در حالتی بدبینانه میتوان تصور کرد که حلقههای وصلی، مستقیم یا غیر مستقیم بین برخی رسانهها و اپوزیسیون درگیر در این مستند وجود داشته باشد. با این رویکرد، سکوت برخی رسانهها در قبال این مستند پر رنگتر میشود.
گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو - بی تردید یکی از مهمترین اخبار دو سه روز اخیر، پخش مستند ایستگاه پایانی دروغ بود که حکایت از اشراف و نفوذ نیروهای امنیتی و اطلاعاتی کشورمان روی اپوزیسون خارج نشین و داخلی داشت، نفوذی اثرگذار که حتی منجر به جهت دهی و انتقال اپوزیسیون به مسیرهای دلخواه نیروهای اطلاعاتی شده بود! با گذشت حدود ۷۲ ساعت از این افشاگری و پرشدن این خبر در فضای مجازی؛ اما موضوعی عجیب ذهن را درگیر خود میکند... بعضی از سایتها و رسانههای مطرح اصلاح طلب و یا نزدیک به دولت؛ یا خبری از این اتفاق کار نکرده اند یا به صورت خیلی رقیق و در حاشیه آن را پوشش داده اند. اهمیت موضوع برای مردمی هم که اهل سیاست نیستند کاملا روشن است، چه برسد به اهالی رسانه؟! بخصوص که اهمیت این نفوذ و افشاگری به هیچ وجه محدود به روح الله زم (نیما زم) نیست و ابعاد مختلفی را پوشش میدهد. به عنوان نمونه، هم اکنون باید گفت: تار خانههای سست عنکبوتی اپوزیسیون بیش از پیش به لرزه درآمده و آنها را هراسناک کرده از این نفوذ و سایر نفوذهای افشا نشده! نکته مهم دیگر مستند، اثرگذاری آن روی قشر شایعه پذیر کشور است، از این به بعد این قشر نیز به خبرها و شایعات سایر اپوزیسیون، با تردید بیشتری مینگرند و میتوان امیدوار بود تا سطح باورپذیریشان نسبت به شایعات فراوان سیاسی کاهش یابد. راجع به بُعد مهم دیگر مستند باید گفت که نفوذ فقط روی یک شخص (روح الله زم) صورت نگرفته و مستقیم یا غیر مستقیم بسیاری از اپوزیسون دانه درشت را نیز درگیر کرده است. علاوه بر موارد ذکرشده، جنبههای مهم دیگری نیز میتوان برشمرد، اما فعلا درباب روشن نمودن اهمیت موضوع کفایت میکند، بنابراین به موضوع اصلی باز میگردیم: یعنی، چرایی سکوت برخی رسانهها نسبت به این افشاگری و نفوذ مهم...!
به صورت کلی با دو عینک میتوان به این مسئله پرداخت؛ خوش بینانه و بدبینانه در نگاه اول میتوان موضوع را تقلیل داد به اینکه این رسانهها اهمیت این مستند را هنوز درک نکرده اند و تاکنون فرصت کافی برای تجزیه و تحلیل آن نداشته اند، یا به صورت پیش فرض و ندیده تصور کرده اند که این مستند نکته مهمی ندارد و خیلی قابل پوشش نیست. شاید نیز به صورت کلی به افشاگریهای اطلاعاتی و امنیتی از این دست علاقه ندارند. اما اگر عینک دوم را به چشم بزنیم، ماجرا متفاوت میشود. متاسفانه از سالیان دور، برخی روزنامهها و رسانههای داخلی کشور، پناهگاه و پایگاه خوبی بوده اند و هستند برای فعالیت ضدانقلاب، پس این احتمال وجود دارد که برخی از آنها این مستند را برخلاف اهداف و سیاستهای خود دیده و روی خوشی به آن نشان نداده باشند. در حالتی بدبینانهتر، میتوان تصور کرد که حلقههای وصلی به صورت مستقیم یا غیر مستقیم بین برخی رسانهها و اپوزیسیون درگیر در این مستند وجود داشته باشد. با این رویکرد، بخشی از این مستند پر رنگتر میشود. در دقیقه ۲۷:۵۶ مستند گفته میشود، بر اساس اطلاعات وی (نیما زم) این شورا (معروف به شورای هماهنگی رسانه که ستادی برای آشوب و شایعه است) از سه حلقه اصلی شکل گرفته است که حلقه اول آن از چندین مهره مستقر در خارج و چند مهره داخلی شکل گرفته است؛ اسامی مهرههای داخلی به دلیل ملاحظات امنیتی نزد دستگاههای اطلاعاتی ایران محفوظ خواهد ماند. حالا این سوال به ذهن میرسد که آیا ممکن است مسئولین همین رسانههای سکوت کرده، حلقهای از همان عناصر داخلیِ نامبرده در مستند باشد؟!
لازم به ذکر است بدون شک تعداد زیادی از این رسانه ها، حتما در نگاه دوم (بخصوص قسمت بدبینانهتر آن) جای نمیگیرند و ذرهای تردید در این خصوص روا نیست، اما اینکه همه آنها را بتوان در گروه اول (خوشبینانه) نیز جای داد کاری آسان نیست.
هشدار مهم رهبری درباره ظرافت فعالیتهای رسانهای متاسفانه سابقه سیاه برخی روزنامه نگاران و اهالی رسانه باعث شد، تا این نگاه بدبینانهتر (که البته صرفا به عنوان یک فرض نیز مطرح شد) ذکر شود، از اینرو نگاهی گذرا داریم به برخی از اهالی رسانه که خائنانه به دامن دشمن پناه برده اند. اما قبل از آن هشدار بسیار مهم چندین سال پیش مقام معظم رهبری را مرور میکنیم، هشداری که متاسفانه کمتر به گوش جوانان رسیده و مسئولان نیز از آن غفلت کرده اند: «متأسّفانه امروز میبینم همان دشمنی که بهوسیله تبلیغات خود، همّتش این بود که افکار عمومی یک کشور را به سمتی متوجّه کند، بهجای رادیوها آمده در داخل کشور ما پایگاه زده است! بعضی از این مطبوعاتی که امروز هستند، پایگاههای دشمنند؛ همان کاری را میکنند که رادیو و تلویزیونهای بی. بی. سی و امریکا و رژیم صهیونیستی میخواهند بکنند!... من میدانم که در بسیاری از این مطبوعات، آدمهای خوب و مؤمنی مشغول کارند - چه کسانی که قلم میزنند، چه کسانی که اداره میکنند -، اما در لابلای همینها اثرِ انگشت «عبداللَّهبنابیها» را میبینم: تفرقهافکنیها، اختلافافکنیها، تشنج آفرینیها، تشویش افکار عمومی، نا امید کردنها، یأس پراکنیها، چهرهسازی عناصر وابسته و مرید دشمن، از نظر انداختن عناصر مفید و مؤمن و مخلص و دلسوز! البته این کارها به جایی هم نخواهد رسید؛ خدای متعال رسوا میکند... من بارها به مسؤولان دولتی تذکّر دادهام و بهطور جدّی از آنها خواستهام که جلوِ این وضعیت را بگیرند. این اسمش محدود کردن مطبوعات نیست. این اسمش جلوگیری از انتقال آزاد اطّلاعات نیست - انتقال سالم اطّلاعات مورد تأیید ماست. این معنایش جلوگیری از نفوذ دشمن است. جلوگیری از به ثمر رسیدن توطئه تبلیغاتی دشمن است. من وجود این جریان تبلیغاتی و مطبوعاتی را به حال کشور، به حال جوانان، به حال آینده، به حال انقلاب و به حال ایمان مردم مضر میدانم.» (۱/۲/۷۹)