به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، نوید کمالی نوشت: با به قدرت رسیدن دونالد ترامپ در ایالات متحده امریکا سیاست مهار ایران به یکی از مهمترین اولویتهای سیاست خارجی آمریکا بدل شد و حتی ترامپ در راستای پیشبرد سریعتر آن و خارج از تمام ضوابط و قوانین بینالمللی دست به ایجاد کمپین فشار حداکثری علیه ملت ایران زد.
دولت آمریکا پس از خروج یکجانبه از توافق هستهای سال ۲۰۱۵ یا همان برجام، در قالب کمپین فشار حداکثری یا همان maximum pressure campaign که از آن به عنوان سختترین و پیچیدهترین کارزار تحریمی آمریکا علیه یک کشور مستقل جهان یاد میشود تلاش کرد تا با تحدید منافع و منابع اقتصادی و سیاسی ایران هزینه تعامل و ارتباط با کشورمان را برای کشورهای جهان به شکل بی سابقهای افزایش دهد بطوری که حتی خریداران غربی نفت ایران که غالبا جز متحدین و شرکای اقتصادی سنتی آمریکا محسوب میشوند نیز در معرض تحریمهای سنگین اقتصادی قرار گرفتند بطوری که افزایش نگرانیها از اعمال مجازتهای تنبیهی آمریکا حتی اتحادیه اروپا را نسبت به پیامدهای بازسازی و تقویت روابط اقتصادی با کشورمان دچار نگرانی کرد که یکی از تبعات مهم به تعویق افتادن راه اندازی عملیاتی کانال تبادل مالی ویژه بین ایران و این اتحادیه یا همان INSTEX است.
با این حال بازگشت ثبات اقتصادی نسبی به کشور حکایت از ناکارآمدی تحریمهای حداکثری آمریکا علیه ملت ایران دارد لذا کابینه ترامپ با اطلاع از ناکارآمدی تحریمهای ضد ایرانی با یک رویکرد جدید تلاش دارد تا با تشدید جنگ روانی ضد ایرانی خود، رنگ و بوی وجود یک تهدید نظامی بالقوه را هم به آن بیفزاید، البته این فضاسازی نیازمند خلق رویدادهای ویژهای بود که سازمان سیا از طریق بخش عملیات ویژه خود موسوم به Black Ops یا "عملیات سیاه" انجام آن را بر عهده گرفت.
در عملیاتهای سیاه ماموریت ویژه، خرابکاری و بدنام سازی کشور هدف است که در ماجرای انفجارهای بندر فجیره و سواحل بندر جاسک شاهد اجرای این عملیات با همکاری رسانههای آمریکایی و اروپایی بودیم البته سابقه انجام این دست عملیاتها علیه ملت ایران به سالها قبل باز میگردد، زیرا در سال ۲۰۰۷ روزنامه دیلی تلگراف در یک گزارش ویژه از دستور جورج بوش مبنی بر صدور مجوز استفاده از عملیات سیاه علیه ایران پرده برداشت، اما این بار پس از گذشته یک دهه از دستور بوش هدف از عملیات سیاه ایجاد همراهی افکار عمومی جهان برای تشدید حضور نظامی امریکا در خلیج فارس به عنوان بزرگترین آبراه انتقال انرژی جهان است.
در ادامه هم وقوع ماجرای هدف قرار گرفتن پهباد فوق پیشرفته آمریکایی موسوم به گلوبال هاوک توسط سامانههای پدافندی ایران و توقیف کشتی نفت کش قانون شکن انگلیسی در تنگه هرمز موجب شد تا دولت آمریکا با همراهی شرکای عبری-عربی و غربی خود بصورت رسمی از طرح ایجاد ائتلاف نظامی دریایی در خلیج فارس و تنگه هرمز رونمایی کند.
بنا بر اظهارات رسمی مقامات کاخ سفید، دولت آمریکا بر مبنای این طرح در تلاش است تا با مشارکت همپیمانان خود ائتلافی نظامی را برای حفاظت از منافع غرب در تنگه هرمز و باب المندب تشکیل دهد که در این رابطه ژنرال جوزف دانفورد به عنوان بالاترین مقام نظامی آمریکا خبر از رایزنی بین المللی کاخ سفید برای ایجاد سازوکاری جهت اسکورت کشتیهای تجاری در تنگه هرمز و بابالمندب داده است.
بر اساس این طرح قرار است که مسئولیت نظارت، تجسس و تأمین کشتیهای تجاری عبوری از تنگه هرمز و باب المندب بر عهده نیروی دریایی آمریکا باشد و سایر کشورهای عضو ائتلاف مسئولیت گشتزنی در اطراف کشتیهای تجاری در حال تردید در این دو آبراه را بر عهده داشته باشند.
این تحولات اخیر منطقهای حکایت از تقلای دونالد ترامپ برای ایجاد راهی جدید جهت مهار منابع درآمدی ایران دارد از این رو وی میکوشد تا متحدان سنتی آمریکا را به ایجاد یک ائتلاف نظامی دریایی علیه ایران تشویق و تحریک کند هر چند که تاکنون کشورهایی زیادی از جمله آلمان، ژاپن و اسپانیا مخالفت خود با حضور در این ائتلاف دریایی را اعلام کرده اند.
البته با رصد رسانههای داخلی آمریکا به این نکته پی میبریم که با توجه به در پیش بودن انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۰ آمریکا هدف از تاکید کاخ سفید بر ایجاد یک ائتلاف بین المللی بیشتر جنبههای تبلیغاتی و انتخاباتی آن است، زیرا با توجه به رویکرد تبلیغاتی ترامپ مبنی بر اولویت دار بودن منافع داخلی آمریکا بر مسائل خارجی، وی نمیخواهد که در جریان مناظرات انتخاباتی متهم به عدول از این سیاست اقتصادی و حیف و میل بودجه در حوزههای غیر ضروری نظامی و امنیتی شود.
به نظر میرسد که تاکید دولت آمریکا بر ایجاد این ائتلاف نظامی وجه دیگری هم دارد و آن اقدامی در جهت پیشبرد سیاست سلطه جویانه افزایش سلطه آمریکا بر روند انتقال انرژی و مهار چین در جنگ تجاری تعرفهها با استفاده از سلاح نفت است تا به نوعی اعتبار مخدوش شده آمریکا در اذهان کشورهای خریدار امنیت از این کشور را احیاء کند.
البته ایجاد این ائتلاف دریایی هزینههای زیادی برای مشارکت کنندگان در آن خواهد داشت که اولین و مهمترین آن تشدید تنشها و افزایش احتمال وقوع برخورد نظامی بین دو طرف درگیر در منطقه است.
از سوی دیگر بدلیل عدم تعهد شرکتهای بیمه گر به پرداخت هزینههای ناشی از وقوع ضد و خورد نظامی در خلیج فارس، هزینه بیمه شناورهای عبوری از تنگه هرمز افزایش بی سابقه و تقریبا ده برابری یافته است و با توجه بر تاکید دولت آمریکا بر الزامی بودن تأمین نیرو انسانی ائتلاف توسط اعضای آن و اعزام کشتیهای نظامی ویژه اسکورت نفتکشها و کشتیهای تجاری توسط آنها در عمل عضویت کشورها در این ائتلاف نظامی دریایی متضمن هزینههای سنگین و غیر قابل پیشبینی شده است که همه اینها عضویت در ائتلاف دریایی را برای همپیمانان آمریکا به گزینهای سخت و نامطلوب بدل کرده است.
از این رو با توجه به عدم وابستگی شدید شرکای اروپایی آمریکا به نفت خاورمیانه و همچنین مخالفت چین و روسیه با این سیاست به ظاهر سیاسی-نظامی، اما اقتصادی آمریکا که بیشتر جنبه افزایش سیطره آمریکا بر مهمترین آبراه انتقال انرژی جهان را دارد به نظر میرسد که این ائتلاف به سرانجام مطلوب و مورد نظر کاخ سفید نخواهد رسید و در صورت تشکیل نمادین آن که رسانههای آمریکایی به طنز نام ائتلاف تک نفره یا coalition of one بر آن نهاده اند تنها برای مدت محدودی دوام خواهد داشت و در دراز مدت نخواهد توانست به عنوان یک تهدید دائمی در راستای مهار و تحدید منافع ملت ایران عمل کند.