هرگز از حافظه تاریخ پاک نمیشود که خاک کرمان، روزگاری در جان کسی متبلور شد که تاریخ زمین را تغییر داد.
گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو- عرفان توانا؛ * گاهی بازیهای روزگار ما را به حیرت وامی دارد، گاهی نمیدانیم آنچه امروز پیش چشمان ما رخ میدهد، ممکن است در روزگاری دیگر، چرخ جهان را بگرداند و در حرکت تاریخ را تغییر دهد. گاهی نمیدانیم زمینی که روی آن قدم میگذاریم، چه زخمها زیر پوست خود پنهان کرده است. گاهی نمیدانیم که خاک زمینی که روی آن زندگی میکنیم، در جان کسی تبلور یافته که میخواهد گردونه زمین را برهم زند.
شاید کودکان عراقی یا زائران و گردشگران سالها بعد وقتی از کنار دیوار فرودگاه بغداد رد میشوند، ندانند که تاریخ در کنار این دیوار سکته کرده است و در لحظاتی از بامداد ۱۳ دی ۱۳۹۸ متوقف شده است. شاید روزگار، خاطرات بشر را با گرد فراموشی بپوشاند، اما از حافظه تاریخ هرگز پاک نمیشود که خاک کرمان، روزگاری در جان کسی متبلور شد که گردش زمین را تغییر داد.
سلیمانیهای قنات ملک
روستای قنات ملک، این روزها نامش بیشتر بر زبانها میافتد. اولین جایی که سیاه پوش شد، اینجا بود. اولین جایی که لرزید خاک این سرزمین بود. جایی که سردار دلها را در خود پرورش داده و به جهانیان تحویل داده است. قنات ملک از توابع شهرستان رابر، در گوشهای از کوهستانهای جنوب ایران جا خوش کرده است. جمعیت زیادی ندارد و بافت آن طایفهای است؛ یکی از طایفه ها، سلیمانی است. پدر و مادر سردار سلیمانی دارایی زیادی نداشته اند، زندگی را به کشاورزی میگذراندند. میتوانستند در تهران ساکن شوند، اما میدانستند که به خاطر فرزندشان هم که شده، مسئولان به مردم این روستا و روستاهای اطراف توجه بیشتری خواهند کرد، آنجا ماندند و برای آنکه خیر و برکت به این روستاها برسد، تلاش کردند. مردم میگویند اگر اصرارها و پیگیریهای حاج حسن، پدر سردار، نبود، گاز به این سادگیها به بعضی از روستاها نمیرسید.
مردم این روستا فرزندان این خانواده را در کار و تلاش دائمی دیده اند. قاسم در نوجوانی و جوانی به کار بنایی مشغول بوده است؛ یعنی سالهایی که هنوز انقلاب اسلامی به پیروزی نرسیده بود. در همان سالها هم برای سازمان آب کرمان پیمانکاری میکرد و زندگی خود را میگذراند. اما پس از پیروزی انقلاب اسلامی و با تشکیل سپاه پاسداران، به عضویت آن درآمد.
پای منبر پربرکت سیدالشهدا(ع)
حجت الاسلام علی علیدادی، امام جمعه رابر در گفتگو با خبرنگار ما به توصیف دوران جوانی سردار دلها میپردازد و میگوید: سردار سلیمانی در خانوادهای مذهبی متولد شد؛ خانوادهای که اهل کار و تلاش بودند. مادر کودک خود را در پای روضه سیدالشهدا (ع) پرورش داده بود و قاسم از کودکی با نام شهیدان خو گرفته بود.
وی بیان میکند: دوران نوجوانی این شهید گرانقدر در مسجد و محافل مذهبی، پای منبر وعظ و خطابه میگذشت تا اینکه تکلیف معلوم شد و قاسم جوان در مسیر جهاد در راه خداوند قرار گرفت.
امام جمعه رابر میگوید: به جرات میتوانم بگویم که شهید سلیمانی ۴۰ سال از عمر خود را در راه جهاد برای خدا در طبق اخلاص گذاشت و در هشت سال دفاع مقدس بارها به مرز شهادت رسید. همرزمانش همیشه تعریف میکنند که تا آخرین لحظه در برابر دشمن مقاومت میکرد و اولین نفر در حمله به دشمن و آخرین نفر در زمانی بود که باید میدان را خالی میکردند.
وی به جراحتهای سردار سلیمانی که از دوران دفاع مقدس بر پیکر او به یادگار مانده بود اشاره میکند و میگوید: ترکشهای بسیاری به کمر و پای شهید اصابت کرده بود که یکی از آنها در کنار ستون فقرات او جا خوش کرده بود. با وجود اینکه پزشکان درباره آن هشدار میدادند، سردار وقتی برای عمل جراحی نداشت و این ترکش تا پایان همراه آن شهید ماند.
جان مردم و جان سردار
جان مردم رابر به جان فرمانده شان وابسته است. این را میتوان از در و دیوار سیاه پوش رابر و قنات ملک به خوبی فهمید. مردمی که از اولین لحظه انتشار خبر شهادت سردار، ماتم زده و غمگین، برای جالی خالی او در قلب خود اشک ریختند عزاداری کردند.
حجت الاسلام علیدادی همانطور که از سردار و خوبیهایش میگوید، اشک میریزد. هق هق گریه گاهی کلامش را قطع میکند. او حضور سردار را در قامت فرماندهی سپاه کرمان توصیف میکند و میگوید: پس از دوران دفاع مقدس، در جنوب استان و از سوی سیستان اشراری به منطقه ما نفوذ کردند که میخواستند دین و فرهنگ مردم را هدف قرار دهند. رهبر انقلاب دستور داده بود که اشرار باید پاکسازی شوند و در این زمان درایت سردار بود که جنوب کرمان را از لوث وجود این اشرار پاک کرد.
در پناه سیاه چادرها
او ادامه میدهد: سردار سلیمانی مستقیما فرماندهی عملیاتها را به عهده میگرفت. در منطقه حضور مستقیم داشت. گاهی در سیاه چادرهای عشایر به استراحت میپرداخت، اما آرام و قرار نداشت و میگفت: هنوز مأموریتش را کامل نکرده است.
امام جمعه رابر بیان میکند: در روزگاری که بسیاری از مدیران و روسا، پشت درهای بسته مدیریت میکردند، سردار سلیمانی در میانه نبرد حضور مییافت. شبها و روزها نمیخوابید تا آنکه به هدفش که پاکسازی منطقه از اشرار بود، برسد.
وی با گریه میگوید: بارها به من گفته بود که میخواهد با جوانان رابر مستقیما حرف بزند. قرار بود در فاطمیه امسال در رابر جلسهای با جوانان داشته باشد. به اینجا که میرسد گریه امانش نمیدهد و از ادامه گفتگو عذرخواهی میکند.
قاسم سلیمانی را گرچه دشمنان با نامهایی مانند ژنرال وحشت یا فرمانده بی سایه میشناختند، اما او مهندس امنیت خاورمیانه هم بود و از نظر رهبر انقلاب، شهید زنده بود و مدافعان حرم او را پدر معنوی خود میدانستند که آغوشش همیشه برای حمایت از آنان باز است.
مصداق اشداء علی الکفار و رحماء بینهم
سردار در دوران دفاع مقدس هم همین نقش را برای نیروهای تحت امر خود داشت. محمدرضا ملاحسنی که دورانی را بسیمچی سردار بوده و در دوران دفاع مقدس در کنار او حضور داشته، میگوید: سردار سلیمانی از روزهای ابتدایی آغاز جنگ تحمیلی، در سپاه کرمان حضور یافت و در گروهان آن به عنوان نیروی پاسدار اغاز به کار کرد و تا زمانی که این گروهان به گردان و سپس به تیپ و در نهایت لشکر پیروز ۴۱ ثارالله تبدیل شد، در آن حضور داشت و فرماندهی این لشکر به عهده گرفت.
ملاحسنی با بیان اینکه شهید سپهبد سلیمانی مصداق کامل اشداء علی الکفار و رحماء بینهم در دوران دفاع مقدس بود، ادامه میدهد: در برابر دشمن شدت عمل داشت و با دشمنان مبارز و جنگجو بود، اما در میان لشگریان خود به رأفت و خوشخویی شهره بود.
او بیان میکند: در همه نبردها هرگاه لشکر ثارالله یکی از جناحهای نبرد را به عهده داشت، دیگر جناحها خیالشان راحت که بود سلیمانی حضور دارد و نبرد در جناح او با درایت پیش خواهد رفت.
این سردار دفاع مقدس بیان میکند: در هر نبرد بزرگی که در دوران دفاع مقدس رخ داد، لشکر ثارالله با فرماندهی سردار سلیمانی حضور داشت و اثرگذار بود.
وی ادامه میدهد: در همه نبردهای دنیا مرسوم است که فرمانده در اتاقی پشت جبهه مینشیند و به نیروهای خود میگوید بروید در حالیکه سردار سلیمانی خود در خط مقدم جبهه همیشه حضور داشت و به نیروهای خود میگفت بیایید.
ملاحسنی درباره منش و رفتار این سردار شهید میگوید: شاید در عکسهایی که از سردار منتشر میشود، لبخندی دائمی را دیده باشید. به عنوان کسی که با سردار سلیمانی از نزدیک آشنایی دارد میگویم که این لبخند همیشگی بود و دائما بر چهره آن سردار نقش بسته بود.
وی میگوید که مردم کرمان پشتوانه و تکیه گاه خود را از دست داده اند و ادامه میدهد: سردار منزل شخصی خود را در کرمان تبدیل به حسینیه بیت الزهرا(س) کرده بود. هر ساله فاطمیه در این حسینیه برگزار میشد و خود سردار به عنوان صاحب مجلس به مهمانان خوش آمد میگفت.
این سردار دفاع مقدس به توصیف شرایط فعلی رابر و کرمان میپردازد و میگوید: جمعیتی که دیروز در منزل شهید و حسینیه ثارالله و حتی در نماز جمعه حضور یافتند، بی سابقه بود. تاکنون در اعیاد فطر یا در ایام ماه مبارک رمضان هم این جمعیت را ندیده بودیم و اینها نشان میدهد که سردار سلیمانی در قلب مردم کرمان جا دارد.
ایران عزادار است. داغ سلیمانی بر قلب ایران جاودانه است، اما سلیمانیها زنده اند و جای زخم را با انتقام سخت پرخواهند کرد.