گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو-محمدصالح سلطانی؛ نمیخواهم اغراق کنم و بگویم این متفاوتترین فیلم حاتمیکیاست. اما واقعیت این است که جنس سینمای "به وقت شام" با کارهای گذشتهی عمو ابراهیم فرق میکند. آدمهای این فیلم، شبیه هیچ کدام از قبلیها نیستند. دیالوگهای ماندگار ندارند اما تا دلتان بخواهد تصویر و قاب ماندگار خلق میکنند. بر خلاف انتظار، هادی حجازیفر و بابک حمیدیان قرار نیست تقابل دو نسل را تصویر کنند. آنها، نماد دو نسل مکملاند. دو نسل از یک جنس که قرار است پازلی را تکمیل و چتر نجات صلح را باز کنند.
علی و یونس "به وقت شام" ، به اندازهی حیدر ِ بادیگارد، کاظم ِ آژانس و حتی وصالیِ چ آرمانگرا هستند. هر دو برای کاری مهم، برای خاموش کردن صدای جنگی که عنقریب به مرز های ایران خواهد رسید، ماموریت سخت خود را "انتخاب" کرده ند. اما به اندازهی قهرمانهایی که نام بردم، حرف نمیزنند. رک بگویم، ستارههای به وقت شام حتی به همان اندازهی درستِ حیدر و کاظم و وصالی هم سروصدا ندارند. در سکوت کارشان را میکنند، در آرامش، بدون دیالوگ، هواپیمای امید را بلند میکنند و با اشارات دست و حالات چشم، احساساتشان را بروز میدهند. آرام و حرفهای.
روایت حاتمیکیا از فتنهی داعش، منصفانه و متین است. اگرچه تصویر هولناکی از خشونت فکری و عملی داعشیها ارائه میکند اما از نمایش داعشیِ خوشقول، داعشی بدویِ منصف هم ابایی ندارد. اوضاع مخالفین سیاسی بشار را با یک نیمسکانس تصویر میکند و برای منتقدین، و نه معارضین، دولت سوریه هم سهمی قائل است. قرائت حاتمیکیا از داعش هم، مثل سراسرِ فیلمش، انسانی است.
سومین بیگپروداکشن حاتمیکیا پس از چ و بادیگارد، مثل آن دو، سرشار از دستاوردهای فنی است. از همان ابتدا هولناکیِ داعش را ذرهذره به مخاطب منتقل میکند و در میانه، با یکی دو سکانس رعبآور و تا حدی خشن، نفس مخاطبش را میبرد و در انتها، با فرودی که به نمای آغازین فیلم تلمیح دارد، روی تصویر گنبد طلایی زینب کبری( س) آرام میگیرد. جلوههای بصری به وقت شام، در اوج است و همین، باورپذیریاش را چند برابر کرده.
به وقت شام، در کارنامه حاتمیکیا یک اثر خاص است. با فیلمنامهای رامشده در بستر نماهای هولناک. با دیالوگهای کنترلشده، محدود و البته موثر. با یک نمایش انسانی، از یک تقلای انسانی، برای زندهماندن صلح.