«شهر کلاً رهاست و کسی به فکر اطلاعرسانی نیست. نصف شهر زیر آب است و آب و برق و گاز ندارد. شهر فرماندار ندارد. من نوشتم که در جلسه بحران بودم که گفتند فرماندار ندارد»
به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، جواد موگویی را اهل فرهنگ با مستندها و کتابهای تاریخی میشناختند، اما سیل این روزهای لرستان وجهه دیگری از وی را نشان داد. در روزهایی که خبرهای ناگوار از مناطق سیلزده شهرهای استان لرستان منتشر میشد و البته اخبار ضدونقیضی هم در کنارش میآمد، این جواد موگویی بود که یک تنه وارد عرصه اطلاعرسانی شد و با حضور در مناطق سیلزده و بحرانی مشاهدات دقیق را در صفحه شخصیاش در فضای مجازی منتشر کرد. او حتی خبر عزل فرماندار شهر پلدختر را هم که در جلسه مدیریت بحران شهر اعلام شده بود عمومی کرد که باعث واکنش وزارت کشور شد. در فقدان حضور خبرنگاران رسانههای رسمی در پلدختر گزارشهای دقیق، تلخ و البته گزنده موگویی سبب شد خبرگزاریهای رسمی کشور گزارشهای وی را بهعنوان منبع خبری منتشرکنند. نکته مهم گزارشهای موگویی این بود که وی مشاهداتش را بدون سانسور نوشت. وقتی فقدان کمکرسانی به مردم نوشت در کنارش از رفتارهای مردم و عدم همراهی با نیروهای امداد هم نوشت. از کمکاریها که نوشت اخبار مثبت شهر را هم بازتاب داد. وقتی از بعد از دو ساعت تلاش توانستیم با جواد موگویی صحبت کنیم گفت: شما نخستین نفر هستید که در این چند روز (ساعت6 غروب روز جمعه) توانستید با من ارتباط بگیرید، چرا که خطوط ارتباطی شهر عملا قطع است. او تا روز گذشته هشت گزارش از وضعیت شهرهای سیلزده لرستان نوشت. وقتی با این نویسنده و مستندساز درباره سیل اخیر و فعالیتش گفتوگو کردیم گفت: «من هر چه را دیدم در گزارشهایم نوشتم از روز گذشته خبرهای خوبی را که در شهر بود هم مخابره کردم.» آقای موگویی شما مستندساز و نویسنده هستی. اینکه بروی در منطقه سیلزده بر چه اساسی بود؟ اصلاً چه کمکی از شما بر میآمد؟ من اصالتاً لر هستم. در ازنا بودم که سیل لرستان اتفاق افتاد. در زمان زلزله کرمانشاه هم به عنوان نیروی مردمی رفته بودم. وقتی برگشتم دیدم چقدر اخبار دروغ و شایعه پخش شده بود. من در ثلاث باباجانی دیدم که وضع شهر واقعاً با آن چیزی که در رسانههای رسمی و مجازی پخش میشد متفاوت و در واقع بهتر بود. دیدم که آن همه کار و خدمت انجام شده ولی درست منعکس نشده است و اخبار غیرواقعی و اغراقشده مخابره شده بود. یا اتفاق خوب در خدمترسانی افتاده است ولی دیده نشده است. من در ازنا بودم که در گروهها و اخبار میدیدم که نوشتند سیل ازنا را برد در حالیکه یک سرریز ساده آب بود. از آنجا راه افتادم به سمت دورود و خرمآباد و پلدختر رفتم و شهر به شهر گزارشها را بر اساس اتفاقی که افتاده بود و دیده بودم نوشتم. این که کمکرسانی به شهر پلدختر دیرتر رخ داده دلیل اصلیاش اخباری بود که درباره سیل در خرمآباد و دورود پخش میشد و اغراق شده بود. شب قبل از سیل جزئی دورود میگفتند سیل شهر را خواهد برد در حالیکه برآوردها اشتباه بود و بعضاً هم باعث آوارگی مردم شد، در حالیکه آب به سمت خرمآباد و پلدختر میرفت ولی همه کمکها و ارگانها هم به سمت دورود رفته بود و از باقی جاها غفلت شده بود. این دست حرفها باعث شد که من سعی کنم یک گزارش میدانی دقیق بدهم فارغ از اینکه کدام ارگان در حال فعالیت است و اصلاً هم جهتگیری سیاسی را در نوشتن لحاظ نکردم.
مدل نوشتاری شما با صراحت خاصی همراه بود و این باعث شد که حتی خبرگزاریهای رسمی کشور از شما نقل کنند. اصلاً چه طور به پلدختر رسیدی؟ آیا با گروه خاصی به این شهرهای سیلزده رفتی؟ من تنها راه افتادم. وقتی دورود بودم گفتند جاده بسته است ولی من خودم باید میرفتم و برآورد دقیق به دست میآوردم چون در بحران شایعه و اخبار کذب زیاد است، بنابراین خودم به تنهایی راه افتادم و به پلدختر رسیدم.
الان بحث اطلاعرسانی بابت اتفاق رخداده چگونه است؟ شهر کلاً رهاست و کسی به فکر اطلاعرسانی نیست. نصف شهر زیر آب است و آب و برق و گاز ندارد. شهر فرماندار ندارد. من نوشتم که در جلسه بحران بودم که گفتند فرماندار ندارد، حالا وزارت کشور ماجرا را تکذیب کرد ولی من خودم بودم. در بحث خبرنگاری بحران من با گروههای همراه بودم و دیدم چه اتفاقی میافتد.
شما مستندساز هستی. آیا قصد نداری از این بحران یک مستند در آینده بسازی؟ من در این سفر دوربین برنداشتم. دلیلش این بود که احساس کردم وقتی افکار عمومی در اتفاقی ذهنش بدبین میشود خیلی باید کار کرد تا آن اتفاق و حقیقت را به مردم نشان بدهید. من احساس کردم اینجا جای مستند نیست چون مستند چند ماه کار دارد و دیگر آن افکار عمومی را جوابگو نیست مخصوصاً در این شرایط که حرفهای بیاساس زیاد است. من دیدم که یک گوشی دارم و یک صفحه و این بهترین راه بود تا وقایع را بنویسم و اطلاعرسانی کنم و فضا را توضیح بدم ولی به پلدختر که رسیدم کلاً اینترنت قطع شد و مجبور بودیم بین 30 تا 50کیلومتر برویم تا خطوط تلفن عادی شود. در روزهای گذشته وقتی از شهر دور میشدم تازه اینترنت و تلفن وصل میشد. این دو روز هم نخستین تلفن را شما به من زدید تازه در ساعت 6عصر در حالیکه در شهر هستم. آنتن هست ولی خب ارتباط برقرار نمیشود.
الآن شما در شهر پلدختر چه فعالیتی میکنید؟ وضع شهر چگونه است؟ در اینجا کار میکنیم و فعالیت کمکرسانی انجام میدهم. اینجا سپاه یک بیمارستان مجهز زده و دستگاههای پیشرفته آورده و حتی عمل جراحی انجام میدهد. امروز (جمعه) وضعیت بهتر شده است. در روزهای گذشته هفت کانتینر هلال احمر به غارت رفت ولی این اخبار گفته نمیشود. هلال احمر هم مجبور شد توزیع اقلام را به سپاه بسپارد تا کارها سامان بگیرد. روز گذشته بالاخره نیروهای جهادی خودشان را به شهر رساندند و خانه به خانه در حال لایروبی و پاکسازی هستند.
وضعیت شهرهای دیگر مثل معمولان و روستاها چگونه است؟ اصلاً راهها بسته است و کسی از آنجا خبر ندارد که بخواهند درباره وضعیت آن بررسی کنند. من در یک بررسی هوایی دیدم که خیلی از راهها به روستا مسدود است. تجربه من که در بم و کرمانشاه و لرستان بودم میگوید سیل از زلزله خیلی بدتر است. من به شهر معمولان نرفتم چون در حال کمک هستم. من اینجا دو ساعت برای کار رسانه وقت میگذارم و باقی کارها را برای کمک به مردم انجام میدهم. اینجا کار خیلی زیاد است و اگر من به معمولان بروم کار میخوابد. من بیشتر دنبال این بودم که نهیبی به رسانههای رسمی و بزرگ بزنم. معمولان تا دیروز فقط خط هوایی داشت. اگر نیروهای جهادی بیشتری برسند احتمال دارد به آن مناطق هم سر بزنم.