خبرنگار خبرگزاری دانشجو در روزهای نمایشگاه کتاب سراغ غرفه نشرهای دانشگاهی رفته تا از حال و روز نشر دانشگاهی بگوید. غرفههایی که ظاهراً قافیه را بدجور به کمک آموزشیها باختهاند.
گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو-حدیثه ایزدی، ظهر بیستمین روز اردیبهشتِ مصلی تهران، آرام و کم هیاهو میگذشت و من بدنبال صدای چرخ دستی چمدان دخترکی آهسته با او همراه شدم تا راهی غرفه انتشارات دانشگاهی شد.
شما از الآن خانوم دکتری تصوری که در ذهنم از غرفههای دانشگاهی ساخته بودم یکباره فرو ریخت، انتظار داشتم تازههای نشردانشگاههای بزرگی مثل: تهران، بهشتی، شریف، صنعتی اصفهان، شیراز و... در تیر رس چشم باشد و آدم را ببلعد که تیر به خطا رفت، دستی بر شانه ام خورد و خانمی با پرستیژ تراکتی به دستم داد و پرسید: «عزیزم، شما کنکوری ارشدی یا phd؟»؛ و من هاج و واج نمیدانستم چه جوابی بدهم تا چشمم به اتیکت «موسسه آموزشی مورد نظر» روی مقنعه اش افتاد، به سه سال قبل برگشتم که چند روز پس از ثبتنام در«موسسه مورد نظر»، انصراف دادم و نتوانستم پولم را پس بگیرم و میگفتم: کاش میتوانستم انتقام بگیرم! اما باز به تظاهر ادامه دادم و گفتم: دکتری. به غرفه شماره ۴ هدایت شدم، و تبلیغاتی از نوع tv شروع شد: پک و آزمون روکه میخواید، کلاس چطور؟ مشاوران آموزشی هم در خدمت شما هستند و با برنامه ریزی هاشون شما میتونید از الان خودتون رو خانوم دکتر بدونید. حدس میزدم، قیافه ام بعد از شنیدن این جملات شبیهه استادی که با شنیدن موضوع مقالات کلاسی مان، دست هایش را زیر چانه میزد و با چشمان گرد شده و متعجب نگاه مان میکرد شده است گرچه او جسارت زیادی در له کردن دانشجوهایش به خرج میداد، ولی متاسفانه من همچنان به رفتار مبادی آداب ادامه میدادم!
میزان یا آزمونهای وکالت؟ بالاخره از مرز طولانی تست و نکته و آزمون گذشتم و به سوی نشرهای تخصصی رشتههای حقوق و قضاوت رهسپار شدم، مخاطبان این نشرها با کت و شلوارهایی آراسته، کیفهای چرمی در دست و چهرههایی جدی در حال ورق زدن قانون مدنی، مجموعه تقبیح شده قوانین و مقررات کیفری، عناوین مجرمانه، پیشینه رویه قضایی و... بودند که پیرمردی وارد غرفه شد و رو به مدیر گفت: «میگویند: دکترها پولدار اند والا وکیلها ده برابر پزشکها پول در میآورند، چون ما قانون رو نمیشناسیم». مدیر هم لبخند ژکوندی زد و پیرمرد را بدرقه کرد. البته آقای مدیر حرفهایی هم داشت وگفت: «برای مخاطبان دسترسی به مصلی نسبت به شهر آفتاب آسانتر است. اما در کل هیچکدام شان استاندارهای یک نمایشگاه بین المللی کتاب را ندارند حتی اگر ۲ سال نمایشگاه برگزار نمیشد و زیر ساختهای مکانی مناسب ساخته میشد خیلی بهتر بود». گرچه مرکز انتشارات قوه قضاییه، میزان و مجد هر کدام با ۲۰۰- ۱۵۰ عنوان کتاب جدید به عنوان نشرهای مرجع در زمینههای حقوق، وکالت و قضاوت در نشرهای دانشگاهی قرارداشتند، اما دچار کمبود فضا بودند و میگفتند: «ما به عنوان ناشرانی مرجع لازم است فضای بیشتری برای ارائه منابع به مخاطبان مان داشته باشیم»؛ و یکی از مسئله هایشان که برای من هم عجیب بود این بودکه: چطور شما درج میکنی ناشر کمک آموزشی، اما در غرفه نشرهای دانشگاهی حضور پیدا میکنی و بیشترین فضا را به خود اختصاص میدهی؟ چرا ناشر کمک آموزشی باید در حوزه نشر دانشگاهی باشد؟ وقتی سرم را برگرداندم آنطرفتر نشر مجد غرفههایی در حال ارائه خدماتی به دانشجویان حقوق به نام بسته آزمون سردفتری و وکالت بودند و آرزومندان کارآموزی وکالت هم در دام تست زنی افتاده بودند.
وضعیت نشرهای مرجع دانشگاهی با گذشتن از فضای سنگین ترازوهای قضاوت فکرکردم چطور میتوان از استقبال مخاطبان و وضعیت فروش ناشران مرجع با اطمینان بیشتری حرف زد که متاسفانه یا خوشبختانه به قول دوستان ارتباطی دچار اسکیما ذهنی شدم و با دیدن لوگو دانشگاه تهران به سرعت پریدم در غرفه شان، نظام آبادی - مدیر تولید محتوا این نشر از استقبال مخاطبان و وضعیت فروش چندان راضی نبود و میگفت: «پیش بینی ما این بود که با انتقال از شهر آفتاب به مصلی استقبال خیلی خوبی از نمایشگاه میشود و برای این موضوع برنامه ریزی هم کردیم، اما روزهای اول نمایشگاه که با ۳ روز تعطیلی همزمان شد کاملا خلوت بود». البته این وضعیت فروش پایین فقط مخصوص انتشارات دانشگاه تهران نبود و ناشرانی مثل سمت و مرکز نشر دانشگاهی هم از این اوضاع دل خوشی نداشتند؛ و به قول نظام آبادی: «در کل بازار کتاب وضعیت مناسبی ندارد و بیمار است»؛ که دلایل این ویروس را هم قیمت بالای کاغذ، وضعیت نامتعادل ارز، حمایت کم دستگاههای فرهنگی و مثل همیشه جیبهای نیمه خالی مخاطبان دانشجو میدانستند. حال راه علاج این بیماری چیست؟ آقای مدیر میگفت: «وزارتخانههایی که با مسائل فرهنگی درگیر هستند باید بیشتر حمایت کنند و نمایشگاه کتاب تهران بعنوان بزرگترین اتفاق فرهنگی ایران را جدیتر بگیرند، ما نمیگوییم حتما یارانه ناشران را افزایش دهند، اما بنهایی که به دانشجویان، اساتید و اهالی اهل قلم داده میشود هم خیلی کم است». برای مثال کتابی با عنوان «فیزیولوژی و آناتومی» که ۲ جلد بود نشان ام داد و گفت: هر جلداش ۸۰ ه- تومان است و با این قیمت دانشجویان که مخاطبان اصلی ما هستند و وضعیت مالی مشخصی هم دارند فقط میتوانند یک کتاب بخرند. البته وقتی فایلهای pdf زحمت حمل صفحات سنگین و قیمت بالا را از پیش رویت برمیدارد هم میتوانی از خواندن کتابهایی با کیفیت خوب خودداری کنی و حتی اگر انگلیسی ات هم زیاد خوب نباشد کج و مریض به راه ات ادامه دهی.
هتریک ناشران کمک آموزشی نظر نظام آبادی درباره حضور پررنگ ناشران کمک آموزشی در غرفههای دانشگاهی را هم پرسیدم. اوگفت: «ما بارها این موضوع را در جلسه ناشران کتاب مطرح کرده ایم، اما وضعیت تغییری نکرده است و ناشری، چون دانشگاه تهران که خود تولید کننده محتوا و علم است و ما هم مستند ساز این علم، باید غرفهای در شان علم و این دانشگاه ارائه دهد، اما رخ نمیدهد و باید به نشرهایی مانند: تهران، سمت، میزان و ... به عنوان منابع اصلی اهمیت بیشتری داده شود». در یک رفت و برگشت دو طرفه سراغ دانشجوها رفتم تا ببینم چرا خواندن منابع کمک آموزشی اینقدر هوادار دارد؟ سعید، سینا و مهدی را جلوی یکی از غرفههای تست و مشاوره ارشد رشته عمران دیدم از آنها پرسیدم فکر میکنید تست زنی و خواندن این جزوهها چه فایدهای دارد؟ گفتند: «فن تست زدن را به ما یاد میدهد و همانطور که در دوره کارشناسی پیگیر خواندن بودیم و با تستهای قلم چی وگاج در دانشگاهی مثل شهید بهشتی قبول شدیم الان هم مجموعه تخصصی کنکورهای عمران میتوانند همان نقشها را بازی کنند». این همکلاسیها با حضور موسسههای کمک آموزشی در دانشگاه شان تشویق شده بودند که بیایند و مشاوره بگیرند گرچه کمکِ موسسهها برای تست زدن را بشدت تاثیر گذار میدانستند، ولی خودشان هم قبول داشتند که برای فهم بیشتر باید سراغ کتابهای مرجع بروند؛ و وقتی پرسیدم: صرف تست زنی این جزوهها به شما دانشی هم میدهد؟ گفتند: «دانش حرفهای نه، دانشگاه کلا چیزی یاد نداده، چیزهای تئوری میگویند، امتحان هم میگیرند همین شکلی میرویم بالا با یک پایه خراب». خب چرا باید به این روند ادامه داد؟ «در ایران چاره دیگری نداریم، درکشورهای دیگر از اول نرم افزار کار میکنند، ولی ما تا ترم ۸ با دست سازه میسازیم و بعدش که وارد کار میشویم تازه باید نرم افزار یاد بگیریم». دانشجویان عمرانی برای گذراندن واحدهای درسی شان هم سراغ منابع کمک آموزشی میرفتند و گفتند: «اگر بخواهی در یک فرصت کم از این مرحله بگذری و چیزی کامل و شسته رفته یاد بگیری و بنویسی جزوهها بهتر است. بهرحال قیمت کتابها هم بالاست هر جلدش ۸۵ ه- تومان است و اگر دانشجوی شهر دیگری هم باشی که هزینههای خودت همینطوری بالا هست و نمیتوانی منابع را بخری». بهرحال نه فقط در دوران کنکور و تست زنی، زمان پاس کردن درسها هم اساتید عزیز دور زده میشدند.
سهم وزارت علوم از روزگار تست باز شدنمان اما سهم وزارت علوم، در تستی شدن دانشجوها چقدر بود؟ و آیا دانشجویان تستی میتوانستند در آینده دانشجوهایی عکس خودشان تربیت کنند؟ باز به غرفه دانشگاه تهران برگشتم، نظام آبادی معتقد بود: «قطعا لازم است وزارت علوم ورود پیدا کند و ساز و کاری بیندیشد تا دانشجوها از این وضعیت رها شوند.» وی به دوران دانشجویی خودش هم سری زد و گفت: «استاد شایگان مهر که مدرس کلاسهای انواع ادبی بود همیشه ما را به خواندن رمان و نمایشنامه تشویق میکردند و معتقد بودند شما اگر ۴۰۰۰ تست بزنید تست، ۴۰۰۱ ام را نمیتوانید بزنید، ولی با خواندن کتاب ذهنتان تقویت میشود». وی در ادامه افزود: «وزارت علوم دقیقا باید وارد شود، چون دانشجویان ما به سمتی میروند که ذهنشان تستی شده، اما اگر برگردند و این ساز و کار را اصلاح کنند ما در تولید هم کمتر دچار مشکل میشویم. نسلهای گذشته اساتید را ببینید برای مثال سوابق دانشکده ادبیات دانشگاه تهران را نگاه کنید ببینید چه اساتیدی بودند، با دانشجویان کنکوری فعلی مقایسه کنید ما نگرانی مان از این نسلی است که با شیوه تستی بالا میآیند و بهتر است بخشهای مصاحبه ارشد و دکتری منسجمتر و جدی گرفته شود تا دانشجویان خلاق وارد صحنه شوند». در همین رخداد (نمایشگاه کتاب)، اگر وزارت علوم هم به کمک وزارت ارشاد میآمد میتوانست حمایت بهتری از جامعهی دانشگاهی خود بکند.
ناشران عمومی جلوتر اند یا نشرهای مرجع؟ درباره این قضییه که نحوه ورود دانشجوهای ارشد تستی به دانشگاهها بدون ایراد نیست باید گفت: شک نکن. اما وقتی کتابهای تخصصی رشتههایی مثل: جامعه شناسی، ارتباطات، روانشناسی، هنر و معماری، ادبیات نمایشی و... را میبینی متوجه میشوی در زمینه ترجمه، صفحه آرایی، طراحی جلد و نشرزود هنگام اثرها، منابع انتشارات تخصصی این حوزهها که به نشر عمومی شهرت دارند چند گام جلوتر از نشرهای دانشگاهی هستند که کتابهای جدید را هم هر سال با فرمهای یکسان روانه بازار میکنند.
پایان نمایشگاه با نایلونهای رنگی و بارانی گرچه شلوغی رفت و آمد در غرفههای نمایشگاه کتاب ۹۷، به سختی سالهای گذشته نبود، اما با نگاهی کلی میتوانستی خستگی و کلافه بودن را در چهره دانشجویان شهرهای مختلف که بصورت سراسیمه از ترس جا ماندن از دوستان و اتوبوسهای دانشگاه آخرین تلاش شان را برای پیدا کردن کتابها میکردند ببینی، و شاید مخاطبان اصلی نمایشگاه دانشجویان غیر تهرانی که حوالی میدان انقلاب نمیچرخیدند بودند؛ که دیگر توان جا دادن نایلونهای رنگارنگ نشرهای متفاوت در دستهایشان را نداشتند و به چمدانهای ریل دار متوسل میشدند، ولی با تمام خستگی شان باید اعتراف کنم خیلی سرحالتر از دانشجوهای تهرانی بودند.