به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، پرویز امینی در کانال تلگرامی خود نوشت:
سه توجیه ناواقعگرایی
جریانات سیاسی کشور را با همه تفاوتهای فکری و سیاسی، میتوان در اشتراک در «ناواقع گرایی» جمع کرد. این ناواقعگرایی برای جریان آرمانخواه، خسارتبارتر است. چرا که واقعگرایی و آرمانخواهی دو روی یک سکه هستند و به میزانی که ناواقعگرا میشویم، از آرمانگرایی دور میشویم. در دو مطلب قبل، تحت عنوان «نظرسازی مشروع! تغییر معنای انتخابات» به برخی خلافگوییها به نام دادههای نظرسنجی اشاره کردم که یکی از مصادیق دور شدن از آرمانگرایی است. برای ناواقعگرایی و مقاومت در برابر واقعگرایی، همواره توجیهاتی ساخته میشود:
توجیه اول: هنوز کار آغاز نشده است!
در مقطعی که کاری در حال شکلگیری است و شما آن را به دلایلی خطا میدانید با این توجیه روبرو میشوید که هنوز کار آغاز نشده است و برای نقد صبر کنید تا کار شکل بگیرد و بعد نقد کنید.
توجیه دوم: اکنون کار در نیمه راه است!
در مقطع دوم وقتی کار شکل گرفت و خطاها باقی بود، این بار باز از شما میخواهند که از واقعیتها نگویید. چرا که ولو کار خطاست ولی ما در نیمه راه انجام آن هستیم و با نقد در کسانی که به این کار و این راه امید بسته شده است، تردید ایجاد میشود.
توجیه سوم: نبش قبر نکنید!
در مقطع سوم وقتی کار به نتیجه نمیرسد یا به نتایج نامطلوبی میرسد، مجددا از شما میخواهند درباره آن صحبت و نقد نکنید و این بار توجیه این است که نبش قبر نکنید و نقد گذشته چه حاصلی دارد و به فکر فردا و آینده باشید.
و در سایه این سکوت، جریان ناواقعگرا به حیات خود ادامه میدهد و در یک سیکل معیوب، مجددا همان خطاها و همان مسائل را تکرار میکند و نتیجه میشود که تقریبا در همه ادواری که این جریان پای در انتخابات ریاست جمهوری گذاشته است، خصوصا از دوم خرداد ۷۶ تا اردیبهشت ۹۶، حتی یک پیروزی انتخاباتی ریاست جمهوری در شرایط گوناگون دشت نکرده است و اتفاقا پیروزی احمدینژاد در سال ۸۴ بر خلاف قاعدهگذاری آنها چه به عنوان شورای هماهنگی نیروهای انقلاب اسلامی با نامزدی نهایی علی لاریجانی و نیز جریان بدیل آن با نامزدی قالیباف انجام شد.
هیچ کس و هیچ جریانی را از واقعگرایی گریزی نیست اگر آرمانخواه باشد، به طور مضاعف باید واقعگرا بود و راه را بر نقد واقعگرایانه با توجیهات گوناگون نبست. بدون واقعگرایی نمیتوان آرمانخواه ماند!