گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو_سارا عاقلی؛ واقعیتهای تلخ در بیداری اتفاق میافتند و کابوسها در خواب؛ اما آنچه در مرز خواب و بیداری رخ میدهد را چه باید نامید؟
صبحِ سیزدهمین روز دی درسال 98 از این جنس بود؛ اکثرمان با یک خبر ناگوار از خواب پریدیم و روز که نه، شب را آغاز کردیم.
در تاریکی شب به هرجا سر میزدیم تصویرِ او بود؛ عکسهایش کنار رهبر انقلاب، روزهای حضورش در عراق و شام، در کنار همرزمان شهیدش، اما برخی اولین عکسهای مخابره شده از حادثه را بازنشر میدادند؛ عکس یک دست قطع شده که هنوز انگشتر به دست داشت.
عکسها اغلب همراه با آیهی 23 سوره احزاب: "من المومنين رجال صدقوا ما عاهدوا اللَّه عليه..." دست به دست میشد.
شبکههای تلویزیونی، کانالهای مختلف خبری و صفحههای شخصی در فضای مجازی خبر از شهادت فردی میداد که جهان بیشتر او را با آخرین ماموریتش یعنی فرماندهی سپاه قدس و نابودی داعش میشناخت.
کامیابی در جوانی
اما در پس آخرین ماموریت او، سبقهای طولانی و مجاهدتی یکپارچه وجود داشت. روزهای نوجوانی با کار بنایی و ایام جوانیاش با پیمانکاری در شرکت آب کرمان سپری شد. 23 ساله بود که انقلاب اسلامی به پیروزی رسید اما پیش از آن پای منبرهای انقلابی شهید سید محمدرضا کامیاب، جانمایهی انقلاب اسلامی را فهم کرد و بنیانهای اندیشهاش شکل گرفت. حجتالاسلام شیرازی، نماینده ولی فقیه در سپاه قدس، در سی و چهارمین سالگرد شهید کامیاب در مشهد پیش از شهادت حاج قاسم در این باره گفت:«حاج قاسم سلیمانی دو سال قبل از پیروزی انقلاب با شهید کامیاب که در ماههای رمضان برای تبلیغ به کرمان میآمد، آشنا شد و پای منبرهای این شهید به انقلابیون پیوست.»
پس از انقلاب و همزمان با بهار 58 و تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به آن پیوست و علیرغم فشردگی آموزش به علت استعدادی که از خود نشان داد به سرعت در تشکیلات سپاه رشد کرد.
فرمانده تشکیلات
شاید بتوان تشکیل لشکر 41 ثارالله را مهمترین کارویژهی سردار سلیمانی در دوران جنگ تحمیلی نام برد. سازوکاری که پس از مدت کوتاهی رشد کرد و به لشکر تبدیل شد و در بسیاری از عملیاتها مانند نصر ۴، نصر ۵، کربلای ۱، کربلای ۴، کربلای ۵، بدر، خیبر، والفجر ۱، والفجر ۳ و والفجر ۴، عملیات رمضان، بیتالمقدس و بیتالمقدس ۷، فتحالمبین و طریقالقدس پیش قراول بود و در چند عملیات، نقش آفرینیِ ویژهای داشت که عملیات والفجر 8 و آزادسازی شبهه جزیره فاو یکی از آنهاست و در عملیات طریق القدس بود که حاج قاسم مجروح شد.
کلماتِ روضهخوان
ایام شهادت حاج قاسم همزمان با فاطمیه بود و در آن روزها کلیپی از او در جمع خانوادههای شهدا با خاطرهی توسل او و تیپ ثارالله به حضرت زهرا (س) دست به دست شد؛ طبق برنامهی عملیات والفجر 8 قرار بود نیروها در مدت یک ساعت، عرض اروند رود را شنا و از آن عبور کنند اما برخلاف محاسباتی که انجام شده بود تا شب عملیات اروند آرام باشد، درست در همان شب اروند با جزر و مد سهمگینی همراه بود و نیروها برای شکافتن نیل راهی پیش پای خود نمیدیدند جز توسل به حضرت زهرا (س).
کلمات روضه خوانی که در ادامه میآید نقل قولی است از او در کتاب "جستاری در خاطرات حاج قاسم سلیمانی":«مردم! بچه های شما در آخرین لحظاتشان یک ساعت قبل از حمله، دعای توسل خوانند، توسل پیدا کردند به بی بی زهرا(س)، یکسره فریاد میزدند یا زهرا و در آن وسط آب، در آن طوفان، در آن امواج آب یک سره یازهرا میگفتند.
مردم! زهرا مادری است مهربان که دست پر لطفش را در جبهه بر سر فرزندانتان کشید.»
سردار مبارزه با تروریست و مواد مخدر
با پایان جنگ، فعالیت سردار سلیمانی تمام نشد و سنگر دیگری از حضور او بهره برد؛ لشگر 41 ثارالله به فرماندهی وی به کرمان بازگشت و درگیر جنگ با اشرار در مرزهای شرقی شد. قاچاق مواد مخدر یکی از مهمترین چالشهایی بود که منطقهی شرق و جنوب شرق کشور با آن درگیر بودند و حاج قاسم مامور حل این معضل شد. مشرق نیوز درباره نقش آفرینی او در این مناطق مینویسد:«مردم کرمان و سیستان و بلوچستان هنوز دوران حضور قاسم سلیمانی در این منطقه را از امن ترین دورههای زندگی خود میدانند.» و رحیم صفوی در این باره معتقد بود:«سردار سلیمانی منطقه را در عرض سه سال امن کرد.»
سالهای مبارزه حاج قاسم با داعش در عراق و سوریه چنان پررنگ است که از مجاهدت او در دیگر عرصهها، خاطرات کمتری نقل شده؛ مانند سالهای مبارزهاش با قاچاقچیان مواد مخدر؛ اما خبرگزاری میزان پس از شهادت سردار سلیمانی، نقل قولی را از سردار یزدی منتشر کرد که در آن گفته شده بود:«در یک عملیات که قرار بود یکی از بزرگترین قاچاقچیان را دستگیر کنیم حاج قاسم حواسش به دختران کوچک آن قاچاقچی بود، یعنی میخواهم از اخلاص و ایمان این شخصیت بزرگوار در کنار جدیتش در کار بگویم.»
در جبهه مقدس
حاج قاسم تا سال 76 فرمانده لشکر ثارالله کرمان بود و پس از آن به واسطهی تجربهی منحصر به فردش در مبارزه با اشرار و باندهای مواد مخدر در مرزهای شرقی، با حکم رهبر انقلاب، به فرماندهی نیروی قدس سپاه پاسداران منصوب شد.
دههی پایانی فرماندهی حاج قاسم را میتوان یکی از مهمترین پیچهای تاریخی منطقه غرب آسیا دانست که با بیداری اسلامی (بهار عربی) و جنگهای 22 و 33 روزه همزمان بود و سهم بزرگی از متشکل شدن نیروها در مواجهه با رژیم صهیونیستی متوجه به فرماندهی و کمکهای سپاه قدس در منطقه بود.
فرماندهی حاج قاسم را میتوان علاوه بر ابعاد سخت و نظامی از جهتِ ابعادِ قدرتِ نرم نیز بررسی کرد چرا که در دوران فعالیت او، پیادهروی اربعین به عنوان مهمترین واقعهی تمدنساز با محوریت فرهنگ و عزای حسینی نهادینه شد و بیش از ملل مختلف، ملت ایران و عراق را به لحاظ فرهنگی و تمدنی به یکدیگر نزدیک کرد.
مبارزه با داعش، تشکیلاتِ ارتجاعی و تکفیری که با حمایت محور عبری-عربی در منطقه سر برآورد، آخرین ماموریتِ ژنرال بود؛ او پیش از بلعیده شدنِ عراق، شام و سپس ایران توسط داعش، تشکیلاتی از نیروهای عراق، لبنان، افغانستان، پاکستان و ایران با برای دفاع از خط مقاومت که اصطلاحا دفاع از حرم نامیده میشد، گرد هم آورد.
وعدهی صادق
حاج قاسم سلیمانی را صرفا نمیتوان یک شخصیت نظامی و کارگزار دانست چراکه در سالهای حضور او در منطقه نقشههای مهمی طراحی و پیاده سازی میشد تا جایی که دشمنانش در رسانهها از او با عناوینی همچون دشمن شایسته، فرمانده سایه، مامور مخفی در خاورمیانه، باهوش از نظر سیاسی، متفکر برتر عرصه امنیتی، باهوش و زبده، یکی از ۱۰۰ شخصیت تأثیرگذار سال 2017 و... نام میبردند؛ اما شاید یکی از بهترین القاب را هفتهنامه آمریکایی نیوزویک در سال 2014 تحت عنوان در هم کوبنده داعش به او داد.
نابودی داعش وعدهی صادق حاج قاسم در پایان تابستان 96 برای انتقام خون شهید حججی بود که کمتر از سه ماه بعد در آبان 96 به واقعیت پیوست و موجی از شادی را به کشور و منطقه آورد. اگرچه تفکر سلفیگری و افراط مانند همهی اعصار تاریخی پابرجا ماند اما دولت و آخرین تشکیلاتِ اجرایی داعش که حاج قاسم آن را شجره منحوسه مینامید در سوریه ساقط شد و نامهی معروف وی به رهبر انقلاب در این باره منتشر شد. در بخشهایی از این نامه آمده:«حقیر به عنوان سرباز مکلف شده از جانب حضرتعالی در این میدان، با اتمام عملیات آزادسازی ابوکمال آخرین قلعه داعش با پایین کشیدن پرچم این گروه آمریکایی – صهیونیستی و برافراشتن پرچم سوریه، پایان سیطره این شجره خبیثه ملعونه را اعلام میکنم و به نمایندگی از کلیه فرماندهان و مجاهدین گمنام این صحنه و هزاران شهید و جانباز مدافع حرم ایرانی، عراقی، سوریهای، لبنانی، افغانستانی و پاکستانی که برای دفاع از جان و نوامیس مسلمانان و مقدسات آنان جان خود را فدا کردند این پیروزی بسیار بزرگ و سرنوشت ساز را به حضرت عالی و ملت بزرگوار ایران اسلامی و ملت های مظلوم عراق و سوریه و دیگر مسلمانان جهان تبریک و تهنیت عرض می نمایم و پیشانی شکر را در مقابل پیشگاه خداوند قادر متعال به شکرانه این پیروزی بزرگ بر زمین میساییم.»
نامزد گلولهها
سردار سلیمانی را میتوان یکی از کمحاشیهترین شخصیتهای سیاسی و نظامی دانست که با تمرکز بر حوزهی تخصصی خود به چهرهای موفق و محبوب بدل گشت. البته او همواره از این محبوبیت در راستای اهداف ملی و اسلامی در منطقه استفاده میکرد مانند حضورش در کنار محمدجواد ظریف برای نشان دادن پیوستگی در سیاست خارجی ایران و یا حضور در برنامه تلویزیونی و ارائه توضیحات پس از توییت محسن رضایی درباره عملیات کربلای 4 و شبهاتی که پیرامون آن به وجود آمده بود.
در این بین رسانههایی همچون بی بی سی تلاش کردند با پررنگ کردن یک موضوع حاشیهای پیرامون او، اصل ماجرا را نسبت به حاج قاسم تحت شعاع ببرند؛ این اتفاق هم در زمان حیات او رخ داد و هم پس از شهادت وی.
یکی از موضوعاتی که تلاش میشد به عنوان موضوع حاشیهای درباره او پررنگ شود، حضور در کرسیِ ریاست جمهوری بود؛ این موضوع چندین بار از جانب افراد گوناگون مطرح شد اما آخرین تلاشِ ناکام را بیبیسی در آبان 98 مرتکب شد و در یکی از گزارشهای خود درباره او اینطور نوشت:« آقای خامنهای طرفدار"تقابل مستمر" با غرب است و نه تعامل سازنده و قاسم سلیمانی هم سال هاست سیاست مورد علاقه اش را در منطقه پیاده کرده است. بنابراین دور از تصور نیست که قاسم سلیمانی که "امین و متعهد" به رهبر است، در انتخابات آینده ریاست جمهوری به مصاف دیگر نامزدهای احتمالی برود.»
اما رویه و اظهارات حاج قاسم، همواره حاشیهها را به حاشیه میبرد؛ یکی از این اظهارنظرها پس از شهادت وی به نقل از حجت الاسلام علی اکبری در تریبون نمازجمعه مطرح شد که وقتی برخی افراد با سردار سلیمانی درباره ریاست جمهوری صحبت میکردند وی در جواب میگفته:«من نامزد گلولهها و نامزد شهادت هستم. سالهاست در این جبههها به دنبال قاتل خودم هستم، امّا او را پیدا نمیکنم.»
روزهای ابتدای زمستان
نامزدِ گلولهها در سحرگاه سیزدهمین روز زمستان 98، قاتل خود را در جبههها پیدا کرد و یکی از شرورترینِ افراد در فرودگاه بغداد او را به آرزوی دیرینش رساند و خودش را رسوای عالم کرد.
پس از آن، وزارت دفاع آمریکا مسئولیت آن را برعهده گرفت و گفت که به دستور ترامپ، اقدام به ترور سردار سلیمانی وهمراهنش کرده. در این عملیات تروریستی، دو خودروی حامل حاج قاسم، ابومهدی المهندس، معاون سازمان حشد الشعبی و چند فرمانده ارشد این سازمان و تعدادی دیگر از نیروهای سپاه قدس، مورد هدف ۳ موشک لیرزی نقطه زن پهباد آمریکایی قرار گرفتند و به شهادت رسیدند.
ابعاد جنایت رئیس جمهور آمریکا به قدری بزرگ بود که شخصیتهای مختلف بین المللی، سیاسی، نظامی و حتی هنری را به واکنش علیه اقدام تروریستی او واداشت و برخی از چهرهها علی رغم دشمنی با جمهوری اسلامی، رفتار ترامپ را بر مبنای حقوق بین الملل یک عملیات تروریستی عنوان کردند چرا که او بدون حضور در شرایط جنگی با ایران و بدون موافقت دولت عراق دست به جنایتی هولناک زد که باعث شد شعار "مرگ بر آمریکا" هویت تازهای پیدا کند و نه فقط آرای نگرشهای مختلف سیاسی در ایران که منطقه را هم علیه آمریکا متحد کند.
پیکر حاج قاسم و همرزمانش در بغداد، کاظمین، نجف، کربلا، اهواز، مشهد، تهران، قم و کرمان بدرقهای میلیونی شد تا جلوهای نوین از همبستگی دو ملت عراق و ایران باشد.