متاسفانه در جامعه خودمان در سطوح گوناگون شاهد تبعیضهای ناروا در به کارگیری نیروها، در حوزه آموزش، در آزادی بیان یا حتی آزادی ایراد اتهام و تهدید و... هستیم. نمونهها فراوان است
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، «عباس عبدی»، فعال اصلاحطلب و از تئوریسینهای جریان سیاسی خاص، به تازگی طی یادداشتی در روزنامه اعتماد که با عنوان «نه به تبعیض و تحقیر» منتشر شده است، نوشت:
تحقیر و تبعیض دو عامل ویرانگر جامعه و ثبات آن هستند... اگرچه انقلاب علیه رژیم شاه را با عوامل ساختاری و اقتصادی میتوان یا میباید تحلیل و فهم کرد، ولی در کنار آنها رفتار تحقیرآمیز شاه با همه اقشار جامعه اش مهمترین عامل روانشناسی اجتماعی در گرایش مردم به انقلاب بود. این روزها که مصادف با ٤ شهریور و سقوط رضاشاه است، مهمترین علت نحوه واکنش مثبت و سرورآمیز مردم به آن سقوط و... اخراج به دست بیگانگان به نخوت و غرور و رفتار تحقیرآمیز رضاشاه با همه اقشار جامعه حتی نظام اداری تحت امرش بود.
او میافزاید: سرنوشت «تحقیر» کردن دیگران روشن است و باید از آن عبرت گرفت. فراموش نکنیم که تحقیر دیگران ناشی از احساس حقارت نزد تحقیرکنندگان است و اگر رضا شاه این وجه را نداشت، اجازه نمیداد که زنده او را با آن وضع از کشور بیرون ببرند. نمونههای تحقیر را باید در هر عرصهای از میان برد. بردن افراد با دستبند و لباس زندان به دادگاه که هدفی جز تحقیر او ندارد، اولین اثرش نفی اعتبار بی طرفی ترازوی عدالت است.
عبدی سپس با اشاره به یکی بودن تبعیض و تحقیر مینویسد: «تبعیض» عامل مهم تری در شکل گیری بحران در حکومتهاست. ضمن اینکه تبعیض به نوعی متضمن تحقیر نیز هست و در فردی که مورد تبعیض قرار گرفته احساس تحقیرشدگی ایجاد میکند.
او پس از ذکر این مقدمه طولانی گفته است: متاسفانه در جامعه خودمان در سطوح گوناگون شاهد تبعیضهای ناروا در به کارگیری نیروها، در حوزه آموزش، در آزادی بیان یا حتی آزادی ایراد اتهام و تهدید و... هستیم. نمونهها فراوان است.
این فعال اصلاحطلب همچنین در پایان مینویسد: تا هنگامی که همه شهروندان ایرانی دارای حقوق برابر نشوند این وضع ادامه خواهد یافت و این برف در آفتاب سوزان تابستان هر روز آب خواهد شد و شاید مدت هاست که آب شده و اکنون در حال تبخیر نهایی است. تردیدی نیست که جامعه به مفهوم عام آن از تبعیض و نیز تحقیر ضرر خواهد کرد، ولی تبعیضگران و تحقیرکنندگان نیز سودی نخواهند برد، دیر یا زود با هزینههای آن مواجه میشویم.
*عبدی، پیش از این هم در یادداشتی از این نوشته بود که «جامعه ایران به بنبست رسیده و نمیتواند به بقای خود ادامه دهد!»
در کنار او، علیرضا بهشتی، دیگر فعال اصلاحطلب نیز چند ماه قبل اینطور گفت که نظام اسلامی دچار «بحران مشروعیت» شده است.
در کنار این افراد، کسانی مثل محمدرضا تاجیک، سعید حجاریان و محمدرضا خاتمی نیز از نحوه تعامل اصلاحطلبان با رفتارهای براندازانه و نیز مانایی اصلاحات در حکومت احتمالی بعدی سخن گفتهاند. مسئله این همانی میان نظام اسلامی و سقوط حکومت شاه هم مسئله امروز و دیروز اصلاحطلبان نیست و شوربختانه سابقهای طولانی در اردوگاه جریان خاص دارد.
در همین حال لازم به اشاره است که اظهارات عباس عبدی درباره تبعیض و تحقیر نیز صحیح نیستند و این مقولاتی دامنهای بحرانی در ایران ندارد.
بایستی تأکید کرد که ضعف و مشکل در هر حکومتی وجود دارد، اما مسئله بر سر اینست که مرکزیت یک نظام سیاسی قصد رفع این مشکلات را دارد یا اینکه آنها را رواداری میکند؟!
پر واضح آنکه عزم نظام اسلامی برای برخورد با قضات فاسد، معرفی مفسدان به مردم، تصویب قانون لغو بهکارگیری بازنشستگان، طرح تکریم ارباب رجوع، ایجاد انواع و اقسام سامانههای پاسخگویی و شفافیت، عذرخواهی صریح مسئولان از مردم و... تماماً برای این است که نظام اسلامی، مدیران خود را از یک طبقه و مردم از طبقه دیگر نمیبیند بلکه قائل به مساوات است و لحظهای هم به هیچ تبعیض و تحقیری راضی نیست.
ما در این زمینه به ذکر این مقایسه بسنده میکنیم که تحقیر مردم، اشکالات قابل رفعی که عبدی ادعا کرده نیستند بلکه تحقیر را باید در جای دیگری جستجو کرد... در آنجا که اصلاحطلبانی مثل شخص عباس عبدی معتقدند مردم «لشکر قابلمهبدستها» هستند و آنجا که فردی مثل محمدرضاشاه پهلوی اساساً کاری به تمامیت ارضی و شعائر مذهبی و هویت و شخصیت تاریخی و بینالمللی مردم ایران نداشت و با چوب حراج زدن به تمام این مقولات (اعم از واگذاری بحرین و تجاهر به فسق)؛ فقط به فکر کسب کمیسیون از قراردادهای تجاری در کشور بود.