان های نازنینی هستند که اوج لطافت در وجودشان هست و برعکس جریاناتی که جریان استشهادی را در قالبی کثیف کپی برداری تا اسم شیعه و حزب الله و مقاومت را زیر سوال ببرند ما می خواهیم بگوییم این ها با هم فرق دارند گذشت و ایثار این مادر باید صدایش به دنیا برسد.
نکته مهمی که به نظرم باید روش فکوس کرد و بلدش کرد صداقت جریان حزب الله و مقاومت است سید حسن نصرالله که معروف به سید صادق است یعنی کسی است که حتی اسرائیل در موردش می گوید هر وقت حرف می زند راستش را می گوید، دروغ در کارش نیست هر وقت سید حسن نصرالله می گوید می خواهم مژده بهتون بدم لبنان جشن می گیرند چون می دانند حرفی می زند که اتفاق افتاده یا قرار است اتفاق بیفتد اینقدر بهش اعتقاد دارند نکته جالبی که هست و آقای شعبانی به درستی اشاره کردند حساسیت جریان مقاومت در تولید فیلم سینمایی علاوه براینکه خیلی زیباست و لذت بخش است اما مانع خیلی از بخش های فیلم نامه ای کار می شود مثال می زنم در فیلم ابوزینب یک سکانسی داشتیم که از فیلم حذف شده سکانسی که یکی از افسران داخل زندان خیام که شخصیت مثبتی هم هست ولی در لباس مبدل در کنار اسرائیلی هاست در حقیقت به مقاومت کمک می کند در فینال بازی خودش در داستان من در محوطه زندان خیام اعدام شد، یعنی به دار آویخته شد. در واقعیت این مسئله وجود دارد که در زندان خیام اسرائیلی ها یک نفر را به دلیل همکاری با مقاومت بکشند ولی نه به این شکل که دارش بزنند به همین دلیل مقاومت با آن سکانس ما که بر اساس تخیل خودمان بود مخالفت کرد و گفت این موضوع دروغ است، اسرائیلی ها کسی را دار نزده اند و شما حق دروغ گفتن ندارید! به ما گفتند که سید حسن نصرالله به ما یاد داده آن چیزی که واقعا اتفاق می افتد را بگویید. هر چی می گفتیم این سینماست از ما قبول نکردند. هر کاری در ابوزینب آمدیم بکنیم که قصه را جذاب تر کنیم و موقعیت های نمایشی به وجود بیاوریم می گفتند این ها حقیقت ندارد و شما حق ندارید به مردم دروغ بگویید، ما به دشمن هم دروغ نمی گوییم.
به نظرم این ها را باید به گوش دنیا برسانیم که افرادی حتی حاضر نیستند در مورد دشمنشان یک حرف ناروا بزنید.