گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، یادداشت دانشجویی*، انقلاب اسلامی در حالی پا به 38 سالگی خودش میگذارد که علی رغم دستاوردهای بی بدیلش با وجود تمام مشکلات و سنگ اندازی های دشمنان داخلی و خارجی در عرصه های علمی،نظامی،فرهنگی،آموزشی،صنعتی و... اما همچنان با یک مشکل اساسی که امروزه دارای ریشه های عمیقی در زمین این انقلاب شده مواجه است که بدون شک آن مسله مهم پدیده اشرافیگری است که متاسفانه پس از گذشت چند سال از ابتدای انقلاب به یک ارزش تبدیل شد.
همانگونه که می دانید و یا شنیده اید انقلاب مردم در سال 57 انقلاب پابرهنگان نام گرفت و به گفته حضرت امام (ره) این پابرهنگان بودند که در مقابل توپ و تانک ایستادند وکارشان را پیش بردند این پابرهنگان بودند که با مشت در برابر تانک خون دادند و عقب نشینی نکردند. و همین نگاه رهبر انقلاب به مستضعفان و به تعبیری پا برهنگانی که مسبب انقلاب شدند بود که یکی از مهمترین شاخص های انقلاب را ساده زیستی و پرهیز از تکلف و تجمل پرستی قرار داد. و این نگاه در منظومه فکری مقام معظم رهبری نیز قابل استحصال می باشد که وجه دیگری از ساده زیستی و پرهیز از تجمل گرایی را در عدالت طلبی می دانند. ایشان در 17 دی سال 71 می فرمایند: اصلا هدف جمهوری اسلامی تامین عدالت در کشور است.مبادا کسانی در گوشه و کنار پیدا شوند که تصور کنند هدف ما عبارت است از افزایش حجم ثروت مادی!یعنی عده ای از انواع و اقسام راه ها ی تولید ثروت برخوردار شوند و دیگران هم هرجور خواستند زندگی کنند.
اما متاسفانه با گذشت یک دهه از انقلاب کم کم سخنان امام در خصوص ساده زیستی و عدالت به فراموشی سپرده شد و روح کاخ نشینی به جای کوخ نشینی حکم فرما شد. اما چه شد که ما به این جا رسیدیم؟ یعنی چه شد که دیگر ساده زیستی ضد ارزش و تجمل گرایی و اشرافیت ارزش شد و تا آنجا پیش رفت که یکی از انقلابیون سابق به خود این جرات را داد که در نماز جمعه دم از مانور تجمل سر دهد!
برای دریافتن این سوال که چه شد ما به این جا رسیدیم در حقیقت باید ابتدا به چیستی اشرافیگری بپردازیم .اشرافیگری جریانی است که می کوشد تا با قدرت و بهره مندی از امکانات مادی از سوی گروه هایی مورد حمایت قرار گیرد و مردمان جامعه خویش را استثمار نماید.البته این جریان ممکن است الزاما از طبقات برخوردار و مرفه جامعه نباشد بلکه تمام افرادی که در اثر رسوخ و نفوذ روحیه اشرافیگری در آنان، میان مردم نیز کنش های خاصی دارند. بدون شک هر جریانی دارای یکسری معیار و مولفه هایی است که با شناخت درست آن مولفه ها می توان تحلیل مناسبی ارائه کرد و طبیعتا برای شناخت اشرافیگری نیز باید مولفه های آن را بشناسیم که در زیر به طور اختصار به برخی از این ویژگی ها اشاره می کنیم.
نخستین مولفه اشرافیگری محافظه کاری است چرا که اشرافیت همواره به دنبال بهره برداری های سیاسی و اقتصادی خودش در موضوعات مختلف می باشد. دومین مولفه نادیده گرفتن طبقات پایین جامعه هست واین در حالی است که آموزه های دینی همواره بر رعایت حقوق طبقات محروم جامعه تاکید دارد و به صراحت در قران مستضعفان را وارثان زمین خطاب می کند.سومین ویژگی اشرافیگری منفعت طلبی و عافیت طلبی است.در صدر اسلام هنگامی که پیامبر اکرم با مشرکان و دشمنان اسلام در حال جنگ و پیکار بودندهیچ گاه جریان اشرافیت پیغمبر را همراهی نکرد و بیشتر در پی عافیت طلبی خود بود که قران کریم برای این ها از تعبیر قاعدون استفاده می کند. لازم به ذکر است در پی همین عافیت طلبی است که تفکر بعضی مسئولین کشور اینگونه است که چون خود را خوار می پندارند دیگران را نیز چنین در ذهن دارند و بیان می کنند که ایرانی ها فقط در صنعت قورمه و آبگوشت بزباش توان رقابت با جهان را دارند! چهارمین ویژگی جریان اشرافی سازشکاری است در حقیقت جریان اشرافی بخاطر حفظ منافع خود همواره بدنبال دوستی با دشمنان است و از جمله خصوصیات آن این هست که در برابر خواسته های دشمن تسلیم شده و مهر تایید بر آن می زند و این درحالی است که قران می فرماید:«اشداء علی الکفار»
از سال 68 به بعد یک تغییر ارزشی در زمینه پایبندی های مذهبی و اعتقادی در بین مسئولان ایجاد شد و تمایل به مادیات و منفعت طلبی و عافیت طلبی افزایش یافت که این اتفاق به برخی طبقات جامعه نیز سرایت کرد. در ایران متاسفانه با نیت توسعه اقتصادی اقدامات دیگری رقم خورد که در نتیجه آن فقر تاثیر تهدید آمیزی بر نظام اجتماعی گذاشت بدین معنی که با اقداماتی ثروت را به یک ارزش مثبت و فقر را به ارزش منفی تبدیل نمود و به تعبیری دارندگی و برازندگی یک ارزش و فقر و تنگدستی مایه شرمساری تلقی شد و این دقیقا خلاف کاری بود که امام (ره) انجام دادچرا که امام در ابتدای انقلاب و قبل از آن ثروت و نابرابری را با نام طاغوت به یک ارزش منفی بدل کرد و برعکس در بیاناتشان با رجحان کوخ نشینی بر کاخ نشینی ساده زیستی را به یک ارزش مثبت تغییر داد.
پس از سال 68 فرهنگ مصرف گرایی و تجمل گرایی در جامعه رو به افزایش نهاد و متاسفانه این مسله نه تنها از سوی مسئولین دولتی وقت توبیخ نشد که حتی به عکس بر آن دامن زده شد و پس از مدتی معیارها و ارزش ها تغییر پیدا کرد به عنوان مثال معیارهای ظاهری مانند منزل،ماشین،برج های بلند، تفریحات شاهانه و... نمایشگر جایگاه افراد بود و این مسله سبب افزایش فاصله طبقاتی و احساس بیشتر محرومیت نسبی بخش کثیری از مردم شد.شورش های مردم در دوره دوم سازندگی در کشور بخاطرعمیق تر شدن فاصله طبقاتی و مشکلات اقتصادی را می توان از این جهت تحلیل نمود. در این دوره روح عدالت خواهی و عدالت طلبی در پای اشرافیگری به مسلخ کشیده شد! با توجه به همین روحیه اشرافی بود که رهبر انقلاب برای خنثی سازی این بدعت در انقلاب اسامی سال ها را دقیقا در جهت خلاف رویه درپیش گرفته شده انتخاب کردند.سال 72 عدالت اجتماعی،73 صرفه جویی،74 انضباط اجتماعی و اقتصادی،75 ضرورت پرهیز از اسراف و 76 توجه به معنویات و فضایل اخلاقی.
با ادامه پیدا کردن اشرافیگری بتدریج مفاسد اقتصادی در اثر همین روحیات ریشه دواند و اختلاس و دزدی ها از دوره سازندگی با اختلاس 123 میلیاردی فاضل خداد رقم خورد و بعد از آن فساد شهرداری تهران در دوران آقای کرباسچی رخ داد پس از آن نیز شهرام جزایری گام در این راه نهاد و البته بابک زنجانی، سپس حقوق های نجومی و ... همه این ها در پی وجود روحیه اشرافی در مسئولان است. بدون شک برای ریشه کن کردن این وضعیت باید مردم با انتخاب درست مسئولان انقلابی بی تکلف و همچنین مطالبه هم جانبه از مسئولین سه قوه برای مبارزه با این نوع نگاه در این راه گام بردارند.
*مرتضی محمدپور مقدم ، دانشجوی کارشناسی ارشد علوم سیاسی دانشگاه فردوسی مشهد
انتشار یادداشتهای دانشجویی به معنای تایید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.