به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، در واکنش به اظهارات اخیر سردار سرلشکر قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه، درباره قداست پرچم ملّی جمهوری اسلامی ایران، جمعی از اساتید بسیجی از دانشگاههای سراسر کشور، دلنوشته های جداگانه ای را خطاب به سردار سلیمانی نوشتند.
متن این دلنوشته ها در ادامه می آید؛
دکتر مجتبی زارعی؛ عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس
سردار! آتش بر دل ما نزن! کاش به جای تو صد بار سوزانده شوم!
حاج قاسم عزیز! وقتی صدایت را شنیدیم که برای هتک حرمت نشانه ی هویت ملّی بغض کردی و گفتی که کاش به جای پرچم ایران ده بار می سوختی! به پاس مجاهدت های تو و برای خستگی ها یت و برای مرهم بر تاول پاهایت در پیکار با دشمنان وطن از موضع یک معلم کوچک دانشگاه می گویم؛ کاش به جای تو صد بار سوزانده شوم تا تو و پرچم افراشته ات بر فرق عالم در اهتزاز باشید؛ تورا پیش تر نیز به جای ملّی گرایانِ رمانتیکِ وطن که ایرانیان را در بستان و خرمشهر و مریوان تنها گذاشته و از پشت بر ایشان خنجر زدند در وسط میدان دیده ایم؛ میدانی که اکنون به یُمن کار و فرماندهی شبانه روزی ات تا مدیترانه گسترده شد و...، اخلاص تو به خدا و امام و ایرانیان، حجّت موجّه ماست ولقد رضی الله عن المٔومنین اذ یبایعونک تحت الشّجر فعلم ما فی قلوبهم فأنزل السّکینة علیهم و أثٰبهم فتحا قریبا.
دکترعباسعلی رهبر؛ دانشیار علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی
هویت ما شخصیت و سازه معنایی ما را تشکیل می دهد و نمادهای مفهوم هویت ملی به مثابه یک هرم تبیین می شود. قاعده هرم نمادهای عینی همچون سرزمین و پرچم، سطح بالاتر زبان، سطح سوم ارزشهای ایرانی اسلامی و اخرین سطح سازه انقلابی ماست. سردار عامل به معرفت؛
حاج قاسم بصیر و مومن به وعده الهی می داند که اگر قاعده هرم از جا دررود از نوک هرم چیزی باقی نخواهد ماند.
ان شا...حرفم "نمی" خالصانه از "یم“ شهدا، جانباران و ازادگان باشد.
دکترهاشم داداش پور؛ دانشیار شهرسازی دانشگاه تربیت مدرس
وقتی مواضع دیروز سردار سپاه اسلام و قهرمان ملی ایران را درباره «نماد هویت ملی ایرانیان» شنیدم. برای خیل مردم سرزمینم روشن شد که کسی تا دیروز در مقابل داعش قرار گرفت و تا خروج آن از منطقه اسلامی سر از پا نشناخت؛ امروز چگونه به خاطر این پرچم هویت ساز، دلش آتش می گیرد و خود را فدایی آن می بیند... د. اما در مقابل کسانی که در عاشورای آن سال، وارد صحنه شده و به اسلام توهین کردند، امروز به پرچم ایران لگد می زنند... د. اگر تا دیروز شعار می دادند که "نه غزه، نه لبنان جانم فدای ایران" و امروز فریاد "نه اسلام نه قرآن هر دو فدای ایران" معلوم شد که نه به اسلام وفادارند و نه به ایران. مگر اینکه باور کنیم که می توان ایرانی بود اما در عین حال نماد هویتی ایرانیان را هم آتش زد...!!
و چه عجیب تاریخ تکرار می شود که عده ای از همین جماعت به عنوان ستون پنجم دشمن، در برابر سربازان وطن در جبهه ای به وسعت این خاک، قرار می گیرند و امروز در کنار نماد مزدوری معاصر "دولت سعودی" قرار گرفته و باز بر صورت فرزندان این سرزمین خاک می پاشند... د. و البته بعضی به غفلت در خدمت این خیانت آشکار قرار می گیرند... د. این نشان می هد که جبهه تغییر پیدا کرده اما صف آرایی ها همان است که در گذشته بود ... دیروز با صدام و امروز با ملک سلمان بر علیه این سرزمین قرار می گیرند. اساسا، «مزدوری و اجاره ای بودن»، هویت زدایی می کند و به همین خاطر آتش زدن پرچم به خاطر مشتی دلار، توجیه پذیر می شود... د. آن کسانی که در آشوبها پرچم ایران را آتش می زنند. انگار به نیابت از جریانی به آشوب دست می زنند تا خدشه ای بر هویت ایرانی وارد کنند، والا پرچم نشان هویت، تاریخ و شخصیت یک ایرانی است و این هویت چه در جغرافیایی به نام ایران و چه در حوزه فرهنگی آن افتخار ایرانی است ... و البته سردار سلیمانی پرچم دار هویت ایرانی... ی. آیا اینهایی که دل سردار را آتش زدند، نمی دانند که «سلیمانی نماد غیرت و حمیت ملی ایرانیان» و از آن طرف قهرمان مردم در جهان اسلام هست... ت. مگر می شود ایرانی بود و به سردار ایرانی عشق نورزید... د. مگر می شود ایرانی بود و پرچم آن را به مشتی دلار آمریکایی و دینار سعودی فروخت ...مگر می شود ایرانی بود و دل در گروه سلیمانی نداشت... ت. مگر می شود ایرانی بود و جغرافیای اسلام را از هرکه دشمن آن است، نجات نداد.
سلمان، صلاح الدین، کیان، از ابتدای قصه تا میعاد
این قرعه تاریخ ای سردار ایرانی به تو افتاد
قدس از پی آزادی ملک سلیمانی شود آزاد
بازار اگر از مصر تا کنعان، اگر از غزّه تا بغداد
خواهان یوسف هر که شد تا آخر بازار خواهد رفت
تیغ از نیام آورده بیرون و بخوابان این هیاهو را
فریاد شو با پاسخی محکم برابر کن ترازو را
ایمان دوچندان می کند هان ای برادر زور بازو را
ای خستۀ جا مانده از امروز و از هر روز عاشورا
برخیز اگرنه کاروان با کاروانسالار خواهد رفت"
دکتر احمد نادری؛ مدیر گروه انسان شناسی و عضو هیئت علمی دانشگاه تهران
هم فیلم آتش زدن پرچم به دست آن "نابخرد نادان" را دیدم و هم صدای قهرمان ملی- اسلامی این مرز و بوم را که آرزو می کرد کاش به جای نماد عزت و غیرت این مرز وبوم ده بار آتش زده می شد را شنیدم؛ وصدها افسوس که از باصطلاح ملی گرایان و وطن پرستان خیالین صدایی بلند نشد و هیچ گونه اعتراضی شنیده نشد.
سالهاست که مردمان این دیار (بله مردم عادی را می گویم، همانها که سهم های نجومی از سفره انقلاب نبرده و بخاطر تفکرات شونیستی شان جایزه های آنچنانی از بیت المال مسلمین نگرفته اند و البته همچنان پای این کشور و نظام و ولایت فقیه ایستاده اند)؛ به این ژست ها عادت کرده اند. از همان هنگام که ایرانگرایان و باصطلاح ملیون در اوج جنگ تحمیلی و زمانی که بسیجیان خمینی کبیر از عزت و ناموس و شرف این خاک دفاع می کردند، راه بیخیالی در پیش گرفتند و حتی دستی از دور هم بر آتش نداشتند؛ این قصه تکراری را هرازگاهی در کوی و برزن دیده و شنیده ایم و این بار نیز مطابق همان روال. چیز جدیدی نیست ...
شرح قصه روسیاهی این قوم البته در خاطره جمعی این مرز و بوم و مردمان مغرور و باصلابت آن باقی خواهد ماند. فاشیست های روسیاهی که مدعی اندیشه ایرانشهری و ایرانگرایی بوده و هرگاه کوچکترین نقدی بر آنان روا داشته شود، همانند مغول و تاتار، همچون آتش تائیس و بارقه چنگیز بر منتقدان یورش می آورند و آنان را تار و مار می کنند؛ این بار نیز مانند اسلافشان زبان در کام فروکشیده اند و از حیثیت و ناموس این مرز و بوم که پرچم آن است، حرفی نمی زنند.
تاریخ به خاطر خواهد داشت که هنوز همان بسیجیان خمینی هستند که حافظ ناموس و تمامیت ارضی و اقتدار این کشورند و اینانند که ایرانگرایان واقعی و طرفداران حقیقی ایران هستند. همانها که پرچم ایران را امروز در مدیترانه و در مرزهای چین و روسیه و خلیج عدن برافراشته اند. تاریخ به خاطر خواهد سپرد که حافظ تمامیت ارضی این سرزمین، مجتهد قدرتمند شیعه و حکیمی دوراندیش است که کشتی ایران را در امواج متلاطم دنیای امروز، بدور از گزند و به سلامت پاسداری کرده است.
تاریخ به خاطر خواهد داشت که سرخی این پرچم، سمبل خون هزاران شهیدی است که اجازه نداده اند حتی وجبی از این خاک به دست بیگانه بیفتد. نفرین بر فاشیسم و شونیسم کاسبان ملی گرایی خیالین.
دکترحسین محمدی؛ هیئت علمی گروه اقتصاد دانشگاه آزاد اسلامی زنجان
سلام سردار،
سلام برادرعزیزم که نمادمقاومت وصلابت این سرزمینی،
ای کاش زنده نبودم وبغض غمبارت راکه گفتی "کاش بجای پرچم ایران ده بارمیسوختی"را نمی شنیدم ونمی دیدم.
ای کاش هزاران بارسوزانده شوم تا شاهدسوزانده شدن پرچمی که بدست تو ویارانت برقله های کشورعزیزم برافراشته شده نبوده و نباشم.
دکتر عزت الله سپهوند؛ استادیار دانشگاه پیام نور لرستان
"درد"ها و "مرد"های سرزمین ما؛
"پرچم" از همین "سه رنگ قدسی الله نشان" گرفته تا همان "شیر و خورشید" و "درفش کاویانی"، همیشه نماد همگرایی فرزندان حقیقی ایران زمین بوده است.
گذشته از این بار کهن سمبولیک، آنچه امروز سکوت هر قلمی را می شکند؛ "دردِ" پرچم سوزی یک "نادان" در جریان وقایع اخیر است از سویی و سخنان "تلخ" اما "غیرت آموزِ" سردار ایرانی سپاه قدس، از سوی دیگر - که نشانگر وقت شناسی دقیق این "مرد"، در فضا و موقعیتی ست که همه دل سپردگان به مام و نام میهن، نیازمند همدلی، همگرایی و هم افزایی بیشترند.
در چنین شرایطی اگر ما، حافظان حریم فرهنگی این سرزمین، از قافله ی این عشق عقب بمانیم مصداق این سخن حافظ خواهیم شد که قدر وقت ار نشناسد دل و کاری نکند بس خجالت که از این حاصل اوقات بریم!
به ویژه که در این روزگار فتنه خیز، رسالت همه ی انسانهای وارسته روشنگری ست و بی تردید نقد جهادی یا جهاد انتقادی و سیر نقد از کنایه به صراحت - آن هم در این زمانه ی سکوت و عسرت- اتفاق فرخنده ای ست که می تواند، جامعه ی دانشگاهی کشور را به عنوان زبان گویای مردم برای مطالبه گری معرفی کند.
برای رصد دقیق مشکلات جامعه و نقد مصداقی اشکالات برخی مسوولین، بایسته است که پیش و بیش از هر چیز و هر کس دیگر، نقد علمی و منتقدان دانشگاهی - که بی غرض و مرض ترین نقد و منتقدین ممکن می توانند باشد - پژواک صدای مردم باشند و البته بازتاب سیمای مردم!
چرا که هنوز هم، مهمترین رسالت انسانهای وارسته، روشنگری ست.
دکتر وهب جعفریان؛ عضو هیئت علمی دانشگاه زنجان
دیروز شنیدم که گفتی دلت بخاطر آتش گرفتن پرچم کشور سوخته و آرزو کردی که کاش بجای پرچم تو را ده بار آتش میزدند! کاش من می¬مردم و این حرف را از تو نمی¬شنیدم. ای روشنی چشم مسلمانان مظلوم! تو که آتش ظلم و فتنه هزاران خبیث را خاموش کردی چگونه این نادان دلت را سوزاند! کاش من می سوختم و مرا هزاران بار آتش می زدند اما هیچوقت دل تو را ذره ای نمیسوزاندند.
رویم نمی شود که نگاهت کنم! وقتی شنیدم که پس از آنکه نادانی پرچم کشور را آتش زد گفتی «خیلی دلم سوخت»، سردار قلب من! با این حرفت تمام وجود من آتش گرفت و وقتی که گفتی «ای کاش به جای پرچم، من را ده بار آتش میزدند» آنقدر آتش وجودم زبانه کشید که خاکستر شدم. تو که از سالها پیش در حال سوختن و نور دادن به دل مظلومین جهان و روشنی بخش ما ایرانی ها هستی، این ماییم که باید بسوزیم...
دکتر بیژن شمس؛ عضو هیات علمی دانشگاه پیام نور اصفهان
سلام سردار خوبم
به تو افتخار میکنم که همچون پرچم کشور سربلند و سرافرازی بازهم سرداری کردی سردار باز هم سرافرازی کردی سرافراز
سردار بعضی ها ازدرماندگی معاهده پاره میکنند بعضی ها از نا آگاهی پرچم.
گویی هر دو تاب پیروزی هایت را ندارند تو بغضت از سر وطن دوستیست آنها بغضشان ازسر ناکامیست سردار همچون سرورمان علی ع در جنگ چون شیر غرانی و در خانه غصه بی بصیرتی میخوری
فرمانده غیورم ما ایستاده ایم
دکتر فیروزفر؛ استادیار دانشکده مهندسی گروه عمران دانشگاه زنجان
سردار فاتح دلها! یقین که تاریخ حکایت ها خواهد داشت از مردی که فریاد نزد ولی لبیک دلنیشنش به ندای هل من ناصر امام عصر جهانی را بر هم ریخت.
وجودت موهبتی ست به وسعت اهتزاز پرچمم، نه آنکه بر دست خس است، بل آن وزین سه رنگی که در بر گرفته تابوت شهید را و چه زیبا نقش می بندد بر آن دلنوشته های عشاق.
دکتراله وردی؛ عضو هیئت علمی گروه علوم تربیتی دانشگاه فرهنگیان زنجان
کوچه های مان را به نامشان کردیم که هرگاه آدرس منزل مان را میدهیم بدانیم از گذرگاه خون کدام شهید است که با آرامش به خانه می رسیم. این آرامش را مدیون شهیدان ورزمندگانی هستیم که خونشان جسمشان وجوانیشان را دادند تا پرچم پر اقتدار کشورمان همیشه در اهتزاز باشد پس به احترام شهیدان وپرچم معطر به عطر شهیدان...
دکتر اکبر رجبی؛ استاد گروه معارف دانشگاه آزاد اسلامی زنجان
هنگامی که سخنان سردار سلیمانی را در یکی از کانال های تلگرامی حین انجام کارهایم درباره آتش زدن پرچم ایران توسط یک ایرانی در اعتراضات اخیر گوش می دادم و ایشان فرمودند: کاش من را آتش می زدند، بی اختیار گفتم خدا نکنه، عمرت دراز باد و از هر گزندی ایمن.
این انسان وارسته، نخبه نظامی و استراتژیست برجسته سرمایه با ارزشی برای کشور ماست.
دکترمسعود جعفری نژاد؛ دانشیار دانشگاه آزاد اسلامی اصفهان
مجاهد نستوه سردار با صلابت و سرباز مطیع ولایت حاج قاسم سلیمانی عزیز
پیداتر از ین گر بتوان گفت بگویم
تا باز نگویی تو که این راز نهان است
گیرم که زیان ایدم از گفتن این راز
رسوای غمت را چه غم از سود و زیان است
سپاس خدایی را که بواسطه نعمت ولایت ومجاهدت مجاهدان شهید و دلیرمردانی همچون شما و مردمان فهیم اذهب عنا الحزن ان ربنا الغفور شکور.
ایام عزت مستدام.