به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری دانشجو نشست تخصصی «شهروند خبرنگاری و چالشهای آن در مواقع بحران با بررسی موردی حادثه ساختمان پلاسکو» روز سه شنبه 5 بهمن ماه، با حضور عباس اسدی، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی و حسین شهرستانی، جامعهشناس، پژوهشگر و کارشناس مسائل فرهنگی و اجتماعی و جمعی از دانشجویان و اهالی رسانه در دانشکده رسانه فارس برگزار شد.
روزنامهنگاری شهروندی؛ پوششدهنده حین بحران
در بیستمین نشست تخصصی این دانشکده، اسدی صحبت خود را با تسلیت به خانوادههای داغدیده شهدای آتشنشان و جامعه ایرانی آغاز کرد و با یادی از این فاجعه دردآور درباره روزنامهنگاری شهروندی و بحران گفت: «هر بحرانی ممکن است چالشهایی را به دنبال داشته باشد و هر بحرانی نیز میتواند چالشبرانگیز باشد و هرچالشی هم میتواند منجر به بحران شود. بحث امروز بنده هم که ممکن است چالشبرانگیز باشد این است که من اصلاً شهروند خبرنگاری را قبول ندارم و معتقدم که روزنامهنگاری شهروندی وجود ندارد و شما باید این واژه را از ذهن خود پاک کنید.»
اسدی با اشاره به مراحل بحران و تشبیه آن به ریههای انسان ادامه داد:« هر بحرانی سه مرحله دارد؛ قبل، حین و بعد از بحران. بحرانها رسانهها را به سوی خود میکشند همانطور که ششها هوا را به سمت خود میکشند. بحرانها در هر زمان و مکانی و درباره هر مسئلهای و به هر دلیل درست یا نادرستی ممکن است اتفاق بیفتند. بحران بزرگ و کوچک ندارد آنچه که یک بحران را بزرگ و کوچک میکند اثرات آن است. مدیریت و قوت و ضعف آن میتواند بحرانها را تبدیل به بزرگ و کوچک کند.»
دانشیار دانشگاه علامه طباطبایی با انتقاد از نبود روزنامهنگاری حرفهای در ایران ادامه داد:« هربحرانی انباشتی از خبر است برای مثال در حادثه پلاسکو همانطور که تاکنون 11 هزار تن نخاله بیرون آوردهاند 11 هزار نوع خبر نیز میتوان از این اتفاق تهیه کرد. اما وقتی من اخبار را رصد میکردم فقط از یک یا دو زاویه به این مسئله پرداخته شد و زوایای دیگر آن نادیده گرفتهشد. این موضوع، نشان میدهد که این اتفاق نتوانسته است حرفهای بودن روزنامهنگاری در ایران را ثابت کند.»
او با اشاره به اینکه خود روزنامهنگاری در ایران دچار بحران است اظهار کرد:« روزنامه نگاری ما اصلاً به کما رفته است یعنی ضمن آنکه نتوانسته است بحران را مدیریت کند خودش نیز دچار بحران شدهاست. روزنامهنگاری در ایران معنای خودش را از دست دادهاست در یک بحران باید مدیریت اخبار صورت بگیرد که متأسفانه در کشور ما مدیریت اخبار صورت نگرفته است؛ هم در رسانه های سنتی و هم در رسانه های مدرن. رسانههای ما (چه سنتی و چه نوین) نتوانستهاند از ظرفیتهای لازمی که این بحران ایجاد کردهاست استفاده کنند در این حادثه اخبار بالقوهای وجود داشت اما ما به درستی تنواتستیم آنها را شکار کنیم. نه اینکه فقط خبرنگار را به آن فضا بفرستیم تا ابعاد موضوع را کنکاش کند بلکه کسی که تحلیلگر است باید تحلیلی از آن ارائه دهد و این نشان میدهد که آموزش و فعالیت حرفه روزنامهنگاری در ایران دچار بحران است. چطور میشود در جایی که حادثه اتفاق افتاده، ساختمان فروریخته و آدم کشته شدهاست ما به جای آنکه خبرنگار حوادث را بفرستیم خبرنگار حوزه دیپلمات را میفرستیم؟ اصلاً خندهدار است. من نمیفهمم آقایانی که در رأس یک سازمان رسانهای هستند و تصمیم میگیرند براساس چه معیارهایی این افراد را میفرستند. این واقعاً بحث است. وقتی میگویم صحبتهایم چالش برانگیز است برای همین است ممکن است صحبتهای من برای خیلیها خوشایند نباشد.»
این استاد دانشگاه درباره تفاوت بین روزنامهنگاری حرفهای و روزنامهنگاری شهروندی در پوشش خبری بحران گفت:« اگر هر بحران سه مرحله دارد قبل، حین و بعد از بحران، روزنامهنگاری شهروندی که بنده به هیچ عنوان آن را قبول ندارم فقط و فقط میتواند حین بحران عمل کند نه قبل و بعد از آن. روزنامهنگاری سنتی است که میتواند قبل، بعد و حین رویداد باشد. روزنامهنگاری سنتی با تشبیهی، سه دست دارد و میتواند در تمام مراحل بحران حضور داشته باشد.»
او در ادامه صحبت خود با طرح این پرسش که رسانههای سنتی چگونه میتوانستند قبل از بحران کار کنند؟ گفت:« روزنامهنگاران میتوانستند مخاطرات را پیشبینی کنند اما پیشبینی نکردند کدام یک از رسانههای سنتی پیشبینی کرده بودند؟ اگر هم پیشبینی کردند نتوانستند پیشبینی خوبی کنند یا عوامل بحرانزا را پیشبینی کنند. نه این اتفاق بلکه در همه اتفاقها همینطور است. ضربالمثلی هست که میگوید دنیا را آب ببرد ما را خواب میبرد این ضربالمثل شرح حال روزنامهنگاری ماست رسانههای ما هیچکاری نمیکنند چون ما روزنامهنگار که نداریم آنچه در رسانههای ما وجود دارد شبهروزنامهنگار است نه روزنامهنگار. اصلاً رسانههای ما شبه رسانه است و ما رسانه نداریم.»
او ادامه داد:« ما چطور میتوانستیم یک حادثه غیرمترقبه را پیشبینی کنیم؟ هوش و ذکاوت بالایی برای یک خبرنگار نیاز است که بتواند این حادثه را پیشبینی کند. در این اتفاق خبرنگار میتوانست خبرسازی کند و تلنگر بزند که متأسفانه انجام نداد. درحین رویداد خبرنگار شهروندی که بنده اصلاً قبول ندارم و مجبورم که این کلمه را به کار بگیرم فقط توانست پوشش خبری بدهد کار خاصی نکرد. در واقع در حین وقوع بحران ما میبینیم که رسانههای سنتی و نوین و به عبارتی روزنامهنگاری حرفهای با روزنامهنگاری شهروندی مکمل همدیگر دارند کار میکنند و هیچکدام نمیتوانند به تنهایی کار کنند. چون بهتنهایی پاسخگوی نیاز مخاطب نیستند. بنابراین وجه اشتراک این دو فقط پوشش خبری در حین بحران است. بعد از واقعه، روزنامهنگاری شهروندی یا رسانههای نوین میمیرد و این وظیفه روزنامهنگاری سنتی است که وارد عمل شود و باید پیگیری کند که این وعده وعیدهایی که آقایان مسئول در حین بحران دادند انجام دادهاند یا خیر. بنابراین مرحله اول و سوم مختص به روزنامهنگاری حرفهای و مرحله دوم مشترک است. پس ما میبینیم که اهمیت و جایگاه روزنامهنگاری سنتی بعد از بحران حیاتیتر است و نقش روزنامهنگاری شهروندی ضعیف و پایین است.»
روزنامهنگاری شهروندی؛ رویداد مدار و خواهان شگفتی
عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی در مورد زمان شکلگیری روزنامهنگاری شهروندی گفت:« آنچه ما امروز به عنوان روزنامهنگاری شهروندی میشناسیم اصلاً روزنامهنگاری شهروندی نیست. روزنامهنگاری شهروندی از قدیم وجود داشته است و بحث دیروز و امروز نیست. روزنامهنگاری شهروندی یعنی گزارش مردمی، گزارش شاهدان عینی. از زمانیکه رسانهها در کشورمان به وجود آمدهاند یعنی از زمانیکه روزنامهنگاری آمد روزنامهنگاری شهروندی هم داشتیم. وقتی مردم عکس یا مطلبی برای روزنامه ارسال میکردند، آن هم درحقیقت روزنامهنگاری شهروندی بودهاست. بنابراین نمیتوان گفت که این پدیده با به وجود آمدن شبکههای اجتماعی پدیدار شده است.»
این استاد دانشگاه درمورد نقطه قوت روزنامهنگاری شهروندی گفت:« آنچه اهمیت دارد این است که در روزنامهنگاری شهروندی ما تنوع زاویه دید داریم که در روزنامهنگاری سنتی آن تنوع را نداریم. اگر ما نقطه قوت روزنامه نگاری شهروندی را بخواهیم بررسی کنیم همین تنوع زاویه دید است.»
استاد ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی در ادامه بیان تفاوت این دو نوع روزنامهنگاری بیان کرد:« در روزنامهنگاری شهروندی فرد دوست دارد دیده و شنیده شود. یعنی دوست دارد از زاویه خاصی خبر را ارزشگذاری کند و بفرستد و به اشتراک بگذارد تا لذت روانی از آن حاصل شود. درحالی که در روزنامهنگاری سنتی اینطور نیست. در روزنامه نگاری شهروندی بیشتر ارزش خبری شگفتی و استثنا وجود دارد و میخواهد این ارزش را به مخاطب القا کند. در حالیکه در روزنامهنگاری حرفهای از سایر ارزشها استفاده میشود و ارزشهای خبری تحت تأثیر عوامل درون سازمانی و برون سازمانی قرار میگیرد. ساختمان دارد فرو میریزد آدمها دارند کشته میشوند طرف دارد فروریختن ساختمان را که برایش شگفتیآور و عجیب است فیلم میگیرد.»
او افزود:« روزنامهنگاری شهروندی رویدادمدار است نه فرایندمدار ولی روزنامهنگاری سنتی هم رویدادمدار و هم فرایندمدار است یعنی هم سخت خبر و هم نرم خبر است. چراکه خبرنگار شهروندی فقط میتواند سوژه به روزنامهنگار بدهد ولی روزنامهنگار حرفهای نمیتواند سوژه به خبرنگار شهروندی بدهد.»
حادثه پلاسکو؛ بگومگوهای بیپایان یک ملت
در ادامه این نشست شهرستانی، قائم مقام مؤسسه اشراق با پرداختن به بعد جامعهشناسی این پدیده گفت:« اکنون شهروندان با امکان جدید ارتباطی روبهرو هستند و ما باید به این پرسش پاسخ دهیم که این امکان ارتباطی جدید با ما چه میکند؟ چه با من به عنوان یک انسان چه با من به عنوان یک جمع و اجتماع. ما باید به این پرسش خیلی فکر کنیم. قبل از اینکه راجع به آن فکر کنیم ما باید تأمل کنیم که کجا داریم میرویم؟ صرفاً ما نیستیم که داریم از آن استفاده میکنیم. این مسأله در مورد شبکه اجتماعی که شکل اجتماعی شده، انسانی شده از آنچه است که تکنولوژی دارد فراهم میکند مهم است دیجیتالیشدن ظاهراً دارد فضای ما را میپوشاند و همه خلأ ما را پر میکند.»
او با اشاره به نظریه کهکشانهای مارشال مک لوهان و پیشگوییهای او بیان کرد:« ادبیات نظری پیشگویی کردهاست که ما وارد عصر ارتباطات میشویم و این عصر ویژگیهایی دارد و جوامع در این عصر تغییر میکند و حقایقی را بازگو میکند که ما میفهمیم که این پدیده میتواند ظرفی برای بازتولید معنا باشد. از طرفی میتواند بازنمایی جدیدی باشد از طرف دیگر خود این رسانه دارد بازی و مناسبات معنایی را عوض میکند. از طرف دیگر مناسبات قدرت، مناسبات معنایی و قواعد بازی را عوض کرده است و ما هنوز در کشاکش این حادثه گرفتاریم.»
این کارشناس مسائل فرهنگی و اجتماعی با بیان اینکه بحرانها منجر به وفاق اجتماعی میشوند بیان کرد:« این حادثه را میتوان با زلزله بم و ... مقایسه کرد، در تمام تاریخ بحرانها برای جوامع وضعیت دوگانه به وجود میآوردند از یک طرف نظم و وفاق اجتماعی را تهدید میکردند و از طرف دیگر باعث نظم اجتماعی میشدند مثلا زلزله بم توانست نظم و وفاق اجتماعی ملی به وجود بیاورد یا برای مثال تلویزیون توانست از حادثه 11سپتامبر زایش مجدد یک ملت را به وجود آورد. من در این حادثه (پلاسکو) بگومگوی بیپایان یک ملت را میتوانم ببینم. به نظرم بخشی از بگومگوهایی که از ظهور رسانههای جدید شکل گرفته امکان وفاق اجتماعی را از بین بردهاست و همان طوری که دکتر اسدی میفرمایند علم و مرجعیت علمی، دینی و سیاسی را دارد از بین میبرد.»
این جامعهشناس در اینباره با اشاره به سنت حرفهای داخل تاکسی اظهار کرد:« درگذشته حرفهای سیاسی و اجتماعی در تاکسیها زده میشد و به این قسم حرفها باد هوا میگفتند یعنی در یک محیط چندنفره محدود زده میشد و بعد فراموش میشد، اما بعد در این ماجرا میبینیم که همه کارشناس شدهاند و به راحتی درباره این رویداد نظر خود را میدهند، آنها حتی با ساختن کانال ماهیت شبکههای اجتماعی را که مبتنی بر دوسویه بودن است تغییر دادهاند و آن را به رسانه یکسویه تبدیل کردند.این شهروندان عادی که نه سیاستمدار و نه خبرنگار هستند، همه بدون اینکه سخن آنان مرجعیت خاصی داشته باشد یا مسئولیت حقوقی در قبال سخنشان داشته باشند و قابل تعقیب قضایی باشند، نظر میدهند درحالی که خبرنگار خودش را مکلف میداند که برای یک اتفاق به سراغ کارشناس برود. الآن روزنامهنگاران کانالهای رسمی دارند و این فضا یک اقتصاد سیاسی دارد. خرید روزنامه هزینه دارد اما با این امکان جدید در یک روز در هر لحظه از دیدگاههای مختلف استفاده میکنند و با این ابزار ارضا میشوند.»
این کارشناس مسائل فرهنگی و اجتماعی در ادامه با اشاره به اینکه افراد تبدیل به ابژههایی شدهاند که اخبار آنها را ارضا میکند، بیان کرد:« این حادثه میتوانست یک وفاق اجتماعی ملی به وجود بیاورد اما جماعت به جای سکوت به احترام قربانیان، با این امکان جدید ارتباطی به بگومگو پرداختند و سیاستمداران نیز به این بگومگوها دامن زدند تا به جای تجدید حیات یک ملت شاهد جنگ و جدالهای بیمعنی و تهیشده باشیم.حال مسئله اساسی در اینجا این است که سیاستمدار اعتبار خود را از دست میدهد نه تنها سیاستمدار خاص اعتبار خود را از دست میدهد دیگر هیچ سیاستمداری از سوی عامه مردم پذیرفته نمیشود و اگر مرجعیت سیاستمدار از بین برود دیگر هیچ سنگی روی سنگ بند نمیشود و این بگومگوها تیغ دولبهای است که هردو جناح را میبرند.»
این پژوهشگر جامعهشناسی ادامه داد:« من مخالف نوشتن در ان شبکهها نیستم اما ما با فکر بنویسیم. این شبکهها یک فضای حبابی دارد و دارد گسترش پیدا میکند و هرچقدر در دسترستر باشد از شکل یک رسانه طبقه متوسط بالا و بورژوازی تبدیل به یک رسانه توده میشود.»
جامعه ایرانی؛ جامعه انبوه خلقی و تماشاگر
اسدی در بخشی دیگر از این نشست با نگاهی به جامعه ایران، این جامعه را یک جامعه انبوه خلقی و شفاهی دانست و بیان کرد:«علیرغم اینکه این همه تحصیلکرده داریم اما در یک جامعه شفاهی زندگی میکنیم که هیچکس مطالعه نمیکند و همه مدام میخواهند اخبار را از دیگران بگیرند. تا زمانیکه شاهد این اتفاق هستیم ما نمیتوانیم امیدوار باشیم. نمیخواهم حرف منفی بزنم اما جامعه ما به لحاظ رفتاری رو به افول است ما در جامعه جهانی سه مرحله را طی کردهایم. مرحله شفاهی که وسیله ارتباطی کلام و ارتباطات شفاهی و رو در رو بوده است. مرحله دوم کتابت و ارتباط کتبی است و مرحله سوم رادیو و تلویزیون که دوباره ما به جامعه شفاهی برگشتهایم تا ما آمدیم با مطبوعات اخت بشویم رادیو و تلویزیون آمد.»
استاد ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی با اظهار تأسف ادامه داد: «اقامت ایران در مرحله کتابت بسیار کم بودهاست این باعث شده است که فرهنگ کتابت در جامعه ما نهادینه نشود، در جامعهای که سرانه مطالعه پنج دقیقه است لابد هم نباید انتظار اتفاق خاصی را داشت.»
او صحبت خود را با تأکید بر انبوه خلقی و مصرفگرایی جامعه ایرانی ادامه داد و گفت:« امروز به خاطر جامعه شفاهی باعث شده که ما وارد جامعه انبوه خلقی و احساسی شویم یعنی حضور فیزیکی پیدا کرده و هرکسی احساسی و عاطفی مطلبی را میگوید. جامعه ما یک جامعه تماشاگر است. اینها ابزارهای مصرفگرایی است. در یک جامعه مصرفگرا ما نمیتوانیم کاری کنیم. در این جامعه اتفاق خاصی نخواهد افتاد و روز به روز هم بدتر میشود. رسانههای ما هم انبوه خلقی هستند. روزنامهنگاری شهروندی یک چیز دهان پرکن است و من میخواهم که به عصر گوتنبرگ برگردیم و بدون مطالعه حرف نزنیم.»
عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی در مورد نبود تحلیل در رسانهها گفت: « بحران رسانه است و آن چیزی که در مطبوعات ما از بین رفته، جایگاه تحلیل در مطبوعات است، برای مثال این روزها دنبال یک گزارش تحلیلی بودم که به این بپردازد که این حادثه چه تأثیری در بازار لباس گذاشته است و امیدوارم چنین گزارشهایی را در همه ابعاد حادثه پلاسکو بیشتر ببینیم.»
اسدی درباره علت پدیده شهروند خبرنگاری در بخش دیگری از سخنان خود در این نشست گفت:« افراد دوست دارند خودشان را در معرض دید بگذارند. در واقع مردم به دنبال پاداش آنی و آگاهی کاذب هستند.»
دانشیار دانشگاه علامه طباطبایی با انتقاد از وضعیت رسانهها بیان کرد:« ما نه سیاستگزاری خبری داریم نه سیاست خبری است و نه میتوانیم این را به خبرنگاران بیاموزیم.»
همچنین او ادامه داد که روابط عمومی تمام تلاشش حبس اطلاعات درصورتیکه رسانه تمام تلاشش افشای اطلاعات است ولی برای رسانههای امروز این اتفاق هم نمیافتد و از روزنامه در کشور ایران با عنوان روزی نامه یاد کرد.
ما در نظام جهانی هضم نشدهایم
شهرستانی نیز در مورد پیامدهای مثبت و منفی شهروند خبرنگاری گفت: « سویههای خوب ماجرا این است که کمپین برگزار میشود و همیاری اجتماعی بهوجود میآید ولی کل ماجرا را نمیشود ندید، ما در رسانههای ارتباطی جدید بالاتر از حرص و ولع با تحلیل سروکار داریم ولی تحلیلهای الکی حوادث نزدیک تحلیل میشود و ادامه پیدا میکند.»
شهرستانی با امید و بیم در مورد جامعه ایرانی گفت: «یک ادبیات وجود دارد که وامدار شرقشناسی است در خصوص ایران و در حوزه علوم انسانی در ایران ما آن را با نقد خلقیات ایرانی میشناسیم. از اوایل ظهور مدنیته در ایران نطفه این گفتار شبه سیاسی و ایدولوژیک نهاده شده استو تا کنون ادامه دارد. این گفتار کلینگر و ایدئولوژیک مبتنی بر این است که شرقیها تک رو، تنبل و مصرف زده هستند و درمورد ایرانیان این همراه با ریاکاری و دروغ و ... است. و نتیجه آن این است که ما یک جامعه عقب افتاده هستیم. این ادبیات ایدئولوژیک و مخرب قطعا آن چیزی نیست که بنده بحث میکنم که یک جامعه فشلی هستیم و این هم یکی از مظاهر آن است اتفاقاً این نگرانی عمیق به این خاطر است که ما تاریخی داریم و فرهنگ و تاریخ ما سازنده بوده است در روزگاری در نهفتگی و روزگاری در روشنایی. فوکو در انقلاب اسلامی ایران به ایران آمد و گزارشهای مکتوب فرستاد و بیان کرد که ما در ایران با تاریخی متفاوت از تاریخ غرب روبه رو هستیم. اینکه نهادهای مدرن در ایران دچار بحران هستند و مفاهیم مدرن پاسخگو و توضیح دهنده مناسبات اجتماعی در ایران نیست این بدگویی از جامعه ایران نیست. تاریخ ما هنوز زبان گشودهای برای توضیح خود ندارد نقش تاریخ ایران در تاریخ جهان پررنگ است و نباید برداشت کنیم که جامعه ایرانی عقب افتاده است. یک جامعه عقب افتاده هیچ وقت نمی تواند انقلاب کند چون انقلاب مستلزم بالاترین حد وفاق اجتماعی است و به شهادت فوکو انقلاب اسلامی بزرگترین شکل تحقق یک انقلاب است. و میگوید که اینجا روح جمعی را دیده است. بنابراین از طرفی ما چیزی برای از دست دادن داریم و آن تاریخ ماست که در کشاکش با غرب است. ما در نظام جهانی هضم نشدهایم حتی در بدیهایمان ما مثل دنیا نیستیم اما نگرانی این است که ما توجه کنیم که چیزی برای نگران شدن وجود ندارد.»
خانواده؛ آموزگار رفتار شهروندی
اسدی در بیان راهکارهایی برای رفع این بحران گفت:« اول اینکه بحران روزنامهنگاری از بین برود. از قبل بیایند ببینند چند ساختمان قدیمی داریم؟ پیگیری شود که چرا باید بیمه بشوند و نشوند؟ این وظیفه روزنامهنگاری است. روزنامهنگاری تخصصی در ایران وجود ندارد شما نمی توانید با دوخبر گفتمانسازی کنید. شما باید از ابعاد مختلف به این مسئله بپردازید. تا به حال چندنفر از روزنامهنگاران به این مسئله پرداختهاند؟ متأسفانه در رسانههای ما سردبیران انتصابی هستند.»
این استاد دانشگاه در ادامه درمورد اینکه باید اصلاح از درون خانوادهها صورت بگیرد بیان کرد:« ما نباید همه را تقصیر صداوسیما بیندازیم یکی تربیت خانوادگی است. آموزش رفتار شهروندی باید از خانوادهها شروع شود. در کشور ما این موضوعات در خانوادهها توجه نمیشود خانواده باید کتاب بخواند و کتاب آموزشی بخواند و به فرزندش آموزش دهد. ما اصلاً از دولت انتظار نداریم دولت کیست؟ دولت من و شما است. در وظایف شهروندی باید یک بازنگری در تک تک شهروندان به وجود بیاید باید وجدان اجتماعی تقویت شود ما میتوانیم کاری کنیم.»
اسدی یکی از راهکارها را تربیت خبرنگاران بحران دانست و گفت: « با وجود اقتصاد ضعیف رسانهها بعید میدانم که این کار امکانپذیر باشد اما رسانهها باید تیم روزنامهنگاری بحران داشته باشند ما باید در دانشکدهها روزنامهنگاران بحران تقویت کنیم. همچون آتشنشانان که به دل حادثه میروند باید خبرنگاری تربیت کنیم که به دل حادثه بروند.»
همچنین او ادامه داد: «برای ما جان انسان باید مهمتر باشد تا عکس گرفتن و این باید آموزش داده شود. برای یک عکاس کمک کردن مهمتر است اگر اخلاق حرفهای تقویت نشود نمیشود.»
این استاد دانشگاه راهکار دیگر را در آموزش خبرنگاری برای آتشنشانان دانست و گفت: «رسانههای ما باید از این دژ انحصاری بیرون بیایند و باید آتشنشانان را آموزش دهیم که خودشان خبر تهیه کنند. در این حادثه، چند رسانه ما از آتشنشانان تحلیل گرفتند؟»
او وضعیت خبرنگاری کنونی را خبربیاری دانست و با انتقاد از این وضعیت گفت:«روزنامهنگاری فقط انتشار خبر نیست نوعدوستی است. اکنون خبر کالاست و وقتی خبر کالاست ما نمیتوانیم انتظار معجزه داشتهباشیم.»
خبرنگاری به مثابه یک رسالت اجتماعی
شهرستانی نیز در بیان راهکارها با اشاره به حفظ انضباطها و قواعد و هنجارها گفت: « این حرفه اخلاقی دارد این به منزله محل درآمد و کسب نیست اصلاً اخلاق و اخلاق حرفهای از مباحث بنیادی نظم اجتماعی است. برای رعایت اخلاق باید به وجدان اجتماعی رجوع کنیم. خبرنگاری به مثابه یک رسالت اجتماعی است. تبدیل شدن خبرنگاری که میتواند یک ملت را نجات دهد اینکه جای روشنفکر را برای یک جامعه مدرن میگیرد، معنا بخشی میکند. به رسالت خبرنگار این عناصر بدهی دارد و باید معنادار شود و خبرنگار باید حیات خود را با کاری که میتواند برای بقای جامعه بکند درک کند. ما باید معنای حاکم بر خبرنگار بودن را هم درک کنیم. ما رسالههایی به نام فتوتنامه داشتهایم. این حرفهها یکسری اصول حرفهای دارند. فتوتنامهها جوانمردیهای خاص و ادب آن حرفه هستند. اگر تو زرگری فضیلت تو چیست؟ حال هر حرفهای باید بازتعریف شود برای جامعه ایران متناسب با جامعه پساانقلاب، برای حرفه و هرجامعه باید فتوتنامه داشتهباشیم و رسالت مشخص باشد. خبرنگار باید شاهنامه را خوانده باشد کتاب، معنی دار شدن رسالت خاص است.»
این پژوهشگر و جامعهشناس در پایان این نشست خاطرنشان کرد:« یکی از بحرانهای ما خود جامعهشناسی است. با تحول جامعه مدرن جامعهشناسی هم دچار تحول شدهاست وقتی یک فناوری جدید ظهور میکند باید علم هم مدرن شود. اکنون مرزگفتارها شکسته شدهاست و دارد درهم تنیده میشود مرز گفتارهای کلاسیک دارد شکسته میشود در کل دنیا اینگونه است که علم نمیتواند پابهپای تحولات بشر برود ما کاری که میتوانیم بکنیم این است که به بنیادهای خودمان برگردیم. رجوع به کتاب، تاریخهای بنیادی مردم ایران است. تجدید عواطف و احساس است و خودش را احیا میکند رویکرد اصلی باید این باشد که مردم را بیشتر تذکر دهند تا ما را به مرجعیت علمی برگرداند. برای خبرنگار هم اخلاق حرفهای بنیاد حقیقت میدهد.»