به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، موضوع قسمت بیست و چهارم برنامه جهانآرا، «انقلاب اسلامی و اندیشه آخرالزمان» بود که البته بررسی آرا و تفکرات انجمن حجتیه قبل و بعد از انقلاب نیز در این برنامه مورد بحث قرار گرفت.
دکتر محمدمهدی همایون، رئیس دانشکده ارتباطات دانشگاه امام صادق علیهالسلام و حجتالاسلام اکبری آهنگر، پژوهشگر تاریخ میهمانان این برنامه بودند که بههمراه محمدحسین بدری بهعنوان مجری- کارشناس به ارائه نظرات خود پرداختند.
بدری: به نظر میرسد خیلیها این را میدانند و خیلی نیاز به اثبات ندارد که انقلاب اسلامی، انقلاب دینی مردم ایران است و بر مبنای داشتهها و دانستهها و آموزههای دینی آنها شکل گرفته است. طبیعتاً رهبری روحانی هم داشته که در حدود 15 سال قبل از انقلاب رسمیت پیدا کرده و حتی در زمانی عقبتر به سالهای مشروطه هم مربوط است. از 15خرداد 1342 مسیرش مشخص میشود و رفتارهای مردم در سالهای مبارزه باز هم بیشتر به این سمت میرود، یعنی استفاده و اتصال نسبت کارهایی که مردم میکنند با مفهوم عاشورا و انتظار برای موقعیت بهتر که ممکن است برای تحقق آرمانهای دینی اتفاق بیفتد. موضوعی که در سالهای قبل از پیروزی انقلاب و بخصوص در زمانی که هنوز معلوم نبوده چه اتفاقی میافتد، حتی در نزدیکیهای وقوع انقلاب هم کسی قول نداده بود که مثلاً اگر شش ماه تحمل کنید انقلاب پیروز میشود، طیبعی است در این مقطع آن چیزی که میتوانسته به یاری مردم بیاید، سابقه انتظار دینی است که در نسبت بین آدمها در سالها و قرنهای طولانی در انتظار لحظهای که در پی تلاش و حرکت رخ میدهد، یعنی آدمها حرکتهای جمعی را سامان میدهند و بعد هم انتظار دارند خداوند به آنها کمک کند تا بتوانند بر وضعیتهای نامناسب و ظالمانه غلبه کنند. شاید در همین باره بشود زمینه به دوره سربداران هم برد که بر مبنای انتظار وضعیت کسی میآید و به این وضعیت سامان میدهد. البته وقتی انتظار طولانی میشود شاید امید خیلیها از دست برود. فرض کنید کسانی که در زندانهای ساواک زیر فشار هستند و باید صبر اینها یک نتیجهای بدهد. یک چیزی باید اینها را امیدوار نگه میداشته تا اینها به مقاومت ادامه دهند. چه چیزی باید انسانها را امیدوار و بانشاط نگه دارد که فکر کنند این کار را ادامه دهند یا خیر؟
انقلاب اسلامی از ظرفیت فرهنگ عاشورا به ثمر رسید
همایون: بسمالله الرحمن الرحیم. به دو موضوع مهم اشاره کردید. در باره پاسخ به این سئوال با دو موضوع، بدون مقدمه پاسخ میدهم. یکی عاشورا و دیگری مهدویت. واقعاً به سابقه انقلاب که بر میگردیم موضوع عاشورا چه در دوران مبارزه و چه بهویژه در دوران انقلاب، برای اینکه کاربردی شود و پشتوانه انقلاب را تأمین کند، هیچ موردی نداشت. از نظر تئوری در باره مثلاً تشبیه شاه به یزید و امام به سیدالشهداء و دیگر تشبیهها، مشکلی نداشتیم. ضربه نهایی را راهپیمایی عاشورا و بعد اربعین زد که در ربیعالاول انقلاب پیروز شد، یعنی از ظرفیت 1370 ساله عاشورا توانستیم برای انقلاب اسلامی استفاده کنیم.
بدری: 15 خرداد 42 هم در محرم اتفاق افتاد؟
همایون: بله، اینها خیلی قابل بررسی هستند که میتوانیم حتی این اتفاقات را به راهپیمایی اربعینی که در حال حاضر اتفاق میافتد هم میتوان کشاند.
تا پیش از انقلاب مباحث مهدوی و آخرالزمانی در انجمن حجتیه مطرح بود و به همین دلیل کنار گذاشته میشد/ انقلاب اسلامی سخنی نو در مورد مهدویت و آخرالزمان مطرح کرد/ «مهدویت» موضوعی است که آینده عاشورا را جهتدهی میکند.
موضوع دوم به تعبیر فوکویاما بر میگردد که گفته شیعه دو بال سرخ و سبز دارد که بال سرخ آن عاشورا و بال سبز آن مهدویت است که البته میگویند تکذیب هم کرده است. موضوع دوم مهدویت است، موضوعی که آینده عاشورا را برای ما جهت میدهد و بهتبع آن آینده انقلاب ما را هم باید جهت میداده است. حالا این قیام و فداکاری و خون دادن و مجاهده، قرار است ما را به کجا برساند؟ بحث ما اینجاست. بهنظر میرسد این موضوع همیشه بسیار مهم و در عین حال حاشیهای در انقلاب بوده است و هیچوقت ما درست آن را مطرح نکردیم، نه در محافل علمی و نه در رسانهها و نه در هر جای دیگر که باید مطرح شود. در باره کیفیت آن نمیخواهم صحبت کنم. یادم هست در اوایل پیروزی انقلاب در شیراز بودم، نمازجمعهای به امامت کسی برگزار شد که خیلی دلم میخواهد نام ایشان را بدانم، در خطبهها وارد عرصه مهدویت شدند. این حدیث مردی از قم قیام میکند معروف را در نمازجمعه مطرح کرد، یعنی آنموقع هم افرادی بودند که این حرف را میزدند که انقلاب اسلامی قرار است مقدمه و زمینهساز ظهور باشد. حالا یا با این تعبیر و یا با تعبیر این انقلاب حتماً متصل خواهد شد. این تقریباً دفن شد و اجازه بروز و ظهور پیدا نکرد. ما در مرحله دفاع مقدس آمدیم، تنها چیزهایی که از موضوع مهدویت مطرح میشد، مواردی بود که میتوانست خرافه باشد، یعنی اینکه در جبهه چه کسی چه دیده یا تطبیق در مسئله بصره که خیلی هم مسئله ایجاد کرد. چرا؟ چون هروقت این بحث مطرح میشد ما تقریباً تنها سابقه تشکیلاتی منسجم علمی که در تاریخمان در مورد موضوع مهدویت داشتیم، منحصر در انجمن حجتیه بود و تقریباً هر حرفی از مهدویت به انجمن حجتیه تعبیر میشد و بههمین دلیل کنار گذاشته میشد و اجازه بروز و ظهور نداشت. تا بعد از پایان دفاع مقدس اتفاقات دیگری افتاد. اینکه این مراحل کنار و انقلاب اسلامی تثبیت بیشتری پیدا کرد و خواست جلو برود، سه چهار اتفاق افتاد. مثلاً مؤسسه موعود عصر تأسیس شد. کتاب عصر ظهور آقای کورانی نوشته و بعد ترجمه به فارسی شد که تأثیرگذار بود. در حوزه به این موضوع توجه شد و مرکز تخصصی مهدویت ایجاد شود. آرامآرام معلوم شد که انقلاب اسلامی آمده تا یک مکتب ویژه مهدویت برای خودش داشته باشد و نمیشود به این اعتبار که هر حرفی از مهدویت موضوع انجمن حجتیه است کنار گذاشته شود. اتفاقاً اگر قرار است بهصورت جدی وارد بحث مهدویت شد، باید مکتب خود را داشت. ما هنوز در این فضا هستیم و به جلو میرویم. اگر یادتان باشد چندسال پیش هم یک مستند با عنوان ظهور نزدیک است ساخته شد که پس از پخش آن واکنشهای بسیار سنگین و متفاوتی داشت و سئوالهایی در جامعه ایجاد شد که آیا اصلاً میشود زمان تعیین کرد و یا میشود روی اشخاصی که هستند تطبیق مصداق داد. آن موضوع تا حدودی آرام شد. در حالیکه احساس میکنم ما هنوز نتوانستیم یک پشتوانه ادبیاتی علمی نتوانستیم ایجاد کنیم.
بدری: یک موضوعی در سابقه انقلاب به کمک ما میآید که زمینههایی وجود داشته است مثلاً در طاق نصرتها و چراغانیهایی که قبل از انقلاب بیشتر در میدان خراسان هم دیده میشد و الان هم هست حرفهایی وجود دارد که محملی میشود برای درگیری با شاه میشود، یعنی آدمهایی که در سختی قرار گرفتند و زیر ظلم هستند، طبیعی است از این فضا استفاده کنند و بگویند این محل خروجی است از این وضعیت به وضعیت بهتر.
همایون: صرفاً یک امیدواری.
بدری: چرا صرفاً امیدواری؟ چون ما موارد زیادی داریم که علیه ظلم مبارزه میکنند و با سیستم شاه درگیر میشوند.
همایون: بهخاطر اینکه امام برای ادامه راه مبارزه فرمودند که چراغانی نکنید، چون موضوعی در حال مطرح شدن در جامعه است که این چراغانی یارای ایستادن در برابر آن را ندارد. آن چراغانی اگر قرار است در راستای این موضوع حرکت کند اشکال ندارد، ولی اگر خواست جلوی این جریان بایستد که معنا و مفهوم ندارد.
بدری: بعضی وقتها، حرفها به این سمت میرود که ما از هر موضوعی مصداقی درست کنیم و آن را تطبیق دهیم و به سمتی میرود که عالم واقعی رها میشود و مردم به سمتی میروند که در فلان روایت نوشته شده. طرف دیگر ماجرا این است که میلی ایجاد میکند در اینکه افراد در نسبت با امام زمان(عج) موقعیت ماورایی پیدا میکنند، ولی آدمهایی مهم و مؤثری که در این عرصه سراغ داریم، مثل خود امام و آدمهای اصلی و مؤثر جنگ، نوعاً از این ادعاها هم کرده است. شما یادتان هست که امام در دهان کسی میزد که خواب تعریف کند که بر مبنای خواب فلان کار را کنیم. حالا کار ندارم که بعدها آدمهای مختلف حتی از دستههای مختلف سیاسی از این حرفها زدند. البته میخواهم با جرئت بگویم ساختند. از قدیم گفتهاند چون این کار قابل اثبات علمی و دقیق نیست، محل نگذارید و رد شوید و تکذیب کنید. خود امام از این بازیها نداشت و کسی اگر خوابی تعریف میکرد، نمیگذاشتند حرف را ادامه دهد. این یک موقعیت متناقض بین ما که در ماجرای ظهور و انتظار امام عصر صاحب اعتقاد هستیم و دکانهایی که باز میشود.
همایون: براساس روایات ما قطعاً باز خواهد شد.
بدری: یک سئوالی ایجاد میکند که آدمهای معمولی مثل ما که اعتقادات دینی دارند و ممکن است صاحب سواد خیلی عمیقی در دین نباشند، ولی آدمهای متدینی هستند، ممکن است بین این دو وضعیت مردد شوند که بالاخره باید چکار کرد، چون جذابیت دارد، یک حرف ماورایی است و میتواند وعدههای اضافهتری هم به آنها بدهد. شما در باره این ماجرا کمی توضیح دهید که در این وضعیت انقلاب شده، ما مسئله ارتباط با مبانی دینی داریم و کم و زیاد با این دکانها مواجه میشویم، چکار باید کنیم؟
انقلاب اسلامی انتظار فعال را جایگزین انتظار منفعل کرد
همایون: من یک مثال میزنم و بعد توضیح میدهم. مثلاً در نمازجمعه، مگر پدیدهای بعد از انقلاب نبود؟ ما البته میدانستیم افرادی از طرف حکومت بهعنوان امام جمعه در شهرها منصوب شدند، ولی اینگونه به موضوع مسلط نبودیم. نمازجمعه چگونه مدیریت شد که درست و بدون مشکل و بدون ورود به آن عرصههایی که گفته شد اتفاق بیفتد و یکی از ارکان انقلاب اسلامی شود و تا مدتها تأثیر بسیار زیادی هم داشت؟ چرا این اتفاق در باره مهدویت نیفتاد؟ دقیقاً این نقطه اختلاف بین دو رویکرد است. رویکرد منفعل و رویکرد فعال. در رویکرد منفعل چون میگوید ما مینشینیم و مهدویت و ظهور بهسمت ما میآید، همه این آسیبها در آن ایجاد میشود. بعد شما میگویید این پدیدهای که میآید باید تطبیق داده شود و باید تعیین کنم، اگر چیزی شبیه آن آمد باید آن را بازگو کنم که هست یا نیست. این با رویکرد فعال فرق میکند. این مسیر را باید بروم و اگر نرفتم، نرفتم. این مسیر باید پیش برود. شما از اینجا میخواهید به قم بروید، تا وقتیکه راه نیفتادید که هیچ، موقعیکه به نیمه راه میرسید و نزدیک عوارضی قم میرسید، میتوانید بگویید من نزدیک شدم و حرکت کردم، جاده را میفهمید، نقشه دارید و تابلوهای آن را میشناسید و براساس آن حرکت میکنید و دیگر اشتباه و خرافه در آن معنا ندارد. اگر شما بخواهید رویکرد فعال داشته باشید، طبیعتاً از این آسیبهای عمدهای که ما داریم و معمولاً موضوع مهدویت را بهخاطر این آسیبها مسکوت میکنیم و نمیگذاریم ادبیات آن تولید شود، چرا؟ چون همه سابقه ما متأسفانه رویکرد منفعل شود و اجازه رشد داده نشده است. البته دارم غلو میکنم و اتفاقات مهمی در چند سال اخیر افتاده است و شاید همین اتفاقات باعث شده ما راحت این حرف را اینجا بزنیم. اگر رویکرد ما فعال باشد خیلی از این مسائل که مطرح میشود برای ما مطرح نخواهد بود و سراغ این میرویم که چه بکنیم. اینکه چه خبر است و بفهمیم در سوریه و یمن و بیداری اسلامی باید چه کرد و تحولات انقلاب اسلامی بهکدام سمت میرود و در کدام مرحله از تمدنسازی هستیم، برای ما مسئله اصلی میشود.
بدری: آدمهایی که خیلی نقش جدی داشتند، مثلاً در دو سه نسل قبل از خودمان آدمهایی داریم که خیلی پای محکمی دارند و میدانند چه میکنند و در نسبتشان با خانواده و مردم و جامعه و اتفاقات اجتماعی بزرگتر خیلی خوب میدانند چه میکنند. در باره امام اینگونه است، در باره آدمهای در جنگ مثل ابراهیم همت و احمد متوسلیان، چمران و علمای بزرگ و مشهور و آن چیزهایی که ما در باره معنویت اینها شنیدیم، معمولاً غیر رسمی است و خودشان چیزی اعلام نکردند، ولی در عمل به خنسی هم نخوردند و بدون اینکه کسی ادعای رؤیت کند که امام زمان را دیدم یا خواب دیدم و یا از ناحیه مقدسه به من چیزی رسیده، یک عمر طولانی را درست به تکلیف جدی خود عمل کرده و بعد از اینکه عمر آن آدم تمام شده، نتیجه درست و دقیقی هم گرفته است. بدون اینکه از این ادعاها کند و یا اگر کسی یک چیزی گفت تأیید کند، یعنی اینکه آدمی میتواند در وظیفه دینی تشخیصی براساس همین آموزههای دینی که به ما رسیده داشته باشد و میتواند یک جریان عملی درست کند. مثل جریانی که امام آن را سروسامان داد و یا بچههایی که نگذاشتند بار این پیرمرد زمین بیفتد و جنگ را اداره کردند. یک تعبیری وجود دارد که میگفتند انگار این آدمها با امام رفیق هستند و میگویند ما با امام رفیقیم و شرط رفاقت این است که نباید حرفش زمین بیفتد. بدون اینکه به این فضای تقریباً ناشناخته مبهم نیاز داشته باشند. ما از کدام بخش از این مفاهیم دینی استفاده میکنیم در شرایطی که جنبه عملی هم داریم که ظاهراً نیازی به این مفاهیم نداشته است؟
همایون: مثال خود حضرت امام(ره) را در نظر بگیریم که همه این جبهه به همت ایشان گشوده و ما در این مسیر حرکت میکنیم. آنجایی که موضوع ادعاها مطرح است، امام هیچوقت از این حرفها نداشتند. حالا آن موضوع خاص شب 21 بهمن و ماجرایی که با مرحوم طالقانی پیش آمده بود به کنار، ولی در مجموع امام این ادعاها را نداشتند، بلکه با این ادعاها بهشدت همه برخورد میکردند، ولی آنجایی که از مقوله هستها، به بایدها میآییم، شما فرمایشات امام را ببینید که چقدر در این بایدها مأموریت انقلاب را گوشزد میکنند. اینکه انقلاب ما سرسلسله انقلابهای جهانی خواهد شد که پرچمدار باید شود و پرچم را باید بهدست حضرت بدهیم، یعنی ما در فضای دیگری حرف میزنیم که خرافی تلقی میکنیم. این مأموریت است. وقتی میگویم میخواهم بعدازظهر نماز خود را بخوانم که ادعا نیست و مشکلی ایجاد نمیکند. من وظیفه دارم نماز خود را بخوانم و به بقیه هم میگویم که بایستی جمع شوید و به جماعت بخوانید. این کار را میکنیم و اشکالی هم ندارد. چرا در آن موضوع نمیتوانیم ماجرا را اینگونه ببینیم؟ بهخاطر اینکه ما یک سابقه آلودگی فکری روی آن نگاه منفعل داریم و همیشه موضوع را به آن شکل بر میگردانیم. به خرافهها برمیگردد که چرا نمیتوان عادی زندگی کرد. در صورتیکه امام واقعاً عادی زندگی کردند و برای جریان ظهور بزرگترین کار را انجام دادند که در تاریخ بیسابقه بوده است.
بدری: بعضی وقتها در سطحی نگران این میشویم که تعبیرها در باره این موضوع چگونه خواهد شد. طبیعتاً از انجمن حجتیه اسم میآید و آن رویکردش در قبل از انقلاب و انقلاب و تا همین امروز، با همه تلاشی که این جریان برای انحراف از دین صورت داده است، ولی بهنظر میآید بدنه بزرگی در جامعه وجود دارد. مثل قضیهای که در 21 بهمن 57 رخ داد و به آن اشاره شد. مردم ننشستند دودوتا چهارتا کنند که اگر امام، فقیه جامع الشرایط و نایب امام زمان است آیا عمل به دستورش واجب است یا خیر، آنها کار را انجام دادند، یعنی بهجای اینکه گروهی که کوچکتر هم هستند بنشینند فکر کنند، آن جامعه بزرگتر انقلابی رفته و کار را به سرانجام رسانده است. شاید این چیزهایی که میگوییم کمی نگرانی نخبگانی است. جمع نسبتاً مشهوری در تهران بود که در مناسک مذهبی کارهای مختلفی انجام میدادند. یکی از این کارها مربوط به امام زمان بود. بعد از آن مراسم در گرانترین رستورانهای تهران و بالای یکی از برجها از کسانی که در آن مراسم شرکت کرده بودند، پذیرایی میکردند. بدنه مردم که با اینها نسبتی ندارند. بدنه مردم آنهایی هستند که از جیبخ خودشان یک شربت آبلیمویی تهیه کردند و به مردم در جشن نیمه شعبان یا یک روز دیگر و مناسبت دینی دیگری دادند. این ناراحتی ما بهخاطر مواجهه ما با جریانات مختلف اسمدار نیست؟
امام خمینی بزرگترین اقدام را در زمینهسازی برای ظهور انجام داد
همایون: اینکه گفتید این نگرانی، نخبگانی است، تعبیر قشنگی است. میخواهم بگویم هست و توجیه هم کنم که چرا مهم است. واقعاً مسئله نگرانی در عرصه علمی است. همیشه یک مثالی میزنم وقتی جوان بودیم، وقتی امام حرفی میزدند، نه از این باب که امام نایب امام زمان هستند، مسئله برای ما مطرح میشد و از باب اینکه امام ولی فقیه هستند و حتی نه از باب اینکه امام مرجع تقلید ما هستند که آنموقع هم این ادبیات رواج داشت، ما اگر مثلاً میخواستیم پدر و مادر خود را راضی کنیم که به جبهه برویم میگفتیم امام مرجع تقلید هستند که آنها این ادبیات را کاملاً میفهمیدند، ولی ولایت فقیه و نایب امام زمان که هنوز جا نیفتاده بود. ولی چرا در عرصه علم مثلاً موضوعی مثل اجتهاد و تقلید و ولایت فقیه، ارزش کار کردن و جاانداختن دارد؟ ما که دنبال حضرت امام برویم، نیازی به این ادبیات علمی نداشتیم، ولی شما میبینید در عرصه علمی موضوع ولایت فقیه مهمترین موضوع انقلاب اسلامی ما بوده است. هنوز که هنوز است ما در عرصه نظر و عمل به آن محتاجیم و با این موضوع جلو میرویم. میتوانیم در باره این هم بگوییم که دغدغه نخبگانی است. چرا این را نمیگوییم، چون این موضوع برای ما مشکل و مسئله شدید را ایجاد نکرده است. به همین دلیل مسئله علمی آن برای ما موضوع مهمی میشود و میفهمیم در عرصه کاربردی و عملیاتی روز هم ارتباط دارد. در نتیجه به عرصه علمی آن ورود میکنیم. در موضوع مهدویت کسی که راهبری جامعه را میکند، واقعاً از این جهت تنهاست. شما با کدام ادبیات علمی و با کدام آدمها که اهل این ماجرا هستند و با کدام نظام برنامهریزی میتوانید پشتیبانی و هدایت و حمایت کنید؟ تقریباً هیچ اتفاقی نمیافتد. در زمان حضرت امام هم یک عرصههایی بود که امام خودشان تنها جلو میرفتند. آیا معنای آن این است که همیشه امام تنها جلو بروند و مردم پشت سر ایشان بروند؟ ما یک حکومت درست کردیم، این حکومت باید کارآمدی خود را اثبات کند.
بدری: ناظر به حرفهای شما یک موضوعهایی وجود دارد که حاشیه درست میکند، یعنی اینکه دستگاه حکومت بعد از تشکیل حکومت در ایران، یک حکومت دینی در ایران، سعی میکند مفاهیم دینی را در موضوع نیمه شعبان و جشنها کمک میکند، میبینیم اصالت و خلوص آن جشنها را خراب میکند. مثلاً یکی از مسئولین میگفت عاشورای امسال یکی از پرشورترین عاشوراها از سال 61 تا الان بود. یکی از او پرسید این را با چه چیزی اندازه گرفتید؟ در دستگاهی هم فعالیت میکرد که مثل اینکه به هیئات هم کمکهایی کرده بودند. میگفت نمیخواهم بگویم بهخاطر کمکهایی است که به هیئتها انجام شده است، ولی بههرحال این بوده است. در بدنه دینی مردم، کسانی که مشغول به این کار هستند و خودشان را تدارکبین جشن نیمهشعبان میدانند که یک علامت و علمی از موضوع و اعتقاد به انتظار حضرت امام عصر(عج) بلند کنند، حضور این این شکلی حکومتی بازتاب خیلی خوبی ندارد. ضمن اینکه یک وقتهایی نقض غرضهای عجیبی هم میشود. چندسال پیش جشنوارهطوری برگزار کرده بودند که مربوط به این چیزها میشد و بعد افتتاحیه جشنواره را در کاخ سعدآباد برگزار کردند. فردی نوشته بود که من نمیدانم این چه منجیای است که برنامه او در کاخهای عجیب و غریب برگزار میشود. این تعارض هم پیش آمده که بعضی وقتها ذهن ما نسبت به زدن حرفهای جدی در این موضوع مکدر است. موافق هستید؟
همایون: با تبیینی که عرض میکنم خیلی موافقم. ما براساس همین دیدگاه انقلاب اسلامی ایجاد کردیم و حکومت تشکیل دادیم. موضوع حکومت برای ما بسیار مهم است. اگر قرار باشد ندانیم با این حکومت چه کنیم و حکومت را بهعنوان یک عارضهای که نمیدانیم با آن چه کنیم تحمل کنیم و بعد باقی مسیر را به روشی که قبل از حکومت میتوانستیم برویم ادامه دهیم که این حکومت کارایی نداشت. از یک جهت درست میگویید که اگر حکومت وارد جشنهای نیمه شعبان و وارد هر موضوع به این شکلی شود خراب میشود. چرا؟ چون جنس اینها مردمی است، حتی در زمان استقرار حکومت اسلامی. حالا از موضوعها بیرون بیاییم، در موضوعهای خیلی ساده دیگر مثل تلویزیون و سینما و ورزش هم اینگونه است. نسبت حکومت و این عرصهها چیست؟ حکومت باید چه کند؟ سئوال را صریح میگویم، بدون اینکه پاسخی برای آن داشته باشم. شما میتوانید توقع داشته باشید که سازمان مدیریت و برنامهریزی بهصورت جدی وارد عرصه مهدویت شود؟ این کار شدنی است یا خیر؟ شاخصهای ما چیست؟ ابزار آن را داریم؟ میتوانیم همانطور که برنامه پنجساله مینویسیم یک برنامه برای زمینهسازی ظهور بنویسیم؟ اینها را اصلاً نمیدانیم. ممکن است هرکدام از ما عقیدهای داشته باشیم، ولی این تبدیل به یک علم فرهنگی شده در جامعه نشده است. این موارد جاهایی است که حکومت باید در آن خیلی جدی وارد شود. اینها از وظایف حکومتی است. آیا ما در وظایف حکومتی میتوانیم از آموزش عالی بپرسیم که چندجا توانستیم رشتههایی در سطح دانشگاهی با اعتبار برای بررسی این موضوع، تأسیس کنیم و خیلی جاهای دیگر حکومت که وظیفه حکومتی در این زمینه دارند.
بدری: ما میخواهیم در این بحث این ادعا را مطرح کنیم که انقلاب اسلامی نسبتی با پدیده ظهور دارد، در دورهای که ما خیال میکنیم آخرالزمان است. البته نمیدانیم که الان آخرالزمان است و یا بعداً میرسد.
همایون: از بعثت نبی اکرم(ص) تا الان آخرالزمان است.
این مسئله باید تبیین شود که نسبتی بین انقلاب اسلامی و ظهور وجود دارد
بدری: بالاخره ما ادعا میکنیم یا میخواهیم این ادعا را بررسی کنیم که آیا نسبتی بین انقلاب و حکومت امام عصر(عج) ممکن است وجود داشته باشد یا ما خیال میکنیم اینگونه است؟
همایون: حتماً همینطور است. خیلی خوشحال شدم که شما سئوال از نسبت کردید و نگفتید که ظهور خیلی نزدیک است و در باره زمان آن چیزی نگفتید. تعیین نسبت هر کسی با این قبله، موضوع بسیار مهمی در تاریخ است و هرکسی باید وظیفه خود را نسبت به این شاخص تنظیم کند و آن مقدار از شاخصهایی که در جریان زمینهسازی روی روایات میفهمیم در آن مسیر در حال حرکت هستیم. ادعای رهبران ما همین بوده، جهتگیریها به این سمت بوده، میزانی موفق بودیم و میزانی باقی مانده است. اشکالی هم ندارد؟ اگر ماشین شما در 10 کیلومتری قم خراب شود و اگر برگردید چه اتفاقی میافتد؟ میگوییم اینکه من گفتم داریم به قم نزدیک میشویم، دروغ گفتم؟ نه، واقعاً داشتیم نزدیک میشدیم.
بدری: نمونههایی از این روایات که مؤید این باشد که چه اتفاقاتی در حال رخ دادن است در خاطر شما هست؟
همایون: این یک بحث کلان دارد به اسم نشانههای ظهور. این بحث در مجموعه روایات مهدویت و آیات مربوط به مهدویت که آنها را هم خیلی جدی نگرفتیم، یک دسته جدی به اسم نشانهها وجود دارد که سر آن دعواست که اصلاً وارد بحث نشانهها بشویم یا خیر.
بدری: بهخاطر اینکه گاهی اوقات مصداق تعریف میشود.
همایون: بهخاطر اینکه نگاه ما منفعل است. اینکه ما نشستیم و آن نشانهها به سمت ما میآید و ما باید تطبیق دهیم. تطبیق هم که بدهیم، کذب الوقاتون. ولی اگر بخواهید مسیر روشن کنید و براساس آن نقشه راه درست کنید و نگاه استراتژیک و راهبردی نسبت به آن داشته باشید، خیلی روشن و خوب است، حتماً هم باید داشته باشیم. خیلی ساده همه اینها را کنار بگذاریم. فرض کنیم اگر از این روایات تا زمان ظهور نشود استفاده کرد، پس به چه دردی میخورده است؟ خیلی سئوال سادهای است و جواب هم ندارد. در موقعیکه برای یک حدیث آدم میکشتند، وجود مقدس ائمه معصومین علیهمالسلام این حدیثها را گفتند و راویان آنها را با چه سختی حفظ کردند، قرار است برای امروز ما به چه درد بخورد. چکار باید میکردیم؟
بدری: معمولاً خیلی از کسانی که ادعاهای این چنینی داشتند، یک برنامههایی داشتند و کاری خواستند صورت بدهند که انشاءالله خداوند اینها را هدایت کند که در این دوره صاحب دکان شدهاند. من این را از بحث شما برداشت کردم، ضمن اینکه من بهعنوان آدم مدعی مسلمانی که صاحب یک دریافتهای دینی هستم که یا سواد دینی دارم یا از طریق تربیت خانواده و منبر و مسجد و هیئت و روضه مفاهیم دینی به من منقل شده، من در باره این ماجرا انتظار روشنی دارم که منتظرم این اتفاق بیفتد، ولی میخواهم یک کاری کنم. یعنی آن انتظار وقتی به درد من میخورد که احساس کنم من چکار کنم. الان در این ماجرا آن اتفاق قرار است بیفتد و زمان آن را هم نمیدانم. من باید امروز چه کنم، در نسبت با جامعهای که در آن زندگی میکنم و یا مثلاً اتفاقی که در سوریه میافتد و مجموعهای از آدمهای وحشی از سراسر دنیا در آنجا جمع شدند و سعی میکنند آنجا را بههم بزنند، اینکه در یمن چه اتفاقی میافتد. من در باره این موارد کاری انجام میدهم یا در گوشهای نشستم و میبینم که آن اتفاق چهوقت میافتد؟ این برداشت من از مجموع بحثی که تا الان کردیم درست است؟
همایون: بله، چون از نظام و سیستم حرف میزنیم، شخص شما در این سیستم مهم است، ولی فقیه در آن مهم است، خود حاکمیت و حکومت و مدیران حکومتی و مراجع تقلید و امام جماعت مسجد محله هم مهم هستند. اگر این سیستم را شما درست طراحی کنید، یعنی کاری که امام آن را انجام دادند. اگر این نظام درست حرکت کند، میتواند آن کار را انجام دهد. یک مثال میزنم. ما به یک پایگاهی که حکومت تشکیل دهد نیاز داشتیم. فرض کنید آیا این الگو را باید در لبنان هم تکرار کنیم؟ یعنی آنجا هم باید حکومت تشکیل شود؟ در یمن هم باید این اتفاق بیفتد؟ هرکدام از اینها میتوانند با همدیگر فرق کند، چون این مجموعهای از سیستم کلان است که ما را در آن مسیری که باید جلو برویم، جلو میبرد. حالا اگر شما حکومت را از آن بگیرید، بقیه ممکن است کار خود را بکنند، اما لنگ زده میشود. حکومت موضوع مهمی است و ما نباید آن را نادیده بگیریم.
بدری: در باره آن بخشهایی که بهعنوان زمینههای غلط ما را به انفعال دعوت میکرده، یکبار برای ما و مردمی که شاید خیلی در جریان این فضا نباشند، بگویید که این جماعت عقبایستادهای که بهجای اینکه ما را به حرکت دعوت کنند، به حرکت نکردن دعوت کردند، خودشان چه رفتاری داشتند.
اکبری: اگر بخواهیم یک عقبگشتی به تاریخ انقلاب و نهضت حضرت امام خمینی داشته باشیم، با این رویکردی که گفتید، اولاً این نوع تفکر شاید بهعنوان بخش تشکیلاتی آن بتوان اسم انجمن حجتیه روی آن بگذاریم، اما یک تفکری است که خیلیهای دیگر این تفکرات را داشتند، ولی شاید با اسم انجمن حجتیه هم آشنایی نداشته باشند که ما به آنها تفکرات شبه حجتیهای میگوییم.
بدری: یعنی در واقع آن بخش تشکیلاتی انجمن حجتیه روی این زمینه سوار میشده است.
هرچقدر نهضت امام جلوتر میرفت، زاویه انجمن حجتیه با آن بیشتر میشد
اکبری: قطعاً، اما اینکه چطور شکل گرفت دلایل مختلف داشت. بهصورت اجمالی عرض میکنم. یکسری پیشزمینههای قیامهایی در طول تاریخ معاصر داشتیم. بحث مشروطیت، نهضت ملی و امثالهم. غالباً شکست خورد و این باعث ایجاد روحیه یأس و ناامیدی در خیلیها، حتی در بعضی اسلامشناسها و روحانیون و خواص ما شد. تا اینکه نهضت حضرت امام آغاز شد. وقتی این نهضت آغاز شد، مثلاً اگر بخواهم یک نمونه از این مصداق و تفکر عرض کنم، مرحوم آقای شیخ محمود حلبی که مؤسس انجمن حجتیه بودند، باتوجه به اینکه قبلاً هم جزو فعالان نهضت ملی بودند، اما بعد از شکست نهضت بهکلی مأیوس میشوند و کار را کنار میگذارند، یعنی از سیاست منفعل میشوند و کناره میگیرند. بعد، این تفکر در شخص آقای حلبی ادامه پیدا میکند، یکمقدار که جلوتر میآید، برای اعضای انجمن تئوریزه میشود. اول میگفتند ما هستیم و نهضت را قبول داریم و همراهی میکنیم، ما تقسیم کار کردیم، یکسری فعالیت سیاسی کنند، ما فعالیت فرهنگی میکنیم. هرچقدر که نهضت جلو میرفت، زاویه بیشتر میشد و آرامآرام برای تئوریزه کردن به سراغ احادیث عدم قیام قبل از ظهور رفتند و گفتند اصلاً نباید این کار را ادامه داد. هرچقدر جلوتر آمدیم زاویه بیشتر شد و این روندی بود که این جریان فکری را مدیریت میکرد.
همایون: من یک جمله اضافه کنم. در مورد خاص انجمن حجتیه، بهعنوان یک سازمان و یا آن تفکر شاید بشود با این فرمایش شما جور دیگری هم مسئله را دید. مسئله، فقط عمل نکردن نبود، یعنی اختلاف اساسی انقلاب اسلامی با حضرت امام با این نوع نگاه، مسئله بیعملی نبود. مسئله اصلی امام با این تفکر موضوع حکومت بود. اینها کار میکردند و هنوز هم کار میکنند. مؤسسات آموزشی، تشکیلات و سازماندهی خیلی جدی دارند، یعنی بیعملی و بیکار نشستن نیست.
اکبری: برعکس آن چیزی که بعضی افراد و مسئولین فکر میکنند تعطیل شدند.
همایون: دقیقاً، کار بهصورت جدی جلو میرود. آن نقطه اختلاف اصلی، موضوع حکومت و ویژگیهای آن است. حتی در خود حکومت هم نگاه انجمن حجتیهای داریم. اختلاف کجاست؟ سر ویژگیهای حکومت که حکومت باید تا چه حدی جلو برود...
اکبری: اینکه سیاست اقتصادی و خارجی و بقیه امور چگونه باشد.
همایون: ... بله، همین چیزهایی که الان در انقلاب دست به گریبان آن هستیم و اختلافاتی که سر چگونگی اداره حکومت داریم. این برگشت به آن تفکر است که یک قسمت تند از آن نفی هرگونه حکومت بوده است، ولی لایههای نرمتر آن هم وجود دارد.
بدری: آقای اکبری! شما در باره جریان تحرکات انجمن حجتیه صحبت کردید. شاید بهخاطر اینکه زیاد اطلاعی از این موضوع ندارم نسبت به این موضوع نگرانی ندارم و شاید بهخاطر این نمیترسم. شاید هم در تشکیلات آموزشی این انجمن اتفاق خاصی نیفتد، در کلان شاید حضور افرادی با این تفکر تأثیرگذار باشد، ولی شما بگویید در پاییندست چه اتفاقی میافتد؟
تربیت نیروهای متدین ضد انقلاب یکی از نقشههای دشمنان است
اکبری: ابتدائاً در باره مقدمه سئوال شما نکتهای بگویم. بحث فقط، یکی دو مدرسه نیست که به چشم نیایند. هرچند که آنها هم مهم هستند، چون کانونهای پرورش نیرو و تربیت شاگردان این تفکر هستند. بحث خیلی فراتر از این حرفهاست. موضوع دانشگاه و حوزه و نفوذ در مسئولین نظام است. برای توضیح به این مطلب میخواهم به فرمایشات مقام معظم رهبری استناد کنم. حضرت اسفندماه سال گذشته در دیدار با نمایندگان طلاب و فضلای حوزه علمیه قم فرمودند: «مخالفت با انقلاب هم دو جور است؛ یکوقت صریحاً کسانی با انقلاب مخالفت میکنند که این هم در حوزه وجود دارد، نهاینکه وجود نداشته باشد و ما بیاطلاع نیستیم. کسانی هستند که صریحاً گوشه و کنار مخالفت میکنند، البته کم هستند. یکوقت هست که نه، صریحاً با انقلاب مخالفت نمیشود، بلکه با مبانی و مبادی اعتقادی انقلاب مخالفت میشود. روی اینها باید حساس بود.» خیلی نکته مهمی است. کسانی هستند که ظاهر آنها هم نشان نمیدهد، اما پشت پرده مبانی و مبادی اعتقادی انقلاب را هدف میگیرند. در جریان عام جامعه اینها سراغ این مبانی و مبادی اعتقادی انقلاب میآیند. از طرق مختلف تلاش میکنند اساس و ریشه این مبادی را هدف بگیرند، هرچند که حتی ممکن است بهاسم انجمن نباشد. عرض کردم یک تفکر شبه حجتیهای و یک تشکیلاتی به اسم انجمن حجتیه داریم. الان بحث تفکر است. اگر بخواهم بهصورت مختصر بگویم که اینها امروز در حال چکاری برای عوام هستند، در سه حیطه فعالیت میکنند. مبازره با بهائیت، مبارزه وهابیت که در ظاهر اینگونه است، ولی متأسفانه وحدت شیعه و سنی را هدف میگیرند و سوم هم تربیت نیروی متدین ضدانقلاب.
بدری: قضیه خیلی پیچیده شد. من خیلی به ایمان انقلابی مردم مسلمان ایران امیدوارترم تا اینکه فکر کنم چهار آدم شبه سرمایهداری که تظاهر دینی هم دارند بخواهند خللی درست کنند. بهنظر میرسد در دوره اصل آن که باید این کار را میکردند که البته در وقت خودش هم دشمنی کردند، حالا هم این کار را ادامه میدهند. مثلاً در زمان جنگ میگفتند که چرا جوانهای مردم را به کشتن میدهید و صلح کنید، ولی از آنطرف هم نشانیهایی به دشمنان میدادند. در دوره اصلی که پاشنه انقلاب روی نقطه سفتی نایستاده بود، دستشان به مطلب مهمی نرسید. ممکن است بگویید که اینها فلانجا نفوذ دارند و در حال تربیت نیرو هستند و زمانیکه آنها بچهها را آموزش میدادند الان تبدیل به آدمبزرگ شدند و تأثیر میگذارند، ولی گمان میکنم ما اینها را خیلی پررو میکنیم که شما چقدر مؤثرید و ما از شما ترسیدیم. در مقاطع مختلف نشان داده، وقتی یکقدری شرایط سخت میشود، زود به عقب میروند تا رفاه عمومی و عافیت آنها بهخطر نیفتد. من روی اهل عمل بودن صاحبایمان بیشتر از دعوت به بیعملی اینها حساب باز میکنم. ممکن است آدمهایی باشد که با حرف بنده هم مخالفت داشته باشند.
به مباحث پیشبرنده بیشتر از مباحث آسیبشناسانه باید پرداخته شود
همایون: به شخصه اساساً در همه موارد به بحثهای پیشبرنده بسیار موافقترم تا بحثهای آسیبشناسانه. آسیبشناسی حتماً باید باشد تا چوب لای چرخ پیشرفت نگذارد، ولی اینکه ما بهسرعت بحثهای خود را فقط منحر به آسیبشناسی کنیم، درست نیست. تا یک اتفاقی در جامعه میافتد یکعدهای شروع به آسیبشناسی میکنند و اصلاً متوجه نیستند چه اتفاق بزرگی در حال رخ دادن است و یکعدهای به عنوان پیشبرنده زیر بار آن جهاد میکنند و حالا دو آسیب هم در کنارشان هست. بهنظر میرسد بهویژه در این 40 سال اخیر انقلاب اسلامی، یک حرکت عظیمی ایجاد شده که این نوع آسیبهایی که البته حواسمان باید به آنها باشد، ولی در پیش این ماجرا چیزی نیست. همین موضوع وحدتی که اشاره شد، اول انقلاب برای ما چقدر مفهوم بود، الان چقدر مفهوم و چقدر موجه است؟ بهغیر از اینکه مفهوم است، کاملاً همه این موضوع را میفهمند. یعنی خود پیشبرندگی استدلال و پیروزی است و ماجرا را جلو میبرد. برای ما موضوع بازشدن این فضا مهم است. در جریان ظهور، امام که نعوذاً بالله غیب نشدند که حالا بگوییم ظاهر میشوند، آن چیزی که در آن ظهور اتفاق میافتد، ظهور حق است که آرامآرام جدا شدن باطل از حق پیش میآید. انقلاب جلو میرود و در عمل پاسخ تئوریک میدهد.
بدری: وقتی به این بخش از کار این جماعت نگاه میکنیم که باعث اختلاف بین سنی و شیعه میشود، آنهم در شرایطی که در سوریه جنگی را میبینیم که این زمینهها میتواند آن را تشدید کند که کرده است، در عراق و جاهای دیگر هم اینگونه است، در ایران هم میتواند اختلافهای قومیتی درست کند، چون بعضی از برادران اهل سنت ما بهصورت قومی به مذهب تسنن هستند، جمعیت بزرگی از برادران بلوچ و ترکمن و کردهای ما اهل تسنن هستند. ما که نزدیک میشویم شیوه اختلاف انداختن مقداری ما را نگران میکند و میگوییم اگر اختلاف قومیتی بهوجود بیاید جنگ قومیتی درست میشود. بهنظر میرسد دلیل این فرصت اختلاف که ایجاد میشود، این است که ما کارهایی را که باید تا بهحال انجام میدادیم را نکردهایم. مثلاً وقتی به وضعیت مردم در سیستان و بلوچستان رسیدگی نکردیم، ممکن است زمینه نارضایتی عمومی وجود داشته باشد. یکوقتی ما حرف حساب نزدیم که مشترکات من با دوست بلوچم در شهرستان خاش چه چیزهایی میتواند باشد. در این میان احتمال اختلافانگیزی بیشتر میشود. اینکه آنها چکار کردند که اختلاف زیاد شده، ناظر به این است که ما چکار نکردیم که این زمینه وجود دارد.
اکبری: شکی نیست و کاملاً فرمایش شما صحیح است. اتفاقاً مصداق بارز آن در همین سیستان و بلوچستان، بنده یقین و اطلاع کامل دارم که انجمن حجتیه در زاهدان مدرسه زده و کار میکنند. در صحبت با یکی از سران انجمن خودشان به من گفتند. یا همین کارهایی که نشده است و باید میشده، آشنایی با مبانی تفکر اسلامی انقلابی حضرت امام، چقدر در حوزه ما وجود دارد؟ باز در دانشگاه یک وصیتنامه حضرت امام خوانده میشود، اما متأسفم که باید این را در اینجا اعلام کنم، حضرت امام یک پیامی بنام منشور روحانیت دارند که حجم آن بهمراتب از وصیتنامه کمتر است. مخصوص طلاب و علما است که اتفاقاً در آنجا به انجمن حجتیه اشاره صریح دارند.
بدری: این مربوط میشود به وظیفه روحانیت در جامعه.
اکبری: مثلاً سفارشهایی دارند که در آینده قوه قضائیه را رها نکنید، تفکر اسلام انقلابی را کاملاً میشکافند. به بحث لیبرالها و مسائل مختلف میپردازند. چرا در حوزه خبری از آن نیست و چند نفر از طلبههای ما این را خواندهاند. در باره سئوال قبلی شما مبنی بر اینکه مردم با ایمان ما در طول نهضت اثبات کردند حتی زمانیکه پایههای نهضت به این محکمی نبود، اینها نمیتوانند اثرگذار باشند نکتهای عرض کنم. ما نباید به این موضوع غافل باشیم. فضای جامعه در دهه 60 خیلی با الان فرق دارد. دهه 60 زمانی بود که آن فرد بیایمان هم که شب میخواست بخوابد ته دلش میگفت نکند امشب یک بمب به خانه من بیاید. یاد مرگ بودند. امیرالمؤمنین(ع) میفرمایند دو چیز را هیچوقت فراموش نکنید؛ یاد خدا و یاد مرگ. این در فضای معنوی جامعه ما اثرگذار بود. مردم صبح بلند میشدند میدیدند یک حجله سر کوچه گذاشتهاند. طبیعتاً خیلیها نمیتوانستند کار خود را پیش ببرند.
بدری: من فکر نمیکنم ضریب ایمان مردم الان کم شده است.
اکبری: من چنین ادعایی ندارم و اصلاً بحث ایمان نیست. بحث سر این است که اتفاقاً مردم ما بسیار باایمان هستند، اما جنگ امروز کشور و نظام ما با جنگ آنروز خیلی فرق دارد. آنروز جنگ علنی و ظاهری بود و امروز جنگهای دیگری وجود دارد و خیلی از عوام این جنگهای امروزی را نمیشناسند. ایمان باقی است، لذا بهخاطر بعضی از ضعفهایی که وجود دارد و نمیتوانیم منکر آن بشویم باید نسبت به این مسائل حساس بود. ما که ادعا نداریم جمهوری اسلامی یک نظام بیعیب و نقص است. طبیعتاً بهخاطر بعضی از عیبها و نقصها و چون ایمان هم وجود دارد، دوست دارند تفکری را پیدا کنند که ایمان باشد و سیاست نباشد، لذا گرایش پیدا میکنند و امروزه گرایش به این تفکر بهمراتب بیشتر از دهه 60 است. بههمین دلیل است که اینها پررو میشوند. بههمین دلیل است که بنده یکماه قبل برنامه داشتم، طرف با پررویی گفته که من مسئول انجمن حجتیه یزد هستم و اینها هم شاگردهای من هستند.
بدری: این از آفتهای بهرهمندی و استراحت است. ما خیلیوقت است که مشغول استراحتهای طولانی هستیم و یکدفعه مجبوریم بهاندازه شما نگران باشیم. بهعنوان سئوال آخر، ثم ماذا؟ باید چکار کرد. الان 38 سال حکومت داریم و به فضل امیرالمؤمنین(ع) ادامه پیدا کرده است. در این موقعیت قرار گرفتیم و موقعیت تولید خطر هم وجوددارد. ما آدم مسلمان طرفدار انقلاب اسلامی هستیم، تعارف هم ندارد و جایی هم قرار نیست آن را پنهان کنیم، البته ممکن است دانستههای زیادی هم نداشته باشیم. در نسبت با امام و انقلاب و وظیفه دینی و انتظار حضرت حجت(ع) که داریم باید چکار کنیم؟
همایون: هرکسی باید وظیفه خودش را درست انجام دهد. اینکه میگوییم هرکسی، هم جنبه فردی دارد و هم اجتماعی. بههرحال ما انقلاب کردیم و فرض میکنیم مهدویت را کنار گذاشتهایم. خود پیشبرد انقلاب به چه چیزی نیاز دارد و چه کارهایی باید انجام دهیم؟ اینکه منِ دانشگاهی باید چه کار کنم؟ یک روحانی باید چه وظیفهای را انجام دهد؟ رسانه چکار باید کند؟ در کجای مراحل تمدنسازی هستیم؟ انقلاب اسلامی یا دولت اسلامی یا جامعه اسلامی یا تمدن اسلامی؟ ما الان چه وظیفهای نسبت به اینها داریم. من اگر بخواهم پاسخ شما را بدهم خیلی طولانی میشود و فقط به گفتن فرمول اکتفا میکنم که هرکسی هرجایی هست همان کار را انجام دهد، باز تأکید میکنم که حکومت تشکیل دادیم. اگر در جنبههای غیرحکومتی هم بهعنوان وظیفه تأکید میکنیم، این همانی است که در حکومت جایگاه مشخصی دارد. یعنی میزان حضور مردم، میزان دوری گزیدن حکومت از ورود به بعضی از عرصهها، همه اینها یک نظام است، تا صحنه بینالملل و حضورمان در جهان اسلام و نگاهمان به کل تحولاتی که اتفاق میافتد و تا موضعگیریهای ما در باره رئیسجمهور جدید آمریکا، همه اینها در یک مجموعه است و این مجموعه است که ما را بهسمت تمدن اسلامی میبرد.
بدری: در روایات داریم اگر کسی آنچیزی را میداند وظیفهاش است را انجام دهد، آنچیزی را که نمیداند خداوند وسیلهای فراهم میکند تا فرد به وظیفهاش عمل کند. منتهی با این وضعیتی که شما میگویید باید چکار کرد؟
اکبری: اولاً شناخت تفکر امام خیلی مهم است. اسلام انقلابی و اسلام آمریکایی.
بدری: شاید به امامی که به این راحتی حرف میزد خیلی دقت نکردیم. آدمی که مهمترین حرفهای دنیا را در جمع نانواهای قم میزد، با آن لحن و بیان ساده و مثالها.
عدم شناخت دشمن اصلی و دشمن فرعی یکی از آفتهای جریانهای سیاسی و مذهبی ماست
اکبری: رجوع به امام نقطه اصلی است و وقتی به امام رجوع کنیم زیرشاخهها الی ماشاءالله وجوددارد. بهعنوان نمونه یکی از دلایل انحراف انجمن حجتیه عدم دشمنشناسی او بود، یعنی تفکیک دشمن اصلی از دشمن فرعی. واقعاً هم خدمات آنها در مبارزه با بهائیت عالی است. ولی زمانیکه باید با شاه که دشمن اصلی است و زیرمجموعه آمریکا است تشخیص ندادند. امام در سخنرانی 13 خرداد 42 که منجر به 15 خرداد 42 شد، میگویند انگلیس از آمریکا بدتر، آمریکا از از انگلیس بدتر، شوروی از هر دو بدتر، همه از هم بدتر و پلیدتر، ولی امروز دشمن اصلی آمریکاست. آنموقع میگویند. ولی متأسفانه این عدم شناخت دشمن اصلی و فرعی خیلی کار دست ما داده است.