به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری دانشجو، مایکل کینسلی ستون نویس روزنامه واشنگتن پست نوشت: وقتی کسی را فاشیست می نامید، شاید منظور شما چیزهای مختلفی باشد. غالبا این به معنای کسی است که او را دوست نداریم. این واژه برای "نازی" یا هیتلر مورد استفاده قرار گرفته ولی مسخره است اگر بخواهیم هر انسانی را با هیتلر یا موسیلینی مقایسه کنیم.
اما منظور من از فاشیست بیشتر معنای بالینی آن است. حدود یک سال و به خصوص از زمانی که به ریاست جمهوری انتخاب شده است، مردم به دنبال درک اصول سیاسی ترامپ هستند: او روی چه اصولی ایستاده است، چگونه به عنوان یک رئیس جمهور فعالیت خواهد کرد؟ تئوری های مختلفی مطرح شده است. برخی بر این باورند که وی با ارائه برنامه های متضاد سعی کرده است تا همه گروه ها را متقاعد و با خود همراه کند. آیا این یک بهره برداری حساب شده از فضای سیاسی بد آمریکا بوده است؟ یا این سیاست مردی بوده که اصلا تجربه سیاسی نداشته است؟ حتی این پیشنهاد مطرح شده است که ترامپ به عنوان رئیس جمهور سوگند یاد کند و پس از آن از این سمت استعفا کند، چیزی که خیلی ها آرزوی آن را دارند.
ولی نکات مهمی در نوع سیاست های ترامپ در هفته های اخیر وجود داشته است، از قول وی برای بهبود روابط با روسیه و همکاری نزدیک با ولایمیر پوتین گرفته تا تماس تلفنی با رئیس جمهور تایوان که موجب خشم و ناراحتی چین شده است.
همه این رفتارهای ترامپ را می توان توجیه کرد از این طریق که او را یک فاشیست واقعی بدانیم. نه به این معنا که او شخصا آدم بدی است، بلکه به این معنا که ترامپ شخصیتی است که صادقانه معتقد است یک ترکیب آلوده از دولت قوی و شرکتهای قوی باید کشور و جهان را اداره کنند. او سالها زمان صرف کرده بود تا به نمایندگی از شرکتهای بزرگ آمریکایی با دولت مذاکره کند، اکنون تیمها تغییر کرده ولی بازی همان بازی قبل است.
این بازی نامهای مختلفی دارد: دولت گرایی شرکتی یکی از نامهاست. در اروپا به آن دولتی گرایی می گویند. دو کلمه دیگر برای آن نازیسم و فاشیسم است. این به معنای ترکیب قدرت دولت با قدرت شرکتهاست.