گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، سارا عاقلی؛ رمضان سال 96 بود و دیدار دانشجویی در حسینیه امام خمینی. در میانه های صحبت، جوان مومن انقلابی از رهبر انقلاب یک حکم تاریخی گرفت. حکم عملِ آتش به اختیار در صورت اختلالِ دستگاه مرکزی. یک سال گذشت و بهمن ماه 97 بیانیه گام دوم انقلاب منتشر شد در تخاطب با همه ملت اما مخاطب ویژه آن جوانان بودند و عملا بارِ برداشتن گام دوم با تمام ابهت و سنگینیش بر دوش جوانان قرار گرفت.
اما چه اتفاقی افتاد که فاصله میان حکومت و مردم کوتاه شد و مردم از حاشیه وارد متن شدند؛ چه تحولی را پشت سر گذاشتیم که جوان نسل چهارم مخاطب اول نامه رهبری شد و عامل و فاعل برای رساندن انقلاب اسلامی به تمدن نوین اسلامی. چه مسیری را طی کردیم که رهبری در بیانیه گام دوم یکی از برکات انقلاب را مشارکت مردمی مینامند و آن را نه تنها محدود به انتخابات نمیدانند که مقابله با فتنههای داخلی و استکبارستیزی را مرهون پشتوانه مردمی میخوانند. چه شد که امروز می توانیم از کاستی ها سخن بگوییم، از نحوه برطرف کردنشان و در عین حال به درخشش ها و دستاوردهای انقلاب اشاره کنیم.
نخستین درخششِ انقلاب اسلامی
برای پاسخ به این سوال باید سراغی از بیانیه گام دوم بگیریم:
«انقلابیون اسلامی بدون سرمشق و تجربه آغاز کردند و ترکیب جمهوریّت و اسلامیّت و ابزارهای تشکیل و پیشرفت آن، جز با هدایت الهی و قلب نورانی و اندیشه بزرگ امام خمینی، به دست نیامد. و این نخستین درخشش انقلاب بود.»
در زمانه ای که گمان نمی رفت پیوندی میان دین و حکمرانی باشد، در دنیایی که سکولارها بر آن حاکم بودند، در جامعه ای که متحجرین و غربزدهها یک صدا از تقابل دین داری با مردم سالاری می گفتند، در عصر جدا کردن دین از ساحت سیاسی و اجتماعی و حبس کردنش در چهارچوب انزوا و زندگی فردی؛ پیوند جمهوریت و اسلامیت کلید خورد؛ به دست انقلابیون و در سایهی اندیشه مردی که پردهی تحجر از دین کنار زد.
و این پیوند حکم یک گوهر را دارد که میدرخشد و در پرتوی آن میتوان عدالتخواهی کرد، نگران ذبح آزادی بود، از مردمی کردن اقتصاد گفت، از رخوت دولتمردان گله کرد و مطالبه گر شایسته سالاری بود؛ چراکه آرمان خواهی تنها از جانب مردمانی پذیرفته میشود که خود یکی از ارکان حکومت باشند. همانگونه که در بیانیه گام دوم در ذکر برکات انقلاب از نگاه ولی فقیه، مردم سالاری دینی جایگاه اعلی دارد.
پس اگر قرار باشد به مهم ترین دستاورد انقلاب اشاره کنیم آن مردم سالاری دینی است و اگر بخواهیم در دهه پنجم انقلاب، نگران کمرنگ شدن یک اصل باشیم باز هم آن مردم سالاری دینی است.
مردم سالاری دینی؛ حقیقتی یکپارچه
در منظومه فکری انقلاب اسلامی نظریه مردم سالاری دینی یک حقیقت مستقل و یکپارچه است که از بطن دین برمی خیزد به این معنا که بدون اراده مردمی تشکیل حکومت الهی و پیاده سازی احکام اسلامی میسر نیست؛ چرا که حکومت دینی در صدد تامین سعادت برای مردم است و منطقی نیست چنین حکومتی بدون خواست مردم محقق شود از طرفی دیگر ممکن هم نیست پشتوانه تئوریک حکومتی، اسلام باشد و کرامت نفس انسان و مقام خلیفگی او را در زمین نادیده بگیرد و شیوه مردم سالارانه نداشته باشد.
آنچه امروز به ما امکان نقد نظریه مردم سالاری دینی را میدهد عملیاتی شدن آن در قالبی تحت عنوان جمهوری اسلامی است که باعث می شود کاستیهای اجرایی آن به چشم بیاید؛ برای مشخص شدن عیار مردم سالاری دینی باید مراحل و افقِ انقلاب اسلامی را که بارها در بیانات مختلف رهبری به آن اشاره شده؛ بازخوانی کنیم، در آن صورت مقصود از گام اول و دوم انقلاب نیز روشن میشود.
در توضیح این افق، بیانیه گام دوم این گونه میگوید: « دهههای آینده دهههای شما است و شمایید که باید کارآزموده و پُرانگیزه از انقلاب خود حراست کنید و آن را هرچه بیشتر به آرمان بزرگش که ایجاد تمدّن نوین اسلامی و آمادگی برای طلوع خورشید ولایت عظمی (ارواحنافداه) است، نزدیک کنید.»
رسیدن به تمدن نوین اسلامی و زمینه سازی برای ظهور حضرت موعود (عج) به عنوان افق معرفی شده است که از این رو برای فهم هرچه بهتر این موضوع لازم است مراحل تمدن سازی را در منظومه فکری رهبر انقلاب واکاوی کنیم.
تمدن نوین اسلامی؛ افق پیشِروی انقلاب
از نگاه رهبری، تمدنسازی اسلامی یک فرایند 5 مرحلهای محسوب میشود که اولین مرحله انقلاب اسلامی است و انقلاب 57 نه یک حادثه که اولین قدم برای درهم ریختن حکومت طاغوت، تشکیل حکومت اسلامی و حرکت به سمت نظم نوین جهانی بود. چرا که با حکومت طاغوت نمیتوان اسلام سیاسی را در جهان پژواک کرد.
پس از آن نوبت به نظام اسلامی میرسد تا رویکرد نوین در حکومتداری نهاد سازی و به شکل ساختاری پیگیری شود چراکه برای تغییر یک حکومت ابتدا باید نظم(حکومت) موجود را از بین برد و سپس نظمی(حکومتی)جدید را جایگزین کرد. تنظیم قانون اساسی به عنوان منبعی برای قانون گذاری و معیاری برای اجرا، شکل گیری قوای سه گانه و تنظیم آرایش سیاسی جدید بر مبنای مردم سالاری دینی در این مرحله صورت گرفت.
سومین مرحله دولت سازی است؛ در اینجا دولت نه به معنی رایج آن یعنی قوه مجریه بلکه به معنی مجموع قوای سه گانه و سیستم حکمرانی کشور و همه کارگزاران نظام اسلامی است و بار تغییر آن بر دوش مسئولان و دولتمردان است تا در شان یک مسئول اسلامی رفتار کنند و ویژگی هایی همچون شایستگی، پاسخگویی و حفظ کرامت انسانی در ارتباط با مردم را به عرصه ظهور برسانند.
از مرحله چهارم تحت عنوان جامعه اسلامی یا کشور اسلامی یاد می شود و مقصود ساختن جامعه ای است که روح اسلامی در جسمش دمیده شده باشد و دو رکن معنویت و مادیات را کنار هم محقق کند. جامعهای که دولتمردانش مَنشی اسلامی دارند و به تبعِ آن مردم هم صاحبِ زیست اسلامی میشوند و به همین دلیل ساختن دولت اسلامی بر جامعه اسلامی تقدم دارد. بنابراین چنین جامعهای را میتوان به عنوان الگو معرفی و با آن هدف نهایی انقلاب یعنی ساختِ تمدن اسلامی و انعکاس صدای انقلاب را جستجو کرد و برای نشر یک اندیشه چه چیزی بهتر از داشتن یک الگو.
بررسی تحولات 40 ساله اخیر نشان می دهد جمهوری اسلامی مرحله اول و دوم را با موفقیت پشت سر گذاشته اما مرحله سوم یعنی دولت سازی را به طور کامل طی نکرده البته این به معنای توقف نیست چون ساختن دولت اسلامی همزمان با پیروزی انقلاب و همراه با نظام اسلامی آغاز شد اما با فراز و نشیب همراه بوده و اگر بخواهیم در راستای جبران و تحقق کامل آن قدم برداریم مهمترین اقدام کادر سازی است که بی ارتباط به مرحله چهارم نیست.
گام دوم؛ تکمیل دولت سازی و آغاز جامعه پردازی
در بیانیه گام دوم نیز از زاویهای کلان به روند تمدن سازی اشاره شده که در صورت واکاوی دقیق، معنای گام اول و دوم انقلاب بیشتر نمایان میشود. برای مثال در ابتدای متن آمده:«[انقلابی که] اینک وارد دوّمین مرحلهی خودسازی و جامعهپردازی و تمدّنسازی شده است. درودی از اعماق دل بر این ملّت؛ بر نسلی که آغاز کرد و ادامه داد و بر نسلی که اینک وارد فرایند بزرگ و جهانیِ چهل سال دوّم میشود.»
طبق آنچه گفتیم مشخص شد گام اول برای ساختن تمدن اسلامی، یعنی تحول (انقلاب) و تثبیت(نظام سازی) انجام شده اما در مرحله دولت سازی نیاز به پیش روی داریم حال اگر این مرحله تکمیل شود؛ در درگاهِ گام دوم یعنی جامعه پردازی ایستاده ایم که منتهی به تمدن سازی می شود اما پیش شرط جامعه پردازی، مسئله خودسازی است تا بتوان به وسیله آن کاستی کادرسازی را برای داشتن دولتی اسلامی برطرف کرد.
به همین دلیل مخاطب ویژه و اصلی جوانند چون در هر مرحله ای که باشیم صحنهی عمل دست جوانان است اگرچه اندیشهی عمل را از بزرگان میگیرند اما اجرای آن همت جوانی را میطلبد؛ چه روزهای تولد انقلاب باشد و چه روزهای بالندگی و چهل سالگی.
و هیچ یک از این مراحل محقق نمیشود مگر به خواست مردمی که در قدم اول حکومت دینی را رقم زدند پس بی جهت نیست که پیوند جمهوریت و اسلامیت نخستین درخشش انقلاب نامیده می شود؛ گوهری که باید آن را حفظ کرد و صیقل داد تا برای دهه پنجم انقلاب درخششی چشمگیرتر داشته باشد.
سارا عاقلی- دبیر سیاسی دفتر تحکیم وحدت
انتشار یادداشتهای دانشجویی به معنای تأیید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.