یک فعال فرهنگی و رسانهای گفت: شاید مهمترین خطری که مدیران، تصمیمگیران و مجریان را در صدا و سیما تهدید میکند، انفعال است و این انفعال یعنی فراموش کردن داشتههای خود و تحت تاثیر قرار گرفتن جریان دشمن است.
به گزارش خبرنگار دانشگاه خبرگزاری دانشجو، وحید جلیلی، فعال رسانهای و فرهنگی در گفتگوی زنده تصویری با موضوع ظرفیتها و چالشهای رسانه ملی که به همت بسیج دانشجویی دانشکده اقتصاد و علوم سیاسی دانشگاه شهید برگزار شد، گفت: اگر بخواهیم بیانیه گام دوم انقلاب را با پیامهای امام خمینی مقایسه کنیم پیام امام به گورباچف بهترین نمونه برای این مقایسه است. در نامه امام به گورباچف که در سال ۶۷ نوشته شده و آقای جوادی عاملی آن را به ابر قدرت شرق تحویل دادند امام در آنجا نه تنها به گورباچف بلکه به تمام دنیا اعلام کردند که درست است که پرچم عدالت منهای خدا و معنویت در حال فرو افتادن است، اما دنیا بداند که پرچم عدالت نخواهد افتاد و این بار موحدان و معنویت گراها و مومنان پرچم عدالت را به دست خواهند گرفت. به نظر بنده آن چه هم که در بیانیه گام دوم انقلاب آمده همان حرکت تکاملی انقلاب است.
وی با بیان اینکه حدود ۷۰۰ سال از رنسانس با شعار پیشرفت در غرب میگذرد افزود: غرب در قرن جدید به فاشیسم، کمونیسم و لیبرال سرمایه داری رسیده، اما دو وجه اول آن شکست خورده، ولی همچنان وجه لیبرال سرمایه داری آن نابود نشده است.
این فعال فرهنگی و رسانهای با اشاره به اینکه پیام بیانیه گام دوم پیشرفت به علاوه معنویت است یعنی انقلاب اسلامی دارد به دنیا اعلام میکند که پیشرفت منهای معنویت و عدالت رو به افول است و نشانههای آن هم آشکار شده است، گفت: در همین روزها شاهدیم که چگونه بحرانهای ابرقدرت غرب در حال آشکار شدن هستند؛ اما بیانیه گام دوم انقلاب میگوید که ما در حال گذار از آرمان خواهی و پیشرفت منهای خدا به سوی یک تمدن انسانی و معنویت گرای مبتنی بر اراده الهی هستیم.
جلیلی افزود: آن چه را که ما امروز در ایران با آن مواجه هستیم این است که دو جریان در مقابل هم هستند که یک جریان، جریان رو به جلوی انقلاب اسلامی است که اصطلاحا جریان انقلابی نامیده میشود و یک جریان هم جریان ارتجاعی است که غرب زدهها هستند.
وی با بیان اینکه انقلاب اسلامی یک حرکت نو برای عبور از غرب و غرب زدهها بوده و تا به امروز هم این حرکت را ادامه داده، ولی همچنان بازماندههای فکری، اجتماعی، فرهنگی و هنری جریان رضا خان باقی هستند، اظهار کرد: مهمترین خصلت این جریان غرب زده انفعال است و در تعبیری هم که رهبر معظم انقلاب در سخنرانی اخیر خود به کار بردند گفتند که ما یک جریان تحول خواه و یک جریان استحاله خواه در ایران داریم.
این فعال فرهنگی رسانهای گفت: حرف جریان غرب زده این است که ما باید استحاله و تسلیم شویم، چون ما در تفکر تاریخی و تمدنی خود چیزی نداریم. به هر روی از تقی زاده گرفته که ۹۰ سال پیش در مقالهای نوشت که ما باید از فرق سر تا ناخن پا غربی شویم و همه چیزمان را در غرب استحاله کنیم تا به امروز که برخی اساتید دانشگاههای مهم کشور به اضطراب افتاده اند که حتی بحرانهای غرب را به اصصطلاح بپوشانند و بگویند هیچ اتفاقی نیفتاده است شاهد فعالیت این جریان در کشورمان هستیم.
جلیلی با بیان اینکه غرب زدهها میگویند که ما باید از هویت، تاریخ و تمدن خود به تمدن غرب گذار کنیم و این در حالی است که این غرب پس از ۷۰۰ سال رو به افول است، اضافه کرد: در مقابل جریان غرب گرا جریان انقلابی میگوید ما باید از یک جامعه غرب زده به یک جامعه در حال بازگشت به مبانی معرفتی و تمدنی خود و البته با یک تازه گردانی نو و در یک تمدن جدید اسلامی ایرانی برگردیم.
وی با اشاره به اینکه ما با یک چالش تمدنی مواجه هستیم با این وجود باید در تمام وجوه و سطوح مختلف جامعه سازی خودمان به این چالش تمدنی توجه کنیم، افزود: در خصوص رسانه ملی یا صدا و سیما هر چقدر نگاه ما تاریخی، تمدنی، استراتژیک و راهبردی باشد آن موقع در تصمیمات، تشکیلات سازی و در خروجیهای تشکیلاتی هم این نگاه دیده میشود و از طرفی هر چقدر که ما ضعف فکری داشته باشیم و چشم انداز ما به جای اینکه تمدنی باشد حداکثر سیاسی و روزمره باشد دچار چالشهایی خواهیم شد و شاید دیگرانی هم ما را با چالشهایی دچار کنند به شکلی که خودمان کمتر متوجه این چالشها باشیم و سالها بعد معلوم شود که دور خورده ایم.
این فعال فرهنگی و رسانهای گفت: خواهش بنده از تمام کسانی که دغدغه اصلاح امور در حوزههای مختلف را دارند این است که یک مقدار به ریشههای عمیق بعضی از به اصطلاح مشکلات روزمره توجه کنند در غیر این صورت این مشکلات مزمن خواهند شد و به راه حل نخواهند رسید.
جلیلی با تاکید بر اینکه در مواجه با فضای رسانهای کشور یا به طور اخص رسانه ملی باید حواسمان باشد که اگر میخواهیم آسیب شناسی انجام دهیم ابتدا مبانی معرفتی را که خلاء آن در صدا و سیما وجود دارد و بعد به یک سری ناکارآمدیها در سطوح اجرایی میانجامند توجه کنیم و پس از آن هر حرف به اصطلاح به روز، جزئی، تشکیلاتی و یا ایراد مدیریتی که میخواهیم مطرح کنیم ریشههای نظری آن را نشان دهیم، تصریح کرد: بنده مشکل اساسی در صدا و سیما را در نرم افزار، نوع نگاه و دیدگاهها میبینم به همین دلیل شاید هم اگر افرادی جابجا شوند خیلی تحول آنچنانی را مشاهده نکنیم؛ کما اینکه قبلا چنین اتفاقاتی افتاده و بعضا دوستان بسیار خوبی از فضاهای انتقادگر به صدا و سیما وارد شده اند، ولی آنها هم به علل مختلف تحت تاثیر همان گفتمان حاکم قرار گرفته اند و تلاش کرده اندکه نشان دهند از قبلیها بهتر میتوانند گفتمان حاکم را اجرا کنند و همین روند باعث میشود که ظرفیتهایی تازهای که وارد صدا و سیما میشوند در اختیار گفتمانهای کهنه قرار بگیرند و این غلط است؛ پس ما باید نرم افزار و گفتمان حاکم بر صدا و سیما را تازه گردانی کنیم وگر نه صرفا با تغییر آدمها اتفاق جدی نخواهد افتاد.
وی اظهار کرد: شاید مهمترین خطری که مدیران، تصمیم گیران و مجریان را در صدا و سیما تهدید میکند انفعال است و این انفعال یعنی فراموش کردن داشتههای خود و تحت تاثیر قرار گرفتن جریان دشمن است؛ البته کسی نمیگوید که قدرت، امکانات، ظرفیتها و مانور دشمن را نبینیم و آنها را انکار کنیم؛ قرآن به ما میگوید وقتی دشمن را میبینید به او توجه کنید و از او غافل نشوید، ولی بلافاصله در این میدان متوجه ظرفیت ها، قابلیت ها، فرصتها و امکانات خودتان شوید. با این وجود به نظر بنده مشکلی که امروز صدا و سیمای کشورمان با وجود همه زحماتی که در آن کشیده میشود با آن مواجه است این است که توانایی رصد، شناسایی، فراوری و برجسته سازی قابلیتهای جامعه دینی و انقلابی جامعه امروز ایران را کم دارد و این مشکل اساسی صدا و سیما است.
این فعال فرهنگی و رسانهای گفت:، چون عزیزان در صدا و سیما فرصت شناس نیستند و ظرفیتها را نمیشناسند و در عین حال میخواهند شبانه روز دهها شبکه را پر کنند قاعدتا به روزمرگی میافتند و گاهی اوقات هم به خطاهای بزرگی دچار میشوند. به هر روی راه حل این است که صدا و سیما باید توانایی توجه و فراوری فرصتهای معرفتی، فرهنگی، معنوی و اجتماعی در جامعه امروز ایران را پیدا کند.
جلیلی بیان کرد: شاید تمام انفعالی که در رسانه ملی میبینیم به مدیران صدا و سیما برنگردد و بخشی از آن به انفعالی که در فضای دانشگاهی ما وجود دارد برمی گردد. مثلا وقتی علوم انسانی دچار انفعال شوند این انفعال به مانند دومینو به بقیه بخشها نیز تسری پیدا میکند.
وی با بیان اینکه طبقه متوسطی که از آن اسم برده میشود همان طبقه بی آرمان غرب زده و بی هویت است که پیشران جریان استحاله است، افزود: جریان علمی ما در حوزه علوم انسانی نخواسته و یا نتوانسته که داشتههای اجتماعی انقلاب اسلامی را نامگذاری، تحلیل و پیش بینی کند و این موضوع را هم بعضا رهبر معظم انقلاب بر عهده میگیرند؛ مثلا ایشان کلید واژه جوان مومن انقلابی را به عنوان پیشران جامعه ایران به سمت یک آینده ممتاز و متفات از غرب رو به افول در مقابل طبقه مرفه بی هویت مطرح کرده اند. پس باید ادبیات این کلید واژه در فضای دانشگاهی توسعه پیدا کند تا مدیر ما به خصوص مدیر رسانهای ما وقتی با حملات تئوریک و ژورنالیستی مواجه میشود یک اعتماد به نفسی داشته باشد و در مقابل آنها بایستد و حرف انقلاب را بزند و تصمیمات درست بگیرد، اما در صدا و سیمای ما چنین چیزی نیست و این در حالی است که صدا و سیما خود دارای دانشگاه است و این دانشگاه میتوانست حلقه وصلی خوبی با فضای تئوریک و نظریه پردازان انقلاب اسلامی شود.
این فعال فرهنگی و رسانهای گفت: ممکن است حرفهای خیلی از کسانی که بر اساس مبانی انقلابی تولید فکر میکنند قابل نقد باشد، ولی ارتباط این افراد تقریبا با صدا و سیما و بلعکس گسسته شده است، اما در مقابل جریان ضد انقلابی در حوزه علوم انسانی توانستند سطوحی از صدا و سیما را تحت تاثیر خود قرار دهند و البته ضد انقلابی در اینجا به معنای سیاسی و ژورنالیستی نیست بلکه منظور ضد انقلابی به معنای «توماس کوهنی» است.
جلیلی با بیان اینکه جریان غرب زده در ایران با تشکیلات، تبلیغات و آموزش جلوی شکل گیری پاردایمهای جدید را گرفت، افزود: مثلا غرب زدهها با تشکیلات و نوع نهادسازی که در دانشگاهها رقم زدند و با فضای تبلیغاتی و رسانهای که در اختیار داشتند از جمله از طریق صدا و سیما تلاش کردند تا جلوی پارادایمهای جدید انقلاب اسلامی را در برخی از فضاها بگیرند و متاسفانه تا حدود زیادی هم موفق شدند.
وی از محمد علی کشاورز به عنوان یک بازیگر توانمند نام برد و افزود: بدنبال مرگ این بازیگر شاهد بودیم که رسانهها و حتی رسانههای حزب اللهی هم از اصطلاح پدرسالار استفاده کرده بودند و این در حالی است که کشاورز در عرصه بازیگری کارهای درخشانی هم مثل هزاردستان را داشته است. به هر روی پدر سالار یک پروژه رسانهای در خدمت غرب زدگی برای کوبییدن سنت و نقد بی رحمانه و غیرمنطقی بنیانهای اجتماعی جامعه ایرانی بود و این فیلم هم با بودجه جمهوری اسلامی و با سیاست گذاری مدیران رسانه ملی شکل گرفت، چون الگوهای توسعه اقتصادی وارداتی که در کشور پیاده میشد نیاز داشت در فضای فرهنگی و هنری هم یک پشتیبانی از آن صورت بگیرد.