پردهی اول:
دشمنی دیرینه، دیوانهای به نام صدام را به نیابت از خود به جنگ با ملت ما فرستاد. یکی از پیامدهای این جنگ، خونین شدن رابطه و دوستی تاریخی دو ملت ایران و عراق بود.
پردهی دوم:
همان دشمن قدیمی، برای جلوگیری از نفوذ اسلام ایرانی در جهان، با پول نفت سعودی، طالبان را در افغانستان به راه انداخت و اسلامی خشن را در جهان تبلیغ کرد.
پردهی سوم:
آزادسازی جنوب لبنان که دیگر همه میدانستند ایرانیان در آن دست داشتند، نشان داد، رهایی قبلهی نخست مسلمین، همچنان اولویت جمهوری اسلامی است.
پردهی چهارم:
دشمن بالاخره فهمید جادهی اصلی ایران برای عملیات در لبنان و فلسطین سوریه است. لذا طالبان را با نام دولت اسلامی عراق و شام (داعش) در عراق و سوریه بازسازی کرد تا بلکه دست ایران را از منطقه کوتاه کند و ضمناً خنجری زیر گلوی جمهوری اسلامی داشته باشد.
پردهی پنجم:
همچنان که کار فرهنگی چمرانها در لبنانِ شیعهی پیش از انقلاب اثر کرد و حزبالله را به ثمر نشاند، فعالیت تقویفرها هم در عراق شیعه و سنی، حشدالشعبی را شکوفا کرد و ملت عراق را یکپارچه علت دشمن شوراند. اتفاقی که در فلسطینِ سنی هنوز بوقوع نپیوسته.
پردهی ششم:
شکوه و امنیت راهپیمایی اربعین حسینی بویژه برای ایرانیان، آخرین تردیدها در یکپارچگی دو ملت ایران و عراق را زائل کرد و نقشه دشمن: «تفرقه بینداز، حکومت کن» را به شکست کشاند.
پردهی هفتم:
شکستن گردن غول داعش کار کوچکی نبود؛ چهاینکه برخی هنوز باور نکردهاند.
پردهی هشتم:
رهآورد بیش از شش سال مذاکره را میتوان با شش سال مجاهده مقایسه نمود.
پردهی نهم:
راهحل سایر مشکلات کشور هم، مدیریت جهادی و انقلابیگری است.
پردهی آخر:
راه قدس هنوز هم از کربلا میگذرد؛ جمهوری اسلامی به کربلا رسیده و تا قدس راهی نمانده ...
سیدمحمدباقرحسنزاده، فعال دانشجویی