توان عربستان در بحران آفرینی نباید دست کم گرفته شود. سعودیها با از دست دادن مهرهای در یمن، ممکن است بازی به مراتب خطرناک تری را شروع کنند و هزینههای حضور منطقهای ایران و متحدانش را بالاتر ببرند.
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، بار دیگر نیروهای انصارالله و ارتش یمن ثابت کردند که توان به لرزه انداختن تن سعودیها را دارند و روز گذشته، دوشنبه ۲۸ آذرماه، توانستند موشکی را به سوی ریاض، پایتخت عربستان شلیک کنند.
به گزارش جهان نیوز، دیروز نیروهای یمنی یک فروند موشک بالستیک «برکان ۲ اچ» را به سمت کاخ «الیمامه» در شلیک کردند. در مجموع این سومین موشک برکان ۲ از نوع اچ است که دارای بردی ۸۵۰ کیلومتری و قابلیت موفقیت بسیار بالا در مقابله با سامانه موشکی پاترویت عربستان است. در ۳۱ تیرماه، تاسیسات نفتی آرامکو و در ۱۳ آبان فرودگاه ملک خالد ریاض، هدف این موشکها قرار گرفته بودند.
با این وجود عربستان و حامیان منطقهای سعودی، ایران را مسئول اصلی این حملات ارزیابی میکنند که با ارسال تسهیلات نظامی به حوثیهای یمن، آنها را در موقعیت حمله قرار داده اند. نمایش لاشههای موشکی برکان ۲ توسط نیکی هیلی، نماینده آمریکا در سازمان ملل، بخشی از سناریو کلی ایجاد اجماع جهانی و بین المللی علیه توانمندیهای دفاعی و موشکی ایران است که قطعات پازل این سناریو را باید نتیجه مکر دشمنی دانست که پس از شکست در سوریه و عراق، زمین بازی جدیدی علیه ایران در ابعاد وسیعتر گشوده است.
تغییر زمین بازی و متمرکز شدن دشمن بر ماجراجویی عربستان در یمن و پس از آن در فلسطین اشغالی، یادآور نکتهای است که رهبر معظم انقلاب حدود یک ماه قبل اعلام و نسبت به آن هشدار داده بودند. پس از اعلام پیروزی جبهه مقاومت بر داعش از سوی فرمانده سپاه قدس پاسداران و ارسال نامهای خدمت رهبر معظم انقلاب، ایشان ضمن تبریک این پیروزی و ارزشمند خواندن آن، تاکید کردند: «.. با این حال تأکید میکنم که از کید دشمن غفلت نشود. آنهایی که با سرمایهگذاری سنگین، این توطئه شوم را تدارک دیده بودند آرام نخواهند نشست، سعی خواهند کرد آن را در بخشی دیگر از این منطقه و یا به شکلی دیگر دوباره به جریان افکنند. حفظ انگیزه، حفظ هوشیاری، حفظ وحدت، زدودن هر پسماند خطرناک، کار فرهنگی بصیرتافزا و خلاصه، آمادگیهای همهجانبه نباید فراموش شود.»
اهمیت راهبردی این بخش از پیام رهبری در پاسخ به نامه سردار سلیمانی، پر از نکات مهم و هشدار آمیز است که توجه به آنها بوده که باعث حصول پیروزیهای مهم در منطقه بوده است. بدون شک ذهن استراتژیک و پیچیده سردار سلیمانی و تصمیم گیران جبهه مقاومت نیک به محذوریتها و پتانسیلها در منطقه و کشورهای منطقهای و فرامنطقی آگاه اند و نیک میدانند که منطقه آشوب زده غرب آسیا و شمال آفریقا هر آن در انتظار بحران یا بحرانهای جدید کوچک و بزرگ است. اما در سوی دیگر میبایست همانگونه که رهبر معظم انقلاب عنوان کردند، از کید دشمن غافل نبود و با وجود پیروزی در یک جبهه، متوجه جبهههای دیگری بود ک. دشمن در حال تدارک آنهاست.
قدس شریف و یمن در حال حاضر به کانون مناقشات منطقهای تبدیل شده اند. نیکی هیلی به گفته وزیر خارجه کشورمان، همان شوی را اجرا کرد که در سال ۲۰۰۳، کالین پاول، وزیرخارجه جورج بوش پسر در سازمان ملل علیه عراق بعثی اجراء کرده بود و نتایج و پیامدهای آن برای کل منطقه تا به امروز باقی مانده است. چنین برنامه هایی همواره از سوی غرب و متحدان منطقهای اش علیه کشورهای منطقه و از جمله ایران در حال اجرا بوده و خواهد بود و این امری است که هوشیاری بیشتر مسئولان و مقامات کشور را میطلبد.
درست است که پیروزی بر تروریستهای تکفیری در عراق و سوریه به راحتی به دست نیامد، ولی پیروزی بزرگتر زمانی شکل میگیرد که ریشه بانیان اصلی آن در منظقه و جهان خشکانده شود تا بستری برای رشد افراط گیری مذهبی و قومی از سوی آنها فراهم نشود.
در حال حاضر یمن و لبنان به اهداف بعدی برای پیاده سازی نقشههای جدید تبدیل شده اند، حال آنکه نباید فراموش کرد هر آن امکان دارد بحران بزرگتری در راه باشد. با مرگ علی عبدالله صالح در یمن، ورق تحولات تا حدودی به سود انصارالله برگشته است با این وجود مشاهده میشود دربرخی از تحلیلهای رسانه ای، این تحول به عنوان شکست سعودیها در نظر گرفته میشود یا قدرت و ذهنیت سعودیها در پیشبرد اهداف خود دست کم گرفته میشود.
هرچند جاه طلبیهای پادشاه و ولیعهد جوان عربستان باعث صرف میلیاردها بودجه و قتل و کشته شدن هزاران نفر در یمن شده، اما باید توجه داشت که ایران با بازیگران کم هوش یا احمقی طرف نیست و آنها نیز بر خلاف منافع منطقهای ایران و همپیمانانش در تلاش برای دستیابی به اهداف خود هستند.
توان عربستان در بحران آفرینی نباید دست کم گرفته شود. سعودیها با از دست دادن مهرهای در یمن، ممکن است بازی به مراتب خطرناک تری را شروع کنند و هزینههای حضور منطقهای ایران و متحدانش را بالاتر ببرند. کشوری که در جنایت تاریخی جان میلیونها کودک یمنی را با گرسنگی و قطحی تهدید میکند، دست به مرابت بازتری در جنایتهای بیشتر و بزرگتر دارد.
همانگونه که صدام حسین نیز در جنگ تحمیلی علیه ایران، برای جبران شکست ها، دست به حملات شیمایی و بیولوژیکی علیه شهروندان ایران میزد، سعودی و قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای متحد با آن هزینههای بازی را میتوانند بسیار بالا ببرند.
توطئه شکل گرفته توسط علی عبدالله صالح با کشتن او تا حدودی خنثی شده و باید در نظر گرفت که عربستان تمام تخم مرغ هایش را در سبد صالح نچیده بود که با مرگ وی صحنه تحولات، دچار تغییرات راهبردی شود.
اینک آمریکا دقیقا همان سیاست هایی را پیش میبرد تا به بهانه عربستان و موشک هایی که انصارالله در دفاع از یمن به سوی عربستان شلیک میکند، ایران را تحت فشار قرار دهد و شرایط را برای فشار بر کشور و مسئولان برای قبول پیش شرطهای مذاکره موشکی و دفاعی آغاز کنند و از سوی دیگر، اجماع جهانی را بار دیگر در زمینه موشکی برای تحریمهای ظالمانه فعال سازند.
به نظر میرسد پس از شکست مذاکرات سالهای گذشته میان هیاتهای یمنی و سعودی در وین، مسقط و کویت، نیروی مقاومت در یمن راه مقابله را در مقابل تجاوزات عربستان برگزیده و موشک هایی که بر فراز آسمان سعودی به پرواز در میآیند را میتوان دیپلماسی واقعی جنگی نامید تا دشمن را متوجه عواقب تجاوزاتش کند. این تنها یک روی سکه است و روی دیگر سکه توطئه دشمنان است که نباید از آن غافل یا اسیر نمایشهای آنها شد.
در لبنان نیز باید هوشمندانه به پیش رفت. بازگشت سعد حریری به بیروت و به دست گرفتن مجدد قدرت میتواند در یک پازل بزرگتر نیز تفسیر شود. هرچند حزب الله لبنان بدون افتادن در دام نقشه سعودی ها، توانست به عنوان نیروی مشروع و مقبول بیش از گذشته جایگاه خود را در جامعه لبنان مستحکمتر کند، با این وجود، حضور حریری به عنوان مهره سعودیها در لبنان بسیار خطرناک است.
عقب نشینی موقت محمدبن سلمان از زیاده خواهی اش در لبنان، میتواند شروع بازی جدیدی باشد. یک گام یا چند گام به عقب برای برداشتن گام بزرگتر. این سناریو مطرح است که حریری در ماههای آینده با آرام شدن اوضاع، هدف ترور قرار گیرد و بدین وسیله صفحه تحولات لبنان با بحران جدی تری برای تحت فشار و خلع سلاح حزب الله روبه رو شود.
به هرحال از آغاز قرن بیست و یکم میلادی، غرب آسیا با جنگ نظامی آمریکا در افعانستان و عراق که بستر بسیاری از بحرانهای کنونی است، ناامنتر و بی ثبات شده است. با شکل گیری جبهه مقاومت و منسجمتر شدن آن در تحولات اخیر در سوریه و عراق، تقابلهای منطقهای سر و شکل مشخص تری به خود گرفته و دشمنان با راهبرد کلان نابودی این جبهه در کنار پیشبرد نقشه تجزیه غرب آسیا، دارای دستور کار تعریف شدهای هستند. پیروزی در یکی از قطعات پازل منطقه، تنها پیشران هدف بزگتر برای پیروزی نهایی در کل این پازل است که در این میان دشمنان سعی میکنند مجددا پازل را برهم بریزند و مانع از توفق بزرگ شوند.
در نتیجه آنچه امروز بسیار مهم است، عدم غفلت و تکبر پس از پیروزی هاست. تحلیلهای ساده انگارانه و سطحی و دست کم گرفتن دشمنان و رقبا، سم مهلکی است که میتواند ثمره پیروزیها را از بین ببرد. به همان مقدار که جبهه مقاومت خود را قویتر ساخته، دشمنان نیز خود را مجهزتر میکنند تا هزینه هرگونه پیروزی را بسیار بالا ببرند.