گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، فائزه جبارپور؛ پس از شیوع ویروس جدید کرونا در سراسر نقاط جهان، شرایطی بهوجود آمد که طی آن کوچکترین تماس با افراد دیگر از جمله دست دادن یا نزدیک شدن به یکدیگر، ممنوع شد. با افزایش مبتلایان و کشتهشدگان این ویروس در کشورهای گوناگون طرح قرنطینه خانگی جدیت بیشتری پیدا کرد. در چنین فضایی مردم بیش از گذشته برای برقراری ارتباط با دوستان و نزدیکان خود به فضای مجازی و شبکههای اجتماعی روی آوردند. یکی از پرکاربردترین شبکههای اجتماعی، اینستاگرام بوده است که در این ایام بسیاری از افراد مشهور و بلاگرها نیز در ساعات مشخصی از شبانهروز در این شبکه اجتماعی، اقدام به «پخش زنده» (یا همان لایو) کردند.
آنان معمولاً در این لایوها به همراه افراد مشهور دیگر و یا تعدادی از دنبالکنندگان خود حضور داشتند و عموماً از قبل اعلام میکردند که لایوشان ذخیره نمیشود تا بدینگونه، مخاطبانِ بیشتری را برای شرکت در لایو خود تحریک و ترغیب سازند. بنا بر نظریۀ «اقتصاد توجه»، با افزایش چشمگیر محتواها و لایوهای اینستاگرامی در روزهای قرنطینهی خانگی، ذخیره نکردن لایوها بهترین راه برای جلب نظر هرچه بیشتر مخاطبان است؛ چراکه ترسی در درون هواداران شکل میگیرد که ممکن است چیزی را از دست بدهند. همانطور که «کریستال آبیدین» در کتاب «سلبریتیهای اینترنتی؛ فهم شهرت آنلاین» عنوان میکند، این دسته از رسانههای اجتماعی به دلیل ماهیت گذرای خود، وضعیتی ناپایدار را برای مخاطبان بهوجود میآورند که موجب میگردد افراد همیشه هوشیار باشند تا در فاصله اندکی که این محتواها در دسترس است، بتوانند آن را ببینند.
در این مدت، آن دسته از لایوهایی که به مسائل جنسی و بیان الفاظ رکیک و غیرعرف میپرداختند، بیش از دیگر لایوها بیننده و مخاطب داشت. بهعنوان مثال در لایو ندا یاسی، تتلو و یا ساشا سبحانی که بالغ بر 100هزار تا 600 هزار مخاطب شاهد این لایوها بودند، پیوسته از افرادی برای حضور در لایو مشترک جهت نمایش اندام خود و یا بیان تجربیات روابط جنسی دعوت میشد. در این میان، لایو مشترک تتلو و ندا یاسی که بهطور خاص در ارتباط با مسائل جنسی صحبت شده بود، رکورد پرمخاطبترین لایو اینستاگرام را زد. این در حالی است که لایوهای سلبریتیها یا بلاگرهای دیگر که در آنها خبری از اینگونه محتواهای ضدهنجار، قبحشکن و خلاف عرف جامعه نبود، به نسبت دسته اول، کم بینندهتر بودند.
از نظر دانیل بورشتاین، اندیشمند آمریکایی، در جهان امروز این دسته از افراد مشهور (که غالباً استعداد خاصی هم ندارند) بهواسطه تصاویر و انگارههای رسانهای، جایگزین قهرمانان گذشته شدهاند. این افراد با طرحی قبلی «شبهرویداد»هایی خلق میکنند که معنا، سیاست و فرهنگ را از جوامع میربایند. شاید بتوان گفت تنها دلیل موفقیت این شبهرویدادهای تولیدشده توسط افراد مشهور این باشد که جذابتر از رویدادهای واقعی بهنظر میآیند و به همین خاطر خبرنگاران و روزنامهنگاران بیشتر به آنان تمایل دارند.
گی دبور، اندیشمند چپگرا و منتقد فرانسوی نیز مانند بورشتاین نگاه بدبینانه مشابهی دارد و در این راستا مفهوم «جامعه نمایش» را عنوان میکند. از نظر دبور، این مفهوم حاکی از جامعه مصرفی و رسانهای است که با تولید و به نمایش گذاشتن تصاویر، کالاها و رخدادهای نمایشی سازمان پیدا کرده است. بر اساس آنچه «سیدمحمد مهدیزاده» در کتاب «نظریههای رسانه» اشاره کرده است «نمایش، معلول مناسبات مبادله در نظام سرمایهداری است که در آن حیات اجتماعی و فرهنگی آکنده از تلاشهایی است که به منظور دستیابی به سود بیشتر، سعی در تبدیل زندگی اجتماعی و فرهنگی به ابزارهایی برای انباشت و کنترل سرمایههای اقتصادی دارند». یکی از این ابزارها، «بدن» است که میتوان با به نمایش گذاشتن آن بیشترین توجهات و عواطف را به سمت خود جلب کرد. بنا بر نظر بودریار در کتاب جامعه مصرفی، در چنین نمایشهایی، مانند آنچه که در لایو ندا یاسی و ساشا سبحانی دیده میشد، بدن علیرغم آنکه حکم یک شیء مصرفی را دارد، همزمان نوعی سرمایه از نوع اثربخش، رقابتی و اقتصادی نیز است.البته لازم به ذکر است در فضای مجازی مهمترین و بزرگترین سرمایه، «توجه» است که به واسطه آن، افزایش دنبالکننده یا فالوئر، گرفتنِ تبلیغات و در نهایت بهدست آوردن پول و سرمایه مادی نیز محقق میشود.
بهطور کلی عوامل مختلفی، مانند سن، جنسیت و یا باورهای اجتماعی، فرهنگی و مذهبی گوناگون، میتواند در میزان توجه و تاثیرپذیری افراد در برابر چنین محتواهایی در فضای مجازی اثرگذار باشد؛ اما یکی از بالقوهترین گروههایی که به دلیل عدم شکلگیریِ کامل هویت و عدم نهادینه شدنِ کامل عناصر فرهنگیِ جامعه در آنها، بیشتر از سایر افراد تحت تاثیر رسانهها و بهویژه فضای مجازی قرار دارند، نوجوانان و جوانان هستند. این گروه سنی که بیشترین مصرفکنندگان شبکههای اجتماعی هستند، پیوسته در معرض تاثیرپذیری فرهنگی و هویتی از طریق اینستاگرام و یا سایر شبکهها قرار دارند که از جنبه مثبت، این فضاها ممکن است زمینهساز افزایش آگاهی و مهارتهای آنان باشند و از جنبه منفی میتوانند منجر به انحراف از هنجارها و ارزشهای جامعه شوند.
بنابراین در چنین شرایطی لزوم نظارت و مدیریت درست فضای مجازی و اینستاگرام بسیار حائز اهمیت است، اما متأسفانه در ایران هیچ سازمانی بهطور مشخص مسئولیت مدیریت اینگونه پلتفرمها و محتواهای موجود در آنها را برعهده ندارد؛ بهعنوان مثال سازمان تنظیم مقررات صوت و تصویر فراگیر در فضای مجازی، صرفاً توانایی اعمال قانون یا تشویق و تنبیهِ پلتفرمهای داخلی را دارد و هیچگونه مسئولیتی در برابر پلتفرم خارجیای مانند اینستاگرام ندارد. از آنجایی که این پلتفرمهای خارجی در ایران نمایندگیای ندارند، مسئله اعمال قانون یا کنترل محتوا بر این شبکهها نیز دشوارتر از سایر کشورها است. این درحالی است که به عنوان مثال در کشوری مانند آلمان، مطابق با هنجارها و قوانین این کشور، شرایطی برای فعالیت اپلیکیشنهای مختلف شرکت فیسبوک (مانند اینستاگرام) مشخص شده است و درصورتی که فیسبوک از آن شرایط تخطی کند، میتوانند این شرکت را موظف به پرداخت جریمه کنند.
البته لازم به ذکر است در ایران هم سازمانهایی مانند پلیس فتا یا دادستانی تا امروز نظارتها و در عین حال برخوردهایی با مجرمان فضای سایبری داشته است، اما این سازمانها بیش از هر چیز کارکرد سلبی و تنبیهی دارند و بزرگترین اقدامی که میتوانند انجام دهند فیلتر کردن یک شبکهی اجتماعی یا پیامرسان است که این روش هم (بر اساس تجربیاتی که تا امروز شاهدش بودهایم) به هیچ عنوان کارساز نیست.
در نهایت، در چنین شرایط مدیریتیِ آشفتهای که هیچ سازمانی در ایران بهطور ویژه، مسئولیت نظارت بر محتواهای گوناگون و اعمال محدودیت برای دسترسی مخاطبان در ردههای سنی پایین به محتواهای ناهنجار و خلاف عرف و ارزشهای فرهنگیِ جامعه را برعهده ندارد، نمیتوان انتظار داشت طی چند سال آینده، چیزی از ارزشهای فرهنگی باقی بماند؛ کما اینکه در حال حاضر نیز چیز زیادی از آن باقی نمانده است و بسیاری از ارزشها بهتدریج رنگ باخته و تبدیل به ضدارزش شدهاند. به همین دلیل است که طی چند سال اخیر انتشار و استقبال از مطالب جنسی در فضای مجازی (و البته فضای واقعی) بالا رفته و چنین محتواهایی را به پرفروشترین و پرطرفدارترین مطالب رسانهای در جهان امروز تبدیل کرده است.
فائزه جبارپور- دانشجوی کارشناسی ارشد ارتباطات دانشگاه تهران(به نقل از نشریه سپیدار بسیج دانشجویی دانشگاه تهران)
انتشار یادداشتهای دانشجویی به معنای تأیید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.