در بررسی هر کنش و عملی که چه از جانب حکومت و چه از جانب نیروهای اجتماعی و مردمی پیرامون مساله محرومیتزدایی شکل میگیرد، پیش و بیش از هر چیز باید آن حرکت را در چارچوب «فقرمحوری» یا «فقیرمحوری» مورد مطالعه و بررسی قرار داد.
به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری دانشجو، در بررسی هر کنش و عملی که چه از جانب حکومت و چه از جانب نیروهای اجتماعی و مردمی پیرامون مساله محرومیتزدایی شکل میگیرد، پیش و بیش از هر چیز باید آن حرکت را در چارچوب «فقرمحوری» یا «فقیرمحوری» مورد مطالعه و بررسی قرار داد. در هر اقدام این سوال باید پاسخ داده شود که نوک پیکان به سمت «پدیده» فقر گرفته شده است یا فقر را همچون مسالهای ثابت و گریزناپذیر به رسمیت شناخته و راه مداوا را در پیگیری حال و روز «مبتلا شدگان» به آن جستوجو میکند. موضوع بودن فقر به عنوان یک پدیده که باید ریشهکن شود یا فقیر به عنوان کسی که قربانی این پدیده شده است، هرچند در جنبه کارکردی متضاد یکدیگر نیست، اما در نقشه راه بلندمدتی که هر اقدام و الگوی کلان پیگیری میکند، میتواند به عنوان ویژگی تمایزبخشی تبدیل به یک شاخص شود.
عمده حرکتهایی که بر مبنای الگوی «فقیرمحوری» پیگیری میشوند، ماهیتی خیریهای دارند و سعی میکنند کارکردی همانند مُسکن را برای بیماری گریزناپذیر فقر داشته باشند، اما حرکتهایی که بر مبنای الگوی «فقرمحوری» پیگیری میشوند بیش از آنکه هدف خود را در مبتلایان به فقر جستوجو کنند، سعی بر آن دارند با شناسایی مجراهای مولد فقر، مانع از گسترش این پدیده بشوند و تا جایی که ممکن است حتی همان پدیده را نیز محدودتر کرده و به سمت نابودی بکشانند.
بر مبنای تعریفی که از این دوگانه ارائه شد، میتوان در تایید یا رد حرکتهایی که در جهت محرومیتزدایی انجام میشود از سیاستهای کلان دولتی گرفته تا حرکتهای خودجوش مردمی و اجتماعی، همه را بر اساس نقششان در فقیرزدایی یا فقرزدایی مورد قضاوت قرار داد. تبصرهای که در این میان هیچگاه نباید مورد غفلت واقع شود آن است که پیگیری این دو رویکرد هیچگاه نباید به معنای نفی دیگری تلقی شود و موجبات آن را فراهم آورد که برای ریشهکن کردن فقر از پیگیریهای مقطعی برای حلوفصل مشکلات فقیران غفلت ورزید؛ همانگونه که استفاده از مُسکن و داروی بیهوشی شرط اولیه موفقیت یک عمل جراحی است و نمیتوان بدون آن جراحی موفقی داشت، متقابلا پزشکی را که برای درمان درد بیمارش تنها به تجویز داروهای مُسکن بسنده کند نیز نمیتوانیم یک پزشک موفق نامگذاری کنیم.
واقعیت امر آن است که نپرداختن به سیاستهای کلان حاکمیتی و اقدامات خودجوش عمومی در زمینه محرومیتزدایی بر مبنای آنکه تا چه حد فقرمحور یا فقیرمحور هستند ما را با این مشکل مواجه کرده است که بخش عمدهای از اقدامات انجام شده در دهههای اخیر به موفقیت و اهداف اولیه مورد نظر خود نرسیده اند. ماهیت خیریهای پیدا کردن غالب حرکات کلانی که با نام محرومیتزدایی پیگیری شده اند، از خیلی جهات برنامههای تجربه شده در کشورمان را مانند پزشکی کرده که راهکارش برای همه بیماران تجویز مُسکن آرامبخش بوده و ماهیت بلندپروازانه پیدا کردن برنامههای توسعهای که با نسخهای غیربومی تجویز شده اند، رفتاری همانند رفتار یک پزشک جراح که میخواهد بدون مُسکن، عمل جراحی خود را انجام دهد، با جامعه بوده است. شکی نیست که در حالت اول مُسکنها آنقدر بیمار را ضعیف میکنند که به بستر مرگ بیفتد و در حالت دوم بیمار قبل از آنکه عمل جراحی اش به پایان برسد از شدت درد تقدیر مرگ را برای خود آرزو خواهد کرد.
با وجود چند دهه تلاش برای محرومیتزدایی هنوز فاصلهای زیاد میان مطلوبیتهای مدنظر در سطح اجتماعی و وضع موجود وجود دارد که بخش عمدهای از آنها بهعلت عدم اتخاذ صحیح رویکردهایمان بر مبنای فقرمحوری و فقیرمحوری بوده است. شکل گیری یک حلقه در حال رشد حاشیهنشین حول محور شهرها، تنگ شدن فضای ارتقای تحصیلی بهعلت ماهیت کالایی یافتن آموزش در کشورمان، تبدیل شدن دغدغه بهداشت و درمان به مهمترین دغدغه معیشتی بخش عمدهای از مردم، توزیع ناعادلانه منابع ثروتی که مولد اشتغال هستند در چند نقطه محدود و در یک کلام توسعه نامتوازن پیگیری شده در دهههای اخیر باعث آن شده که بخش عمدهای از برنامههایی که با هدف ارتقای اجتماعی اجرا شدهاند، تبدیل به ضد خود شوند و نتیجهای معکوس را رقم بزنند.
فیالمثل عمده جامعه ایران مفهوم «توسعه» را همزاد با نابرابری و بیعدالتی اجتماعی میشناسد، زیرا نسخههای تجویز شده همگی بدون داشتن نگاهی جامع، فقرا را به عنوان گوشت قربانی جراحی لحاظ کرده اند. از سوی دیگر بخش عمدهای از راهکارهایی که برای محرومیتزدایی تجویز شده اند، بدون داشتن نگاه جامع به عوامل مولد فقر، صرفا حکم مسکنی موقت را برای مبتلایان به این پدیده داشتهاند.
امروزه در ساحت اجتماعی شاهد آن هستیم که بخش عمده حرکات گروه نخبگانی (همچون دانشجویان، طلاب و...) بیش از آنکه معطوف به مساله فقر باشد، معطوف به شخص فقیر شده است. رشد انبوه خیریهها و حرکتهایی با این کارویژه در سطح نخبگان هرچند که به خودی خود واجد بالاترین ارزشهای الهی و انسانی است، اما زمانی که مانع از جامعنگری گروههایی شود که خود باید معترض و پیگیر مجراهای تولید فقر باشند، نگرانکننده به نظر میآید. کمکرسانی به فقیران نباید همانند حجابی مانع از دیدن علت فقر و سرچشمههای شکل گیری آن شود که اگر چنین شود، این تقلیلگرایی به سطح سیاستگذاری نیز سرایت خواهد کرد و با چراغ سبز نشان دادن به رویکردهای مولد فقر به دنبال کمک به فقرا خواهد رفت.
امروز برای آنکه به حرکتی در جهت رفع محرومیت به عنوان عامل بخش عمدهای از مشکلات اجتماعی دست پیدا کنیم، باید ابتدا این مرز باریکتر از مو را که شامل حرکات فقرمحور و فقیرمحور میشود، شناسایی کنیم و سپس بر مبنای آن به سامانبخشی حرکات از سطح عمومی تا دولتی بپردازیم. سخنان وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی در جلسه استیضاح وی و اعلام اینکه در صورت برکناری با تاسیس یک سازمان مردمنهاد به کمک اهالی سیستانوبلوچستان خواهد پرداخت، خلاصهای تمثیلی از نوع نگاه جاری به مساله فقر و محرومیت در کشورمان بود، اینکه در سایه پیگیری سیاستهایی که خود مولد فقر هستند باعث سقوط مرگبار زندگی میلیونها کارگر شویم و به رشد فقر کمک کنیم، سپس با پیگیری اقدامات خیریهای به دنبال کمک به محرومان برویم. به رسمیت شناختن مرز میان فقرمحوری و فقیرمحوری میتواند ما را از افراط و تفریطهای انجام شده در سیاستهای کلان و کنشگریهای خرد عمومی دور کند.