آیا مسلمانان میتوانند در عصر حاضر نیز مشعلدار علم، تمدّن، اخلاق و آزادی باشند و بشریت را از این سقوط عجیب و خطرناک و فقر معنوی و بیتقوایی نجات بخشند؟
به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، متن زیر برشی از کتاب «عالیترین مکتب تربیت و اخلاق یا ماه مبارک رمضان» اثر آیتالله صافی گلپایگانی است که در ادامه میخوانید.
اشاره
لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ
از این جمله شریف قرآنی استفاده میشود که تعالیم، تکالیف، اوامر، نواهی و ارشادات الهی، متضمّن خیر و صلاح فرد و جامعه، و سازنده نظام و اجتماع هر چه صالحتر است.
خداوند خواسته است که امّت اسلام، خاتمه امم و امّت نمونه و امّت وسط و حامل و حامی دعوت او به عدل و میزان و توحید خالص و پرهیزکاری باشد.
از باب نمونه در تشریع روزه این مقاصد و فواید، منظور و این رسالت و صلاحیت پیریزی شده است؛ و اگر کمی فرصت و ضعف استعداد علمی به ما اجازه ندهد که از حکمتهای تمام احکام و تعالیم شرعیه سخن به میان آوریم و فرصت آن را هم نداشته باشیم که در تفصیلات و شرح مصالح و فواید روزه مطالعات لازمه را بنماییم، این مقدار را فرصت داریم که در جمله کریمه: «لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ» که در آن خداوند در پایان، حکم به وجوب روزه فرموده است، تأمّل و دقّت کنیم.
جملهای که از آن فضیلت تقوا و نقش آن در سازندگی شخصیت مسلمان معلوم میشود.
جملهای که در این جا خدا در مقام بیان حکمت روزه به آن اکتفا فرمود، بیانگر آن است که محصول و میوه روزه، خودداری از مفطرات و ترک التذاذ و کامگیریهای نفسانی و تقوا و پرهیزکاری است.
متّقی و پرهیزکار، کسی است که از گناه اجتناب میکند، و اوامر و نواهی خدا را اطاعت مینماید، و به آنچه خلاف شرف و فضیلت است، نزدیک نمیشود. تقوا مشتق از وقایه است و آن چیزی است که در برابر صدمات و ضربات مادّی و معنوی حایل و حاجب و سپر قرار داده میشود. روزه داری ماه رمضان و نگاهداری این رژیم شرعی سبب حصول تقوا و تکمیل آن میگردد.
در روزه صبر و مراقبت، مخالفت با عادات، جهاد با شهوات و موارد دیگر از این قبیل، وجود دارد که هر کدام آدمی را به صفت تقوا آراسته میسازد.
بدیهی است مفهوم تقوا و این ثمره گرانبهای روزه، محدود به دایره عبادات یا محرّمات نیست؛ بلکه تقوا مفهوم وسیع و شاملی است که شعاع آن تمام نواحی وجود شخص را نورانی و نسبت به تمام تکالیف شرعیه از عبادات، معاملات، اجتماعیات، سیاسیات و آنچه در سازندگی شخصیت اسلامی مؤثّر است، او را عهده دار و مراقب میسازد؛ و باعث میشود که شخص از شاهراه شریعت محمدیه صلّیالله علیه وآله وسلّم قدم بیرون ننهد و امانتی را که به اقرار شهادتین و ایمان به معنی «رَضِیتُ بِاللهِ رَبٍّا وَبِمُحَمَّدٍ نَبِیّاً وَبِالاسلامِ دِیناً وَبِالْقُرآنِ کِتاباً وَبِالکعَبَةِ قِبلةً وَبِامیرِالمُؤمِنِینِ وَاوْلادِه الطَّاهِرِینَ ائِمَّةُ» عهدهدار حمل آن شده، حفظ نماید، و در آن خیانت نکند؛ و از این جا پاسخ یک پرسش روشن میشود.
پرسش این است که:
آیا اسلام میتواند در این زمان هم مسلمانان را به حرکت و ترقّی راهنمایی کند؟ و آیا اسلام در تحریک مسلمانان، قدرت گذشته را دارد؟
آیا مسلمانان اگر در امور خود از تعالیم اسلام الهام بگیرند و تکالیف شرعیه را سر مشق خود قرار دهند، میتوانند در عصر حاضر نیز مشعلدار علم، تمدّن، اخلاق و آزادی باشند و بشریت را از این سقوط عجیب و خطرناک و فقر معنوی و بیتقوایی نجات بخشند؟
جواب این است که: یقیناً میتوانند.
قطعاً اسلام استعداد این تحریک را دارا است؛ و هیچ تفاوتی در جهت صلاحیت اسلام بین امروز و دیروز نیست و همانطوری که دیروز عالیترین تعالیم و برنامهها، تعالیم اسلام بود، امروز و فردا و آینده تا هر زمان و هر عصر عالیترین تعالیم، تعلیمات اسلام است.
روزه اسلام، همانطور که در سال دوّم هجرت (سال فرض روزه) سبب رسوخ صفت تقوا و پرهیزکاری و اعتیاد به حفظ رژیم معنوی و واجد فواید صحّی و روحی و اجتماعی بود، امروز نیز چنین است و هیچ تفاوتی پیدا نکرده، بلکه فواید آن آشکارتر و در بعضی قسمتها بیشتر شده است.
عقیده توحید و یگانه پرستی که اساس تعالیم و هسته مرکزی دستورات و هدایت این دین حنیف است، همانطور که در گذشته سبب اتّحاد، اتّفاق، برداشتن فاصلهها و الغای امتیازات موهوم و بشرپرستی بود، امروز نیز چنین است؛ و یگانه راه علاج این همه بیماریهای اجتماعی و استعباد خلقالله، فقط عقیده توحید اسلام است.
تفاوتی که ما با آنان داریم و خصلتی که آنها را صاحب آن همه افتخار و عزّت و سر بلندی ساخت، و فقدان آن ما را گرفتار این همه عیوب و نواقص اجتماعی، اخلاقی، سیاسی و زبونی و ضعف قرار داده، التزام آنها به احکام و تعالیم اسلام بود. آنان گفتن شهادتین را سپردن سند محکم برای عمل به لوازم و آثار آن دانسته و تخلّف از مقرّرات و شرایط این سند را آسان نمیشمردند؛ در حالی که ما مثل این است که با گفتن شهادتین، وظیفه و تکلیفی را- که از این اقرار به عهده ما میآید- احساس نمیکنیم.
آنها معنی شهادتین را باور کرده و دستورات قرآن را ضامن سعادت دنیا و آخرت و سرپیچی و تخلّف از آن را عین بدبختی، ضرر، خسارت و بلکه هلاکت میدانستند و همانگونه که ما از سمّ کشنده اجتناب میکنیم، آنان از محرّمات پرهیز میکردند، و همانطور که ما برای منافع و مقامات دنیوی میکوشیم و هر رنج و زحمتی را در راه دستیابی به آن تحمّل میکنیم، آنان در ادای واجبات کوشا، و رضای خدا را با بذل مال و جان خریدار بودند. آنها به سخنان پیغمبر صلّیالله علیه و آله و سلّم و رسالت آن حضرت، چنان ایمانی داشتند که اطاعت از اوامر او را عین رستگاری دانسته و سستی و مسامحه را کنار گذاشته بودند.
قرآن را برای عمل، و سخنان پیغمبر اکرم صلّیالله علیه و آله و سلّم را برای پیروی فرا میگرفتند، و عقیده داشتند که قرآن فقط برای خواندن و نوشتن نازل نشده و احادیث فقط برای این که در سینه محدّثین و صفحات کتب ثبت و ضبط شود، وارد نگشته است.
یگانه یا مهمترین موردی که اجتماع اسلامی را از اجتماع جاهلی جدا میساخت، التزام مسلمانان به عمل بود و این یکی از مهمترین عللی بود که مشرکان را به آن جنگها وادار کرد.
مشرکان دریافتند که اسلام به لفظ اکتفا نمیکند و پس از شهادتین، نوبت انجام فرایض، اطاعت و پیروی از خدا و رسول و ترک اخلاق ذمیمه و کردارهای نکوهیده است؛ از این جهت از تلفّظ این دو کلمه طیبه که متضمّن خیر و سعادت دنیا و آخرت است، خودداری داشتند و اگر مثل زمان ما اسلام از مسلمانی جدا بود و از آن گفتار، کرداری نمیخواستند شاید صلحی بین مسلمانان و مشرکان برقرار میشد و غزوه بدر، احد، احزاب و … پیش نمیآمد.
اگر اسلام رضایت میداد که آنان به زبان، شهادت به توحید دهند، ولی عملاً بتها را بپرستند و دختران را زنده به گور کرده و زنا، قمار، میگساری، ربا، خونریزی، سرقت، ستمگری و سایر معاصی را مرتکب شوند و نماز، روزه، زکات، حج و دیگر فرایض اسلام را ترک نمایند، میان کفر و شرک و توحید و جامعه اسلامی و اجتماع جاهلیت، این همه فاصله نمیافتاد.
امّا اقرار به زبان کافی نبود و علاوه بر گفتن شهادتین، به طور جدّی و مؤکّد موظّف بودند که به احکام شرعیه عمل کنند و عضویت در اجتماع اسلامی، بدون التزام به رعایت احکام- اگر چه به ظاهر باشد- امکان نداشت.
اسلام با اعمال و روش دوره جاهلیت، با بت پرستی و کفر، با فحشاء و منکرات، با روابط نا مشروع زن و مرد، با بیحجابی و بیعفّتی، با بیعدالتی، با دروغ و خیانت، با زورگویی و استبداد زمامداران، مبارزه را آغاز کرد و این اعمال در جامعه مسلمانان آن روز، با اسلام و تسلیم مغایر بود؛ از این رو، به مجرّد این که در هر موضوع آیهای نازل، و دستوری صادر میشد، فوراً اجرا میگردید.
وقتی آیه حرمت خمر نازل شد، خمهای شراب را روی زمین ریختند و شراب سازی و میفروشی ممنوع شد.
وقتی حرمت ربا اعلام شد، ربا خواری متروک و قرض الحسنه رایج گردید. هنگامی که آیه وجوب روزه ماه رمضان نازل شد، همه با شور و شعف به اطاعت فرمان خدا کمر بستند. و، چون آیه حجاب نازل گردید، حتّی یک زن مسلمان نیز بیحجاب نماند. هنگامی که فرمان جهاد میرسید، شهادت را رستگاری و سعادت میشمردند و اگر به آن نائل نمیشدند، ناراحت میگشتند.
آنان با آن که در آغاز تشریع این تکالیف، به آن انس نداشتند، چون شهادتین را برای عمل، به زبان میآوردند و به این گواهی خود احترام نهاده و خود را متعهّد میشمردند، فوراً اجرا میکردند.
امّا گویا ما شهادتین را برای عمل، به زبان جاری نمیکنیم و خود را در برابر این گواهی بزرگ و پر از خیر و برکت متعهد و ملتزم نمیدانیم.
بلندگوی مساجد، رادیوهای شهرها و کشورهای مسلمان نشین در اوقات نماز، نوای خوش اذان سر داده و به توحید و رسالت، شهادت میدهند؛ امّا مجامع، محافل، کوچهها، خیابانها، بازارها و مدارس، عملاً این شهادت را نمیدهند.